eitaa logo
فقه جامع نظام ولایی
90 دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
4 فایل
"فقه جامع نظام ولایی" تکامل تفقه بر محور ثقلین @Mahdiabdollahii
مشاهده در ایتا
دانلود
فقه نظام؛ نرم_افزار گذار از تمدن غربی به تمدن نوین اسلامی - مهدی عبداللهی.pdf
525.8K
🌐 فقه نظام؛ نرم‏افزار گذار از تمدن غربی به تمدن نوین اسلامی ✍️ مهدی عبداللهی ♻️ دوفصلنامه نظام ولائی (سال اول- شماره اول- پاییز و زمستان 1398) @Nezamvelaee
🔸«طب الولایه» و إعمال ولایت در سرزمین بدن! (1 از 3) 🔹«طب الولایه» از لحاظ اصول و مبانی، موافق با «فقه جامع نظام ولایی» و یکی از موضوعات ذیل آن و از لحاظ روشی نیز در چارچوب روشی آن محسوب می شود و با خوانشی متفاوت و متعالی از طبابت اسلامی، به دنبال راهکارهای توسعه قوای روحی و جسمی در جهت عبودیت خدای متعال و عبور از بحران در حوزه صحت و سلامت است. در این نوشتار بطور اختصار به زوایایی از بحث «طب الولایه» اشاراتی می شود و معرفی نظام مند این مقوله نیازمند تألیف و تدوین دقیق تر و مستندتری است که إن شاءالله به یاری و عنایت خداوند ارائه خواهد شد. در آن نوشتار مطلوب و موعود، می بایست اصول و مبانی طب الولایه، روش، اصطلاحات، مستندات و ... با انسجام و انتظام تبیین گردند لکن این وجیزه عجالتاً با توجه به شیوع بیماری «کرونا» و احساس نیاز و احتمال فایده نسبت به یکی از مباحث کاربردی «طب الولایه» تحت عنوان «اعمال ولایت در سرزمین بدن» که نتیجه آن خودکنترلی بیمار و نقش فعال او در مواجهه با بیماری است، منتشر می گردد. (چکیده ای از این نوشتار در این کانال آمده است، متن کامل را در فایل پیوست مطالعه فرمایید.) 🔹طب الولایه بر مبنای اینکه سعادت و کمال هر چیزی تقرب به محور کمال دهنده است و «ولایت» محور عالم تکوین و تشریع و عامل هماهنگ کننده همه اجزاء می باشد و دین مناسک تولی به ولایت است و سعادت دینا و آخرت و کمال فردی و اجتماعی در گرو تحقق محوریت تام ولایت در کلیه مناسبات روحی، فکری و رفتاری است، صحت و سلامت و عافیت جسم و بدن را در کنار صحت و سلامت و عافیت روح، نفس و دین در تحقق محوریت ولایت در همه مناسبات و فعل و انفعالات و کنشهای جسمی و مادی بدن دنبال می کند. به عبارت دیگر جسم و بدن نیز مانند دین و روح و نفس انسان، زمانی می تواند در جلب مصالح و دفع مفاسد موفق باشد که ولایت الهیه تا آخرین سطوح آنرا (ولایت الهیه، ولایت نبویه، ولایت أئمه تا ولایتِ خلیفه الهیِ نفس در عالَم جسم و بدن) را در همه مناسبات و فعل و انفعالات جسم و بدن حاکم نماید. محوریت ولایت و حاکمیت ولی و خلیفه الهی در گستره عالم جسم، در یک سطح به معنای رعایت رضا و سخط الهی در نیات و تمایلات و افکار و عقاید منتهی به اعمال است که نتیجه آن تبعیت و التزام به خواست و اراده الهی و امتثال اوامر و نواهی او و در نتیجه اعمال و رفتار صحیح است و طبعاً سلامتی و صحت و عافیت چه در مرحله پیشگیری و چه در مرحله درمان محقق خواهد شد و سطح دیگری از محوریت ولایت در سرزمین بدن، اعمال ولایت بواسطه اشراف و سلطه بر اعضاء و جوارح و فعل و انفعالات درونی است که می بایست بر اساس دستورات طب الولایه، عناصر و اجزاء و پدیده های درون خودش را با تناسبات ولایت هماهنگ ساخته و نظم و انسجام و رشد و ارتقاء دهد که نتیجه آن صحت و سلامت و عافیت است. 🔹درون بدن سرزمین و عالَمی است مانند سرزمین و عالَم بیرون بلکه از جهاتی عظیم تر و بزرگ تر از عالَم بیرون است ، و همانطور که می بایست در عالَم بیرون محور همه تناسبات، «ولایت» باشد تا همه اجزاء و عناصر به هماهنگی رسیده و جایگاه و نقش خود را بخوبی یافته و به تعادل رسیده و عدل به تمام معنا محقق گردد، در سرزمین درون نیز لازم است که نفس انسان، نقش خلیفه الهی خود را بیابد و «ولایت» را در سرزمین وجودش حاکم گرداند و محور همه تناسبات درونش گردد و هر جزئی و عنصری و حرکتی و ... بر محور آن و متناسب با آن تنظیم و هماهنگ گردد و همه بر محور امام، موحد و خالص گردند و کفر و شرک از سرزمین درون ریشه کن شود و عدل (استقرار در جایگاه حقیقی) حاکم گردد، چه اینکه ریشه و اساس همه بیماریها و مشکلات جامعه درون نیز، وجود اولیای طاغوت و شرک و کفر است و تا کل بدن به اخلاص در تعبد و تولی به ولایت نرسد، تنزیه و طهارت و در نتیجه صحت و سلامت پیدا نمی کند. «لوکان فیهما آلهه الا الله لفسدتا» ادامه 👇 @m_feghahat
(2از 3) 🔹به عبارت دیگر، مهمترین و اثرگذار ترین کاری که در رابطه با یک پدیده یا موضوع می توان انجام داد، مدیریت، هدایت و سرپرستی آن پدیده و موضوع است، در رابطه با بدن نیز مهمترین و اثرگذارترین مواجهه، مدیریت بدن خصوصاً سرپرستی اجزاء و عناصر و پدیده های درون بدن است و یک نکته بسیار مهم اینکه بسیاری از تناسبات و قواعد و سنتهای جاری در عالم بیرون، در عالَم درون بدن نیز جاری و ساری است و می توان بسیاری از آموزه های وحیانی در رابطه با هدایت و اصلاح جامعه را تناظر سازی نموده و با اعمال ولایت و سرپرستی در عالم درون نیز به کار گرفت. مثلاً هجوم دشمن توسط ویروس بواسطه «نفوذ» ویروس در سلولهای بدن صورت می گیرد و ویروس مهاجم بدون این نفوذ امکان تکثیر و تخریب ندارند! و جالب اینکه این نفوذ ویروس در همه سلولها امکان پذیر نیست و در سلولهایی نفوذ می کنند که «آشنا» به آن ویروس باشند یا تناسباتی داشته باشند! و پس از نفوذ در برنامه و عملکرد آن سلول در جهت اهداف خود، اختلال ایجاد نموده و با خدمت گرفتن امکانات و ظرفیتهای درون سلول، شروع به تکثیر می نماید و پس از مدتی یا به آرامی مانند جوانه ای از سلول خارج می شوند و یا با متلاشی کردن سلول میزبان، خارج شده و تعداد زیادی ویروس همراه خود آزاد می کنند. همچنین گاهی دو ویروس با نفوذ در یک سلول و تبادل اطلاعات (اطلاعات ژنتیکی)، مکمل همدیگر شده و تقویت می یابند و ... و یا مثلاً سیستم ایمنی بدن وظیفه دارد که دشمن (عفونت) را در بدن شناسایی کرده و بواسطه علائمی (سیتوکین ها) به سلولهای رزمنده (سلولهای ایمنی و گلبولهای سفید) معرفی نماید تا آنها را نابود سازند لکن گاهی ویروسهای نفوذی، سیستم ایمنی را دچار خطای محاسباتی نموده و در معرفی دوست و دشمن اشتباه می کند و لذا سلولهای ایمنی به بافت های سالم نیز حمله می کند! 🔹در هنگام بیماری انسان ها اغلب تماشاچی رقابت و درگیری میان تیمی از قوای مدافع بدن و تیمی از مهاجمان هستند، یک تماشاچی تیم مورد علاقه اش را تشویق و برای پیروزی آن دعا می کند و حاضر نیست تفأل به شکست (تطیر) بزند ، یک بیمار نیز نهایتاً به طرفداری از بدنش، به صحت و سلامتی اش امید و برای درمان و عافیت، دعا و توسل داشته باشد، هرچند گاهی ممکن است با افکار و احساسات منفی و القاء یأس و ناامیدی و دیگر اقدامات نادرست، بدن و قوای درونی خودش را تضعیف نماید! به هرحال او در نقش یک تماشاچی بیش از این قدرتی ندارد و معمولاً از درون خودش غافل است و این رقابت و درگیری را با مشاهده آثارش دنبال می کند. اما همه سخن این است که انسان می تواند هوشمندانه از جایگاه تماشاچی به جایگاه مربی ارتقاء پیدا کند و در نقش یک مربی و رهبری مقتدر قوای درونی خود را تصور و در ارتباط فکری و ذهنی با آنها ، جبهه مقاومت را در سرزمین درونش در برابر هجوم بیگانه تدبیر و مدیریت و پشتیبانی و حمایت و هدایت نماید و با افکار مثبت و القائات ذهنی و معنویات و توسلات و ادعیه و دیگر اقدامات، بصورت خودآگاه بدن و قوای درونی خود را تقویت و اصلاح و سازندگی را محقق نماید. برای واضح تر شدن این موضوع، لازم است در قالب مثالی توضیح داده شود؛ درون انسان حدود 30 تریلیون سلول وجود دارد که 200 نوع مختلف از جمله گلبولهای قرمز و سلولهای چربی، سلولهای پوست، سلولهای عصبی و ... را شامل می شوند. 80 درصد این سلولها را گلبولهای قرمز تشکیل می دهند که رقمی حدود 25 تریلیون می شود و با توجه به سرعت مرگ و میر این سلولها و تولد سلولهای جدید، درهر ثانیه 2 تا 3 میلیون گلبول قرمز تولید می شود، وظیفه گلبولهای قرمز تغذیه دیگر سلولها و انتقال اکسیژن و دفع دی اکسید کربن است، بخشی دیگر از سلولها را گلبولهای سفید تشکیل می دهند که نقش آنها دفاع در برابر هجوم میکروب ها، ویروسها و باکتریها و دیگر عوامل خارجی است، در واقع سیستم ایمنی بدن را تشکیل می دهند و با عوامل بیگانه مبارزه می کنند و انواع مختلفی با وظایف گوناگونی دارند. ادامه 👇 @m_feghahat
(3از 3) ... فرض کنید یک بیمار که در بستر بیماری از وضعیت نامناسب خود رنج می برد، به این مسئله توجه و عنایت پیدا کند که درون بدنش حدود 25 تریلیون سرباز (گلبول قرمز) برای تغذیه و ترمیم بدن دارد و حدود 50 میلیون سرباز مدافع و مبارز (گلبول سفید) دارد که این رقم به محض ورود میکروب تا چند برابر افزایش پیدا می کند. البته آشنایی و اشراف به دیگر اعضاء و جوارح درونی بدن و وظایف آنها از قبیل قلب و کبد و کلیه و ... قطعاً به گسترش سیطره فرمانروایی انسان بر عالم درونش کمک می کند و هرچقدر کم و کیف این سیطره و اشراف بیشتر و عمیق تر گردد، اراده و اختیار انسان در کنترل و مدیریت و هدایت قوای درونی اش در جهت جلب مصالح و دفع مفاسد توسعه می یابد. همچنین اگر به این باور برسد که می تواند با سلولهای بدنش به عنوان موجودات زنده هوشمند ارتباط برقرار کند و در نقش رهبری حکیم، آنها را در انجام وظایف خود پشتیبانی و حمایت و هدایت نماید. قطعاً وضعیت چنین کسی در مقایسه با شخص بیماری که در بستر بیماری تنها تماشاگر نزاع خیر و شر درونش بواسطه مشاهده علائم بیماری است، بسیار متفاوت است او می تواند نقش خودکنترلی داشته باشد و با درونش ارتباط بگیرد و با تمرکز قوای فکر و ذهن، نقش فعال خود را در بدنش احیاء نموده و اثرگذاری خود را در کنترل امور بدن به حداکثر برساند، او می بایست باورهای خودش را به مدد بگیرد و آموخته هایش را از بدن خود و آموزه های طبی در این رابطه را به کار گرفته و تسلط و اشراف خود را بر اعضاء و اجزاء بدنش کامل نماید و در نقش یک سلطان قدرتمند و تیزبین تلاش کند همه جریانات و اتفاقات درون خودش را به کنترل درآورده و در جهت اصلاح و رشد و پیشرفت مدیریت نماید. برای تحقق چنین فرایند مهمی تا حصول نتیجه می توان مراحل ذیل را در نظر گرفت: ... 🔹متن کامل را در فایل پیوست مطالعه فرمایید . @m_feghahat
🔸«اصول فقه» از منظر «مبانی»، «نظام مفاهیم» و «قواعد» 🔹علم اصول فقه موجود از چند لحاظ قابل نقد است؛ ▫️اول. از جهت مبانی کلامی و اعتقادی که به نظر می رسد پیوستگی علم کلام و علم اصول فقه به صورت روشمند ملاحظه نشده است و معمولاً علمای اصولی یا تعمق و تبحر کافی در مباحث اعتقادی و کلامی نداشته اند و یا بصورت روشمند و اجتهادی از آن برای تبیین مسائل علم اصول بهره نگرفته اند و صرفاً بر اساس ارتکازات ذهنی برخی مسائل علم اصول شکل گرفته است. بنابراین به میزانی که مباحث کلامی و اعتقادی همچون تعریف دین و شریعت و ولایت، شأن شارع و شریعت، رابطه انسان و خداوند، تعریف حکم و تکلیف و الزام و ... بصورت دقیق و اجتهادی با استناد به کلام وحی، تبیین شوند، شاکله علم اصول و مسائل اساسی آن دقیق تر و کامل تر خواهد شد و با وضعیت موجود متفاوت خواهد شد. (البته نسبت به علم کلام موجود نیز نقدهایی وجود دارد و با توجه به مبانی دین شناسی، آنجا هم تبیین گشته است که نظام مفاهیم علم کلام نیز نیازمند ارتقاء و تکامل است.) ▫️دوم. بر اساس مبانی دین شناسی و زبان شناسی دین و معرفت شناسی که در فقه جامع نظام ولایی تبیین گشته اند، لازم است نظام اصطلاحات و مفاهیم در منطق فهم دین (علم اصول فقه) بر اساس نظام مفاهیم شریعت، تبیین گردد. توضیح اینکه اولاً بر مبنای جامعیت دین اسلام برای رفع نیازهای انسان تا قیامت و ثانیاً بر مبنای شبکه مفاهیم شریعت که هر لفظ و اصطلاحی معنای خاص خود را دارد و واضع آن خدای متعال است و دین مجموعه ای منظم و منظومه ای منسجم از مفاهیم و اصطلاحات است، نتیجه می گیریم لازم است علوم وحیانی بر مبنای نظام مفاهیم شریعت تألیف و تبیین گردند. از جمله در علم اصول فقه یا منطق فهم دین می بایست نظام اصطلاحات را بر اساس نظام مفاهیم دین تعریف و تبیین نمود. آنچه اکنون در علم اصول فقه شاهد آن هستیم که حاصل زحمات و استفراغ وسع علمای گرانقدر شیعه بوده و سرمایه ای ارزشمند محسوب می شود، فارغ از منشاء و خاستگاه آن که متأثر از اصول فقه اهل سنت بوده است، دارای نظام اصطلاحات مخصوص به خود است که مفاهیم و روابط آن در این علم با مفاهیم و روابط آن در نظام اصطلاحات شریعت تفاوت دارد و به همین میزان از دقت و جامعیت مفاهیم کاسته می شود و در نتیجه علم اصول نمی تواند آن مرتبه متعالی از کارآیی واقعی خود را داشته باشد، مثلاً مفاهیمی همچون یقین، قطع، ظن و شک و ... در علم اصول تفاوت آشکاری با یقین، قطع، ظن و شک در نظام مفاهیم شریعت دارند! و در واقع با تصرفات غیر موجّهی، این مفاهیم در معانی مضیق یا موسع تری از مفاهیم شریعت به کار گرفته شده اند و همین تصرفات، سبب فاصله گرفتن علم اصول موجود از منطق فهم دین در وضعیت مطلوب شده است که به عقیده ما می تواند بر اساس استناد دقیق تری به نظام مفاهیم شریعت مورد بازخوانی و تبیین و تألیف قرار گیرد. ▫️سوم. بر اساس مبانی و نظام اصطلاحات دقیق تری که بر آمده از متن شریعت است، می توان به روش و قواعد دقیق تری نیز دست یافت، در واقع آن مبانی و نظام مفاهیم شرعی، نظام مسائل و قواعد دقیق تری را ارائه خواهند داد و در نتیجه علم اصول فقه می تواند ساختار و مسائل و قواعد متفاوتی از وضعیت موجود داشته باشد. 🔹منطق فهم دین (اصول فقه) بر اساس مبانی و مختصات مذکور هم اکنون یکی از مباحثی است که در حال مطالعه و پژوهش و مباحثه است و دستاوردهای آن تا این لحظه افق گشایی های نوید بخشی محسوب می شود و انتشار آنها نیازمند تنظیم و تدوین است که إن شاءالله انجام خواهد شد. @m_feghahat
🔸«علم دینی» 🔹سخن گفتن از «علم دینی» و اینکه نسبت دین با یافته های بشری و دانش های موجود چیست، نیاز به پیش فرضها و مبانی خاصی دارد که بدون در نظر گرفتن آنها، نمی توان بطور جامع و کامل به بررسی این موضوع پرداخت، مباحثی همچون چیستی تمدن غرب، تمدن اسلامی و حیات طیبه، هدف از خلقت و اراده خداوند و جریان حق و باطل در عالم و ... در تعیین چند و چون این مبحث اثرگذار است. (بر این اساس لازم است مبانی علم دینی با استناد به کلام وحی تبیین گشته و مورد تفاهم قرار گیرد، از اینرو مبانی مذکور، در کتاب «فقه جامع نظام ولایی» تحت عنوان «تمدن اسلامی و گذر از تمدن غرب به سوی حیات طیبه» و برخی دیگر از مقالات تدوین و تبیین گشته است که آشنایی مخاطبان با آن مبانی جهت تفاهم در این مباحث ضروری به نظر می رسد، البته مبانی مذکور در این نوشتار نیز به تناسب مورد اشاره قرار می گیرند.) در مرحله بعد تعریف دین و علم و نسبت بین آنها، ابزار کسب علم، عوامل تأثیرگذار بر کسب علم مانند تاریخ، جامعه، فرد، حجیت علم و ... مورد بررسی قرار می گیرد. بنابر این لازم است این مبانی در جای خود مورد بررسی و پذیرش قرار گیرند و روشن است با اختلاف در این مبانی نمی توان با مدعیان یا مخالفان علم دینی به تفاهم جامع رسید! 🔹به عبارت دیگر، شرط تفاهم، شروع از پایگاه مشترک و روش مشترک و هدف مشترک است و اگر قرار باشد این تفاهم بر مدار کلام وحی باشد، لازم است وحدت حول محور ولایت صورت گیرد، شاید بتوان گفت این وحدت مبداء، مسیر و مقصد در پرتو «ایمان» حاصل می شود و در این مبحث نیز ایمان شرط لازم برای سخن صحیح گفتن از علم دینی و تعاریف و شرایط آن است و نیز شرط لازم برای تولید و تحقق علم دینی است، چه اینکه اگر ایمان به مبانی مورد نظر نباشد، نه در حدود و ثغور و تعریف علم دینی تفاهم حاصل میشود و نه در تولید آن می توان قدمی از قدم برداشت، و به تعبیر حضرت امام خمینی (ره) «اگر تهذیب نباشد، علم توحید هم به درد نمی خورد!» 🔹متناسب با مبانی «فقه جامع نظام ولایی» از قبیل مبانی دین شناسی، مبانی انسان شناسی ومعرفت شناسی، مبانی جامعه شناسی و ... موضوع «علم دینی» نیز مورد بررسی و بازخوانی قرار گرفته است و نتایج آن إن شاءالله به زودی در کتب و مقالات منتشر خواهد شد و در این مکان نیز چکیده ای به رؤیت و نظر مبارک مخاطبان خواهد رسید. @m_feghahat
بزودی منتشر خواهد شد إن شاءالله
🔸وحدت علوم اسلامی در گرو دستیابی به «شبکه مفاهیم دین» (نقدی بر عرفی پنداری زبان دین و امضائیات شارع) 🔹کلام وحی دارای یک منظومه مشخص و دقیق از اصطلاحات و مفاهیمی است که مطابقت کامل با ما به ازای خارجی و حقیقی خود دارند و در علوم اسلامی به هر میزان حدود و ثغور و کم و کیف معنا و تعاریف، نسبت و تبعیت بیشتری از نظام مفاهیم دین داشته باشند، این علوم اسلامی به حقایق عالم، قرابت و مطابقت بیشتری دارد و از خطا و اشتباه مصون است و بالعکس به میزانی که در علوم اسلامی، اصطلاحات جدیدی بدون استناد دقیق و کافی وضع شود و یا مفاهیم دین و شریعت دستخوش ضیق و وسع گردد، از معنای حقیقی فاصله گرفته و آن علم را از دقت و کارآمدی مطلوب دور می سازد. رویه ای که در بین عموم علماء اسلام مشاهده می شود، تقریباً عدم تعبد و پایبندی به نظام اصطلاحات و تعاریف و طبقه بندی مفاهیم در کلام وحی است و برخی در مقام تفهیم و تبیین و تفصیل معارف وحیانی، بی محابا دست به وضع اصطلاحات یا تصرف در حدود و ثغور معنایی اصطلاحات و تغییر مفاهیم و معانی و تعاریف زده اند، بدون آنکه اختیاری نسبت به تغییر ما به ازای حقیقی آن در عالم واقع داشته باشند، به عنوان مثال اگر معنای یقین یا ظن و شک در علم اصول از معنای قرآنی و وحیانی آن فاصله گرفته است، این فاصله و تفاوت هیچ نگرانی برای علماء ایجاد نکرده و اینگونه هر علمی نظام اصطلاحات خاص خود را پیدا کرده است بطوریکه مفاهیم و اصطلاحات علم کلام و فلسفه و فقه و اصول با یکدیگر تناسبی نداشته و اغلب متفاوت است. این تشتت در نظام اصطلاحات و مفاهیم بخاطر فاصله از نظام تعاریف و معانی و مفاهیم در کلام وحی است و در صورتیکه بتوان این فاصله ها را کاهش داد و ادبیات کلام وحی را محور هماهنگی نظام معانی و مفاهیم ساخت، هم این تشتت و اختلاف به حداقل خواهد رسید و هم علوم اسلامی به حقیقت و واقعیت عالم نزدیک تر شده و اثرگذاری مطلوب خود را خواهند یافت. 🔹در علم اصول مباحث وضع و الفاظ و حجیت ظهورات و ... بر مبنای عرفی بودن زبان شارع نسج یافته است و در نظر مشهور، زبان دین و شریعت، زبان و ادبیاتی عرفی است و خداوند متناسب با منطقه نزول وحی و با ملاحظه ادبیات عرفی مخاطب وحی، دین را نازل فرموده است، بنابراین برای تشخیص مراد شارع و ظهورگیری از کلام شارع، می بایست به عرف زمان تخاطب مراجعه نمود بر همین اساس، قول لغوی یکی از منابع استظهار از کلام شارع است چرا که واضع اصطلاحات و تعاریف، مردم هستند که با عقل و فطرت و اختیار خود اصطلاحاتی وضع نموده اند و ادبیات شارع هم تابع وضع مردم است... این تقریر اشکالات متعددی دارد که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد. روشن است که بحث عرفی و عقلائی بودن زبان شارع، از مبانی‌ و پایه‌های‌ اساسی‌ بحث‌ حجیت‌ ظهور است و با تشکیک در آن، لازم است بحث‌ ظواهر و حجیت‌ آن‌ و برخی مباحث الفاظ و نیز روشهای فهم کلام شارع و استناد به آن مورد بازنگری و دقت و تکمیل قرار گیرد. 🔹اما در تقریری کامل تر با استفاده از معارف روایی می توان گفت، مخاطب خداوند صرفاً عرف زمان خطاب نبوده بلکه با کل تاریخ تخاطب نموده است و انسان ها با رشد فهم و تکامل معرفت، می توانند بیشتر از گذشته از این منبع عمیق و بی انتهاء بهره ببرند، بر این اساس، کلام وحی دارای نظام مفاهیم منظم، منسجم و منحصر به فردی است که هرچند عرف زمان تخاطب که بر اثر آموزه های انبیاء به درجه ای از رشد و تکامل رسیده است، قدرت فهم و درک آن را در سطحی که بر آنها حجت تمام شود، دارند لکن منحصر در سطح زمان تخاطب نبوده بلکه قابلیت تفاهم با سطوح عمیق تر و تکامل یافته تری از فهم در طول تاریخ را داراست، بنابراین صحیح نیست که بگوییم خداوند در زمان نزول وحی، با ملاحظه عرف زمان تخاطب، ادبیات وحی را متناسب با عرف و عقل آن زمان نازل فرموده، بلکه صحیح تر آن است که بگوییم، خداوند وحی را در قالب یک زبان (زبان عربی مبین) و ادبیات متعالی و مقدس و منظم و منسجم آفریده است و بشر را بواسطه آموزه های انبیاء به درجه ای از رشد و تکامل رسانده که در زمان پیامبر خاتم قدرت درک و تفاهم داشته باشند و تا قیامت نیز از آن بهره بگیرند، و لازمه این نظریه این است که نظام مفاهیم شارع را می بایست از خود کلام وحی شناخت و نه با مراجعه با قول لغوی و فهم معنای عرفی زمان خطاب! 🔹 از اینرو ما سخن از ضرورت تشکیل «شبکه مفاهیم و نظام معانی کلام شارع» می گوییم که می بایست بدینوسیله نقش محوری کلام وحی و ادبیات شارع را در سایر علوم اسلامی تقویت نموده و تلاش نماییم نظام مفاهیم علوم را منطبق و هماهنگ با آن به وحدت رسانده و در نتیجه اولاً بسیاری از اختلافات در حوزه مفاهیم و معانی و اصطلاحات به حداقل رسیده و ثانیاً با کمتر شدن فاصله مفاهیم و معانی علوم با حقایق عالم، به علوم اسلامی دست یابیم. 🔸ادامه مطلب و پرسش و پاسخ ها در فایل پیوست👇🏻 @m_feghahat
تأسیسی بودن نظام معانی زبان شارع.pdf
170.5K
وحدت علوم اسلامی در گرو دستیابی به «شبکه مفاهیم دین» (نقدی بر عرفی پنداری زبان دین و امضائیات شارع) @m_feghahat
برخی مباحث در رابطه با «فقه جامع نظام ولایی» بصورت تفصیلی تر در این وبلاگ مطرح شده است: http://mahdiabdollahi.blog.ir/
هدایت شده از مهدی عبداللهی
بازگشت عقلانی به نص گرایی.pdf
317K
🔸بازگشت معقول به «نص گرایی» 🔹نقدی بر مواضع اخیر حجت الاسلام سیدسجاد ایزدهی در رابطه با عبور از نص گرایی و پناه بردن به دامن تعقل و تفلسف 🔹در متنی منتشرشده از گفتگو با حجت‌الاسلام والمسلمین سیدسجاد ایزدهی، در رابطه با نصگرایی، دین حداکثری، عقل گرایی، حکومت اسلامی و ... مطالبی مطرح شد که لازم است در نقد آن سخن گفت؛ آنچه فرایند تکامل معرفت شیعه و ارتقای مقیاس فهم و فقاهت در بهره مندی از وحی و اقامه دین در جامعه را تضمین می سازد، تعبد و تعصب به نصوص بر محور کلام وحی و رویکردی جامع در بهره برداری از نصوص دینی است. ...به محض آنکه موضوعی از موضوعات مستحدثه را در قرآن یا حدیث نیافتیم نباید حکم به عبور از نصوص کنیم! بلکه امکان تفصیل و تبیین اصول و قواعد منصوصه و تولید دانش و معرفت افزایی در چارچوب نصوص فراهم است و ضعف ما در روش تفقه و بهره مندی از نصوص نباید موجب چشم پوشی از این دریای معارف غنی و عمیق شود.... 🔹...اگر منظور این است که نص توانایی و ظرفیت پاسخگویی به مسائل اجتماعی را ندارد، استناد عقل به کلیات اصول دینی هم معنا ندارد! اگر ادعا این است که نصوص، اصول و کلیات را بیان کرده است که تفریع و تفصیل و تبیین آنها ما را به جزئیات می رساند و باز پا فراتر از نص گذاشتن معنا ندارد.... 🔹متن کامل را در فایل پیوست مطالعه فرمایید ... @m_feghahat