فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچکس در شام با دردانهات همدم نشد...
محمد میرزایی بازرگانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیر باران در این حرم، شاعر!
بنشین شعر عاشقانه بخوان
محمد میرزایی بازرگانی
May 11
30.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞️ نماهنگ قاسم آباد با اجرای شاعر
🔗 دانلود با کیفیتهای مختلف از آپارات
محمد میرزایی بازرگانی
🌐 تلگرام | ایتا
28.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
28.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم
دل شکستهٔ من! ای شکستهبال خودم...
محمد میرزایی بازرگانی
🌐 اینستاگرام | تلگرام | ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
إنّا من المجرمین منتقمون
ببین هزار سلیمانی از زمین برخاست
که خونِ ریختهاش را کنند عالمگیر
خیالِ خامِ خودت را به گور خواهی برد
که دوستدارِ علی از جهاد باشد سیر
به اشکهای پر از سوزمان نگاه نکن
که اشکِ شیعه به هنگامه میشود شمشیر
محمد میرزایی بازرگانی
🌐 اینستاگرام | تلگرام | ایتا
37.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
إنّا من المجرمین منتقمون
بِایستید و به این قلّه احترام کنید
به احترام، به ایرانِ نو سلام کنید
محمد میرزایی بازرگانی
🌐 اینستاگرام | تلگرام | ایتا
اعلام برنامه
شعرخوانی محمد میرزایی بازرگانی
شب ولادت امام هادی علیهالسلام
و پیشواز ایام مبارک غدیر
جمعه ۱ تیر بعد از نماز مغرب و عشاء
حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س)
شبستان امام خمینی
🌐 اینستاگرام | تلگرام | ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 عیدتون مبارک...
«امیرالمومنین» واژهست؟ نه، پیراهنی زیباست
ببین! بر قامتی جز قامتِ حیدر نمیآید...
محمد میرزایی بازرگانی
🌐 اینستاگرام | تلگرام | ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدّ من کوتاه بود و نیزهها خیلی بلند
خواستم بر زخمهایت بوسه بگذارم، نشد...
محمد میرزایی بازرگانی
🌐 اینستاگرام | تلگرام | ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیدم همین است روزِ قیامت
بگویی سلامِ تو را میشناسم...
محمد میرزایی بازرگانی
🌐 اینستاگرام | تلگرام | ایتا
38.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مگذار بین خیمه عزایت به پا شود
برخیز تا دل پدرت باز وا شود
برخیز ای مؤذن بابا! اذان بگو
چیزی نمانده روح من از تن جدا شود
صورت به صورت تو نهادم، ولی نشد
یک لحظه هم نشد پدر از غم رها شود
ای راحت پدر! تو که راحت شدی، ولی
بی تو پدر چگونه از این خاک، پا شود؟
دنیا سر تو را به روی خاک خواستهست
بعد از تو خاک بر سر دنیای ما شود
باید تو را میان عبا سوی خیمه برد
شایسته نیست راز تنت برملا شود
🎤 حاج مهدی سلحشور
📝 محمد میرزایی بازرگانی
🌐 اینستاگرام | تلگرام | ایتا
منظومهای برای حضرت ساقی
دید از پشت حرم زمزمهای میآید
نالهای، گریهای و همهمهای میآید
رفت و بیپرده بر آن صحنه نگاهی انداخت
دیدنش در دل او شعلهی آهی انداخت
کودکان حرم افتاده چو ماهی در خاک
پیرهنها زده بالا و شکمها بر خاک
در دل ساقی از این همهمه تشویش آمد
ناگهان دختری از اهل حرم پیش آمد
چشم او بر علم افتاد و دگر هیچ نگفت
مشک را دست عمو داد و دگر هیچ نگفت
یعنی ای جان حرم! ما ز عطش سرشاریم
که تو سقایی و ما از تو توقع داریم
داغ او تازه شد و جان به لب او که رسید
رفت و از سید خود رخصت میدان طلبید
گفت ای سید من! موقع جنگ آمده است
گفت رخصت بده این سینه به تنگ آمده است
بر لبش زمزمهی نصر من الله افتاد
مشک برداشت و سقای حرم راه افتاد
رفت آنگونه که مشک و علمش میلرزید
کربلا یکسره زیر قدمش میلرزید
گرچه از ارض و سما تیر و سنان میبارید
پسر حیدر کرار لب آب رسید
پسر فاطمه در هجمهی لشگر تشنه ست
گفت ای آب! تو اینجایی و اصغر تشنه ست؟
گفت جا دارد از این شرم تو خونرنگ شوی
ای خجالتزده! جا دارد اگر سنگ شوی
لب دریا به لب تشنهی مهتاب نخورد
دست بر آب زد اما نمی از آب نخورد
اشک در آب میانداخت و چون دُر میشد
اندک اندک همهی مشک عمو پر میشد
مشک او پر شد و با دیدهی گریان برخاست
از لب رود روان با لب عطشان برخاست
همهی دشت از آن عطر معطر میگشت
داشت ساقی حرم سوی حرم برمیگشت
ناگهان غلغله شد، دور و برش غوغا شد
پیش رو، راست و چپ، پشت سرش غوغا شد
حلقه نزدیک شد و خود و سپر را انداخت
یکی این دست، یکی دست دگر را انداخت
ارزش مشک عمو بیشتر از جان عموست؟
دست افتاده ولی مشک به دندان عموست
غصهای نیست که افتاده علم، میتازد
همچنان سوی حرم سوی حرم میتازد
ناگهان خشک شد از بهت، تنش خیس شده
مشک سوراخ شدهست و بدنش خیس شده
آتشی بود که در جان و جهانش افتاد
خنکایی که از آن آب به جانش افتاد
آب جاری شده، در علقمه سیل آمده است
موقع رقص حکیمبنطفیل آمده است
آسمان تیره شد و تیرهی دودی برخاست
آه با قصد سرش خشم عمودی برخاست
او پناه حرم است آه به خشمش نزنید
لااقل تیر به زیبایی چشمش نزنید
تیر در چشم، دو تا دست جدا، با آن قد
با چه کیفیتی از اسب زمین میافتد؟
دشت آرام شده، کار تمام است تمام
و کسی میرسد انگار امام است امام
آمد و پیش همان پیکر بیدست نشست
گفت برخیز برادر! کمرم بی تو شکست
گفت برخیز که بعد از تو کسی با من نیست
گفت برخیز که بی تو حرمم ایمن نیست
گفت برخیز که زینب به اسارت نرود
گفت برخیز که گهواره به غارت نرود
گفت بعد از تو همه راه مرا میبندند
گفت برخیز که دارند به من میخندند
آن طرف اهل حرم منتظر و چشم به راه
که بیاید خبر از آمدن حضرت ماه
آه دیدند پدر سوی حرم میآید
دارد از علقمه با قامت خم میآید
بر لب اوست سکوتی ابدی، حرف نزد
آمد آرام، ولی با احدی حرف نزد
میدهد دست پدر بوی گل یاس انگار
رفت آرام سوی خیمهی عباس انگار
حال، اهل حرم! آمادهی غارت بشوید
خیمه افتاد، مهیای اسارت بشوید...
📝 محمد میرزایی بازرگانی
🔗 اینستاگرام | تلگرام | ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غروب آمد، تنش از هم گسست و خاک، تربت شد...
@m_mirzayi_b