eitaa logo
مبلّغان معارف دینی ☘
2هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
7هزار ویدیو
1.7هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه لگد.pdf
حجم: 1.14M
💠 📌 موضوع : روضه لگد | علیها السلام 📥📚در مبلغان دینی، میهمان ما باشید!👇 🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
💠 فیش مرثیه سیلی و گوشواره ✨《اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْبَتُولِ الطَّاهِرَةِ الصِّدِّيقَةِ الْمَعْصُومَةِ التَّقِيَّةِ النَّقِيَّةِ الرَّضِيَّةِ الْمَرْضِيَّةِ الزَّكِيَّةِ الرَّشِيدَةِ الْمَظْلُومَةِ الْمَقْهُورَةِ الْمَغْصُوبَةِ حَقُّهَا الْمَمْنُوعَةِ إِرْثُهَا الْمَكْسُورَة ضِلْعُهَا الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا الْمَقْتُولِ وَلَدُهَا》 ✅ بعد از جریان هجوم غاصبین به خانه حضرت زهرا(س)، حضرت(س) دوباره با آن حالت وخیم خود، نزد ابوبكر آمد و دوباره تقاضای خود را مبنی بر بازگرداندن فدک ابراز داشت. ابوبکر گفت : تو جز حق و راستى، چيزى به پدرت نسبت نمى دهى؛ من آن را به تو بخشيدم و بعد تكه هایى از پوست طلبيد و سند فدک را براى حضرت زهرا(س) نوشت و به او داد. حضرت(س) از نزد او خارج شد و در بين راه به عمر رسيد. عمر پرسيد: 📜(يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ! مَا هَذَا الْكِتَابُ الَّذِي مَعَكَ؟) ♦️اى دختر محمّد! آن نوشته چیست که به همراه داری؟ حضرت زهرا(س) فرمود: 📜《كِتَابٌ كَتَبَ لِي أَبُوبَكْرٍ بِرَدِّ فَدَكَ》 ♦️از نزد ابوبكر مى آيم و به او گفتم كه رسول خدا(ص)، فدک را به من بخشيد و وى نيز فدک را به من برگرداند و اين نوشته را به من داد. عمر به حضرت زهرا(س) گفت : 📜(هَلُمِّيهِ!) ♦️نامه ی رد فدک را به من بده! حضرت(س) از دادن نامه امتناع کردند. در این لحظه؛ 📜《فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ وَ كَانَتْ حَامِلَةً بِابْنٍ اسْمُهُ الْمُحَسِّنُ فَأَسْقَطَتِ الْمُحَسِّنَ(ع) مِنْ بَطْنِهَا》 ♦️عمر لگدی بر حضرت فاطمه(س) زد در حالی که فاطمه(س) فرزندی به نام محسن(ع) در رحم داشت، که به سبب این لگد سقط شد. امام صادق(ع) در این باره می فرماید : 📜《ثُمَّ لَطَمَهَا فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى قُرْطٍ فِي أُذُنِهَا حِينَ نُقِفَتْ》 ♦️سپس عمر، سیلی به صورت ایشان زد، که گویا میبینم که بر اثر سیلی او گوشواره از گوشش بر زمین افتاد. 📜《ثُمَّ أَخَذَ الْكِتَابَ فَخَرَقَهُ》 ♦️سپس عمر بن خطاب سند فدک را گرفت و آن را پاره کرد.(۱) 🏴 طبق نقلی در این هنگام، حضرت زهرا(س) در حالی که به شدت درد می کشید، با چادر خاک آلود به سختی از زمین بلند شد و با خاطری غمناك خطاب به عمر فرمود : 《مَزَّقْتَ كِتَابِي مَزَّقَ اللهُ بَطْنَكَ!》 كتاب مرا پاره كردی، خدا شكم تو را پاره كند.(۲) حضرت(س) توقف بیش از این را در کوچه صلاح ندید و به سوی خانه حرکت کرد. بعد از ماجرای جسارت به حضرت زهرا(س) در کوچه، حال حضرت(س) وخیم تر شد و در بستر افتاد. آنقدر غم و اندوه بر حضرت(س) مستولی بود که ساعت به ساعت از حال می رفت. 📝شعر : دشمن میان کوچه چو بگرفت بر تو راه، رویش سیاه باد، کز او شد جهان سیاه، دستش بلند گشت، نگویم دگر چه شد، ترسم که جان شود به تن انس و جان تباه، دستش بلند گشت، ولی در درون خاک، از دل کشید ناله پیمبر(ص) که آه! آه! مظلومتر ندیده جهان از تو و علی، تاریخ هست بر سخنم بهترین گواه، تو رنج خویش در دل شب می بری به گور، او راز خود به وقت سحر می برد به چاه! ✍️ غلامرضا سازگار 📔منابع : ۱)الإختصاص شیخ مفید، ص۱۷۵ ۲)انساب النواصب استرآبادی، ص۱۵۴ 🔍 جستجوگر : | | (س) 📥📚در مبلغان دینی، میهمان ما باشید!👇 🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
💠 🏴 روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین (س) صَل الله عَلَيْكَ يا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ یا قَمرَالعَشیره .. نشستم روی خاکِ آرزوهایم بغل کردم خیالی از مزارت را اگر چه قابِ این خاک از تنت خالی‌ست نسیم آورده از مقتل غبارت را اگر سوسوی چشمان ترم کم شد اگر تسبیحِ تربت خیسِ اشکم شد نشستم می‌شمارم با نفس‌هایم شمارِ زخم‌های بی‌شمارت را شنیدم پَر زدی دستت زمین افتاد تو بالا رفتی و اُم‌البنین افتاد به عرشِ خیمه‌ها با مشک می‌رفتی که تیری آرزوی آب‌دارت را … زد و بی‌آرزو بر خاک افتادی تنِ خود را به دستِ نیزه‌ها دادی صدای نوحۀ ادرک اخایت گفت زیارت کرده زهرا نیزه‌زارت را کنار رود، اما تشنه لب بودی به جای آب، سقای ادب بودی تو دریازاده‌ای؛ هر چند بی‌آبی نمی‌سنجند، با مشکت عیارت را *مادر داره روضه میخونه ها ..* اگر می‌شد به جایت آب می‌بُردم به جای قلبِ مشکت تیر می‌خوردم به پای آرزوهای تو می‌مردم نمی‌دیدم نگاهِ شرمسارت را اگر می‌شد به جنگِ تیر می‌رفتم به زیر کوهی از شمشیر می‌رفتم که حتی نشکند آیینۀ چشمت نبیند هیچ سنگی انکسارت را به من پیکِ اجل نزدیک شد رفتی تمام آسمان تاریک شد رفتی شده «ام‌ُّالقَمر»؛ «ام‌ُّالبُکا» بی تو ببین ای ماه، ابرِ در مدارت را اگر چه قدّم از داغت خمید آخر ولی مادر به رویایش رسید آخر که شد اُم‌البنین «اُم‌الشهید» آخر ببر حالا کنارت داغدارت را چهار صورت قبر درست کرده بود .. پشتِ بقیع برا همدیگه روضه میخواندن .. (۱) یه گوشه از روضه رو خانم زینب میخواند (زبان حال)، یه گوشه از روضه رو اُم البنین .. یه وقت سکینه بلند میشد؛ اُم البنین من شرمنده‌ام .. من بودم مشکُ رو دوشِ عباس گذاشتم «فَسَمَعَ الأَطفَالُ يُنادُونَ العَطَشَ اَلعَطَشَ فَرَكَبَ فَرَسَهُ وَ أَخَذَ رُمحَهُ وَ القُربَةُ وَ قَصَدَ نَحوَ الفُراتِ ..» (۲) زینب سلام الله صدا میزد ام البنین شما که نبودی فقط شنیدی چه گذشت کربلا .. انقدر برا عباس و حسین داری ناله میزنی .. ام البنین داغ عباس با دلِ حسین کاری کرد .. روزِ عاشورا هر شهیدی رویِ زمین می افتاد اول حسینم میومد دم خیمۀ زن ها ما رو سر سلامتی میداد .. اما وقتی عباس رو زمین افتاد .. انگار دیگه کاری از حسینم بر نمیومد صدا زد .. «و قال الحسين ع الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي ..» (۲) زینب به بچه ها بگو آماده اسارت بشن .. کربُبَلا نبودم حیف، داغش تو سینه‌م مونده ولی همه روضه‌‌ها رو زینب برا من خونده مادر؛ چشماتُ دوست داشتم عباس؛ غریبی‌تُ قربون دستی نداشتی از چشمت تیرُ و بکشی بیرون .. چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات چشمتُ و زدن دیگه نگی چَشم به آقات امیدِ مادرت بودی رفتی و من آشفته‌ام نیستی زیرِ بال و پرم خیلی زمین می اُفتم قدِ رشیدُ و زهراییت نورِ نگاهِ خسته‌م بود بازوی حیدری تو عصایِ دستم بود .. دستتُ و زدن، بیفته روی خاک علم دستتُ زدن، راحت برن سمتِ حرم دستتُ زدن، قامت آقا بشه خم چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات چشمتُ و زدن دیگه نگی چشم به آقات یاقمرالعشیره ، عباس عباس عباس .. 🔍 جستجوگر : | علیها السلام 📥📚در مبلغان دینی، میهمان ما باشید!👇 🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
💠 🏴 روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین (س) صَل الله عَلَيْكَ يا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ یا قَمرَالعَشیره .. نشستم روی خاکِ آرزوهایم بغل کردم خیالی از مزارت را اگر چه قابِ این خاک از تنت خالی‌ست نسیم آورده از مقتل غبارت را اگر سوسوی چشمان ترم کم شد اگر تسبیحِ تربت خیسِ اشکم شد نشستم می‌شمارم با نفس‌هایم شمارِ زخم‌های بی‌شمارت را شنیدم پَر زدی دستت زمین افتاد تو بالا رفتی و اُم‌البنین افتاد به عرشِ خیمه‌ها با مشک می‌رفتی که تیری آرزوی آب‌دارت را … زد و بی‌آرزو بر خاک افتادی تنِ خود را به دستِ نیزه‌ها دادی صدای نوحۀ ادرک اخایت گفت زیارت کرده زهرا نیزه‌زارت را کنار رود، اما تشنه لب بودی به جای آب، سقای ادب بودی تو دریازاده‌ای؛ هر چند بی‌آبی نمی‌سنجند، با مشکت عیارت را *مادر داره روضه میخونه ها ..* اگر می‌شد به جایت آب می‌بُردم به جای قلبِ مشکت تیر می‌خوردم به پای آرزوهای تو می‌مردم نمی‌دیدم نگاهِ شرمسارت را اگر می‌شد به جنگِ تیر می‌رفتم به زیر کوهی از شمشیر می‌رفتم که حتی نشکند آیینۀ چشمت نبیند هیچ سنگی انکسارت را به من پیکِ اجل نزدیک شد رفتی تمام آسمان تاریک شد رفتی شده «ام‌ُّالقَمر»؛ «ام‌ُّالبُکا» بی تو ببین ای ماه، ابرِ در مدارت را اگر چه قدّم از داغت خمید آخر ولی مادر به رویایش رسید آخر که شد اُم‌البنین «اُم‌الشهید» آخر ببر حالا کنارت داغدارت را چهار صورت قبر درست کرده بود .. پشتِ بقیع برا همدیگه روضه میخواندن .. (۱) یه گوشه از روضه رو خانم زینب میخواند (زبان حال)، یه گوشه از روضه رو اُم البنین .. یه وقت سکینه بلند میشد؛ اُم البنین من شرمنده‌ام .. من بودم مشکُ رو دوشِ عباس گذاشتم «فَسَمَعَ الأَطفَالُ يُنادُونَ العَطَشَ اَلعَطَشَ فَرَكَبَ فَرَسَهُ وَ أَخَذَ رُمحَهُ وَ القُربَةُ وَ قَصَدَ نَحوَ الفُراتِ ..» (۲) زینب سلام الله صدا میزد ام البنین شما که نبودی فقط شنیدی چه گذشت کربلا .. انقدر برا عباس و حسین داری ناله میزنی .. ام البنین داغ عباس با دلِ حسین کاری کرد .. روزِ عاشورا هر شهیدی رویِ زمین می افتاد اول حسینم میومد دم خیمۀ زن ها ما رو سر سلامتی میداد .. اما وقتی عباس رو زمین افتاد .. انگار دیگه کاری از حسینم بر نمیومد صدا زد .. «و قال الحسين ع الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي ..» (۲) زینب به بچه ها بگو آماده اسارت بشن .. کربُبَلا نبودم حیف، داغش تو سینه‌م مونده ولی همه روضه‌‌ها رو زینب برا من خونده مادر؛ چشماتُ دوست داشتم عباس؛ غریبی‌تُ قربون دستی نداشتی از چشمت تیرُ و بکشی بیرون .. چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات چشمتُ و زدن دیگه نگی چَشم به آقات امیدِ مادرت بودی رفتی و من آشفته‌ام نیستی زیرِ بال و پرم خیلی زمین می اُفتم قدِ رشیدُ و زهراییت نورِ نگاهِ خسته‌م بود بازوی حیدری تو عصایِ دستم بود .. دستتُ و زدن، بیفته روی خاک علم دستتُ زدن، راحت برن سمتِ حرم دستتُ زدن، قامت آقا بشه خم چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات چشمتُ و زدن دیگه نگی چشم به آقات یاقمرالعشیره ، عباس عباس عباس .. 🔍 جستجوگر : | علیها السلام 📥📚در مبلغان دینی، میهمان ما باشید!👇 🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
💠 🏴 روضه و توسل جانسوز ویژه شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها 🎤 سیدمهدی میرداماد 📌صوت روضه در پست بالا 👆 همه رفتند و من جا ماندم ای دوست ز بخت بد به دنیا ماندم ای دوست چرا رفتی مرا با خود نبردی؟ ببین بعد از تو تنها ماندم ای دوست امان ای دل،امان ای دل اصلاً روضه ی امشب همینه...امان از دلِ زینب...چه خون شد دلِ زینب... ببین از داغ تو خیلی شكستم شكستم که چنین از پا نشستم حسین! شوهرم هم منو نشناخت..هی اومد تو خیمه ی زن ها،هی سراغ منو گرفت،زین العابدین بهش گفت:عبدالله! اون زنِ قد خمیده رو می بینی؟ اون زینبِ... شكسته دشمنت از بس دلم رو چنان گشتم كه نشناسی كه هستم به یادت در نوایِ آب آبم چنان تو زیر تیغِ آفتابم اون لحظه های آخرِ عمرش،گفت:عبدالله! بسترِ منو زیر آفتاب پهن کن...چرا خانوم؟ گفت:خودم دیدم داداشم زیر آفتابِ... به یادت در نوایِ آب آبم چنان تو زیر تیغِ آفتابم تو راحت خفته ای در خانه ی قبر ولی من از غمت خانه خرابم منو كابوسِ شمشیر و تن تو تماشای به غارت بردن تو تو را سر نیزه ها بردند و مانده برای من فقط پیراهن تو داداش! از چهارسالگی هر کی به من رسید،گفت:زینب! حسینت رو کربلا میکُشن...من از چهارسالگی منتظرِ کربلام،اسمِ کربلا که میاد بندِ دلم پاره میشه،مادرم بقچه ی کفن هارو که بازکرد،کفنِ خودش رو داد،کفنِ بابام رو داد،کفنِ داداش حسنم رو داد،اما به تو که رسید یه پیراهن داد،گفت: حسینت کفن نداره... بابام امیرالمؤمنین شب آخر دستِ عباس و حسین رو گرفت،سفارشِ منو کرد،گفت:زینب! کربلا عطش،سر بریده،گودال قتلگاه... داداش! من این کلمه هارو شنیدم،داداش حسنم لحظه ی آخر،هی گریه کرد گفت: "لایوم کیومک یا اباعبدالله... " داداش! هرچی شنیدم این کلمه هابود،کربلا شنیدم،سر برده شنیدم،گودال قتلگاه شنیدم،عطش شنیدم،داداش! کسی بهم نگفت نامحرما دورم حلقه میزنن،کسی نگفت: نامحرم میاد دست خواهرت رو ببنده...داداش! همه چی رو بهم گفتن،فقط یه چیزی رو نگفتن،همه روضه هارو تحمل کردم،همه سختی هارو تحمل کردم،کشته شدنِ تو،مگه کسی باور می کرد زینب زنده باشه حسینش رو سر بِبُرند.. اما داداش یه لحظه بهم خیلی سخت گذشت...داداش! همه لحظه ها سخت بود،فقط یک جا خیلی سخت گذشت،یه جا دیگه نتونستم طاقت بیارم،یه جایی که خودم همه رو سوار محمل ها کردم،بچه هات رو سوار مرکب کردم،سوار شتر کردم،زن هارو کمک کردم،نذاشتم هیچ کسی جلو بیاد،خودم تنها رو زمین موندم،دیگه نتونستم طاقت بیارم،رو کردم به طرف علقمه،گفتم:عباس!غیرت الله! پاشو ببین میخوان خواهرت رو ببرند اسارت...حسین.... ان شاء الله با هم بریم حرمِ اباالفضل،ان شاءالله من برات روضه بخونم تو حرمش بلند گریه کنی،بگم بی بی جان زینب! خیلی بهت سخت گذشت،آره داداشت حسین هم کنار علقمه بهش سخت گذشت،تا نگاههش به بدن داداشش افتاد،یه دست به کمر گذاشت"الآن انكسر ظهری " ای حسین... 🔍 جستجوگر : | علیها السلام 📥📚در مبلغان دینی، میهمان ما باشید!👇 🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
استاد علیرضا پناهیانروضۀ حضرت زینب(س).mp3
زمان: حجم: 7.09M
◾️زینب(س) گریه نکرد و گریه نکرد و گریه نکرد... این بغض‌های در گلوی‌ ما گریه‌های نکردۀ اوست... 📥📚در مبلغان دینی، میهمان ما باشید!👇 🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
@Panahian_irVaseImamHosseinYekariBokon.mp3
زمان: حجم: 8.99M
🚩 واسه امام‌حسین(ع) یه کار بکن... هر کاری! ➕ نقل خاطرۀ یکی از مراجع تقلید از خواب عجیبی که در مورد امام حسین(ع) دیدند 📥📚در مبلغان دینی، میهمان ما باشید!👇 🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
@Panahian_irPanahian-Roze-FoztoVaRabeAlKabe-64.mp3
زمان: حجم: 1.64M
◾️برای دلِ پُر دردِ علی وقتی آقای ما برای رفتنش لحظه‌شماری می‌کرد ... 📥📚در مبلغان دینی، میهمان ما باشید!👇 🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
🏴 اشعار شهادت حضرت جوادالائمه ◾️لب تشنه بود ، تشنة یك جرعه آب بود مردی كه درد های دلش بی حساب بود ◾️پا می كشید گوشة حجره به روی خاك پروانه وار غرق تب و التهاب بود ◾️از بسكه شعله ور شده بود آتش دلش حتی نفس نفس زدنش هم عذاب بود ◾️در ازدحامِ هلهله های كنیزكان فریاد استغاثة او بی جواب بود ◾️یك جرعه آب نذر امامش كسی نكرد رفع عطش اگر چه کمال ثواب بود ◾️آخر شبیه جد غریبش شهید شد آری دعای خسته دلان مستجاب بود ◾️غربت برای آل علی تازگی نداشت در آن دیار كشتن مظلوم باب بود ◾️تا سایه بان پیكر نورانیش شوند بال كبوتران حرم را شتاب بود ◾️اما فدای بی كفن دشت كربلا آلاله ای كه زخم تنش بی حساب بود ◾️هم تیغ و نیزه خون تنش را مكیده بود هم داغدیدة شرر آفتاب بود 🖋 یوسف رحیمی 🔍 جستجوگر : | (ع) | 📥📚در مبلغان دینی، میهمان ما باشید!👇 🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
@Maddahionlinمداحی_آنلاین_نامه_ها_امضاء_شدند_محمود_کریمی.mp3
زمان: حجم: 5.87M
(ع) ▪️روضه حضرت مسلم بن عقیل ▪️نامه ها امضاء شدند 📥📚در مبلغان دینی، میهمان ما باشید!👇 🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
استاد علیرضا پناهیانروضه صوتی علم عباس برقرار است.mp3
زمان: حجم: 5.95M
🚩 پرچم عباس(ع) تا ابد بالاست 🔻 روضۀ کمتر شنیده‌شده از ماجرای برگرداندن پیکر مطهر قمر بنی‌هاشم(ع) 🏴 🕊 📎 📎🤝ـــلی 🌸در نشر معارف فرهنگی اسلامی سهیم باشیم. •┈••••✾•🌿🌺سفیر امین🌺🌿•✾•••┈• ✏️https://eitaa.com/safiramin ┗━━━🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌