فیش روضه و مرثیه شب دوم.pdf
875.7K
🖤فیش روضه و مرثیه ویژه شب دوم ماه محرم
🌙شب منتسب ورودی به کربلا
📱نوع فایل: pdf
🔍جستجوگر
| #اشعار | #فیش_روضه | #شب_دوم_محرم
🏴#محرم
📎#ولایتمداری
📎#امام_زمان عج
📥📚در مبلغان، میهمان ما باشید!👇
🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
✳️ برای دوستان خود بازارسال کنید.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈
▪️شعر روضه ویژه شب دوم محرم (ورودی کربلا)
باد به موي سرت افتاد دلم ريخت
تا اشك ز چشم ترت افتاد دلم ريخت
امروز ميان تو و حُرّ ابن رياحي
تا صحبتي از مادرت افتاد دلم ريخت
اي آينه ي خواهر خود تا كه غبار ِ
اين دشت به دور و برت افتاد دلم ريخت
امروز كه يك مرتبه در موقع بازي
بر روي زمين دخترت افتاد دلم ريخت
درباره ي تنهايي و بي ياوري تو
تا زمزمه در لشگرت افتاد دلم ريخت
خورشيد من امروز كه اين سايه ي شوم ِ
سرنيزه به روي سرت افتاد دلم ريخت
🔍جستجوگر
| #اشعار | #مناجات | #فیش_روضه | #شب_دوم_محرم |
🏴#محرم
📎#ولایتمداری
📎#امام_زمان عج
📥📚در مبلغان، میهمان ما باشید!👇
🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
متن روضه شام غریبان محرم.pdf
862K
🖤فیش روضه و مرثیه ویژه شب یازدهم ماه محرم
🌙شام غریبان
📱نوع فایل: pdf
| #اشعار | #فیش_روضه | #شب_یازدهم_محرم | #شام_غریبان
📥📚در مبلغان دینی، میهمان ما باشید!👇
🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
🏴 فیش مرثیه امام حسن عسکری سلام الله علیه
🎤 استاد میرزامحمدی
تسلیت ای حجت ثانی عشر یابن الحسن
کسی تو سامرا به آقامون تسلیت نگفتا
تسلیت ای حجت ثانی عشر یابن الحسن
میدونی دل آدم کجا میره؟یه مرتبه یاد گودال افتادم ..."اونجام به یتیمان ابی عبدالله کسی تسلیت نگفت ..."
زود بود از بهر تو داغ پدر یابن الحسن
معمولا فامیلا جمع میشن ، عمو،دایی، عمه و دیگر بستگان؛ نمیزارن بچه یتیم کنار پیکر پدربی تابی کنه" اما برا امام زمان ما این اتفاق نیفتاد ..." حتی کربلا هم اینجوری نبود ... اونجا عمه ی امام زمان بچه های ابی عبدالله رو سرپرستی کرد ...
قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد
سوخت جسم و جانش از پا تا به سر یابن الحسن
طفل بودی،پیش چشمت چشم بابا بسته شد 2
تونگه کردی و او زد بال و پر یابن الحسن
آخ دلم یه جایی رفت،نگی امشب چرا داره پریشون خوانی میکنه..." به خدا دست من نیست؛دلم با این یه بیت رفت کوچه بنی هاشم
حسین جان ...
طفل بودی پیش چشمت دست بابا بسته شد
تو نگه کردی و قنفذ ......
کودک 6 ساله بودی بر پدر خواندی نماز
ریختی از چشم خود خون جگر یابن الحسن
قرن ها فریاد زهرا مادرت آید به گوش
از مدینه بین آن دیوار و در یابن الحسن
مادر؛کاش بودم تا علی را یار بودم
من جای تو بین در و دیوار بودم
مادر شنیدم بارها از پا فتادی
دیدی علی تنها بود باز ایستادی
یوسف زهرا بیا با ما بگو آخر چرا
تربت زهراست مخفی از نظر یابن الحسن
فرمود عقیل برو به اون کودکی که تو حجره هست ،بگو بیاد ..." اومدم دیدم یه ماه شب چهارده گوشه ی حجره مشغول عبادته" آقامون حجت ابن الحسن بود تا پیغام رو دادم سراسیمه اومد؛ سر بابا رو بغل گرفت ... تا امام عسکری اونو دید نفرمود پسرم،فرمود یا سید أَهْلَ الْبَیْتِ اسْقِنَا المَاءٍ ...." یعنی تشنمه به من آب بنوشان ..... اسْقِنَا المَاءٍ .... (آخ بمیرم ...) هر طوری بود نزاشت بابا لب تشنه از دنیا بره .... امام جوادم یه کودک 6،7 ساله بود نزاشت باباش امام رضا تشنه لب جون بده ..."اما لایوم کیومک یااباعبدالله .....
حسین ......
بمیرم،هر چی صدا زد جماعت جگرم داره میسوزه ...."جی جوری آبش دادن ؟؟ فَلَمْ یُجِبْهُ أَحَدٌ إِلَّا بِالسُّیُوفِ .....
حسین ........
🔍جستجوگر
| #اشعار | #فیش_روضه |
📥📚در مبلغان دینی، میهمان ما باشید!👇
🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
روضه حمایت از ولایت.pdf
1.07M
💠 #فیش_روضه
📌 موضوع : حمایت از ولایت
#روضه | #حضرت_زهرا علیها السلام
📥📚در مبلغان دینی، میهمان ما باشید!👇
🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
روضه توسل یک زن به حضرت زهرا سلام الله علیها.pdf
1.16M
💠 #فیش_روضه
📌 موضوع : توسل یک زن به حضرت زهرا سلام الله علیها
#روضه | #حضرت_زهرا علیها السلام
📥📚در مبلغان دینی، میهمان ما باشید!👇
🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
روضه لگد.pdf
1.14M
💠 #فیش_روضه
📌 موضوع : روضه لگد
#روضه | #حضرت_زهرا علیها السلام
📥📚در مبلغان دینی، میهمان ما باشید!👇
🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
💠 #فیش_روضه
🏴 روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین (س)
صَل الله عَلَيْكَ يا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ یا قَمرَالعَشیره ..
نشستم روی خاکِ آرزوهایم
بغل کردم خیالی از مزارت را
اگر چه قابِ این خاک از تنت خالیست
نسیم آورده از مقتل غبارت را
اگر سوسوی چشمان ترم کم شد
اگر تسبیحِ تربت خیسِ اشکم شد
نشستم میشمارم با نفسهایم
شمارِ زخمهای بیشمارت را
شنیدم پَر زدی دستت زمین افتاد
تو بالا رفتی و اُمالبنین افتاد
به عرشِ خیمهها با مشک میرفتی
که تیری آرزوی آبدارت را …
زد و بیآرزو بر خاک افتادی
تنِ خود را به دستِ نیزهها دادی
صدای نوحۀ ادرک اخایت گفت
زیارت کرده زهرا نیزهزارت را
کنار رود، اما تشنه لب بودی
به جای آب، سقای ادب بودی
تو دریازادهای؛ هر چند بیآبی
نمیسنجند، با مشکت عیارت را
*مادر داره روضه میخونه ها ..*
اگر میشد به جایت آب میبُردم
به جای قلبِ مشکت تیر میخوردم
به پای آرزوهای تو میمردم
نمیدیدم نگاهِ شرمسارت را
اگر میشد به جنگِ تیر میرفتم
به زیر کوهی از شمشیر میرفتم
که حتی نشکند آیینۀ چشمت
نبیند هیچ سنگی انکسارت را
به من پیکِ اجل نزدیک شد رفتی
تمام آسمان تاریک شد رفتی
شده «امُّالقَمر»؛ «امُّالبُکا» بی تو
ببین ای ماه، ابرِ در مدارت را
اگر چه قدّم از داغت خمید آخر
ولی مادر به رویایش رسید آخر
که شد اُمالبنین «اُمالشهید» آخر
ببر حالا کنارت داغدارت را
چهار صورت قبر درست کرده بود .. پشتِ بقیع برا همدیگه روضه میخواندن .. (۱) یه گوشه از روضه رو خانم زینب میخواند (زبان حال)، یه گوشه از روضه رو اُم البنین .. یه وقت سکینه بلند میشد؛ اُم البنین من شرمندهام .. من بودم مشکُ رو دوشِ عباس گذاشتم «فَسَمَعَ الأَطفَالُ يُنادُونَ العَطَشَ اَلعَطَشَ فَرَكَبَ فَرَسَهُ وَ أَخَذَ رُمحَهُ وَ القُربَةُ وَ قَصَدَ نَحوَ الفُراتِ ..» (۲) زینب سلام الله صدا میزد ام البنین شما که نبودی فقط شنیدی چه گذشت کربلا .. انقدر برا عباس و حسین داری ناله میزنی .. ام البنین داغ عباس با دلِ حسین کاری کرد .. روزِ عاشورا هر شهیدی رویِ زمین می افتاد اول حسینم میومد دم خیمۀ زن ها ما رو سر سلامتی میداد .. اما وقتی عباس رو زمین افتاد .. انگار دیگه کاری از حسینم بر نمیومد صدا زد .. «و قال الحسين ع الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي ..» (۲) زینب به بچه ها بگو آماده اسارت بشن ..
کربُبَلا نبودم حیف،
داغش تو سینهم مونده
ولی همه روضهها رو
زینب برا من خونده
مادر؛ چشماتُ دوست داشتم
عباس؛ غریبیتُ قربون
دستی نداشتی از چشمت
تیرُ و بکشی بیرون ..
چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات
چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات
چشمتُ و زدن دیگه نگی چَشم به آقات
امیدِ مادرت بودی
رفتی و من آشفتهام
نیستی زیرِ بال و پرم
خیلی زمین می اُفتم
قدِ رشیدُ و زهراییت
نورِ نگاهِ خستهم بود
بازوی حیدری تو
عصایِ دستم بود ..
دستتُ و زدن، بیفته روی خاک علم
دستتُ زدن، راحت برن سمتِ حرم
دستتُ زدن، قامت آقا بشه خم
چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات
چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات
چشمتُ و زدن دیگه نگی چشم به آقات
یاقمرالعشیره ، عباس عباس عباس ..
🔍 جستجوگر :
#روضه | #حضرت_ام_البنین علیها السلام
📥📚در مبلغان دینی، میهمان ما باشید!👇
🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
💠 #فیش_روضه
🏴 روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین (س)
صَل الله عَلَيْكَ يا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ یا قَمرَالعَشیره ..
نشستم روی خاکِ آرزوهایم
بغل کردم خیالی از مزارت را
اگر چه قابِ این خاک از تنت خالیست
نسیم آورده از مقتل غبارت را
اگر سوسوی چشمان ترم کم شد
اگر تسبیحِ تربت خیسِ اشکم شد
نشستم میشمارم با نفسهایم
شمارِ زخمهای بیشمارت را
شنیدم پَر زدی دستت زمین افتاد
تو بالا رفتی و اُمالبنین افتاد
به عرشِ خیمهها با مشک میرفتی
که تیری آرزوی آبدارت را …
زد و بیآرزو بر خاک افتادی
تنِ خود را به دستِ نیزهها دادی
صدای نوحۀ ادرک اخایت گفت
زیارت کرده زهرا نیزهزارت را
کنار رود، اما تشنه لب بودی
به جای آب، سقای ادب بودی
تو دریازادهای؛ هر چند بیآبی
نمیسنجند، با مشکت عیارت را
*مادر داره روضه میخونه ها ..*
اگر میشد به جایت آب میبُردم
به جای قلبِ مشکت تیر میخوردم
به پای آرزوهای تو میمردم
نمیدیدم نگاهِ شرمسارت را
اگر میشد به جنگِ تیر میرفتم
به زیر کوهی از شمشیر میرفتم
که حتی نشکند آیینۀ چشمت
نبیند هیچ سنگی انکسارت را
به من پیکِ اجل نزدیک شد رفتی
تمام آسمان تاریک شد رفتی
شده «امُّالقَمر»؛ «امُّالبُکا» بی تو
ببین ای ماه، ابرِ در مدارت را
اگر چه قدّم از داغت خمید آخر
ولی مادر به رویایش رسید آخر
که شد اُمالبنین «اُمالشهید» آخر
ببر حالا کنارت داغدارت را
چهار صورت قبر درست کرده بود .. پشتِ بقیع برا همدیگه روضه میخواندن .. (۱) یه گوشه از روضه رو خانم زینب میخواند (زبان حال)، یه گوشه از روضه رو اُم البنین .. یه وقت سکینه بلند میشد؛ اُم البنین من شرمندهام .. من بودم مشکُ رو دوشِ عباس گذاشتم «فَسَمَعَ الأَطفَالُ يُنادُونَ العَطَشَ اَلعَطَشَ فَرَكَبَ فَرَسَهُ وَ أَخَذَ رُمحَهُ وَ القُربَةُ وَ قَصَدَ نَحوَ الفُراتِ ..» (۲) زینب سلام الله صدا میزد ام البنین شما که نبودی فقط شنیدی چه گذشت کربلا .. انقدر برا عباس و حسین داری ناله میزنی .. ام البنین داغ عباس با دلِ حسین کاری کرد .. روزِ عاشورا هر شهیدی رویِ زمین می افتاد اول حسینم میومد دم خیمۀ زن ها ما رو سر سلامتی میداد .. اما وقتی عباس رو زمین افتاد .. انگار دیگه کاری از حسینم بر نمیومد صدا زد .. «و قال الحسين ع الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي ..» (۲) زینب به بچه ها بگو آماده اسارت بشن ..
کربُبَلا نبودم حیف،
داغش تو سینهم مونده
ولی همه روضهها رو
زینب برا من خونده
مادر؛ چشماتُ دوست داشتم
عباس؛ غریبیتُ قربون
دستی نداشتی از چشمت
تیرُ و بکشی بیرون ..
چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات
چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات
چشمتُ و زدن دیگه نگی چَشم به آقات
امیدِ مادرت بودی
رفتی و من آشفتهام
نیستی زیرِ بال و پرم
خیلی زمین می اُفتم
قدِ رشیدُ و زهراییت
نورِ نگاهِ خستهم بود
بازوی حیدری تو
عصایِ دستم بود ..
دستتُ و زدن، بیفته روی خاک علم
دستتُ زدن، راحت برن سمتِ حرم
دستتُ زدن، قامت آقا بشه خم
چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات
چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات
چشمتُ و زدن دیگه نگی چشم به آقات
یاقمرالعشیره ، عباس عباس عباس ..
🔍 جستجوگر :
#روضه | #حضرت_ام_البنین علیها السلام
📥📚در مبلغان دینی، میهمان ما باشید!👇
🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
💠 #فیش_روضه
🏴 روضه و توسل جانسوز ویژه شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها
🎤 سیدمهدی میرداماد
📌صوت روضه در پست بالا 👆
همه رفتند و من جا ماندم ای دوست
ز بخت بد به دنیا ماندم ای دوست
چرا رفتی مرا با خود نبردی؟
ببین بعد از تو تنها ماندم ای دوست
امان ای دل،امان ای دل
اصلاً روضه ی امشب همینه...امان از دلِ زینب...چه خون شد دلِ زینب...
ببین از داغ تو خیلی شكستم
شكستم که چنین از پا نشستم
حسین! شوهرم هم منو نشناخت..هی اومد تو خیمه ی زن ها،هی سراغ منو گرفت،زین العابدین بهش گفت:عبدالله! اون زنِ قد خمیده رو می بینی؟ اون زینبِ...
شكسته دشمنت از بس دلم رو
چنان گشتم كه نشناسی كه هستم
به یادت در نوایِ آب آبم
چنان تو زیر تیغِ آفتابم
اون لحظه های آخرِ عمرش،گفت:عبدالله! بسترِ منو زیر آفتاب پهن کن...چرا خانوم؟ گفت:خودم دیدم داداشم زیر آفتابِ...
به یادت در نوایِ آب آبم
چنان تو زیر تیغِ آفتابم
تو راحت خفته ای در خانه ی قبر
ولی من از غمت خانه خرابم
منو كابوسِ شمشیر و تن تو
تماشای به غارت بردن تو
تو را سر نیزه ها بردند و مانده
برای من فقط پیراهن تو
داداش! از چهارسالگی هر کی به من رسید،گفت:زینب! حسینت رو کربلا میکُشن...من از چهارسالگی منتظرِ کربلام،اسمِ کربلا که میاد بندِ دلم پاره میشه،مادرم بقچه ی کفن هارو که بازکرد،کفنِ خودش رو داد،کفنِ بابام رو داد،کفنِ داداش حسنم رو داد،اما به تو که رسید یه پیراهن داد،گفت: حسینت کفن نداره...
بابام امیرالمؤمنین شب آخر دستِ عباس و حسین رو گرفت،سفارشِ منو کرد،گفت:زینب! کربلا عطش،سر بریده،گودال قتلگاه...
داداش! من این کلمه هارو شنیدم،داداش حسنم لحظه ی آخر،هی گریه کرد گفت: "لایوم کیومک یا اباعبدالله... " داداش! هرچی شنیدم این کلمه هابود،کربلا شنیدم،سر برده شنیدم،گودال قتلگاه شنیدم،عطش شنیدم،داداش! کسی بهم نگفت نامحرما دورم حلقه میزنن،کسی نگفت: نامحرم میاد دست خواهرت رو ببنده...داداش! همه چی رو بهم گفتن،فقط یه چیزی رو نگفتن،همه روضه هارو تحمل کردم،همه سختی هارو تحمل کردم،کشته شدنِ تو،مگه کسی باور می کرد زینب زنده باشه حسینش رو سر بِبُرند..
اما داداش یه لحظه بهم خیلی سخت گذشت...داداش! همه لحظه ها سخت بود،فقط یک جا خیلی سخت گذشت،یه جا دیگه نتونستم طاقت بیارم،یه جایی که خودم همه رو سوار محمل ها کردم،بچه هات رو سوار مرکب کردم،سوار شتر کردم،زن هارو کمک کردم،نذاشتم هیچ کسی جلو بیاد،خودم تنها رو زمین موندم،دیگه نتونستم طاقت بیارم،رو کردم به طرف علقمه،گفتم:عباس!غیرت الله! پاشو ببین میخوان خواهرت رو ببرند اسارت...حسین....
ان شاء الله با هم بریم حرمِ اباالفضل،ان شاءالله من برات روضه بخونم تو حرمش بلند گریه کنی،بگم بی بی جان زینب! خیلی بهت سخت گذشت،آره داداشت حسین هم کنار علقمه بهش سخت گذشت،تا نگاههش به بدن داداشش افتاد،یه دست به کمر گذاشت"الآن انكسر ظهری " ای حسین...
🔍 جستجوگر :
#روضه | #حضرت_زینب علیها السلام
📥📚در مبلغان دینی، میهمان ما باشید!👇
🌐https://eitaa.com/m_moballeghan