eitaa logo
«دوره معارف اسلام‌ »
304 دنبال‌کننده
1هزار عکس
182 ویدیو
10 فایل
ء﷽... الحمدللّه والصلوة والسلام علی رسول الله وعلی آله آل الله واللعنة علی اعدآء الله الی یوم لقآءالله ولا حول ولاقوّة الّابالله درکانال«دوره معارف اسلام»برخی مطالب معرفتی از اولیاء الهی و رادمردان عرصه حقیقت و واقعیت دوره می‌شود مرد راهی اگر، بیا وبیار
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویر آیة الحق و العرفان حاج سیّد هاشم الکربلایی الحدّاد در حال مطالعه کتاب فتوحات مکیه •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• دفترِ صوفی سواد و حرف نیست جز دلِ اِسپیدِ همچون برف نیست زادِ دانشــــــمند، آثار قـــــــلم زادِ صوفی چیست؟ آثارِ قَدَم 🟢سالک مراقب دل است و غیر او در پی تن! عارفان بزرگی بوده اند که نه تنها دانشمند و عالم نبودند بلکه اُمّی بوده اند و بهره کمی از دانش روزمره داشته اند. علم صوفی از جنس دفتر و کتاب نیست. اگر عارفی، دانشمند هم بوده، پس از وصول به معرفت ربوبی فهم او از دانشی که داشته کاملا متفاوت می شود و جنس علم و دانش او در پرتو انوار الهی دگرگون می شود. 🔵در ملاقات جناب ابوسعید ابوالخیر و بوعلی سینا معروف است که جناب بوسعید پس از دیدار، درباره آن نابغه دوران فرمود: کوری است که عصا زنان تا مقصد ما آمده است! 🟡حضرت حدّاد رضوان الله علیه دانشمند و عالم نبود و به تعبیری اُمّی بود ولی فتوحات مکیه می خواند و با علوم و معارف ربانی که در دل داشت مطالب آن را تطبیق می داد و برخی را رد و نفی و بعضی را تایید می نمود و می فرمودند هر لحظه بر قلبم امواج و انواری از علوم و معارف می گذرد که در لحظه بعد نمی توانم به یاد آورم! 🟠توشه سالک قدم صدقی است که در راه تزکیه نفس و خالی کردن دل از غیرحق برمی دارد و توشه اهل علم و دانش، قلم است و کتاب. @masnavimolavii 🔷🔸💠🔸🔷 کانال «دوره معارفـــــــ اسلام» ┄┄┅═✧❁🕌❁✧═┅┄┄ Join ➣@maarefe_islam
هر درونی که خیال‌ اندیش شد چون دلیل آری خیالش بیش شد چون سخن در وی رَوَد علّت شود تیغِ غازی ، دزد را آلت شود! پس جواب او سکوت است و سکون هست با ابلَه ، سخن گفتن جنون! •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• اگر دزدی به خانه جنگجویی وارد شود شمشیر آن جنگاور نه تنها مانع دزد نمی شود بلکه وسیله ای برای رویارویی و تهدید خود صاحبخانه توسط دزد می شود! استدلال آوردن برای آدمی که بدگمان و خیال اندیش است و با پیشفرض های ذهنی خود با مطالب مستدل و برهانی مواجه می شود نه تنها فایده ای ندارد بلکه از آنها برای تقویت آراء و ظنون خود بهره می گیرد و در خیال و اندیشه خویش سفت تر می شود. پیشفرض های ذهنی مانع درک حقایق است. اگر فردی در مواجهه با مطالب حق و مستدل با پیشفرضهای ذهنی و تعصبات خود قضاوت و داوری کند هرقدر هم استدلال ها قوی باشد نمی تواند موثر باشد چون از اول در برابر جریان حقیقت مانعی محکم در نفس خود ساخته است و از هرکلمه ای که طرف می گوید به نفع خود و برای سد کردن حریف استفاده می کند. بنابراین بهترین کار در برابر چنین افرادی سکوت و جواب ندادن است! گفت: هر مردی که باشد بد گمان نشنود او راست را با صد نشان! _________________________________ @masnavimolavii 🔷🔸💠🔸🔷 ✍کانال «دوره معارفـــــــ اسلام» ┄┄┅═✧❁🕌❁✧═┅┄┄ Join ➣@maarefe_islam
روستـــایی گـاو در آخــــور ببـــــــست شیر، گاوش خورد و بر جایش نشست روستایی شد در آخور سویِ گاو گاو را می‌جست شب آن کنج‌کاو دست می‌مالید بر اعضایِ شیر پشت و پهلو، گاه بالا، گاه زیر گفت شیر: ار روشنی افزون شدی! زَهره‌اش بِدریدی و دل خون شدی این چنین گستاخ زآن می‌خارَدَم کاو دریـن شـــب گاو می‌پنداردم حق همی‌گوید که: ای مغرورِ کور! نه ز نامــم پاره پاره گشت طور؟! که لَــوْ اَنْزلْنــــا کِتابـــاً لِلْجَبَل لانْصَدَع ثُمّ انْقَطَع ثُمّ ارْتَحَل از من اَر کـوهِ اُحُــد واقـــف بُــدی پاره گشتی و دلش پر خون شدی @masnavimolavii یکی از تمثیلات بی نظیر و اعجاب انگیز جناب در مواجهه غافلانهٔ انسان و بیخبری او در ساحت وجود و گام نهادن در عالم حیات و آگاهی همین حکایت روستایی و گاو است. روستایی، یا همان انسان راه نیافته به شهرِ حقیقت، گاوِ تعلّقات و توهماتِ خویش در آخورِ خیال ببست و شبانه در تاریکیِ بیخبری برگشت تا به گاو سربزند و نردِ محبت با آن ببازد، غافل از اینکه شیرِ وجود و آگاهی همه آن خیالات و توهمات را بلعیده و خورده است و بجای آنها نشسته و حکمفرمایی می کند و روستاییِ غافل در شب تار بر سر و گردن شیر دست می کشد. مواجههٔ انسان با حقیقتِ وجود دهشتناک و هراس آور است و لذا جناب در دفتر اول فرماید که اُستُنِ این عالم از غفلت و فراموشی است وگرنه آدمی با آگاهی از حقیقتِ وجود و ورود در ساحتِ حقیقی حیات، در مراقبت تامّ و انقطاع بسوی حق قرار می گیرد آنچنانکه دیگر میلی برای زندگی در دنیا نخواهد داشت و زبان حال آن عاشقِ مجنون وار این بیت خواهد بود: رهـــروِ منزلِ عشـــقیم و زِ سر حدّ عدم تا به اقلیمِ وجود این همه راه آمده ایم خلاصه سلوک و لبّ عرفان در همین تمثیل و معرفت به شیرِ حق و ورود به مراقبهٔ تامّ وجودی است.