#فقه_تمدنی
🌗فقه در تمدن اسلامی و نوگرایی دينی
✍️دکتر حسن#انصاری (دانشگاه پرینستون)
🔸برخی روشنفکران عرب، تمدن اسلامی را تمدن فقه توصيف کردهاند. اين سخن از جنبههای مختلف سخن درستی است. از فقه در اين تعبير، طبيعی است که تعبد شخصی به فروع فقهی مراد نيست. بلکه جنبه تمدنی فقه در اسلام است که مقصود است.
🔹روشنفکری دينی در ايران چند دههای است که در برابر توجه به جنبههای معنوی دين، اهمیت فقه را کم جلوه میدهد. البته آنچه از گفتمان روشنفکری دينی در ايران برمیآيد اين است که منظورشان از فقه، فقه بمثابه دانش است. به نظرم اين باور ناشی از دو فهم نادرست است: يکی از خود اسلام به مثابه دين و ديگری اسلام بمثابه تمدن. اسلام بمثابه دين بيش از آنکه نظامی الهياتی باشد که از طريق مرجعيتی رسمی مانند کليسا تحدید و مرزبندی شود، ديانتی است که در واقع در حوزه عمل مؤمنانه (مقوله ايمان) و مطابق سنت معنا مییابد و از اينجاست که شريعت در اسلام اهميت دارد. اهميت فقه در اسلام نيز ريشه در همين امر دارد.
🔸با اين وجود در تمدن اسلامی فقه به دليل اهميت شريعت از همان سده نخست تبديل شد به بستر پويایی علوم و دانشها در اسلام. فقها از سده اول قمری از جايگاه اجتماعی بسيار مهمی برخوردار شدند. در انديشه سياسی اسلامی و در عصر خلفای اموی و عباسی فقيهان در مشروعيت بخشی به حاکميتها به شکلهای مختلف سهم مهمی ايفا میکردند. اجتهاد خودش دست کم در مقام نظر و تئوری، يکی از شروط خلافت بود و امام الحرمين جوينی هم که سهم اين شرط را در مشروعيت خلافت کم کرد در مقابل معتقد بود که خليفه میتواند با کمک فقها، امور دينی حکومت را سامان دهد و هرگاه به اجتهاد نيازمند شد از آنان کمک بگيرد. بنابراين فقها سهم مهمی در اجتماع و سياست و تدوين قانون در طول تاريخ تمدن و حاکميتهای اسلامی داشتند. اما اين همه ماجرا نيست.
🔹فقه دانشی بود که خيلی زود از همان سده اول و اوائل سده دوم رو به رشد و گسترش نهاد. بسياری ديگر از علوم در اسلام به دليل فقه رشد کردند و باليدند: از تفسير قرآن گرفته تا حديث و علم کلام. در اين ميان از همه مهمتر دانش اصول بود که به دليل فقه شکل گرفت و در حقيقت تبديل شد به زمينهای برای آنکه فقه مادر علوم شود. علم اصول در بستر تاريخی خود مرتبط بود با علوم لغت و ادب و تمام علوم دينی و همچنين با کلام و منطق و فلسفه. نمونه اعلای اين را بايد در غزالی ديد که از اصول آغاز کرد با کتاب منخولش که حاصل درسهای استادش بود و تقريبا بعد از نوشتن همه آثار ديگرش از فقه و اخلاق و منطق و فلسفه و تصوف باز در آخر عمر به عنوان نتيجه همه آنها باز به علم اصول بازگشت و کتاب مستصفی را نوشت که پایه بسیاری از کتاب های بعدی در اين دانش است. حتی منطق و فلسفه هم در بسياری از حوزههای دينی به دليل علم اصول مجال رشد داشت. به هر حال فقه به اين ترتيب مادر علوم بود. حتی امروزه روشن شده که علوم رياضی و بخشهایی از دانشهای هيئت و فيزيک به دليل اهميت فقه بود که مجالی برای رشد و مطالعه و سرمايه گذاری از سوی حکومتها و اوقاف و مدارس یافت.
🔸اهميت فقه در اسلام را از اهميت نهاد مدرسه هم میتوان فهميد. مهمترين نهادهای آموزشی در تاریخ اسلام مدارس بودند. مدرسه نظاميه که خواجه نظام الملک در بغداد و نيشابور و برخی شهرهای ديگر بنياد نهاد در واقع نهاد آموزش فقه بود (و علم اصول). مدرس نظاميه طبق وقفنامه میبايست فقيه برجسته دوران باشد. اما در همين نظاميه آموزش فقه و اصول موجب شد که دانشهای جدل و کلام و فلسفه و حتی رياضيات رونق گيرد. میدانيم که بعد از خواجه حتی در همين نظاميهها به منطق و حتی گاه فلسفه توجه میشد. دانش فقه با دانشهای خلاف و اصول مرتبط بود و اگر کسی میخواست در خلاف و اصول متخصص شود بايد دانش جدل میدانست که به ويژه از دوره غزالی به بعد با دانش منطق مرتبط شد. يعنی فقيهان در واقع منطقيان برجستهای هم میشدند تا بتوانند از آن در در دانشهای خلاف و جدل فقهی بهره بگيرند.
🔹بدين ترتيب بايد گفت به يک معنا تمدن اسلامی تمدن فقه است و با فقه رشد کرد و بالید. روشنفکری دينی از آنجا که به جنبههای تمدنی و تاريخی اسلام کمتر عنايت دارد اهميت فقه را کمتر در میيابد. راه اصلاح و نوگرایی دينی از فقه و اجتهاد فقهی و اجتهاد در اصول و فروع فقه آغاز میشود. اين نکتهای است که روشنفکری دينی از آن غافل است. حتی غزالی و شمس و مولانا را هم نمیتوان بدون فقه فهميد.
🌐 کانال نشریه معارف🔻
https://eitaa.com/maarefmags_ir
ظرفیتهای فقه در رویارویی با مسائل دنیای معاصر__.pdf
250.6K
#فقه_تمدنی
📕 #مقاله ظرفیت های فقه در رویارویی با مسائل دنیای معاصر
✍️آیت الله ابوالقاسم #علیدوست
💧چکیده:
برای کشف احکام شریعت باید از ادله اربعه بهره گرفت؛ در عین حال دنیای معاصر، مسائلی نوپیدا پدید آورده که به راحتی مصداقی از عمومات، اطلاقات و قاعده های کهن نیست؛ از این رو باید به ظرفیت های نهفته در فقه توجه کرد تا به کشفی کارآمد رسید، برخی از این ظرفیت ها عبارت هستند از: عقل، نصوص قرآنی و روایی عام و قاعده ساز. در میان برخی از منبع واره انگاشته شده ها ظرفیت هایی است که با تکیه به منابع استنباط شکوفا می شود؛ مانند عرف و مصلحت که در برخی از تجسدهایشان به یک یا چند منبع استنباط برمی گردند. برخی از نصوص هستند که ظرفیت تفسیری برای نصوص مبیّن شریعت دارند؛ مانند نصوص مبیّن مقاصد. شکوفایی این نیروهای نهفته در کنار نظام وار دیدن شریعت، دانش فقه را پاسخ گو به مسائل دنیای معاصر خواهد کرد، بدون آنکه نیاز به خروج از ضوابط اجتهاد باشد. نظام استنباط قابل ترمیم، تکمیل و توسیع است.
🗃منبع: اقتصاد اسلامی سال شانزدهم تابستان 1395 شماره 62
🌐 کانال نشریه معارف🔻
https://eitaa.com/maarefmags_ir
#فقه_تمدنی
#اجتهاد_نوین
🌗 انواع اجتهاد
🎙 آیت الله عباس کعبی/ استاد درس خارج و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
1️⃣ اجتهاد#تبیینی:
این قسم از اجتهاد متکفل بیان احکاماللّه واقعیه است؛ و اگر تزاحمی بین احکام واقعیه و ظاهریه رخ دهد، بین آنها جمع میکند. فنون مطرحشده در اواخر کفایة الأصول و نظریه تزاحم حفظی که شهید #صدر (رحمه للله) بیان کرده است، از جمله مصادیق این اجتهاد بهشمار میرود. خروجی این قسم از اجتهاد، رساله توضیحالمسائل از باب طهارت تا دیات است.
2️⃣ اجتهاد #تطبیقی:
این قسم از اجتهاد بعد از تشکیل نظام اسلامی نمود مییابد. در این قسم از اجتهاد، فقها پس از وضع قوانین توسط مجلس، اقدام به تطبیق آنها با استنباطات فقهیّه میکنند تا مطابقت یا عدم مطابقت آنها با اسلام آشکار گردد. به عبارت دیگر: عمل فقها در این خصوص دقیقاً مشابه یک قاضی است؛ با این تفاوت که قضات در قضیه خارجیه شخصیه قضاوت میکنند و فقها در خصوص قضیه کلیه نظر میدهند.
3️⃣ اجتهاد #تنظیمی:
اجتهادی است که متکفل تنظیم روابط فرد و دولت در عرصههای داخلی و بینالمللی است. از جمله عرصههایی که اجتهاد تنظیمی میتواند در آن ایفای نقش کند، عبارتند از:
1. تنظیم روابط بینالملل؛
2. تنظیم روابط سیاسی فرد و دولت؛
3. تنظیم روابط اداری؛
4. تنظیم روابط مالیّه و مالیاتی؛
5. تنظیم روابط بر پایه محیطزیست؛
6. تنظیم روابط داخلی.
🔹 بنابراین در عرصه اجتهاد تنظیمی، نگاه فقیه به تنظیم روابط معطوف است. البته باید توجه داشت که در این اجتهاد، تنها زاویه دید به آیات و روایات و دلیل عقل متفاوت میشود، نه اینکه منبع دیگری به ادله اربعه افزوده گردد و ادعا شود که دلیل دیگری نیز به نام مصالح یا عرف یا مقتضیات زمان و مکان وجود دارد.
🔸به عنوان مثال: در نگاه اجتهاد تبیینی گفته میشود که اسلام مرز جغرافیایی ندارد و مجلس نیز در همین زمینه قانون «استرداد مجرمین» را تصویب میکند؛ لکن بر اساس اجتهاد #تطبیقی این مصوبه توسط شورای نگهبان به دلیل استلزام پذیرش حکم طاغوت و از باب نفی سلطه رد میشود و سرانجام مجمع تشخیص مصلحت نظام آن را تصویب میکند. در حالیکه در اجتهاد #تنظیمی بررسی میشود که با توجه به هزینه، فایده و کارآمدی و سیاسات شرعیه و مصالح نوعیه و دفع مفاسد و تحقق اهداف دولت اسلامی و فرایند تصمیمگیری حکمران، این مسئله باید به چه نحوی حل شود.
📚 برگرفته از درس خارج آیت الله #کعبی
🌐 کانال نشریه معارف🔻
https://eitaa.com/maarefmags_ir