eitaa logo
نشریه معارف
2.8هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
326 ویدیو
587 فایل
ویژه استادان معارف، مبلغان و دفاتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها مطالب به‌روز آرشیو غنی (117ش) مقاله،گفتگو،اخبار علمی و صنفی،تازه‌های معارفی... امور مشترکین 02532919219- داخلی 115 ادمین: @aminalla_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
⚛️الآن سده نوزدهم نیست؛ اينجا ايران است! ✍️دکتر حسن (دانشگاه پرینستون) ۱. میهمانی دربرنامه تلويزيون بی بی سی "فارسی" اظهار کردند زبان فارسی در يک رقابت سالم به عنوان زبان ملی انتخاب نشده! وقتی هم که میهمان دیگر گفت که ما ملت ایرانیم و ملتی به نام "ملت فارس" نداريم ايشان فرمودند اين حرف ها مباحث تئوريک است و قطعا می توانيم درباره اش حرف بزنيم و من هم حرف هایی برای گفتن درباره اش دارم! خير، عزيز! دنيا اينقدر بی حساب و کتاب هم نيست که شما بدون هيچ گونه تخصصی درباره ادبيات و تاريخ و فرهنگ حرفی حسابی برای گفتن در این زمینه ها داشته باشيد. اينقدر متخصص درباره زبان و فرهنگ و تاریخ ايران داريم که تا صد سال دیگر هم نوبت به شما نخواهد رسيد. ايرادی البته به شما وارد نيست. از شما هم بيش از اين انتظاری نيست. به بی بی سی "فارسی" بايد گفت که اشتباه می کنيد. راهی که می روید خطاست. الآن سده نوزدهم نیست. اينجا ايران است... . ۲. کافی است نسل نوجوان و جوان ما با تاريخ کهن ايران و تمدن ايرانی و اسلامی، با تاريخ ايرانشهر، با تاريخ هويت ايرانی و تاریخ زبان ملی، با تاريخ شکلگيری دولت ملی در دوران صفويه و عناصر تشکيل دهنده دولت ملی صفويه در ايران، با تاريخ دويست سال اخير ايران، از دوران جنگ های ايران و روس گرفته تا دو جنگ جهانی و نقش اشغالگرانه روسيه (/شوروی) و انگليس، با کودتای 28 مرداد و با تاريخ تجاوز صدام به ايران و تاريخ دفاع ايرانيان از خاک و ميهن و هويت ملی و دينی شان آشنا باشند و در کتاب های درسی مدارس و دانشگاه ها به دور از تبليغات به شيوه درست علمی تاريخ ايران را فرا بگيرند تا به تبليغات و "تحليل" های تلويزيون هایی مانند بی بی سی فارسی، تلویزیون من و تو، و بوق رسانه ای سعودی ها در موضوعات مرتبط با ايران مطلقا اعتماد نکنند. در يک کلمه ضرورت امروز ما تقويت آگاهی تاريخی ملی است. https://t.me/azbarresihayetarikhi
⚛️ زیارت جامعه "مرام نامه شيعيان غالی"؟! ✍️دکتر حسن (دانشگاه پرینستون) برخی روشنفکران دینی شاید از سر بی اطلاعی از تاریخ اندیشه شیعی و شيوه های تحقیق درباره متون و نقد تاریخی، زيارت جامعه را "مرام نامه شيعيان غالی" خواندند. اينجا👇 بدان پاسخ دادم. بحث درباره اين موضوعات نيازمند تخصص است. 👇 http://ansari.kateban.com/post/3201 https://t.me/azbarresihayetarikhi
⚛️براندازان ايران ستيز وابسته و خواب های آشفته ✍️دکتر حسن (دانشگاه پرینستون) براندازان ايران ستيز خواب های آشفته زياد می بينند. يکی اينکه گمان می کنند اسلام و تشيع آينده ای در ايران ندارد. يکيشان را ديدم به تازگی نوشته ايران هيچ آينده ای در اسلام ندارد. خيلی مضحک است. دست کم اگر 2500 سال تاريخ ايران از دوران هخامنشی را در نظر بگيريم حدود 1400 سال آن متعلق به دوران اسلامی است. در مقايسه با تاريخ پيشا اسلامی هر دانشجوی تاريخ می داند که بخش بسيار مهم از تاريخ تمدنی و فرهنگی و سياسی ايران متعلق به همين دوره اسلامی ايران است. عامل پايداری ايران در برابر حمله مغولان همين اسلام بود و عامل پايداری ايران در برابر سلطنت عثمانی، عناصر ملی و دينی حاکم بر دولت ملی و شيعی صفوی بود. مشروطيت ايران هم بدون فتوا و حمايت مرجعيت شيعه سامان نمی گرفت. دوران دفاع مقدس در برابر تجاوز صدام جنايتکار هم با رشادت هایی که ريشه در حس ملی و دينی و مذهبی داشت شکل گرفت و مانع از دست رفتن بخشی از خاک ميهن شد. نه عزيز؛ اسلام و تشيع از جمله عوامل مهم هويت ملی و فرهنگی ايران است. اسلام در اين کشور عاريتی نيست. زبان و ادبيات و فرهنگ و شعر و نثر و دانش و سنت های ملی اين کشور با اسلام پيوند خورده. کار اين حکومت و آن حکومت هم نيست. ريشه اش به هزار و چهار صد سال پيش می رسد. اين اسلام و دامنه گسترده آن از مرز چين تا جنوب اروپا بود که موجب شد برای قرن ها فرهنگ ايرانی با بهره گيری از امکانات تمدنی و دينی اسلام در سرتاسر سرزمين مسلمانان به انحای مختلف گسترش يابد و بر تمدن های ملل ديگر مسلمان تأثيرات درازدامن بگذارد و خود تبديل به يک فرهنگ جهانی شود. کمی تاريخ بخوانيد. ادبيات بخوانيد. هویت دو پاره در خواب های آشفته يک سايت برانداز خوش خيال اظهار اميدواری کرده مردم ايران از آنچه آن را "هويت دو پاره ایرانی/ اسلامی" خوانده رها شوند و اينکه عناصر تشکيل دهنده هويت ايرانی در حال دگرگونی است و از اسلام و تشيع گذار خواهد کرد. خواب آشفته می بينيد. مغولان هم نتوانستند ايران و ايرانی را از هويت ايرانی/ اسلامی خود جدا کنند؛ ناچار در نهايت اسلام را پذيرفتند و با فرهنگ ايرانی/ اسلامی خود را هماهنگ کردند.خواب های آشفته می بينيد عزيزان. کشوری که فردوسی و مولانا و سعدی و حافظ دارد با آنچه شما از ايران در تصور خامتان داريد به اندازه همه تاریخ چند هزار ساله اين سرزمين عزيز فاصله دارد. کتاب هایی که به زبان ساده این مطالب را توضیح داده باشد کم نیست. از همين کتاب های ساده شروع کنيد. درس خواندن را جدی بگیرید... دامنه تحریف دامنه تحريف تاريخی سايت ها و کانال های تلگرامی و رسانه های سلطنت طلب اين روزها به مسلماتی تاريخی رسيده است که حقيقتا نمی دانم چه نامی می توان بر آن گذاشت. يکی از اين کانال ها با ادعای ارائه مطالبی درباره تاريخ ايران معاصر گمان برده موضوع مالکيت تاريخی ايران نسبت به بحرين از قبيل خالی بندی های رسانه ای "من و تو"یی است درباره ميزان آسايش و رفاه مزعوم در دوره استبداد سياه پهلوی؛ موضوعی که با توجه به اوضاع معيشتی و اقتصادی تأسف بار ناشی از تحريم ها و ناکارامدی ها می توان درباره آن تا می توان دروغ گفت. آيا گمان برده ايد با نشان دادن دو تا سند ادعایی و اظهار چند مطلب بی ربط مالکيت تاريخی ايران نسبت به بحرين را می توان زير سؤال برد؟ البته حق داريد. با همين ذهنيت استعماری و استبداد زده بود که در دوره پهلوی بحرين را واگذار کردند و خدا داند اگر قدرت به همان ها باز گردد بناست کدام بخش ديگر اين سرزمين چند هزار ساله را تحويل دهند؟ حالا هدفشان چيست؟ اينکه خدای نکرده کسی امروز نگويد خيانت مسلم محمد رضای پهلوی در واگذاری بحرين و شکست مفتضحانه او در اداره مذاکرات در اين زمينه با انگلستان خود دلیلی کافی است تا هزار سال ديگر هم کسی به پهلوی و پهلوی گرايان اداره حتی يک برگ درخت از خاک ايران را هم تحويل ندهد. کمی شرم هم خوب است... 👇کانال نشریه معارف:👇 https://eitaa.com/maarefmags_ir
⚛️ ویژگی های اپوزيسيون آويزان؛ و یک توصیه ✍️دکتر حسن (دانشگاه پرینستون) به عنوان کسی که سی و اندی سال است در کار تاريخ اسلام و ايران و منطقه هستم بی ترديد معتقدم که اپوزيسيون وابسته تحريم/ جنگ طلب راهی به مردم ايران و آينده کشور ندارد. اين اپوزيسيون آويزان که در خدمت منافع جهات خاص است و اينک در تقابل با منافع ايران و ايرانيان و با کمک مخالفان منافع ملت ايران صحنه را برای خود به توهم مناسب يافته چند ويژگی دارد که اينجا بر می شمارم: 1- بسيار متوهم است. چهل و اندی سال است در توهم زيسته و چهل سال ديگر هم بگذرد باز از اين توهم خودساخته رهایی نمی يابد. مگر اينکه کمی کتاب بخواند. 2- از تاريخ، فرهنگ و ديانت و ارزش های ملی/ دینی مردم ايران و اين سرزمين بی اطلاع است. 3- تمام هويتش را در وابستگی و ياری گرفتن از تحريم طلبی و کمک از جهات بيگانه با وطن ساخته است. برايش وابستگی حرف اول را می زند. دليلش اين است که از مردم در داخل نا اميد است. می داند که اين سرزمين ساز و کارهایی مدنی دارد که در وقت خود به اين وابستگان وطن ناشناس ميدان عمل نخواهد داد. 4- برايش يکپارچگی سرزمينی، هويت ملی، فرهنگ و سنت های ملی و دينی اين سرزمين، تاريخش و منافع ملی اش در منطقه ای با اين همه خطرات و مشکلات و آينده ای که بايد در سايه امنيت و عزت و استقلال تأمين شود اهميت ندارد. با هر تجزيه طلب متوهم تر از خودش هم حاضر است بنشيند و برای نابودی و تضعیف کشور با هر دشمن و رقیب تاريخی اين مرز و بوم هم حاضر است همکاری کند. 5- از ساز و کارهای قدرت و مناسبات تاريخی آن در ايران که پيشينه آن به صدها سال و گاه تا چند هزار سال می رسد بی اطلاع است. مقصر نيست. دليلش اين است که سواد اين رشته ها را ندارد. بی اطلاع است. 6- توهمش تا بدين پايه است که به دروغ ها و شايعه سازی هایی که خودش ساخته باورمند شده. هر روز با رسانه هایی که مورد حمايت بيگانه است و منافع بيگانگان را تأمين می کنند در کار دروغ سازی های جديد است. هر روز يک بساطی را هوا می کند. چرا که به داخل و مردم ايران اميدی ندارد. می داند که مردم هر که را از خود بدانند بی ترديد تحريم طلبانی که حتی با داروی بيمارانشان سیاست تحريم طلبی را دنبال کردند بيگانه اند و به آنها اميد نمی بندند. 7- گمان می کنند اسلام و تشيع و فرهنگ ملی/دينی که اين جماعت آويزان به کلی با آن بيگانه اند با اراده تحريم و جنگ طلب آنها در اين سرزمين از بين رفتنی است. مقصر نيستند. سواد تاريخی ندارند. با تکثر فرهنگی و دینی مخالفند. دنبال سکولاريزم ستيزه گرند و گمان می کنند دين را می شود با وابستگی فرهنگی و با شوهای رسانه ای در يک جامعه از ميان برد. 8- گمان می کنند با شانتاژهای رسانه ای و هوا کردن روزانه يک دروغ و شايعه جديد می توانند رهبر سازی کنند. فضای اينستاگرامی و فیک های توئیتری و شوهای تلويزيونی را با فضای واقعی اشتباه گرفته اند. قطعا اشتباه می کنند. اينجا ايران است. 9- تمام اميدشان به اين است که مخاطبشان تاريخ نداند. بی اطلاع از اوضاع منطقه و جهان باشد. تاريخ اين سرزمين را نداند. دوران سياه حکومت وابسته و فاسد و مستبد و کودتایی پهلوی را تجربه نکرده باشد. به شوهای مضحک نوستالژيک تلويزيون های معلوم الحال دل داده باشد. فریب دروغپردازی ها و شایعه سازی هایشان را بخورد و یا شعارهای دروغین آنها و لو در زير ظاهری زيبا را باور کند. اما اشتباه می کنند. مردم ما به حکم خودآگاهی تاريخی در وقت ضرورت دوستان و دشمنان خود را نیک از هم باز می شناسند و می دانند چه کسانی از گرفتاری ها و مشکلات آنها برای خود اعتبارهای دروغين می سازند و صبح تا شام به دروغ و به نام مردم ايران در کار فاند گيری از بیگانگان هستند. 10- دست آخر اينکه از تاريخ درس نمی گيرند. حکماً در توهم خود چهل سال ديگر خواهند زيست. توصيه به اپوزیسیون: در چهل سال آينده در کنار زيست متوهمانه خود سعی کنيد کمی کتاب بخوانيد. اگر کتاب های پیچیده سخت است و سوادتان اجازه نمی دهد، از کتاب های ساده درباره تاريخ ايران و تاريخ فرهنگش شروع کنيد. باور کنيد برای رفع توهم کمک می کند. 👇کانال نشریه معارف:👇 https://eitaa.com/maarefmags_ir
⚛️تنها همین دليل خردپسند هم کافیست! ✍️ دکتر حسن (دانشگاه پرینستون، نیوجرسی آمریکا) اگر بخواهیم اینک تنها يک دليل خردپسند برای انقلاب سال 57 از ميان ده ها دليل مهم و مقبول دیگر و با توجه به تحولات اخير را ياد کنیم به نظرم هيچ کدام مهمتر از اين نيست که اين انقلاب مردمی موجب شد تخت شاهی به آقا رضای پهلوی نرسد. فقط با خودتان يک لحظه تصور کنيد اداره اين سرزمين متمدن و تاريخی دست اين شازده می افتاد؛ خدای من چطور کشوری به عظمت ايران به تباهی می رفت. خدايش بيامرزاد استاد ما دکتر شرف الدين شرف خراسانی را که معتقد بود خدای ایران همواره عنایت خاص به این سرزمین یکتاپرستان دارد... . 👇کانال نشریه معارف:👇 https://eitaa.com/maarefmags_ir
🅾️ با خبر شدم پروفسور ويلفرد مادلونگ[اسلام شناس شهیر آلمانی در آستانه نود و سه سالگی] خرقه تهی کرد. محققی کوشا و برجسته در حوزه اسلام و تشيع. به تشيع و تمدن شيعی سخت علاقمند بود و دوستدار امير المؤمنين (صلوات الله عليه) و صديقه طاهره (عليها السلام). کيست که با ساحت علوی و تاريخ و فرهنگ شيعی عميقا آشنا باشد و به اين سنت و فرهنگ سخت دلبسته نشود؟! درباره او بيشتر خواهم نوشت. اين عکس سال 2016 گرفته شد. ✍️دکتر حسن (دانشگاه پرینستون) 👇کانال نشریه معارف:👇 https://eitaa.com/maarefmags_ir
نشریه معارف
🅾️ با خبر شدم پروفسور ويلفرد مادلونگ[اسلام شناس شهیر آلمانی در آستانه نود و سه سالگی] خرقه تهی کرد.
⚛️حق با علی (ع) است: کتاب "خلافت محمد (ص)" ✍️دکتر حسن (دانشگاه پرینستون) ☑️کتاب "خلافت محمد (ص)" اثر پروفسور ویلفرد مادلونگ که نتيجه بيش از بيست سال پژوهش و تحقيق نويسنده دانشمند آن است، يک اثر ماندگار در تاريخ مطالعات مربوط به صدر اول اسلام است. ☑️نويسنده دانشمند اين کتاب همه منابع اصلی را با دقت خوانده و از زير نگاه تيزبين خود گذرانده و روايتی خواندنی و مستند و در عين حال تحليلی از سير خلافت در اسلام تا پايان عصر حضرت امير (ع) به دست داده است. ☑️اين کتاب تاکنون به زبان عربی ترجمه نشده و متأسفانه گاهی آگاهانه مورد غفلت قرار گرفته است. شنيده ام حتی از برخی کتابخانه های عربی هم سانسور شده است. ☑️نويسنده به روشنی در اين کتاب بيان می کند که سقيفه حاصل يک برنامه ريزی حساب شده و کودتایی بر عليه خلافت مسلم خاندان پيامبر بود و روشن می کند که چگونه روند خلافت در دوران ابوبکر و عمر به حوادث خونين دوران عثمان انجامید. ☑️مهمترين بخش اين کتاب دوران خلافت پنج ساله حضرت امير(ع) را پوشش می دهد و در آن مادلونگ مدققانه به علل و اسباب سه جنگ دوران حضرت و دسيسه ها و عهدشکنی های مخالفان حضرت و رفتار اصولی و عدالت خواهانه و مبتنی بر وفاداری بر سنت پيامبر از سوی حضرت می پردازد. ☑️خواننده اين کتاب به دقت در جريان جزئيات حوادث تاريخی منتهی به سه جنگ جمل، صفين و نهروان و حوادث منتهی به شهادت حضرت امير(ع) و تا دوران خلافت امام مجتبی(ع) و روی کار آمدن معاويه قرار می گيرد و روايتی مبتنی بر منابع و به دور از داوری های شتابزده را در آن معاينه می بيند. ☑️البته ممکن است با برخی از نظرات نويسنده و در نوع تحليل او از مسائل موافق نباشيم اما بی گفتگو تاکنون کتابی بدين پايه از اعتبار و جامعيت در اين زمينه نوشته نشده است. کتاب و مقاله تاکنون به زبان های اروپایی درباره موضوعات مرتبط با خلافت اوليه کم منتشر نشده است؛ اما متأسفانه بسياری از آنها به نحوی جانبدارانه است و تأثير منابع اموی و يا روايات زبيری در آنها بسيار مشهود است. ☑️برای نخستين بار استاد مادلونگ بر اساس نگاهی بی طرف روايتی از داستان خلافت را به زبان انگليسی عرضه می کند که البته در آن کليت روايت شيعی از خلافت را تأييد و حقانيت و البته مظلوميت بی مانند حضرت امير صلوات الله عليه را مورد تصديق قرار می دهد. 👇کانال نشریه معارف:👇 https://eitaa.com/maarefmags_ir
⚛️ برای معرفی امام صادق(ع) به غير شيعيان چه کرده ایم؟ ✍️دکتر حسن (دانشگاه پرینستون) 🔹باورتان می شود که ما در زبان های اروپایی جز يکی دو استثنا تقريبا هيچ کتابی درباره زندگی، تعاليم و سهم سياسی و اجتماعی و دينی ائمه شيعه نداريم! آنچه هم تاکنون نوشته و منتشر شده با آنچه درباره ائمه و علمای طراز اول اهل سنت در زبان های غربی داريم قابل مقايسه نيست! 🔸درباره رئیس مذهب جعفری امام جعفر صادق (ع) تاکنون هيچ کتابی مستقل که به تمامی اين ابعاد بپردازد منتشر نشده! درباره امام باقر هم با اينکه يک کتاب به انگليسی منتشر شده اما همچنان جای يک تحقيق جامع خالی است. به استثنای دو سه امام درباره ساير ائمه تقريبا هيچ چيزی نداريم. 🔹درباره ابعادی از زندگی و تعاليم و يا تاريخ شيعه در دوران حضور امامان مقالات و يا کتاب هایی نوشته شده اما برای بيشتر ائمه شيعه ما کتاب و يا کتاب هایی که با نگاهی کلی ابعاد مختلف زندگی و تعاليم اعتقادی و فقهی و سیاسی و اجتماعی را روشن کند نداريم. اين بسيار مايه تأسف است. چه کرده ايم تاکنون؟ هيچ. 🔸هزاران حديث و متن از ائمه ای مانند امام باقر، صادق، موسی بن جعفر و امام رضا باقی است اما ما تاکنون نتوانسته ايم تعاليم امامان شيعه را به صورت تحقيقی و آکادميک و قابل گفتگو در فضاهای آکادميک جهانی معرفی کنيم. 🔹فقط درباره امام رضا چندين کتاب می توان نوشت. درباره بررسی جامع سهم علمی حضرت در تمدن اسلامی هيچ چيزی به اين زبان ها نداريم. به طور کلی درباره ميراث علمی ائمه چه نوشته ايم؟ خيلی کم. 🔸در يکی از مهمترين کتاب هایی که درباره ميراث شيعه به زبان انگليسی نوشته شده فصلی به امام صادق اختصاص داده نشده و ميراث علمی و مکتوب حضرت به بحث گذارده نشده. درباره ائمه اخير شيعه وضع به مراتب بدتر است و هيچ کتاب و مقاله جامعی به زبان های اروپایی وجود ندارد. 🔹می توان کتاب ها نوشت درباره تعاليم دينی و اخلاقی و سياسی/ اجتماعی ائمه اما متأسفانه هنوز ما اول راهيم و هيچ کاری درخور انجام نداده ايم. حتی مداخلی که برای امامان شيعه در دانشنامه های فارسی خود نوشته ايم آنچنانکه بايد نيست. جای تأسف دارد. 👇کانال نشریه معارف:👇 https://eitaa.com/maarefmags_ir
➖ به یاد اسلام‌شناس فقید ویلفرد ‌Wilferd Madelung (1930-2023) ⚛️ وضع کنونی اسلام‌شناسی در غرب و جایگاه پروفسور ویلفرد مادلونگ 👤 سخنران: دکتر حسن (دانشگاه پرینستون، نیوجرسی آمریکا) ⏰ دوشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۳۰ 📍 این رویداد در محیط اسکای روم برگزار خواهد شد. لینک شرکت در رویداد👇 https://www.skyroom.online/ch/tardidschool/madelung .......... 👇کانال نشریه معارف:👇 https://eitaa.com/maarefmags_ir
⚛️ ما و افغانستان در شانزده نکته ✍️دکتر حسن (دانشگاه پرینستون) 1) اهل سنت افغانستان از حنفيان اند. حنفی ها به دلايل مختلف بيشترين قرابت را از لحاظ کلامی با شيعه داشته اند. در سده های نخستين بيشتر حنفی ها يا معتزلی بودند و يا بر مذهبی نزديک به مرجيان جهمی. اين مذاهب از نقطه نظر توحيد تنزيهی به شيعه بسيار نزديکند. 2) در سده های بعد هم حنفی ها مذهب ماتريدی را پذيرا شدند. ماتريدی ها از نقطه نظر کلامی نسبت به اشاعره به شيعه نزديکترند. خود ابو حنيفه از دوستداران اهل بيت بود و از برخی قيام های علويان حمايت کرد. در چند سده نخست حنفيان بيشترين ارتباط را با زيديه و شيعه امامی در بغداد داشتند. 3)در عصر سلجوقی ارتباط شيعيان امامی و حنفيان ری و جبال و عراق عجم بيش از پيش شد. به نحوی که نويسنده کتاب نقض همواره از آنان به عنوان حنفيان اهل عدل سخن می راند. علمای امامي در سده ششم ری نزديکترين ارتباط را با حنفيان اين شهر داشتند و حنفيان مجالس منظم دهه محرم را برگزار می کردند.معتزليان حنفی مذهب کتاب ها در فضائل اهل بيت نوشته اند. 4)دليل دوم پيوند حنفی ها با شيعيان امامی زبان فارسی بود. برای قرن ها اين زبان به عنوان زبان فرهنگی و مشترک همه خراسانيان و فرارودان در مجالس وعظ و درس و حتی در نوشته های فقهی و پاسخ استفتائات فقهی از سوی حنفيان به کار میرفت. 5) بنابراين زبان فارسی به عنوان عامل پيوند ميان حنفيان خراسان و شيعيان بود. اين عامل بعدا در دوران سيطره زبان فارسی در شبه قاره و عصر امپراتوری گورکانی که مذهب حنفی مذهب غالب بود خود موجب ارتباط بيشتر شيعيان شبه قاره و حنفيان شد. 6) پس حنفيان شبه قاره و بخشی از آنچه امروز افغانستان فعلی را تشکيل می دهد همراه با حنفيان منطقه غربی تر که بخشی از خراسان بزرگ را تشکيل می دادند با شيعيان و ادبيات فارسی ايران ارتباط بسيار نزديکی داشتند. 7) متأسفانه از سده هجدهم که تمايلات سلفی و وهابی در شبه قاره نفوذ کرد اين ارتباط کم رنگ شد. هم ارتباط فرهنگی با ادبيات فارسی و هم نزديکی های فکری و کلامی آنان با بخش عظيمی از حنفيان خراسان. با اين وصف تا امروز سنت حنفی ارتباط گسست ناپذيری با زبان فارسی دارد. 8) بيشتر عالمان اصلی و مهم مذهب حنفی در طول تاريخ از خراسان بوده اند: از بلخ و بخارا و سمرقند و خوارزم و.. بسياری از کتاب های فقه و کلام و مذهب حنفيان به زبان فارسی است. حتی در کتاب های عربی حنفيان بسياری از کلمات به فارسی است. استفتائات به زبان فارسی است و پاسخ ها هم به فارسی. 9) سبب وجود زبان فارسی در نوشته های حنفيان اين بود که مخاطبان آنها در خراسان بزرگ و فرارود فارس زبان بودند و يا فارسی زبان فرهنگی و علمی آنان بود. با روند گسترش حنفی گری به سوی آناتولی و آسيای صغير همراه با مهاجرت ترکان به بخش های غربی زبان فارسی نيز بدان سو گسترش بيشتر پيدا کرد. 10) ادبيات مذهب حنفی در شام و مصر در سده های گذشته با ادبيات فقه حنفی در خراسان و فرارود نوعی گسست را نشان میدهد که دليلش هم سهم مهم زبان فارسی است در نوشته های حنفيان خراسان. مهمترين فقيهان حنفی تا سده هفتم قمری همگی با چند استثناء از خراسان بوده اند. 11) خود امام ابو حنيفه ايرانی بود و بيشتر شاگردان او از خراسان و ساير مناطق ايران بودند. ابو حنيفه حتی قرائت نماز را به زبان فارسی جايز می دانست. اساسا يکی از عوامل رشد اسلام در فرارود در سده های نخستين مذهب مرجی بود و حنفيان سهم مهمی در اين زمينه داشتند. 12) در سده های بعد هم اسلام در شرق آسيا بيشتر از طريق حنفيان گسترش پيدا کرد و زبان فارسی هم بدين ترتيب راه خود را به چين و برخی مناطق آسيای دور باز کرد. 13) بنابراين هويت افغانستان را چه از لحاظ دينی و چه از لحاظ زبانی و فرهنگی نمی توان از ايران و خراسان جدا دانست. تفکر وهابی البته مانع بزرگی است اما حنفيان بيش از ديگران به خوبی می دانند که مذهب امام ابوحنيفه نمی تواند پيوندی با مذهب محمد بن عبد الوهاب و سلفيان پيدا کند. 14) اسلاف وهابيت از اصحاب حديث قديم بغداد و شام بيشترين انتقادها را از امام ابوحنيفه داشته اند. در طرف مقابل اخطب خوارزم (خوارزمی) که يکی از مهمترين کتاب ها را در فضائل ابو حنيفه نوشته خود نويسنده دو کتاب مهم يکی در فضائل امام علي بن ابی طالب و ديگری درباره مقتل امام حسين است. 15) بنابراين هر گونه تلاشی برای ايجاد گسست ميان ايران و افغانستان محکوم به شکست است. فرهنگ اين دو کشور فرهنگ مشترک چند هزار ساله است و فرهنگ دينی و مذهبی و زبانشان پيوندهای عميق دارد. اصلا وحدتی است در عين کثرت. 16) تفکر حنفيان و شيعيان از انديشه تکفيری سلفيان جداست. به لطف زبان فارسی، به لطف قرابت دينی و مذهبی و کلامی و به لطف "ايرانشهر" و خراسانش، قرن هاست که مردمان همه اين سرزمين ها همزيستی مسالمت آميز داشته اند. کانال نشریه معارف https://eitaa.com/maarefmags_ir
⚛️"نکته پرانی" در فضای مجازی و راهکارِ رهایی ✍️دکتر حسن (دانشگاه پرینستون) 🔹درباره آسيب شناسی فضای مجازی بسيار گفته اند و خوانده ايم و شنيده ايم. يکی از آسيب های آن به نظرم در فضای روشنفکری و نظری ايجاد توهم عالم بودن و صاحب "سخن" بودن است. تا قبل از عصر رسانه های اجتماعی انتشار يک مطلب حتی در يک روزنامه دست چندم کار ساده ای نبود. اما الآن به لطف رسانه های اجتماعی هر کسی می تواند از حق اظهار نظر برخوردار باشد. اين البته جنبه مثبت وجود چنین رسانه هایی است. 🔸منتهی مشکل آنجاست که کارکرد رسانه های اجتماعی هنوز کاملا مورد بحث و بررسی قرار نگرفته. مثلا اينکه در سياست و اجتماع و دين و فرهنگ و علوم هر کدام چه راه هایی وجود دارد که بتوان با آنها ميان اظهار نظرهای با پشتوانه و بدون پشتوانه علمی تشخيص داد و تمايز برقرار کرد؟ رسانه های اجتماعی در چه حيطه هایی می تواند بستری برای گفت و شنود باشد و در کجاها نيازمند حفظ حدود شناخت علمی و تخصصی هستيم؟ اظهار نظر چه کسانی را بايد در رسانه های اجتماعی و در چه موضوعاتی مورد توجه قرار دهيم؟ 🔹مسلم است که موضوعات بسياری در اجتماع و سياست هست که می تواند عرصه اظهار نظر و رايزنی عمومی باشد و اساسا تنها در پرتوی خردی جمعی می توان درباره آن به بحث و بررسی و روشنگری پرداخت. اما موضوعات علمی چطور؟ جايگاه تخصص چيست؟ سهم "جامعه علمی" در هر رشته ای چيست؟ آيا پسنديده است در عرصه رسانه های اجتماعی بحث های علمی و تخصصی را دامن زد؟ اگر اين بحث ها مطرح می شود چه راه هایی وجود دارد تا مانع از سيطره عوام گرایی و شانتاژهای رسانه ای بر بحث های علمی شويم؟ چه راهی وجود دارد که علم و تخصص را از سياست زدگی و يا غلبه موج های زمانه برحذر داريم؟ چطور می توان از علم در برابر موج های رسانه ای حفاظت کرد؟ 🔸به نظرم يک راهش اين است: در مباحث علمی و آکادميک ملاک های متناسب با "جامعه علمی" هر رشته ای را حتی در رسانه های اجتماعی محترم شماريم. مثلا از کسی که حتی يک کتاب، سهل است يک مقاله آکادميک در موضوعی علمی که در رسانه ای اجتماعی از آن سخن می گويد منتشر نکرده و از طرق معمول تخصص و دانش خود را به محک داوری نگذاشته سخنی و يا بهتر بگويم اظهار نظر مهمی را در رسانه های اجتماعی نپذيريم. در غير اين صورت علم، و به ويژه علوم انسانی در زير ضربات و شانتاژهای رسانه ای له خواهد شد و اسير موج های رسانه ای و "نکته پرانی" های مجازی خواهد گردید؛ نکته پرانی های کسانی که سرمايه ای علمی جز همين "مداخله" های مجازی ندارند... . 👇کانال نشریه معارف:👇 https://eitaa.com/maarefmags_ir
🌗ما نیاز به جامعه علمی دانشگاهی داریم(اول) ✍️دکتر حسن (دانشگاه پرینستون) 🔹یکی از آفت های مهم توسعه رسانه های اجتماعی مجازی در سال های اخیر گسترش بی رویه اظهار نظرهای غیر تخصصی و به حاشیه رانده شدن متخصصان و در عوض ظهور طبقه ای از سلیبریتی های فرهنگی است. اظهار نظر صرفا با هدف اظهار نظر و کسب شهرت و یا با اهداف سیاسی خاص. این پدیده ای جهانی است اما بی تردید جهان غیر توسعه یافته بیش از همه از این وضعیت ضرر می کند. 🔸در جامعه ای که نهادهای فرهنگی و آموزشی و اجتماعی و سیاسی و رسانه ای قوی و ریشه دار دارد فضاهای رسانه ای مجازی ممکن است موج های کوتاه مدت تولید کنند و عده ای با اهداف سیاسی موقتا موج سواری کنند اما ساختار بر اساس منطق درونی و نظام مند خود و به دلیل وجود نهادهای مهم نظارتی به گونه ای تنظیم شده که به سرعت می تواند مانع تشدید موج سواری های رسانه ای شود و به نحوی سعی می شود شیوه ها و راه حل های علمی جای تحلیل های مقطعی و عامه گرا را بگیرد. به طور مثال وجود رسانه های آزاد و تریبون های متعدد و متنوع، مانع از غلبه یک تفسیر و تحلیل بر دیگر تفاسیر و تحلیل ها می شود و راه را برای ورود تخصص تسهیل می کند. 🔹یکی از مهمترین این نهادها، نهاد دانشگاه است. در غرب جای اصلی هر تخصص علمی به معنای عام آن دانشگاه است و نه هیچ نهاد دیگر. دانشگاه است که متولی اظهار نظر علمی و تولید علم است. مقصود من دانشگاه به معنای عام آن است و طبعا شامل دانشکده های الهیات و مدارس دینی وابسته به کلیساهای رسمی هم می شود. کما اینکه شامل مؤسسات علمی دانشگاهی در معنای عام آن هم می شود. این به معنی وجود جامعه علمی در هر رشته است. در غرب هیچ گونه اندیشه و نظر و نوشته ای که خارج از چارچوب های جامعه علمی مرتبط باشد نمی تواند از راه هایی خارج از شیوه های پذیرفته شده از سوی جامعه علمی مجال رشد داشته باشد. دست کم باید از صافی نقد علمی جان سالم به در برد. دانشگاه جای اصلی تفکر فسفی و تولید علوم انسانی است. 🔸متفکرانی بیرون از دانشگاه داریم. اما آنها هم باید دیدگاه های خود را در نهایت در چارچوب های مورد قبول جامعه علمی دانشگاهی تعریف کنند و یا از ارزیابی های دانشگاهی خود را بیگانه ندانند. آدم های دانشگاهی البته حضور رسانه ای می توانند داشته باشند اما این جامعه علمی و ملاکات معتبر آن است که تعیین کننده است و نه اخلاق رسانه ای. ممکن است کسی بعد از آنکه اثری با استانداردهای مقبول دانشگاهی نوشت بتواند آن را در قالب های رسانه ای هم منتشر کند و یا مخاطب عمومی را در شکل های مختلف پابلیکیشن در نظر بگیرد اما این بدین معنا نیست که تولید علم خارج از نهاد دانشگاه و چارچوب های جامعه علمی مقبول تلقی شود. 🔹روشنفکران در غرب البته حضوری فعال دارند؛ اما با تفاوت هایی میان فرانسه و آلمان و ایالات متحده. به طور نمونه روشنفکران در اصل تعلق به نظامات دانشگاهی دارند و دست کم باید نسبت روشنی با جامعه علمی رشته های کار و اندیشه خود داشته باشند. روشنفکران در عرصه عمومی فعالند و همیشه لزوما کارکردی یکسان با متخصصان دانشگاهی ندارند اما عمق و گسترش نظامات دانشگاهی در غرب عموما مانع از این است که روشنفکری بیگانه با دانشگاه بتواند دست کم در موضوعات نظری محض و نخبه گرا تأثیر اجتماعی عمیق پیدا کند. 🌐 کانال نشریه معارف🔻 https://eitaa.com/maarefmags_ir
🌗ما نیاز به جامعه علمی دانشگاهی داریم(دوم/پایانی) ✍️دکتر حسن (دانشگاه پرینستون) (قسمت اول را اینجا بخوانید) 🔹متأسفانه ما در ایران به دلائل مختلف از همان بدو تأسیس دانشگاه دست کم در عرصه علوم انسانی ضرورت وجود جامعه علمی دانشگاهی را جدی نگرفتیم. این به دلیل عدم وجود فرهنگ نقد است. جامعه علمی در شکل عقلانیت جمعی جامعه نخبگان دانشگاهی در هر رشته ای مرجعیت لازم را باید برای ارزیابی محصولات علمی داشته باشد. بدون وجود چنین مرجعیتی علمی، آشفتگی فکری جای تولید علم را می گیرد و مانع آن می شود. 🔸بیرون دانشگاه در ایران تولید علم متولیان دیگری هم دارد. در تمام طول سده بیستم ما سلسله ای از نویسندگان و روشنفکران را داشته ایم که نه تنها تحصیلات آکادمیک (دانشگاه و یا حوزه، این یکی در عرصه دین) نداشته اند بلکه به آن بی اعتنا بوده اند. خارج از محیط دانشگاه و قواعد جامعه های علمی مترجمانی حرفه ای داشته ایم که جای استادان فلسفه و یا علوم اجتماعی را گرفته اند. اساسا اهمیت یافتن مترجمین و بر کشیده شدن آنها به مقام نظریه پردازهای اجتماعی و فلسفی حاصل همین نگاه است. در غرب عموما ترجمه یک صناعت است و نه یک شعبه از شعب مرجعیت علمی. به سادگی نظریه پردازی خارج از نظامات دانشگاهی را اجازه می دهیم که جای تخصص آکادمیک را بگیرد. تولید روشنفکرمان زیاد از اندازه است. روشنفکری را بیرون دانشگاه جستجو کرده ایم. در عرصه تاریخ بیشتر می پسندیم کسی تئوری تاریخی بدهد بدون آنکه با اسناد و مدارک حرف بزند و کاری با دقت آزمایشگاهی در حوزه تاریخ انجام دهد. ترجمه گونه ها را تألیفات واقعی می پنداریم و مجلات غیر دانشگاهی ما بسی بیشتر از مجلات دانشگاهی مان در نقش مرجعیت های اجتماعی و علمی و فرهنگی قرار گرفته اند. 🔹در طول سده بیستم ایران (و البته در جهان عرب هم وضع کم و بیش همین گونه است) بسیاری از روشنفکران و تفکر سازان و مرجعیت های فکری و روشنفکری ما یا تحصیلات دانشگاهی اساسا نداشته اند و یا تحصیلات پایینی داشته اند. برخی از‌ آنها هم اگر تحصیلات دانشگاهی داشته اند خارج از زمینه کار و قلم و عرصه روشنفکری و تولید فکرشان بوده. در همین چند دهه اخیر روزنامه ها و مجلات عرصه روشنفکری را در ایران ملاحظه کنید. چند درصد این منشورات را به مقالات متخصصان دانشگاهی اختصاص داده ایم؟ سهم استادان فلسفه ما در قیاس با مترجمان فلسفه چقدر بوده؟ در قیاس با تئوری پردازان غیر دانشگاهی مان چطور؟ چند درصد تولیدات روشنفکری ما در صد سال گذشته با استانداردهای نظامات دانشگاهی و جامعه های علمی سازگاری دارد؟ نظریه پردازانی داریم که با وجود حضور قوی رسانه ای و در عرصه نشر تاکنون یک کتاب که در چارچوب کتابی دانشگاهی نوشته شده باشد عرضه نکرده اند. در غرب مهمترین کتاب ها در عرصه علوم انسانی توسط ناشران دانشگاهی و یا آکادمیک منتشر می شوند. این مجلات دانشگاهی اند که تولید علم و رهبری و مرجعیت فکری و علمی و ارزیابی آکادمیک را بر عهده دارند و نه ماهنامه ها و فصل نامه های رنگی. در همین ده سال اخیر سردبیرانی با مایه های علمی اندک چندین مجله در عرصه فکر و تفکر سیاسی را مدیریت کرده اند در حالی که از لحاظ تحصیلات دانشگاهی در رشته هایی که مدعی آنند هیچ برجستگی قابل اشاره ای ندارند و ارزیابی های آکادمیک در موردشان وجود ندارد. متأسفانه با سوار شدن بر موج های رسانه ای در یکی دو دهه اخیر و بدون آنکه تولید علم و اندیشه روند درست و آکادمیک خود را طی کرده باشد و بی آنکه اندیشه های آنان از صافی نقد درون دانشگاهی و بر اساس قواعد جامعه علمی گذشته باشد کسانی به عنوان متفکران عرصه عمومی و سیاست و اندیشه مورد تبلیغ همین نوع ماهنامه ها و فصل نامه های غیر دانشگاهی قرار گرفتند که یا اساسا از تحصیلات دانشگاهی مقبولی برخودار نبودند و یا تاکنون یک کتاب بر اساس موازین جهانی نظامات آکادمیک منتشر نکرده اند. طبیعتا من مخالفتی با حضور روشنفکران و فعالان عرصه اجتماعی و رسانه ای ندارم اما همه سخن من این است که این را با جامعه علمی و آکادمیک اشتباه نگیریم. در غیر این صورت تنها خود را فریب داده ایم و به جای علم متأسفانه در بسیاری موارد تنها ایدئولوژی های زودگذر برای اهدافی سیاسی و حزبی تولید کرده ایم... 🌐 کانال نشریه معارف🔻 https://eitaa.com/maarefmags_ir
🌗 مطالبی غريب و عجيب درباره حديث غدير در مقاله "حجة الوداع" دائرة المعارف بزرگ اسلامی ✍️دکتر حسن (محقق و استاد علوم حدیث/دانشگاه پرینستون) نخست عين عبارات بخشی از اين مدخل را با هم مرور کنيم:👇 ⛔️"يکی از بحث برانگيزترين موضوعاتی که در بازگشت از حج در آن سال روی داد، مسئله‌ای است که بنابر روايات متواتر، در غديرخم اتفاق افتاد. در حجةالوداع و در مکان يادشده، پيامبر اسلام (ص) ضمن بيانی از کتاب و اهل بيت (يا عترت) به مثابۀ مصاديق «ثقلين» و تنها بازمانده‌های نبوی برای امتش، با بلند‌کردن دست امام علی (ع)، آن بزرگوار را به‌عنوان وصی خود معرفی نمود. در اين باره نخست بايد گفت ميان صحابه به‌طور جدی در پاسخ به کيستی و تعيين مصداق عترت، به‌ويژه با توجه به گسترۀ وسيع معنای اهل بيت، اختلاف عقيدۀ فراوان روی نمود (نک‍ : ه‍ د، ثقلين). از سوی ديگر دومين موضوع توجه برانگيز در اين خطبۀ تاريخی، که اختلافات اعتقادی بسياری را با ريشه‌ای کهن در ميان مذاهب مختلف سبب شد، سخن دربارۀ تعيين وصی است. در واقع به‌رغم تواتر اين حديث، آنچه پس از درگذشت پیامبر (ص) در تعيين جانشين و خليفۀ مسلمين روی نمود، فهم آنان از خطبۀ نبوی در حجةالوداع بود که در طول تاريخ، فاصلۀ قاطعی ميان پيروان برخی از فرق و مذاهب به وجود آورد (نک‍ : ه‍ د، علی بن ابی طالب (ع)، نیز غدير). " ❓❗️حقيقتا نمی دانم اين مطالب👆 بر اساس چه منبع و مأخذی نوشته شده؟! کجا صحابه پيامبر (ص) درباره معنای عترت و يا "اهل بيت" اختلاف پيدا کردند؟ يا در تعيين مصداق و کيستی عترت به بحث پرداختند؟ کجا گفته شده که مانع صحابه برای قبول حديث ثقلين به ترتيبی که در اينجا گفته شده اين بوده که آنان در اينکه معنای عترت چيست و يا مصداق آن چه کسانی هستند اختلاف داشتند؟ غريب است حقيقتا! تفسيری که اينجا درباره مقدمات و تعيين سرنوشت خلافت در سقيفه ارائه داده شده نه تنها با عقيده شيعه موافقت ندارد بلکه حتی اهل سنت هم هيچگاه درباره حديث ثقلين چنين ادعایی نکردند که: صحابه پيامبر به دليل اينکه در معنا و مصداق عترت اختلاف داشتند، وصايت امير المؤمنين (ع) را قبول نکردند و تن به خلافت ابوبکر دادند! ❓❗️اصلا يعنی چه، که: " دومين موضوع توجه برانگيز در اين خطبۀ تاريخی، که اختلافات اعتقادی بسياری را با ريشه‌ای کهن در ميان مذاهب مختلف سبب شد، سخن دربارۀ تعيين وصی است"؟! در حديث غدير سخن از مولی است و مگر صحابه در معنای مولا اختلاف داشتند؟ کجا آنانی که در سقيفه گرد آمدند چنين استدلال کردند که ما معنای "وصی" را تشخيص نمی دهيم و بنابراين درباره حديث غدير و معنای آن اختلاف پيدا کردند؟ اين مطالب غير مستند و نامفهوم و نادرست جايش در دائرة المعارف بزرگ اسلامی است؟! سند و مدرک اين سخنان چيست؟ 🙏درباره اين موضوع در درسگفتار شماره سوم از سلسله بحث های «انديشه امامت در دو قرن نخست» که يکشنبه ها ارائه می دهيم، بحث خواهم کرد. همين يکشنبه؛ ان شاء الله 🌐 کانال نشریه معارف🔻 https://eitaa.com/maarefmags_ir
🌗 تأملی در پدیده درسگفتارهای مجازی ✍️دکتر حسن (دانشگاه پرینستون) 🔹يکی از پديده هایی که در سال های اخير در جامعه مجازی فارسی روند روز افزونی پيدا کرده ارائه های گفتاری و درسگفتاری است؛ تقريبا در همه موضوعات و در سطوح مختلف. اين سنت خوبی است. در دو سنت کهن حوزه های علوم دينی در اسلام و غرب و نيز سنت مدرن نهاد دانشگاه القای دروس از سوی استادان در شکل ارائه خارج از متن (دروس خارج) سابقه زیادی دارد. در اين شکل استاد با اساس قرار دادن يک متن مجموعه ای از توضيحات و مباحث مرتبط و توضيحی را در شکل خارج از متن و برای آموزش بازخوانی انتقادی و بحثی ارائه می دهد و شاگردان هم با تحرير مطالب تقریر شده همزمان شيوه بحث انتقادی و علمی را در گفتگویی آزاد با استاد فرا می گيرند. درس های خارج را در حوزه های علميه شيعه همه می شناسيم. در غرب در دوره های دکتری علوم انسانی نيز همين شيوه در بسیاری از دروس دانشگاهی کم و بیش رایج است. در برخی دانشگاه ها اين دروس جنبه رسمی تری دارد و در برخی مانند مدرسه مطالعات عالی سوربون بنابر سنتی قديم حالت آزادتر و غير رسمی تری دارد و مطالعه و بازخوانی آزاد يک متن به شکل درس خارج معمول است. 🔸منتهی چه در سنت های حوزه های علمی دینی ما و چه در غرب ارائه اين دروس از سوی استادان دو شرط اساسی دارد: ▪️يکی اينکه بايد استاد تخصص خود را در زمينه تدريس، پيشتر با اخذ درجه اجتهاد و يا دکتری نشان داده باشد. طبیعی است بدون داشتن اين مراتب علمی (حوزوی و دانشگاهی) ادعای تدريس در دوره های خارج و دکتری از کسی در هيچ يک از اين دو سنت پذيرفته نيست. ▫️دوم: بايد استاد صلاحيت خود را قبلا با نوشتن رساله های علمی در موضوعات مرتبط و انتشار آنها نشان داده باشد. مثلا رساله دکتری خود را منتشر کرده باشد؛ يا حتی رساله دانشياری اش را (در سنت های دانشگاهی). در سنت های حوزه های علميه هم بايد استاد پيشتر يا کتاب ها و رسالاتی علمی در موضوعات درس خارج فقه و اصول نوشته و منتشر کرده باشد يا اينکه صلاحيت علمی خود را پیشتر در زمان تحصیل و حضور در درس استادان خود از طريق شرکت در بحث ها و ارائه اشکالات قوی در حين درس استادان نسل قبلی و همچنين در مباحثه ها و نيز شرکت در جلسات استفتاء نشان داده باشد. 🔹بدون بهره وری از اين سنت های علمی ارائه درسگفتارها و ارائه های شفاهی از طريق مجازی نمی تواند مفيد باشد. صرف ارائه های شفاهی و سخنرانی های مجازی بی آنکه از طريق نوشته های مکتوب و يا تحصيل و اخذ بالاترين مراتب علمی صلاحيت خود را نشان داده باشيم تنها جويندگان تشنه معرفت را نا اميد و مأيوس می کند. اگر در زمينه ای تدريس می کنيم بايد در آن زمينه قبلا به صورت مکتوب نوشته ای شايسته که مورد ارزيابی کارشناسان قرار گرفته و به اصطلاح داوری شده باشد داشته باشيم. 🔺آنچه نوشتم باز نشانی است که ما نيازمند وجود جامعه علمی هستيم. (اینجا بخوانید) 🌐 کانال نشریه معارف🔻 https://eitaa.com/maarefmags_ir
🌗روشنفکران دانشگاه را جدی بگيرند! ✍️دکتر حسن (دانشگاه پرینستون) 🔸به نظر من يکی از مهمترين مشکلات روشنفکری ايران در دهه های گذشته ـ چه از نوع دينی و يا غير دينی آن ـ نسبت ضعيف آن با نهاد دانشگاه است. متأسفانه نوشته های بسياری از روشنفکران ما به جای پرداختن به شکلی آکادميک به موضوعات و یا دست کم بهره گيری از تحقيقات دانشگاهی، به مانيفست های سياسی و گروهی و قبیلگی و حزبی تبديل شده است! چه تعداد از نمايندگان روشنفکری ما ـ در طیف های مختلف ـ از جايگاه معتبر دانشگاهی برخوردارند؟ چند درصد کتاب های روشنفکری ما مخاطب دانشگاهی دارد؟ و يا مبتنی بر پيشينه و سنت دانشگاهی است؟ متأسفانه جواب اين پرسش ها چندان رضايتبخش نيست. 🔹جای اصلی طرح مسائل جدی در حوزه دين، فلان رسانه فارسی زبان خارج از کشور نيست. حرفی داريد در چارچوب های نظامات دانشگاهی بزنيد و الا توقع نقد جدی نداشته باشيد... 🌐 کانال نشریه معارف🔻 https://eitaa.com/maarefmags_ir
🌗فقه در تمدن اسلامی و نوگرایی دينی ✍️دکتر حسن (دانشگاه پرینستون) 🔸برخی روشنفکران عرب، تمدن اسلامی را تمدن فقه توصيف کرده‌اند. اين سخن از جنبه‌های مختلف سخن درستی است. از فقه در اين تعبير، طبيعی است که تعبد شخصی به فروع فقهی مراد نيست. بلکه جنبه تمدنی فقه در اسلام است که مقصود است. 🔹روشنفکری دينی در ايران چند دهه‌ای است که در برابر توجه به جنبه‌های معنوی دين، اهمیت فقه را کم جلوه می‌دهد. البته آنچه از گفتمان روشنفکری دينی در ايران برمی‌آيد اين است که منظورشان از فقه، فقه بمثابه دانش است. به نظرم اين باور ناشی از دو فهم نادرست است: يکی از خود اسلام به مثابه دين و ديگری اسلام بمثابه تمدن. اسلام بمثابه دين بيش از آنکه نظامی الهياتی باشد که از طريق مرجعيتی رسمی مانند کليسا تحدید و مرزبندی شود، ديانتی است که در واقع در حوزه عمل مؤمنانه (مقوله ايمان) و مطابق ‌سنت‌ معنا می‌یابد و از اينجاست که شريعت در اسلام اهميت دارد. اهميت فقه در اسلام نيز ريشه در همين امر دارد. 🔸با اين وجود در تمدن اسلامی فقه به دليل اهميت شريعت از همان سده نخست تبديل شد به بستر پويایی علوم و دانش‌ها در اسلام. فقها از سده اول قمری از جايگاه اجتماعی بسيار مهمی برخوردار شدند. در انديشه سياسی اسلامی و در عصر خلفای اموی و عباسی فقيهان در مشروعيت بخشی به حاکميت‌ها به شکل‌های مختلف سهم مهمی ايفا می‌کردند. اجتهاد خودش دست کم در مقام نظر و تئوری، يکی از شروط خلافت بود و امام الحرمين جوينی هم که سهم اين شرط را در مشروعيت خلافت کم کرد در مقابل معتقد بود که خليفه می‌تواند با کمک فقها، امور دينی حکومت را سامان دهد و هرگاه به اجتهاد نيازمند شد از آنان کمک بگيرد. بنابراين فقها سهم مهمی در اجتماع و سياست و تدوين ‌قانون‌ در طول تاريخ تمدن و حاکميت‌های اسلامی داشتند. اما اين همه ماجرا نيست. 🔹فقه دانشی بود که خيلی زود از همان سده اول و اوائل سده دوم رو به رشد و گسترش نهاد. بسياری ديگر از علوم در اسلام به دليل فقه رشد کردند و باليدند: از تفسير قرآن گرفته تا حديث و علم کلام. در اين ميان از همه مهمتر دانش اصول بود که به دليل فقه شکل گرفت و در حقيقت تبديل شد به زمينه‌ای برای آنکه فقه مادر علوم شود. علم اصول در بستر تاريخی خود مرتبط بود با علوم لغت و ادب و تمام علوم دينی و همچنين با کلام و منطق و فلسفه. نمونه اعلای اين را بايد در غزالی ديد که از اصول آغاز کرد با کتاب منخولش که حاصل درس‌های استادش بود و تقريبا بعد از نوشتن همه آثار ديگرش از فقه و اخلاق و منطق و فلسفه و تصوف باز در آخر عمر به عنوان نتيجه همه آنها باز به علم اصول بازگشت و کتاب مستصفی را نوشت که پایه بسیاری از کتاب های بعدی در اين دانش است. حتی منطق و فلسفه هم در بسياری از حوزه‌های دينی به دليل علم اصول مجال رشد داشت. به هر حال فقه به اين ترتيب مادر علوم بود. حتی امروزه روشن شده که علوم رياضی و بخش‌هایی از دانش‌های هيئت و فيزيک به دليل اهميت فقه بود که مجالی برای رشد و مطالعه و سرمايه گذاری از سوی حکومت‌ها و اوقاف و مدارس یافت. 🔸اهميت فقه در اسلام را از اهميت نهاد مدرسه هم می‌توان فهميد. مهمترين نهادهای آموزشی در تاریخ اسلام مدارس بودند. مدرسه نظاميه که خواجه نظام الملک در بغداد و نيشابور و برخی شهرهای ديگر بنياد نهاد در واقع نهاد آموزش فقه بود (و علم اصول). مدرس نظاميه طبق وقفنامه می‌بايست فقيه برجسته دوران باشد. اما در همين نظاميه آموزش فقه و اصول موجب شد که دانش‌های جدل و کلام و فلسفه و حتی رياضيات رونق گيرد. می‌دانيم که بعد از خواجه حتی در همين نظاميه‌ها به منطق و حتی گاه فلسفه توجه می‌شد. دانش فقه با دانش‌های خلاف و اصول مرتبط بود و اگر کسی می‌خواست در خلاف و اصول متخصص شود بايد دانش جدل می‌دانست که به ويژه از دوره غزالی به بعد با دانش منطق مرتبط شد. يعنی فقيهان در واقع منطقيان برجسته‌ای هم می‌شدند تا بتوانند از آن در در دانش‌های خلاف و جدل فقهی بهره بگيرند. 🔹بدين ترتيب بايد گفت به يک معنا تمدن اسلامی تمدن فقه است و با فقه رشد کرد و بالید. روشنفکری دينی از آنجا که به جنبه‌های تمدنی و تاريخی اسلام کمتر عنايت دارد اهميت فقه را کمتر در می‌يابد. راه اصلاح و نوگرایی دينی از فقه و اجتهاد فقهی و اجتهاد در اصول و فروع فقه آغاز می‌شود. اين نکته‌ای است که روشنفکری دينی از آن غافل است. حتی غزالی و شمس و مولانا را هم نمی‌توان بدون فقه فهميد. 🌐 کانال نشریه معارف🔻 https://eitaa.com/maarefmags_ir
🌑 "پژوهش" یا "متن"؟ تا می توانيد "متن" بخوانيد! ✍️دکتر حسن (دانشگاه پرینستون) 🔹يکی از پديده هایی که در سال های اخير در ميان برخی طالب علمان حوزه مطالعات اسلامی ديده می شود اتکای بيش از حد بر پژوهش ها به جای تلاش برای آشنایی مستقيم با متون است. البته طبعا هر پژوهشگری در تحقيقات تاريخی و متنی خود نيازمند هر دو جنبه است و در اين سخنی نيست. اما آنچه متأسفانه ديده می شود محدود شدن دايره آشنایی مستقيم با متون و در قياس با آن اعتماد بيش از اندازه به پژوهش ها و سابقه آنهاست. 🔸يکی از دلائل اين امر، فزونی روزافزون تحقيقات به ويژه به زبان های اروپایی در حوزه مطالعات اسلامی است؛ و همزمان دليل ديگر انتشار انبوهی از متون تاريخی و دينی و فکری و ادبی در مقياس ده ها برابر نسبت به اوائل قرن بيستم است. 🔹بنابراين هم آشنایی و مراجعه به عمده متون مرتبط در هر پژوهش مثلا در حوزه مطالعات قرآنی و يا حديثی بسيار وقتگيرتر، مشکل تر و نيازمند حوصله و دقت بيشتری است و هم به دليل وجود پژوهش های گسترده و آسانياب تر در اين زمينه ها برخی ترجيح می دهند به جای متن ها به اين نوع از پژوهش ها بسنده کنند. 🔸طبعا مراجعه به هر دو نوع ادبيات (يعنی متون و همچنين پژوهش های جديد) هم لازم است و هم اهميت آن برای بسياری امری بديهی و روشن است. منتهی سخن بر سر اين است که اندازه و وزن و حجم هر کدام بايد چقدر باشد و اولويت ها کدام است؟ 🔹به تجربه يافته ام که پژوهشی که بيش از آنکه متکی بر مراجعه مجدد به متن ها و بازخوانی آنها باشد اعتماد بر پژوهش های ديگران را مبنا قرار می دهد، حتی اگر خيلی هم ظاهری آراسته و عالمانه و پر ارجاع داشته باشد در مقام بازبينی و دقت معلوم می شود تا چه اندازه از اين نا آشنایی و عدم توجه به متون در معرض بد فهمی ها و تکرار اشتباهات ديگران و يا کليات گویی قرار گرفته است. 🔸اما من اينجا بيشتر خطابم به نسل جوان و علاقمند به مطالعات اسلامی است: تا می توانيد متن بخوانيد. هر نوع متنی: ادب عربی و فارسی، متون رشته های مختلف علوم دينی و خاصه متون تاريخی و روایی. بدون آشنایی عميق و بازخوانی متون و به ويژه متون کهن در هر رشته ای کار پژوهش به سامان نمی رسد. عادت کنيد اگر يک کتاب و مقاله از حوزه مطالعات غربی در حوزه اسلام و ايران می خوانيد در مقابل ده و بل صد متن مهم از متون کهن را به دقت بخوانيد. کتاب را دست بگيريد و بخوانيد. هر چقدر متن بخوانيد به تدريج متوجه می شويد که از پژوهش های سطحی و در عين حال بلند پروازانه و پر ادعا بی نيازتر می شويد. 🔹البته بی گفتگو آشنایی با پژوهش های عميق و کلاسيک و سرنوشت ساز ضروری است و مکمل مطالعه متن است اما اندازه و قدر هر کدام را در جای خود قرار دهيد. ساده انگاری است که با صرف خواندن پژوهش های جديد بی آنکه با متون و با سنت های قدمایی از نزديک آشنایی حاصل کنيم می توانيم سخنی از سر تحقيق و نه صرف تقليد برای ديگران داشته باشيم. 🌐 کانال نشریه معارف🔻 https://eitaa.com/maarefmags_ir
🌗 به تشیع اصولی بازگردیم! ✍️دکتر حسن (دانشگاه پرینستون) 🔹تشیع از روزگار نخست از یک نقطه نظر همواره دو بعد و یا دو نوع دیدگاه را تجربه کرده است: یکی بعد و جنبه حماسی و عاطفی است و دیگری جنبه عقلانی و نظری. هر دو نیز گاه مکمل هم بوده اند و زمینه رشد تشیع را از نقطه نظر تاریخی فراهم کرده اند و در جای خود هر يک به نيکی به تشيع خدمت کرده اند. 🔸همانند هر مذهب و دیانتی همواره جنبه های عاطفی و حتی گاه خرافی و عامه پسند مانند حاشیه ای بر دور هسته عقلانی و نظری مذهب و گاه با رشد قارچ گونه شکل می گیرد که از یک نقطه نظر طبیعی است و اتفاقاً موجب می شود که هسته درونی از دسترس دخالت های غیر علمی عامه عاطفه گرا و گاه حتی خرافه پسند خارج باشد. بنابراین وجود جنبه های خرافی در هر مذهبی به معنای غیبت جنبه های نظری نیست. مشکل از آنجا آغاز می شود که نسبت و سنگینی هر یک از این دو جنبه از شکل طبیعی و تاریخی خود خارج شود. 🔹هرچه هست در طول تاریخ تشیع و به ویژه در برخی بزنگاه های تاریخی وزن جنبه های عاطفی به دلائل مختلف سنگینتر شده و از مرز و اندازه طبیعی و منطقی خود خارج شده است. طبیعی است که اگر هسته درونی و عقلانی به درستی واکنش نشان ندهد و یا به تجدید بنای نظری خود همت نکند پوسته های عاطفی و گاه خرافی محدوده و کارکرد هسته عقلانی را به مخاطره می اندازند و گاه تلاش می شود جای پوسته با هسته عوض شود و یا هسته عقلانی در صدد تبریر و بومی سازی زائده های پوسته ای برآید. 🔸هسته مرکزی و عقلانی تشیع را در طول تاریخ چندین شخصیت مهم به طور خاص نمایندگی کرده اند: شیخ مفید و شریف مرتضی و خواجه نصیر و علامه حلی و بسیاری دیگر و از جمله مرحوم آقای مطهری. 🔹عبد الجلیل قزوینی از خط اعتدالی تشیع به عنوان شیعه اصولی یاد می کند. شیعه اصولی خط اعتدالی تشیع در برابر گرایش های غلات و مفوضه و اخباریان بوده است. غلات و مفوضه و اخباریان معمولاً درصدد برجسته کردن خارج از سنت جنبه های عاطفی و پوسته های تشیع بوده اند. هسته تشیع را باید در میراث تشیع اصولی جستجو کرد. 🔸تشیع اصولی آنطور که عبد الجلیل قزوینی در کتاب نقض معرفی می کند قائل به: ✔️ تحریف و بروز نقص و زیادت در قرآن نیست. ✔️با خط غلات و مفوضه مخالف است. ✔️با وجود اعتقاد به نص بر امامت و انتقاد از منطق سقیفه اما مخالف بی احترامی به صحابه و همسران پیامبر اعظم است. ✔️در اندیشه های کلامی منظری توحیدی و ضد جبرگرایانه دارد. ✔️در نقل احادیث جانب نقدهای اصولی را رعایت می کند و مشی اخباری ندارد. ✔️به اجتهادات فقهی مذاهب دیگر با وجود آنکه انتقاد فقهی دارد اما احترام می گذارد و آن را در چارچوب اختلاف فقها می بیند. اینها بخشی از مواردی است که عبد الجلیل قزوینی به عنوان نشانه های شیعه اصولیه نام برده است. 🌐 کانال نشریه معارف🔻 https://eitaa.com/maarefmags_ir