#نهج_البلاغه | #حکمت ۸۷
🏷️ ارزش استغفار
┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄
❁• وَ قَالَ عليهالسلام عَجِبْتُ لِمَنْ يَقْنَطُ وَ مَعَهُ اَلاِسْتِغْفَارُ
┅───────────────┅
☜ و درود خدا بر او، فرمود: در شگفتم از كسى كه مىتواند #استغفار كند و نااميد است.
─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─
♻️ ترجمه فیضالاسلام: امام عليه السّلام (در بارۀ استغفار) فرموده است: عجب دارم براى كسيكه (از آمرزش خداوند) نوميد ميشود در حاليكه با او (براى گناهانش) استغفار و طلب آمرزش هست (و ليكن با شرائط آن كه امام عليه السّلام در سخن چهار صد و نهم در آخر كتاب بيان مىفرمايد).
🇯 🇴 🇮 🇳
📖 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانۀ خود راه اميدوارى را به روى همۀ گنهكاران گشوده است مىفرمايد: «در شگفتم از كسى كه نوميد مىشود در حالى كه #استغفار با اوست»؛ (عَجِبْتُ لِمَنْ يَقْنَطُ وَ مَعَهُ الْاِسْتِغْفَارُ) . اشاره به اينكه خداوند درهاى #توبه و استغفار را به روى بندگانش گشوده و آنها را به رحمت خود اميدوار ساخته است و فرمود: ««قُلْ يٰا عِبٰادِيَ اَلَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلىٰ أَنْفُسِهِمْ لاٰ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ يَغْفِرُ اَلذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ اَلْغَفُورُ اَلرَّحِيمُ»؛ اى بندگانى كه راه اسراف به خود را در پيش گرفتهايد و مرتكب گناهان شدهايد، از رحمت خداوند مأيوس نشويد، چرا كه او همۀ گناهان (توبه كنندگان) را میآمرزد، به يقين او آمرزندۀ مهربان است».
«يَقْنَطُ» از مادۀ «قُنوط» به معناى نااميدى است و مىدانيم يأس از رحمت خدا بالاترين گناهان است؛ زيرا كسى كه از رحمت حق مأيوس شود از هيچ گناهى إبايى ندارد، چون مىگويد: آب از سر من گذشته و من غرق شدهام چه يك قامت چه صد قامت.
نوميدى خطرناكترين راه #نفوذ #شيطان در دل آدمى است كه او را آلودۀ هر گونه #گناه مىكند؛ لذا در حديثى از #امام_صادق عليه السلام مىخوانيم كه لقمان به فرزندش چنين مىگفت: «خَفِ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ خِيفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَيْنِ لَعَذَّبَكَ وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْنِ لَرَحِمَك؛ از خداوند آنگونه بترس كه اگر تمام عبادات و اعمال نيك جنّ و انس را انجام داده باشى امكان دارد به سبب لغزشى تو را مجازات كند و آنقدر به رحمت خدا اميدوار باشد كه اگر تمام گناه جن و انس را كرده باشى امكان دارد تو را (به موجب توبه و استغفار و امر خيرى) رحمت كند».
قرآن مجيد نيز با صراحت مىگويد: ««إِنَّهُ لاٰ يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اَللّٰهِ إِلاَّ اَلْقَوْمُ اَلْكٰافِرُونَ»؛ از رحمت خدا تنها كافران مأيوس مىشوند».
📢 شايان توجه است كه ابن ابىالحديد در شرح اين كلام سخنى با نظر موافق از ربيع بن خثعم نقل مىكند كه بسيار نادرست به نظر مىرسد و آن اينكه او مىگفت: هيچ كس نگويد: «أسْتَغْفِرُ اللّٰهِ وَ أتُوبُ إلَيْهِ» چرا كه ممكن است دروغ و گناه باشد اگر به آن عمل نكند، و به جاى آن بگويد: «اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لىٖ وَ تُبْ عَلَىَّ» (خدايا مرا ببخش و به سوى من باز گرد (و رحمت خود را فرو فرست)
مباحث
📿 #استغفار_امیرالمومنین صلوات الله علیه ─┅•═༅ بند چهلم ༅═•┅─ 🤲 اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْف
📿 #استغفار_امیرالمومنین صلوات الله علیه
─┅•═༅ بند چهل و یکم ༅═•┅─
🤲 اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ خَفِیَ عَنْ خَلْقِکَ وَ لَمْ یَعْزُبْ عَنْکَ فَاسْتَقَلْتُکَ مِنْهُ فَأَقَلْتَنِی ثُمَّ عُدْتُ فِیهِ فَسَتَرْتَهُ عَلَیَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ
┅───────────────┅
❖ «بار خدایا، از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که از مردم مخفی است؛ اما از تو پنهان نیست، پس از تو خواستم که بگذری و تو گذشتی، آن گاه بار دیگر آن را انجام دادم و آن را هم بر من پوشاندی؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گناهم را بیامرز، ای بهترین آمرزندگان. »
@ostadelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 موضوع: گناه تاوان داره
🎙️ استاد #عالی
▬▬▬▬▬▬
➱@modafe_1335
هدایت شده از مباحث
@dars_akhlaq(3).mp3
2.17M
مباحث
#مطالعه #داستانهای_شگفت 26 - جریان آب چشمه ⛲️ چند نفر از سادات نجف آباد اصفهان به خدمت مرحوم بیدآب
#داستانهای_شگفت
۲۷ - شفای مفلوج ♿️
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
از عالم بزرگوار آقای حاج سید فرج اللّه بهبهانی - سلمه اللّه تعالی - که در سفر حج توفیق ملاقات ایشان نصیب حقیر شده بود، شنیدم که در منزل ایشان در مجلس تعزیه حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) معجزه ای واقع شده؛ پس خدمت ایشان خواهش شد که واقعه را برای بنده بنویسند.
آن بزرگوار تفصیل را به خط خود مرقوم داشته و ارسال فرمودند، در اینجا عین نوشته ایشان به نظر شما می رسد.
📝 شخصی به نام عبداللّه، مسقطالرأس او جابرنان است از توابع رامهرمز ولی ساکن بهبهان است و این مرد در تاریخ 28 شهر محرم الحرام سنه 1383 از یک پا مفلوج گردید و قدرت بر حرکت نداشت مگر به وسیله دو چوب که یکی را زیر بغلِ راست و دیگری را زیر بغل چپ می گذاشت و با زحمت، اندک راهی می رفت و در حقّ او از مؤمنین کمک می شد برای معاش، تا اینکه مراجعه کرده به دکتر غلامی و ایشان جواب یأس داده بودند و بعداً آمد نزد حقیر که وسیله حرکتشان را به اهواز فراهم آورم. وسائل حرکت بحمداللّه فراهم گردید خط سفارش به محضر آیت اللّه بهبهانی ارسال و آن جناب هم پذیرایی فرموده و او را نزد دکتر فرهاد طبیب زاده پزشک بیمارستان جندی شاپور ارسال داشته پس از عکسبرداری و مراجعه، اظهار یأس کرده و گفته بود پای شما قابل علاج نیست و در وسط زانوتان غده 🦠 سرطانی مشاهده می شود پس با خرج خود او را به بیمارستان شرکت نفت آبادان انتقال می دهد. آنجا هم چهار قطعه عکس از پایش برداشته و اظهار داشتند علاج نشدنی است با این حالت برمی گردد به بهبهان.
عبداللّه مرقوم گوید در خلال این مدت، خوابهای نوید دهنده می دیدم که قدری راحت می شدم تا اینکه شبی در واقعه دیدم وارد منزل بیرونی شما شده ام و شما خودتان آنجا نیستید ولی دو نفر سید بزرگوار نورانی تشریف دارند در زیر درخت 🌳 سیبی 🍎 که در باغچه بیرونی دیده می شود تشریف دارند و در این اثنا شما وارد شدید.
بعد از سلام و تحیّت، آن دو بزرگوار خودشان را معرفی فرمودند یکی از آن دو بزرگوار حضرت #امام_حسین علیه السلام و دیگری فرزند آن بزرگوار #حضرت_علی_اکبر علیه السلام بودند.
حضرت ابی عبداللّه الحسین علیه السلام دو سیب 🍎🍎 به شما مرحمت فرمودند و فرمودند یکی برای خودت و دیگری برای فرزندت باشد و پس از دو سال این دو سیب نتیجه می دهند و شش کلمه با حضرت حجه بن الحسن - عجّل اللّه تعالی فرجه - صحبت می کند.
عبداللّه گفت در این حال از شما درخواست نمودم که شفای مرا از آن بزرگوار بخواهید یکی از آن دو بزرگوار فرمودند روز دوشنبه ماه جمادی الثانیه، سنه 84 پای منبر که برای عزاداری در منزل فلانی (که منظور حقیر بوده) منعقد است می روی و با پای سالم برمی گردی.
از شوق، از خواب بیدار شدم و به انتظار روز موعود بودم و خواب را برای حقیر نقل کرد.
همان روز دوشنبه دیدم عبداللّه با دو چوب زیربغل آمد و پای منبر نشست، خودش اظهار داشت که پس از یک ساعت جلوس حس کردم که پای مفلوجم تیر می کشد، گویی خون در پایم جریان پیدا کرده است، پایم را دراز کرده و جمع نمودم دیدم سالم شده با اینکه روضه خوان هنوز ختم نکرده بود بپا برخاستم و نشستم بدون عصا! قضیه را به اطرافیان گفتم، حقیر دیدم عبداللّه آمد و با حقیر مصافحه نمود، یک مرتبه دیدم صدای صلوات از اهل مجلس بلند شد و دیگر از آن فلج بالکلیه راحت شد؛
پس در شهر مجالس جشن گرفته شد و در روز بعد 22 مهر 43 از ساعت 8 الی 11 صبح در منزل حقیر مجلس جشنی به اسم اعجاز حضرت سیدالشهداء علیه السلام گرفته شد و جمعیت کم نظیری حاضر و عکس برداری گردید.
و السلام علیکم و رحمة اللّه
حرره الأحقر السید فرج اللّه الموسوی
https://eitaa.com/mabaheeth/46295
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -