41.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایتی کامل از بانویی که در باغ موزه نارنجستان شیراز مورد هتک حرمت قرار گرفت.
🔺مستند «به جز زیبایی ندیدم» کاری از شبکه افق
#حجاب | #تذکر_لسانی
@masereatesal
#مامانمو_نزنید
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مکاشفه شنیدنی آیتالله #حقشناس رحمت الله علیه
از تاثیر فوق العاده ذڪرِ «یاحُسـین»...
🎙آیت الله #جاودان
#امام_حسین علیه السلام
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
#عبیدالله_بن_حر
🔻 آقا #سیدالشهداء علیه السلام در یکی از منازلی که در راه کوفه اتراق کرده بودند، دیدند خیمهای برپا است و رفت و آمد است.
فرمودند چه کسی اینجا است؟
گفتند: عبیدالله بن حر است.
عبید الله شاید از اشراف کوفه و از موجّهین کوفه بوده است.
آقا همانجا خیمه زدند و یکی را فرستادند که برو و او را به یاری ما دعوت کن.
پیک امام به خیمه عبیدالله رفت و عبیدالله به او گفت که چه کار دارید؟ فرستاده امام گفت که من خیر دنیا و آخرت را برای تو آوردهام.
عبیدالله گفت: چه خیری؟
فرستاده گفت که فرزند پیامبر به سمت کوفه آمدهاند و از تو طلب کمک و یاری دارند.
عبیدالله گفت من از کوفه بیرون نیامدهام مگر برای اینکه با حضرت مواجه نشوم؛ چون مطمئن هستم که حضرت را شهید میکنند. الآن که از کوفه میآمدم جمعیت کثیری را دیدم که مشق جنگ میکردند و لشکری را به این کثرت ندیده بودم و از رویارو شدن با ایشان پرهیز دارم. برو عذر من را بخواه و بگو که من نمیتوانم همراه شما باشم.
به نظر خودش و در محاسبات خود موفقیت ظاهری در این کار نمیدید. پیک امام رفت و جواب را به حضرت رساند.
خود حضرت بلند شدند نعلین پوشیدند و عبا به دوش انداختند و آمدند و دیدند ایشان نشسته است و دُور او جمعیتی جمع است.
عبیدالله خیلی حضرت را احترام کرد،
حضرت فرمودند: این اهل شهر شما یعنی کوفه من را دعوت کردند و الآن من را تنها گذاشتهاند و من آمدهام که تو را دعوت کنم تا به جمع ما و به فرزندان رسول خدا ملحق بشوی.
ادامه دارد...
ادامه مطلب قبل...
🔻 عبیدالله گفت که یابن رسولالله! من از رویارو شدن با شما إبا داشتم و خودم نمیتوانم شما را همراهی کنم؛ اما اسبی دارم که خیلی ممتاز است، با او دنبال کاری نرفتهام مگر اینکه من را به مقصد رسانده است یا از دست دشمن من را نجات داده است، شمشیر من هم هست،
🔸 حضرت فرمودند: نه، آنها را نمیخواهم، فقط خودت اگر میآیی همراه ما بیا، عبیدالله گفت نه، نمیتوانم.
🔹 حضرت فرمودند: عبیدالله تو خیلی گناه کردهای، خداوند تو را برای آنها مؤاخذه میکند، الآن وقت آن است که بیایی و راه سعادت را طی کنی. عبیدالله گفت: نه نمیتوانم.
🔸 حضرت فرمودند: پس از اینجا برو و از این منطقه دور شو، مبادا روز جنگ صدای استمداد و غربت و مظلومیت ما را بشنوی، و به او فرمودند حالا که با ما نیستی علیه ما هم نباش.
🔹 عبیدالله بن حر رفت و در تاریخ میگویند که بعد از #جریان_عاشورا مدام دست روی دست میزد و میگفت اگر حسرت بنا بود سینهای را بشکافد سینۀ من از حسرت شکافته شده است و همیشه اظهار ندامت میکرد تا مُرد.
🔸 دائما میگفت حسرت بین سینه و حنجرۀ من در رفت و آمد است و من را رها نمیکند که من با خودم چه کردم.
پسر رسول خدا آمد، من را دعوت کرد و من نپذیرفتم.
قرآن در سوره مبارکه آل عمران می فرماید: قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ(آل عمران، ۳۱) بگو: «اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.»
🔸 این شرایطی است که گاهی برای انسان پیش میآید، سر بزنگاه است، قبل از پیش آمدن چنین بزنگاه و امتحانهایی، افراد قواعدی برای خود داشتهاند؛ «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ» [یعنی مدعی محبت بودند] ولی لحظۀ حساس در «فَاتَّبِعُوني» [یعنی تبعیت کردن در عمل] میمانند و در نتیجه هم آن نکته ابتدایی آیه یعنی «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ» [ادعای محبت] زیر سؤال میرود و هم «يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» را نتیجه نمیدهد، [یعنی لطف و محبت الهی شامل حال او نمی شود] چون که در «فَاتَّبِعُوني» [تبعیت کردن] مشکل پیدا کردهاند.
حاج شیخ جعفر ناصری | @nasery_ir
╭──────๛- - - - - ┅╮
│🏴 @Mabaheeth 🥀
╰─────────────
08_Va_Ala_As'hab_Al_Hussainn_1401_05_14_Moharram_1444_Mashhade_Moghaddas.MP3
20.83M
🔈 #و_علی_اصحاب_الحسین
📣 جلسه هشتم
🔹سیر تاریخی حوادث
🔸 روز شنبه ۲۶ ذی الحجه
* امام هنگام سحر به منزل«شراف» رسیدند
* استقرار سپاهیان ابن نمیر در نزدیکی قادسیه
* جدا شدن جناب حر از ابن نمیر برای پیدا کردن #امام_حسین علیه السلام
* رفاقت بر سر منافع در سپاه دشمن
* ساز و برگ دشمن که شبیه نخلستان بود
* حر با هزار نفر به سوی امام می رفت
🔸ظهر ۲۷ ذی الحجه
* استقرار سپاه امام در کوه «ذوحسم»
* بنی هاشم با دست خودشان به اسب های دشمن آب دادند.
* اذان ظهر را به روایتی، حضرت علیاکبر یا حجاج بن مسروق گفتند.
* بعد از نماز ظهر، حضرت خطبه خواندند
* سپاه حر به امام اقتدا کردند
* اظهار بی اطلاعی حر از قضیه نامه ها
* امام به چه کسی فرمود که نامه ها را بیاورد؟
* راوی اصلی #کربلا
* عاقبت عقبه
* تمرکز امام بر چه موضوعی بود؟
* گفتگوی امام با حر
* مرگ معلق بین بهشت و جهنم
* سپاه امام و حر به موازات هم به «عُذَیبُ الهِجانات» رفتند
* شخصیت عقبه بن سمعان
* خطبه امام در «عُذَیبُ الهِجانات»
* با این سخن، محاسبات حر به هم ریخت
* نامه عبیدالله به جناب حر
* دستور آخر عبیدالله
* چرا امام حضرت علی اکبر را اول به میدان فرستادند؟
* چه شد که امام علیه السلام ظهر عاشورا بر مظلومیت امیرالمؤمنین علیه السلام گریستند؟
⏰ مدت زمان:۴۹:۲۶
📆1401/05/14
╭──────๛- - - - - ┅╮
│🏴 @Mabaheeth 🥀
╰─────────────