eitaa logo
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
513 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
910 ویدیو
30 فایل
ما اینجا جمع نشده ایم که تعداد اعضای #کانال و یا #بازدید از مطالب به هر نحوی برای ‌مان مهم شود! ما آمده ایم خود را #بسازیم؛ تا #نفس را از نَفَس در بیاوریم. از کانال #معبر_شهدا به کانال #شهدا؛ وصل شویم. ارتباط با خادم کانال @HOSSEIN_14 تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹 #شــــــہیدانہ دلگيرڪه شدے از #زمانہ تعطیل ڪن #زندگے را برس بہ داد ِدلَت #حرم اگر راه نیافتے شـہدا هستند #گلزارشان میشود مأمنے براے دلت #پنج_شنبه_های_شهدایی 🌹 روحشون شاد یادشون گرامی با ذڪر #صلوات 🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ #کتاب_عارفانه 🌙(فوق العاده قشنگ) #قسمت_سی_ام با بچه ها خدمت مرحوم آیت الل
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌙(فوق العاده قشنگ) از همانجا با آنها رفیق می شد و... بعد ازبازی گفتم:احمد اقا،شما کجا،اینجا کجا؟!😅 گفت:یار نداشتند به من گفتند بیا بازی،من هم قبول کردم.. بعد ادامه داد : فوتبال وسیله خوبیه برای جذب بچه ها به سوی مسجد. بعد از بازی چندتا از بچه های مسجد به من گفتند: ما نمیدونستیم که احمد اقا اینقدر خوب بازی میکنه⁉️😁 گفتم : من قبلاً بازی احمد اقا رو دیده بودم. خیلی حرفه‌ای بازی میکنه.😌 تازه برادرش هم که شهـــــ💔ـــــید شد بازیکن جوانان استقلال بوده. بعد به اون ها گفتم : قدر این مربی را بدانید احمد اقا تو همه چیز استاده... ✨✨✨✨✨ یکی دیگر از برنامه‌های فرهنگی که احمد اقا خیلی به آن توجه میکرد اردو بود. یکبار بچه‌های مسجد را برای برنامه مشــ❤️ـــهد انتخاب کرد. آن موقع امکانات مثل حالا نبود. بچه ها هم خیلی شیطنت می کردند.😕 خیلی برای این سفر اذیت شد،اما بعد از آن سفر شنیدم که میگفت:بسیار زیارت بابرکتی بود.❤️ گفتم : برای شما که فقط اذیت و ناراحتی و...بود.😢 اما احمد اقا فقط از برکات این سفر و زیارت امام رضا(علیه السلام)می گفت.💚 ما نمیدانستیم که احمد اقا در این سفر چه دیده❗️ چرا انقدر از این سفر تعریف میکند.🤔 اما بعد ها در دفترچه خاطراتی که از او جا مانده بود ماجرای عجیبی را درباره این سفر خواندیم : ↘️↘️↘️ ...وقتی در حرم مطهر بودم (به خاطر و...)خیلی ناراحت شدم. تصمیم گرفتم که وارد حرم نشوم.😔 به خاطر . که به ما فهماندند که مشرف شوید به داخل .... در جایی دیگر درباره همین سفر نوشته بود: در روز سه شنبه 8/13 در حرم مطهر بودم.❤️ از ساعت نه و سی دقیقه الی یازده حال بسیار خوبی بود.الحمدلله..💙 ✨✨ از دیگر برنامه‌های احمد اقا برای بچه ها،زیارت مزار شهدا در بهشت زهرا (س)بود.😍 تقریبا هر هفته با سختی راهی بهشت زهرا(س) میشدیم وزیارت بسیار معنوی و خوبی داشتیم. ✨✨✨ شهید ابراهیم هادی با کسب اجازه از انتشارات ومولف برای تایپ. 🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
💠به روایتی از دوستان شهید ⚜️رسیدیم ،رفتیم حرم حضرت عباس(علیه السلام) ، سینه زنی و و دعا.راه افتادیم سمت حرم (علیه السلام) اونجا هم به همین شکل، بلکه بیشتر👌 ⚜️بماند که توی چقدرخوندیم🎤 و سینه زدیم .نرسیده به هتل، باز اومد که حاجی بیا بریم سیری نداشت❌ واقعا عطشان بود!! صبح ظهر شب سحر، ول نمی کرد... ⚜️مدام میومد که بریم حرم برامون بخون.گاهی، قبول نمیکردم🚫؛بیشتر از این نمی کشیدم،با بچه ها می رفت و روضه می خوند. ⚜️شب حرم بود، می رفتیم،می دیدیم باز توی حرم نشسته، جلوش کم آورده بودم اگه نباشه، آدم نمیتونه این طور عرض ارادت کنه🚫 ⚜️خیلی مهمه در این شکلی عاشق باشی 😍گوشه گوشه زندگیش رو میکرد به اهل بیت و امام حسین ( علیه السلام ). ⚜️در خصوص صبح وشام برای امام حسین (علیه السلام) صحبت می کرد.وقتی آب میخورد یاد امام حسین علیه السلام می افتاد. ⚜️واقعا از سلامش احساس می کردم،از روی عادت نمی گه،از ❤️ سلام میکنه 😔✋ 🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
#خاطره #خاطرات حاجتش را از امام رضا (علیه السلام) گرفت کارهای اعزامش جور نمی شد، احساس من این بود که همه یک جوری دست به سرش می کنند از این موضوع خیلی ناراحت بود، یکبار گفت: دیگر به هیچ کس برای رفتن به #سوریه رو نمی زنم. آن روز وقتی به #حرم_حضرت_رضا (علیه السلام) وارد شدیم حال عجیبی داشت. چشم هایش برق خاصی داشت. وارد #صحن که شدیم رو به #حرم #سلام داد، تا #پنجره_فولاد #گریه کنان با حالت تند راه می رفت، خودش را چسباند به پنجره فولاد، از قسمت خانم ها می دیدمش که زار می زد و می گفت: ببین آقا دیگه #سرگردون شدم، برای #دفاع از حرم #آواره ی شهرها شدم، #رسوا شدم، تو #مزار_شهدا انگشت نما شدم. طاقت نیاوردم رفتم داخل حرم، دلم خیلی برایش سوخت، یک #زیارت_نامه از طرف خودم برایش خواندم. آمدم داخل صحن دیدم کمی آرام شده است. نشسته بود رو به روی پنجره فولاد، نزدیکش شدم بهم #لبخند زد، #تعجب کردم، گفت: حاجتم را گرفتم تا ماه دیگر #اعزام می شوم، شک نکن. بعد گفت: امام رضا (علیه السلام) پارتی ام شد. درست ماه بعد اعزام شد همانطور که گفته بود. #شهید_حسین_محرابی #سالروز_ولادت 🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
💐☘️💐 #شــــــہیدانہ دلگيرڪه شدے از #زمانہ تعطیل ڪن #زندگے را برس بہ داد ِدلَت #حرم اگر راه نیافتے شـہدا هستند #گلزارشان میشود مأمنے براے دلت #پنج_شنبه_های_شهدایی روحشون شاد یادشون گرامی با ذڪر #صلوات 🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
. یکی از رفقا میگفت: "قصد داشتم💕 گفتم برم و از امام رضا(علیه السلام یه زن خوب بخوام...❗️ رفتم و درخواستمو به آقا گفتم...🗣 شب شد و جایی واسه خواب نداشتم...☹️ هر جای حرم که میخوابیدم... خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که...😢 "آقا بلند شو..." متوجه شدم کنار پنجره فولاد… یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن…🙈 کسی هم کاری به کارشون نداره. رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و....... تاااا صبح راحت خوابیدم...❗️ صبح شد☀️...پارچه رو وا کردم...☺️ پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم... چشتون روز بد نبینه…❗️ یهو یکی داد زد : "آی ملت…شفا گرررفت…😱 . . به ثانیه نکشید، ریختن سرم و...😭 نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که… خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان…❗️ "مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما؛ مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن..." . "آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️ خوابم میومد،جا واسه خواب نبود... رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم😴… همین" تاااا اینو گفتم…🤒 یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت: "تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…"🤕 خیلی دلم شکست💔 رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم: "آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم💔 زن که بهمون ندادی هیچ… یه کشیده آب دار هم خوردیم.😢 . همینجور که داشتم نِق میزدم… یهو یکی زد رو شونم و گفت: "سلام پسرم❗️ "مجرّدی⁉️" گفتم آره؛ "من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️ اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛ تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت...🙈 . خلاااااصهههه... تا اینکه شدیم دوماد این حاج آقا😁 . بعد ازدواج💕 با خانومم اومديم حرم...❤️ از آقا تشکر كردم و گفتم: "آقا،ما حاضریما...😂 یه سیلی دیگه بخوریم و یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا :) ❤️ (به روایت آقای موسوی زاده) . ✍️مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا ڪلیڪ ڪنید 👇 🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🍃 چشم دلگرم به لبخند و چشم مادر خیره به شوق پدر شد و بار دیگر پا به عرصه هستی گذاشت. . 🍃پسرشاگرد خوبی بود وپدرهم معلم خوبی که راه ورسم مردانگی رابه اوآموخت. . 🍃 محمدرضا شیفته ی مردانگی (علیه السلام)و غیرت (علیه السلام) شد . رد پای آموخته هایش، سبب شد تا سِیلی از را شیفته مرام و خوشرویی خود کند،ردپایی که عطر در جای جای خاکش به مشام میرسد و مشام هارا نوازش میکند. . 🍃در گفت و گوهایش با مادر گفته بود. «قول میدهم مادر که شوم آخر» سر را فدای عمه سادات کرد و قول او برای همیشه ماندگار و یادگار شد. غیرتش باعث شد جانش را کند تا مبادا نگاه چپ حرامی ها سوی حرم عقیله بنی هاشم باشد. . 🍃چه پر کشید و جام شهادت را سر کشید. رفت اما تجربه و مردانگی خود را به یادگار گذاشت تا سرمشق شیر مردانی باشد که به وصال‌ِ دارند و آرزوی نوشیدن جام در .... . ✍نویسنده: . 🌸به مناسبت تولد . 📆تـاریخ تـولـد: ۲۶/فروردین/۱۳۷۴.تهران . 📆تـاریخ شـهادت: ۲۱/آبان/۱۳۹۴.حلب . 🥀مـحل مـزار: گلزار شهدای علی اکبر چیذر . 🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🍃نون والقلم . 🍃بی هدف کاغذ را سیاه میکردم تا شاید کلمه ای بیابم و در وصف او بنویسم اما نبود، کلمه ای به ذهنم نمی‌آمد طبق معمول کم آورده بودم و ذهن خسته ام دیگر زانوانش قوت نداشت که کم آورد و مقابل این همه کلمه و حرف گفته و ناگفته خم شد. . 🍃دفتر را که ورق میزدم دیدم خیلی هایمان خودمان را کرده ایم یادمان رفته چرا آمدیم وَ بعدها چرا خواهیم رفت! نشانی منزلگاه عشق را گم کردیم ، حافظه هایمان یاری نکرد تا راه را از بر برویم و برسیم به حرم یار. . 🍃اصلا شاید ذهنم برای همین دیگر توان ادامه دادن نداشت و دست به نوشتن نمیرفت ، نشانی یار را گم کردم و در این وانفسای غرق شدم آنقدر که یادم رفت، بودند کسانی که با یک (ع) زانو هایشان قوت گرفت با یک (ع) بلد راه شدند و ندای لبیک سر دادند ، ندایی که می‌گفت عباس های زینب هنوز عرصه را خالی نکردند! خیلی ها اصلا آمدند تا همین را بگویند ؛ هم یکی! دیگر از پرورش یافته مکتب علی (ع) و کارنامه قبولی و مهر نمی‌گویم چرا که شاگردان این مکتب همه عاشقند و شرط عاشقی جنون است و مجنون جز در رکاب مشق عشق نمیکند. حامد نیز مجنونی بود که عشقی منتهی به نور را در خود پرورید وَ گویی اصلا آمده بود تا در خلاصه شود. آری همین است شرط عاشقی است. . ✍نویسنده: . 🍃به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد : ۲۸ شهریور ۱۳۶۱ . 📅تاریخ شهادت : ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ . 🥀مزار : گلزار شهدای شهر رشت . 🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🍃دل تنگی هایم کار دست دلم داده است. به هر سو که می روم من هستم و اشک و . 🍃امروز هم حکایتِ افتخاری اش. به گمانم مرتضی عطایی کنار روضه ی خرابه‌ی شام را خواند و با نوحه ی سالار زینب ، دمِ ِعشق را گرفت که با پروازِ به مقصدِ حاجت روا شد🌷 🍃آنقدر عکس و فیلم از برای خانواده ی شهدا سوغات آورد که شد. 🍃هربار با رفتنش، همسرش به رسم عشق چله ای برای سلامتی اش در امام رئوف می گرفت. اشک های همسرش سبب شد که مدتی با نام مدافع دلتنگ شود برای دوستانش که بار سفر را بستند و رفتند. سخت است حال ای که دلش تنگ و چشمانش بارانی است🍂 🍃شاید سفارش رفیق شهیدش سید ابراهیم، پیش بود یا رضایت همسر دل شکسته اش برای شهادت یا مناجات خودش در روزِ با که با تیری که به گلویش اصابت کرد به آرزویش رسید🌹 🍃ابوعلی دیگر نگران نباش. در روز قیامت شرمنده ارباب نمی شوی. چون گلوی تو هم خونی است. فقط تو را به اشک های بعد از شهادتت دعایمان کن😓 🍃باید گذشت از این دنیا به آسانی باید مهیا شد از بهر قربانی سوی رفتن با چهره خونی زین سان بود زیبا معراج انسانی 🌺به مناسبت سالروز تولد ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد : ۴ اسفند ۱۳۵۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۱ شهریور ۱۳۹۵ 🥀مزار شهید : بهشت رضا.مشهد @mabareshohada
🕊🏴🌹🕊🌹🏴🕊 همش می گفت : توکلم اول به خدا و بعد به بی بی جونم الله علیها ست. شب سوم باهم بی بی جان بودیم ، روضه و که تمام شد گفت: عجب شبی بود امشب ، انگار خود بین بود ... و تک بیت گر پیش ناز کند… را می کرد و با درد دل می کرد. الحمدلله ارباب با همان کوچک خورده گره از کارش باز کرد و بخیرشد... 🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹 💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐 ‌ 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 🌹اینجا معبر شهداست 👇 ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🍃🌺 @mabareshohada 🌺
عمرم به سر رسید و حرم را ندیده ام قدّم ز غم خمید و راندیده ام 🍃🌸🍃 فصل جوانیم که گذشت و ولی حسین مویم شده سفید و را ندیده ام 🍃🌸🍃 〰️〰️〰️〰️ السلام 🌹اینجا معبر شهداست 👇 ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🍃🌺 @mabareshohada 🌺🌺
سید مهدی حسینی1_2002565825.mp3
زمان: حجم: 7.99M
💌 🍁 خیلی وقتها حواسم نبوده راه خطا رفته‌ام... اما من با همه روسیاهی‌هایم 💚 دلخوش به مهربانی شما هستم... به اینکه حواستان به من هست... به اینکه مرا می‌بینید... مرا می‌فهمید... راستی آقا من خیلی دلتنگ بین‌الحرمینم... 🌿 برای کربلایتان، زائر نمی‌خواهید...؟ 🌸 🎙: نواهنگ: کربلا لازمم 🎤: سیدمهدی حسینی ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌⚘ ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🌺 @mabareshohada 🌺