🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹سال 64 بود ڪہ #محمد_حسن از جبهہ مرخصے اومد قم . بهم گفت : بابا ! خیلے وقتہ #حرم امام رضا (علیه السلام) نرفتم دلم خیلے براے آقا #تنگ شده .
گفتم : حالا ڪہ اومدے مرخصے برو ، گفت : نہ ، حضرت امام ڪہ نایب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است گفتہ جوان ها جبهہ ها را پر ڪنند . زیارت امام رضا (علیه السلام) برام مستحبہ اما اطاعت امر نایب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) لازم و واجبہ .
🕊من باید برگردم جبهہ ؛ نمے توانم ؛ ولو یڪ نفر ، ولو یڪ روز و دو روز ! امر امام زمین مے مونه . گفتم : خوب برو جبهہ ؛ و او رفت . عملیات والفجر هشت با رمز یا فاطمة الزهرا (سلام الله علیها) شروع شد و #محمد حسن توی عملیات بہ #شهادت رسید .
🍃 به ما خبر دادند ڪہ #پیڪر پسرتون اومده #معراج_شهداے اهوازولے قابل شناسایے نیست . خودتون بیایید و #شناسایے ڪنید .
رفتیم معراج شهدا و دو روز تمام گشتیم اما #پیڪر_پیدا_نشد . نشستم و شروع بہ گریه ڪردن ڪردم ڪہ یڪے زد روے شونہ ام و گفت : حاج آقای ترابیان عذرخواهے مے ڪنم ، ببخشید ؛
#پیڪر محمد حسن #اشتباهے_رفتہ_مشهد امام رضا(علیه السلام)دور ضریح آقا #طواف ڪرده و داره برمے گرده .
گفتم : اشتباهے نرفتہ او #عاشق امام رضا (علیه السلام) بود .
#شہید_محمد_حسن_ترابیان
راوی: پدر شهید
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃🕊
🌹🍃🌹
#خاطرات_شهدا
یه نوجوان 16 ساله بود از محله های پایین شهر تهران...
چون بابا نداشت خیلی بد #تربیت شده بود
خودش میگفت:
خیلی بیراهه می رفتم !
تا اینکه یه نوار #روضه ی حضرت زهرا سلام الله علیها زیر و روش کرد...
بلند شد اومد جبهه!
یه روز به فرماندمون گفت من از بچگی حرم امام رضا (علیه السلام) نرفتم...
می ترسم #شهید بشم و #حرم آقا رو نبینم!
یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا زیارت کنم و برگردم...
اجازه گرفت و رفت مشهد؛
دو ساعت توی حرم #زیارت کرد و برگشت جبهه!
توی وصیت نامه اش نوشته بود :
در راه برگشت از حرم امام رضا توی ماشین خواب #حضرت رو دیدم...
آقا بهم فرمود حمید!
اگر همین طور ادامه بدی؛
#خودم میام می برمت...
یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود!
نیمه شبا تا #سحر میخوابید داخل قبر گریه میکرد میگفت یا امام رضا #منتظر وعده ام...
#آقاجان_چشم_به_راهم_نزار
توی وصیت نامه #ساعت شهادت، #روز شهادت و #مکان شهادتش رو هم نوشته بود!!
#شهید که شد دیدیم حرفاش درست بوده
دقیقا توی روز، ساعت و مکانی شهید شد!
که تو وصیت نامه اش نوشته بود...
شهید حمید محمودی
✍🌹🌹کانال معبر شهدا 🌹🌹👇👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
#پست_ویژه
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
#هدیه_امام_حسین(ع)به_خانواده_همت
💐ميخواستم برم #كربلا زيارت #امام_حسين(ع) .
🌿همسرم سه ماهه حامله بود. التماس و اصرار كه منوهم ببر، مشكلي پيش نميآيد.هر جوري بود #راضيم كرد. با خودم بردمش.
💐اما سختي سفر به شدت مريضش كرد. وقتي رسيديم #كربلا، اول بردمش #دكتر.
🌿دكتر گفت: احتمالا جنين #مرده. اگر هم هنوز #زنده باشه، اميدي نيست. چون علايم #حيات نداره.
💐وقتي برگشتيم مسافرخونه، خانم گفت: من اين داروها رو نميخورم! بريم #حرم. 🌿هرجوري كه ميتوان منو برسون به #ضريح #آقا.
💐زير بلغهاش رو گرفتم و بردمش كنار #ضريح.تنهاش گذاشتم و رفتم يه گوشهاي واسه #زيارت.
🌿با حال #عجيبي شروع كرد به #زيارت. بعد هم خودش بلند شد و رفت تا دم در #حرم.
💐صبح كه براي #نماز بيدارش كردم. با خوشحالي بلند شد و گفت: چه #خواب شيريني بود. الان ديگه مريضي ندارم.
🌿بعد هم گفت: توي خواب #خانمي(حضرت زهرا(س)) رو ديدم كه نقاب به صورتش بود، يه #بچه زيبا رو گذاشت توي #آغوشم.
💐بردمش پيش همون پزشك. 20 دقيقهاي معاينه كرد. آخرش هم با تعجب گفت: يعني چه؟ موضوع چيه؟ ديروز اين بچه مرده بود. ولي امروز كاملا #زنده و سالمه! اونو كجا برديد؟ كي اين خانم رو معالجه كرده؟ باور كردني نيست، امكان نداره!؟
🌿خانم كه جريان رو براش تعريف كرد، #ساكت شد و رفت توي فكر.
💐وقتي #بچه به دنيا اومد، اسمش رو گذاشتيم.محمد ابراهيم.
«#محمدابراهيم_همت »
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@mabareshohada
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ #کتاب_عارفانه 🌙(فوق العاده قشنگ) #قسمت_سی_ام با بچه ها خدمت مرحوم آیت الل
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
#کتاب_عارفانه 🌙(فوق العاده قشنگ)
#قسمت_سی_و_یکم
از همانجا با آنها رفیق می شد و...
بعد ازبازی گفتم:احمد اقا،شما کجا،اینجا کجا؟!😅
گفت:یار نداشتند به من گفتند بیا بازی،من هم قبول کردم..
بعد ادامه داد :
فوتبال وسیله خوبیه برای جذب بچه ها به سوی مسجد.
بعد از بازی چندتا از بچه های مسجد به من گفتند:
ما نمیدونستیم که احمد اقا اینقدر خوب بازی میکنه⁉️😁
گفتم :
من قبلاً بازی احمد اقا رو دیده بودم.
خیلی حرفهای بازی میکنه.😌
تازه برادرش هم که شهـــــ💔ـــــید شد بازیکن جوانان استقلال بوده.
بعد به اون ها گفتم :
قدر این مربی را بدانید احمد اقا تو همه چیز استاده...
✨✨✨✨✨
یکی دیگر از برنامههای فرهنگی که احمد اقا خیلی به آن توجه میکرد اردو بود.
یکبار بچههای مسجد را برای برنامه مشــ❤️ـــهد انتخاب کرد.
آن موقع امکانات مثل حالا نبود.
بچه ها هم خیلی شیطنت می کردند.😕
خیلی برای این سفر اذیت شد،اما بعد از آن سفر شنیدم که میگفت:بسیار زیارت بابرکتی بود.❤️
گفتم :
برای شما که فقط اذیت و ناراحتی و...بود.😢
اما احمد اقا فقط از برکات این سفر و زیارت امام رضا(علیه السلام)می گفت.💚
ما نمیدانستیم که احمد اقا
در این سفر چه دیده❗️
چرا انقدر از این سفر تعریف میکند.🤔
اما بعد ها در دفترچه خاطراتی که از او جا مانده بود ماجرای عجیبی را درباره این سفر خواندیم :
↘️↘️↘️
...وقتی در حرم مطهر بودم
(به خاطر #بدحجابی_ها و...)خیلی ناراحت شدم.
تصمیم گرفتم که وارد حرم نشوم.😔
به خاطر #ترس_از_نگاه_ڪردن_به_نامحرم.
که #آقا به ما فهماندند که مشرف شوید به داخل #حرم....
در جایی دیگر درباره همین سفر نوشته بود:
در روز سه شنبه 8/13 در حرم مطهر بودم.❤️
از ساعت نه و سی دقیقه الی یازده حال بسیار خوبی بود.الحمدلله..💙
✨✨
از دیگر برنامههای احمد اقا برای بچه ها،زیارت مزار شهدا در بهشت زهرا (س)بود.😍
تقریبا هر هفته با سختی راهی بهشت زهرا(س) میشدیم وزیارت بسیار معنوی و خوبی داشتیم.
#ادامه_دارد
✨✨✨
#منبع_انتشارات شهید ابراهیم هادی با کسب اجازه از
انتشارات ومولف برای تایپ.
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
💠به روایتی از دوستان شهید
⚜️رسیدیم #کربلا،رفتیم حرم حضرت عباس(علیه السلام) ، سینه زنی و #توسل و دعا.راه افتادیم سمت حرم #امام_حسین(علیه السلام) اونجا هم به همین شکل، بلکه بیشتر👌
⚜️بماند که توی #بین_الحرمین چقدرخوندیم🎤 و سینه زدیم .نرسیده به هتل، باز اومد که حاجی بیا بریم #حرم سیری نداشت❌ واقعا عطشان بود!!
صبح
ظهر
شب
سحر، ول نمی کرد...
⚜️مدام میومد که بریم حرم برامون #روضه بخون.گاهی، قبول نمیکردم🚫؛بیشتر از این نمی کشیدم،با بچه ها می رفت و #خودش روضه می خوند.
⚜️شب حرم بود، #سحر می رفتیم،می دیدیم باز توی حرم نشسته، جلوش کم آورده بودم اگه #معرفت نباشه، آدم نمیتونه این طور عرض ارادت کنه🚫
⚜️خیلی مهمه در #جوونی این شکلی عاشق باشی 😍گوشه گوشه زندگیش رو #وصل میکرد به اهل بیت و امام حسین ( علیه السلام ).
⚜️در خصوص #گریه صبح وشام برای امام حسین (علیه السلام) صحبت می کرد.وقتی آب میخورد یاد امام حسین علیه السلام می افتاد.
⚜️واقعا از سلامش احساس می کردم،از روی عادت نمی گه،از #ته_دلـ❤️ سلام میکنه
#یاحسین 😔✋
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
#خاطره
#خاطرات
حاجتش را از امام رضا (علیه السلام) گرفت
کارهای اعزامش جور نمی شد،
احساس من این بود که همه یک جوری دست به سرش می کنند از این موضوع خیلی ناراحت بود،
یکبار گفت:
دیگر به هیچ کس برای رفتن به #سوریه رو نمی زنم.
آن روز وقتی به #حرم_حضرت_رضا (علیه السلام) وارد شدیم
حال عجیبی داشت.
چشم هایش برق خاصی داشت.
وارد #صحن که شدیم رو به #حرم #سلام داد،
تا #پنجره_فولاد #گریه کنان با حالت تند راه می رفت،
خودش را چسباند به پنجره فولاد،
از قسمت خانم ها می دیدمش که زار می زد و می گفت:
ببین آقا دیگه #سرگردون شدم،
برای #دفاع از حرم #آواره ی شهرها شدم،
#رسوا شدم،
تو #مزار_شهدا انگشت نما شدم.
طاقت نیاوردم رفتم داخل حرم،
دلم خیلی برایش سوخت، یک #زیارت_نامه از طرف خودم برایش خواندم.
آمدم داخل صحن دیدم کمی آرام شده است.
نشسته بود رو به روی پنجره فولاد،
نزدیکش شدم بهم #لبخند زد، #تعجب کردم،
گفت:
حاجتم را گرفتم تا ماه دیگر #اعزام می شوم،
شک نکن.
بعد گفت:
امام رضا (علیه السلام) پارتی ام شد.
درست ماه بعد اعزام شد همانطور که گفته بود.
#شهید_حسین_محرابی
#سالروز_ولادت
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
#تو_که_یک_گوشه_نگاهت_غم_عالم_ببرد
#حیف_باشد_که_تو_باشی_و_مرا_غم_ببرد
.
یکی از رفقا میگفت:
"قصد #ازدواج داشتم💕
گفتم برم #مشهد و از امام رضا(علیه السلام
یه زن خوب بخوام...❗️
رفتم #حرم و درخواستمو به آقا گفتم...🗣
شب شد و جایی واسه خواب نداشتم...☹️
هر جای حرم که میخوابیدم...
خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که...😢
"آقا بلند شو..."
متوجه شدم کنار پنجره فولاد…
یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن…🙈
کسی هم کاری به کارشون نداره.
رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و.......
تاااا صبح راحت خوابیدم...❗️
صبح شد☀️...پارچه رو وا کردم...☺️
پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم...
چشتون روز بد نبینه…❗️
یهو یکی داد زد :
"آی ملت…شفا گرررفت…😱
.
#پنجره_فولاد_رضا_مریضا_رو_شفا_میده
.
به ثانیه نکشید، ریختن سرم و...😭
نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که…
خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان…❗️
"مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما؛
مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن..."
.
"آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️
خوابم میومد،جا واسه خواب نبود...
رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم😴…
همین"
تاااا اینو گفتم…🤒
یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت:
"تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…"🤕
خیلی دلم شکست💔
رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم:
"آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم💔
زن که بهمون ندادی هیچ…
یه کشیده آب دار هم خوردیم.😢
.
همینجور که داشتم نِق میزدم…
یهو یکی زد رو شونم و گفت:
"سلام پسرم❗️
"مجرّدی⁉️"
گفتم آره؛
"من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️
اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛
تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت...🙈
.
خلاااااصهههه...
تا اینکه شدیم دوماد این حاج آقا😁
.
بعد ازدواج💕
با خانومم اومديم حرم...❤️
از آقا تشکر كردم و گفتم:
"آقا،ما حاضریما...😂
یه سیلی دیگه بخوریم و
یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا :) ❤️
(به روایت آقای موسوی زاده)
.
#يا_ضامن_آهو
#عاشقانه_مذهبی
#چادرے_ها_فاطمی_ترند
#همسر_یعنی_همسفر_تا_خدا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم
#جوان_مهدوی
✍️مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🍃 چشم #پدر دلگرم به لبخند #مادر و چشم مادر خیره به #اشک شوق پدر شد و بار دیگر #جوانمردی پا به عرصه هستی گذاشت.
.
🍃پسرشاگرد خوبی بود وپدرهم معلم خوبی که راه ورسم مردانگی رابه اوآموخت.
.
🍃 محمدرضا شیفته ی مردانگی #سید_الشهدا (علیه السلام)و غیرت #ابوالفضل (علیه السلام) شد . رد پای آموخته هایش، سبب شد تا سِیلی از #جوانان را شیفته مرام و خوشرویی خود کند،ردپایی که عطر #ایمان در جای جای خاکش به مشام میرسد و مشام هارا نوازش میکند.
.
🍃در گفت و گوهایش با مادر گفته بود.
«قول میدهم مادر که #شهید شوم آخر»
سر را فدای #حرم عمه سادات کرد و قول او برای همیشه ماندگار و یادگار شد.
غیرتش باعث شد جانش را #فدا کند تا مبادا نگاه چپ حرامی ها سوی حرم عقیله بنی هاشم باشد.
.
🍃چه #عاشقانه پر کشید و جام شهادت را سر کشید. رفت اما تجربه و مردانگی خود را به یادگار گذاشت تا سرمشق شیر مردانی باشد که #عشق به وصالِ #معشوق دارند و آرزوی نوشیدن جام #شهادت در #دل....
.
✍نویسنده: #بنت_الهدی
.
🌸به مناسبت تولد #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
.
📆تـاریخ تـولـد: ۲۶/فروردین/۱۳۷۴.تهران
.
📆تـاریخ شـهادت: ۲۱/آبان/۱۳۹۴.حلب
.
🥀مـحل مـزار: گلزار شهدای علی اکبر چیذر
.
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🍃نون والقلم
.
🍃بی هدف کاغذ را سیاه میکردم تا شاید کلمه ای بیابم و در وصف او بنویسم اما نبود، کلمه ای به ذهنم نمیآمد طبق معمول کم آورده بودم و ذهن خسته ام دیگر زانوانش قوت نداشت که کم آورد و مقابل این همه کلمه و حرف گفته و ناگفته خم شد.
.
🍃دفتر #زندگی را که ورق میزدم دیدم خیلی هایمان خودمان را #گم کرده ایم یادمان رفته چرا آمدیم وَ بعدها چرا خواهیم رفت!
نشانی منزلگاه عشق را گم کردیم ، حافظه هایمان یاری نکرد تا راه را از بر برویم و برسیم به حرم یار.
.
🍃اصلا شاید ذهنم برای همین دیگر توان ادامه دادن نداشت و دست #دلم به نوشتن نمیرفت ، نشانی #حرم یار را گم کردم و در این وانفسای #دنیا غرق شدم آنقدر که یادم رفت، بودند کسانی که با یک #یا_علی(ع) زانو هایشان قوت گرفت با یک #یا_حسین(ع) بلد راه شدند و ندای لبیک #یا_زینب سر دادند ، ندایی که میگفت عباس های زینب هنوز عرصه را خالی نکردند!
خیلی ها اصلا آمدند تا همین را بگویند ؛ #حامد هم یکی!
دیگر از پرورش یافته مکتب علی (ع) و کارنامه قبولی و مهر #شهادت نمیگویم چرا که شاگردان این مکتب همه عاشقند و شرط عاشقی جنون است و مجنون جز در رکاب #معشوق مشق عشق نمیکند.
حامد نیز مجنونی بود که عشقی منتهی به نور را در خود پرورید وَ گویی اصلا آمده بود تا در #نور خلاصه شود.
آری همین است شرط عاشقی #جنون است.
.
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
.
🍃به مناسبت سالروز تولد #شهید_حامد_کوچک_زاده
.
📅تاریخ تولد : ۲۸ شهریور ۱۳۶۱
.
📅تاریخ شهادت : ۱۲ بهمن ۱۳۹۴
.
🥀مزار : گلزار شهدای شهر رشت
.
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🍃دل تنگی هایم کار دست دلم داده است. به هر سو که می روم من هستم و اشک و #امام_رضا.
🍃امروز هم حکایتِ #خادم افتخاری اش. به گمانم مرتضی عطایی کنار #پنجره_فولاد روضه ی خرابهی شام را خواند و با نوحه ی سالار زینب ، دمِ ِعشق را گرفت که با پروازِ به مقصدِ #دمشق حاجت روا شد🌷
🍃آنقدر عکس و فیلم از #مدافعان_حرم برای خانواده ی شهدا سوغات آورد که #آوینی_سوریه شد.
🍃هربار با رفتنش، همسرش به رسم عشق چله ای برای سلامتی اش در #حرم امام رئوف می گرفت. اشک های همسرش سبب شد که مدتی با نام #جانبازِ مدافع دلتنگ شود برای دوستانش که بار سفر را بستند و رفتند. سخت است حال #جامانده ای که دلش تنگ و چشمانش بارانی است🍂
🍃شاید سفارش رفیق شهیدش سید ابراهیم، پیش #ارباب بود یا رضایت همسر دل شکسته اش برای شهادت یا مناجات خودش در روزِ #عرفه با #معشوق که با تیری که به گلویش اصابت کرد به آرزویش رسید🌹
🍃ابوعلی دیگر نگران نباش. در روز قیامت شرمنده ارباب نمی شوی. چون گلوی تو هم خونی است. فقط تو را #قسم به اشک های بعد از شهادتت دعایمان کن😓
🍃باید گذشت از این دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
سوی #حسین رفتن با چهره خونی
زین سان بود زیبا معراج انسانی
🌺به مناسبت سالروز تولد #شهید_مرتضی_عطایی
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
📅تاریخ تولد : ۴ اسفند ۱۳۵۵
📅تاریخ شهادت : ۲۱ شهریور ۱۳۹۵
🥀مزار شهید : بهشت رضا.مشهد
@mabareshohada
🕊🏴🌹🕊🌹🏴🕊
#سلام_بر_سه_ساله
#امام_حسین_علیه_السلام
#عاشقانه_های_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#نوید_صفری
همش می گفت :
توکلم اول به خدا و بعد به بی بی جونم #رقیه_سلام الله علیها ست.
شب سوم #محرم باهم #حرم بی بی جان بودیم ، روضه و #عزاداری که تمام شد گفت:
عجب شبی بود امشب ، انگار خود #حضرت_رقیه_س بین #عزادارا بود ... و تک بیت گر #دخترکی پیش #پدر ناز کند… را #زمزمه می کرد و با #خانم درد دل می کرد.
الحمدلله #نازدانه ارباب با همان #دستان کوچک #زخم خورده گره از کارش باز کرد و #عاقبت بخیرشد...
🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
#اللهم_ارزقنا_ڪربلا
عمرم به سر رسید و حرم را ندیده ام
قدّم ز غم خمید و #حــرم راندیده ام
🍃🌸🍃
فصل جوانیم که گذشت و ولی حسین
مویم شده سفید و #حرم را ندیده ام
🍃🌸🍃
〰️〰️〰️〰️
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_علیه السلام
#شبتون_حسینی
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🌺
1_2002565825.mp3
7.99M
💌 #راه_حسینی
🍁 خیلی وقتها حواسم نبوده
راه خطا رفتهام...
اما من
با همه روسیاهیهایم
💚 دلخوش به مهربانی شما هستم...
به اینکه حواستان به من هست...
به اینکه مرا میبینید...
مرا میفهمید...
راستی آقا
من خیلی دلتنگ بینالحرمینم...
🌿 برای کربلایتان، زائر نمیخواهید...؟
#السلام_علی_الحسین_و
#علی_علی_ابن_الحسین
#و_علی_اولاد_الحسین_و
#علی_اصحاب_الحسین 🌸
🎙: نواهنگ: کربلا لازمم
🎤: سیدمهدی حسینی
#کربلا #حرم
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
↶【به ما بپیوندید 】↷
🌺 @mabareshohada 🌺