🕊🌹🕊
🌺🍃در عشق اگرچه منزل آخر
#شهادت است
تکلیف اول است
#شهیدانه زیستن...🕊
#شهید_خلبان_ڪمال_شیرخانی
سلام خوبان و عزیزان من
#روزتون_شهدایے
🌹🍃🌹🍃🌹
📥ورُودبِه معبر شُّہَدٰاء👇
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
🌷 #شهیدانه
شب حمله همه پیشونیبندها
رو ریخته بود بهم دنبال یه
پیشونیبند بود که روش نوشته باشه
یافاطمه الزهرا {س}
بچه ها گفتند خب حالا یکیش رو بردار چه فرقی میکند؟!
گفت:من مادر ندارم دلم خوشه وقتی شهید شدم حضرت زهرا{س} بیاد بالا سرم و برام مادری کنه
تا وارد اتاق شدم از خواب پرید
رو پیشونیش عرق نشسته بود
گفتم : چی شده داداش؟
گفت: یه ساعت بود با حضرت زهرا{س}حرف میزدم
ادامه داد: فقط از خدا میخوام که روز شهادت بیبی شهید شم .✨
روز شهادت حضرت زهرا (س) بود
قنوت نماز صبح بود که ترکش خورد به پهلوش..
#شهید_محمد_ابراهیمیان ♥️
♡ایـنجامَعــبَرشُّهَــداســت...
@mabareshohada
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊
#شهیدانه
#عاشقانه_های_شهدا
#عارف_مجاهد
#حجت_الاسلام
#عبدالله_میثمی
ماه های آخر می گفت : از خودم بدم می آید . خسته شدم از بس برای مجلس شهدا سخنرانی کرده ام . از وقتی آمده ام جبهه ، ماه ها را می شمرم که سر سی ماه جواب و مزد کارهایم را از خدابگیرم .
قبل از عملیات ،خانم و بچه هایش از اصفهان آمدند اهواز دیدنش . هادی کوچولو تا او را دید ، پرید بغلش و گفت : "بابا! چراصدام هنوز شما را نکشته ؟" حاجی غش رفت برای هادی .
قبل از رفتن ، زیارت حضرت زهرا (س) خواند . ایام فاطمیه بود . رمز عملیات هم یا زهرا (س) ! عملیات که شروع شد، حاجی گفت : فلانی! من در اين عمليات اجر خودم را از خدا ميگيرم .
شب دوم عملیات بود . حاجی از سنگر رفت بیرون وضو بگیرد،اما دیگر بر نگشت . تركش خورده بود به سرش . بردنش بیمارستان . چند روز بعد 12 بهمن 65، شهید شد . آن روز، روز شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
@mabareshohada
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#شهیدانه
#درس_اخلاق
#سردار_شهید
#مهدی_زین_الدین
در ستاد لشگر بودیم. #شهید_زین_الدین یکی از بچه های زنجان را خواسته بود، داشت خیلی خودمانی با او صحبت می کرد. نمی دانستم حرفهایشان درباره چیست.
آن برادرم دائم تندی می کرد و جوش می زد.
آقا #مهدی با نرمی و ملاطفت آرامش می کرد.
یکهو دیدم این برادر یک چاقوی ضامن دار از جیبش درآورد، گرفت جلوی #شهید_زین_الدین و با عصبانیت گفت : #حرف حساب یعنی این و چاقو را نشان داد.
خواستم واکنش نشان بدهم که دیدم آقا #مهدی می خندد .
با مهربانی خاصی چاقو را از دستش گرفت، گذاشت توی جیب او، بعد #دستی به سرش کشید و با گشاده رویی تمام به حرفهایش ادامه داد.
ظاهرا این برادر #اختلافی با یکی از همشهریانش داشت که آقا #مهدی با پا در میانی می خواست مسائلشان را رفع و رجوع کند .
بعدها #شهید_زین_الدین ایشان را #طوری ساخت و به راه آورد که شد #فرمانده یکی از گردانهای لشگر !
🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
┏━━━━━━🌺🍃━┓
@mabareshohada
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀
#خاطرات_شهدا
#شهیدانه
#شهید_والامقام
#حاج_حسین_خـــــرازی
#بوسه_بر_پای_رزمندگان
#حاج_حسين رزمندهها را عاشقـــــانه دوست داشت و گاه اين عشق را جوری نشان میداد كه انسان حيران میشد.
يك شـب تانكها را آماده كرده بوديم و منتظـــــر دستـور حركــــت بوديم . من نشسته بودم كنار برجــــك و حواسـم به پیرامونمـــــان بود و تحركاتـــــی كه گاه بچهها داشتند . يك وقت ديدم يك نفـــر بين تانكها راه میرود و با سرنشيــنها گفت و گوهای كوتاه میكند . كنجكـــــاو شدم ببينم كيست.
مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنـــــار تانكـــــی كه مـن نشسته بودم رويــش .
همين كه خواستم از جايم تـــــكان بخورم ، دو دستـــــی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيــــد . گفت : به خدا سپردمتون !
تا صداش را شنيدم ، نفسم بريد .
گفتم : #حاج_حسين ؟
گفت: هيـــــس ؛ صدات در نياد ! و رفـــت سراغ تانک بعدی
#🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🌷🌴🌷
#شهیدانه
#عاشقانه
#فضای_مجازی
آیا تا به حال دوست داشته ای در تنهایی هایت وقتی چشمت به عکس #شهیدان می افتد از ته دل به آنها بگویی: “بچه ها! دوستتان دارم!”؟
کجایید ای #شهیدان خدایی که ببینید امروز دشمن چگونه به جان ما افتاده. کجایید که ببینید چگونه حیا و اعتقادمان را نشانه گرفته.
ولی نگران نباشید:
اگر هم امروز کسی از بچه های #مسجد،و دوست داران شما از ایستاگرام و تلگرام و واتس آپ و وایبر و فیس بوک و… استفاده می کند، اگر پِیجی به نام خودش باز می کند، عضو گروهی، کلوپی، جایی می شود، دوستی را اَد می کند یا کامنتی را برای کسی به یادگار می گذارد، کلیپ های واتس آپ و تلگرامش را اگر مرور می کند، یا مطلبی را به عنوان جوک می خواند، اگر بازی و فیلمی را دانلود می کند یا از دوستی می گیرد، اگر…
حتما حواسش هست که همه را از فیلتر عشق شما بگذراند.
حالا اپراتور هر که و سرعت و پهنای باند هر چه که می خواهد باشد.
مطمئن باشید چشمان ما با دیدن بعضی چیزها به شما خیانت نمی کنند.
مطمئن باشید پاهای ما اصلا فکر این را هم نمی کنند که روزی بخواهند خون شما را لگدمال کنند. آخرمی دانید
ما هم مثل شما مَردیم. خیانت، کار نامردهاست.
حواسمان باشد
#شهدا در فضای #مجازی هم نگاهمان می کنند.
شادی روح #شهدا گناه نکنیم .
🌷🌴🌷
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🌹🕊🌷🌴🌷🕊🌹
🌴🥀🕊🌹
#شهیدانه
#شهادت طلوعی دوباره است ...
که تو را میخواند
#عقل و #عشق در رگهای #شهادت جاریست
#عقل می گوید برو
و
#عشق میخواند بیا ...
آنگاه در آغوش #معشوق و #معبودت "الله" جای میگیری
سلام برشما #شهیدان که خدا #عاشقتان شد و شما را #آسمانی کرد
#شهدا با #نگاهتان ما را هم #آسمانی کنید
#اللهم_ارزقنا
#شهاده_فی_سبیلک
↶【به ما بپیوندید 】↷
ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#شهیدانه
#مثل_شهدا
مگر می شود
هم #شمع بود
هم #پروانه
#شهید این چنین بود
از او آموختم باید بسوزم برای پروانه شدن ...
نه پروانه ای برای سوختن!
🕊 #شهدا
🕊🌹 #همیشه
🕊🌹🕊 #نگاهی
🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🌹🥀🌷
#شهیدانه
#ما_از_اینها_غافلیم
#دانشمند_هسته_ای
#شهید_والامقام
#مصطفی_احمدی_روشن
دستم را گرفت، از خوابگاه برد بیرون. روبهروی خوابگاه زنجان خانههایی بود که معلوم بود از قدیم مانده؛ از زمان آلونکنشینها.
همیشه چشمم به این خانهها میافتاد، اما هیچوقت فکر نکرده بودم به آدمهایی که توی این آلونکها زندگی میکنند. اوضاعشان خیلی خراب بود. رفتیم جلوتر. از یکی از خانهها خانمی آمد بیرون، سه تا بچه قد و نیم قد هم پشت سرش.
مصطفی تا چشمش به بچهها افتاد، قربان صدقهشان رفت. خانه درواقع، یک اتاق خرابه نمناک بود. در نداشت؛ پرده جلویش آویزان بود. از تیر چراغبرق سیم کشیده بودند و یک چراغ جلوی در روشن کرده بودند.
مصطفی گفت: «ببین اینا چطوری دارن زندگی میکنن. ما ازشون غافلیم.» چند وقتی بود بهشان سر میزد. برنج و روغن میخرید و برایشان میبرد. وقتی هم که خودش نمیتوانست کمک کند، چندتا از بچهها را میبرد که آنها کمک کنند .
#سالروز_شهادت
🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🥀🕊🥀
اگر #شهید باشی🌹
در جبهه #شهید می شوی
و می شوی ...
#شهید_حاج_حسین_خرازی
اگر #شهید باشی🌹
در قلب تهران به #شهادت می رسی
و می شوی ...
#شهید_صیاد_شیرازی
اگر #شهید باشی🌹
در بازار تهران به #شهادت می رسی
و می شوی ...
#شهید_اسداله_لاجوردی
اگر #شهید باشی🌹
در کوچه پس کوچه های تهران به #شهادت می رسی
و می شوی ...
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
اگر #شهید باشی🌹
و #شهیدانه زندگی کنی ، آنگاه در کنار فرودگاه بغداد ، بدست پلیدترین افراد به #شهادت میرسی
و می شوی ...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
و
#شهید_ابومهدی_مهندس
اگر #شهید باشی🌹
در حال خدمت به راهیان نور در طلائیه به #شهادت می رسی
و می شوی ...
#شهید_حجت_اله_رحیمی
مهم این است که ...
اول #شهید_باشی ...
آنگاه #شهید_می_شوی ...
🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🌹🥀🌷
#شهیدانه
#ما_از_اینها_غافلیم
#دانشمند_هسته_ای
#شهید_والامقام
#مصطفی_احمدی_روشن
دستم را گرفت، از خوابگاه برد بیرون. روبهروی خوابگاه زنجان خانههایی بود که معلوم بود از قدیم مانده؛ از زمان آلونکنشینها.
همیشه چشمم به این خانهها میافتاد، اما هیچوقت فکر نکرده بودم به آدمهایی که توی این آلونکها زندگی میکنند. اوضاعشان خیلی خراب بود. رفتیم جلوتر. از یکی از خانهها خانمی آمد بیرون، سه تا بچه قد و نیم قد هم پشت سرش.
مصطفی تا چشمش به بچهها افتاد، قربان صدقهشان رفت. خانه درواقع، یک اتاق خرابه نمناک بود. در نداشت؛ پرده جلویش آویزان بود.
مصطفی گفت: «ببین اینا چطوری دارن زندگی میکنن. ما ازشون غافلیم.» چند وقتی بود بهشان سر میزد. برنج و روغن میخرید و برایشان میبرد. وقتی هم که خودش نمیتوانست کمک کند، چندتا از بچهها را میبرد که آنها کمک کنند .
#سالروز_شهادت
🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
#گاهی_یک_تلنگر_کافیست
🔸#میترسم_از_خودم ...
•زمانی که عکس شهدا رو به دیوار اتاقم چسبوندم،
ولی به دیوار دلم نه!
🔹#میترسم_از_خودم ...
•زمانی که اتیکت خادم الشهدا و...رو به سینه ام میچسبونم،
اما خادم پدر و مادر خودم نیستم!
🔸#میترسم_از_خودم ...
•زمانی که اسمم توی لیست تمام اردو های جهادی هست،
ولی توی خونه خودمون هیچ کاری انجام نمیدم!
🔹#میترسم_از_خودم ...
•زمانی که برای مادرای شهدا اشک میریزم،
اما حرمت مادر خودم رو حفظ نمیکنم!
🔸#میترسم_از_خودم ...
•زمانی که فقط رفتن شهدا رو میبینم،
ولی شهیدانه زیستنشون رو نه!
🌺🍃در عشق اگرچه منزل آخر
#شهادت است
تکلیف اول است
#شهیدانه زیستن...🕊
ڪلیڪ ڪنید 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🌺
#شهیدانه ♥️↓
بعد از نماز میخواستم حسین آقا را ببینم و درباره موقعیت منطقه و یک سری مسائل مربوط به اطلاعات و عملیات با هم صحبت کنیم دنبالش فرستادم و داخل ستاد لشکر منتظرش ماندم.
در حالی که اورکتش را روی شانههایش انداخته بود وارد شد، معلوم بود که از نماز میآید و فرصت اینکه سر و وضعش را مرتب کند پیدا نکرده در حالی که به او لبخند زدم نگاه معنی داری به او انداختم. سریع از نگاهم همه چیز را فهمید و قبل از اینکه حرفی بزنم گفت: وقتی در همین وضعیت مقابل خدای خودم ایستادم و نماز خواندم، درست نبود در مقابل بندهی او به سر و وضعم برسم...!
سرباز روح الله
#شهیدمحمدحسینیوسفالهی
═🍃🕊🍃═════
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
#شهیدانه ♥️↓ #فاطمیه
عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد ترکش خورده بود به سرش. با اصرار بردیمش اورژانس
می گفت: «کسی نفهمه زخمی شدم همین جا مداوام کنید»
دکتر گفت زخمش عمیقه، باید بخیه بشه. بستریش کردن،از بس خونریزی داشت بیهوش شد یه مدت گذشت.
یکدفعه از جا پرید و گفت پاشو بریم خط!
قسمش دادم و گفتم آخه تو که بی هوش بودی، چی شد یهو از جا پریدی؟
گفت: بهت میگم به شرطی که تا وقتی زنده ام به کسی چیزی نگی؛
وقتی توی اتاق خوابیده بودم، دیدم خانم فاطمه زهرا (س) اومدن داخل و فرمودن: «چیه؟ چرا خوابیدی؟»
عرض کردم: «سرم مجروح شده، نمی تونم ادامه بدم»
حضرت دستی به سرم کشیدن و فرمودن : «بلند شو، بلند شو، چیزی نیست بلند شو برو به کارات بِرس»
به خاطر همینه که حاج احمد همه جا حسینیه فاطمه الزهرا (س) ساخته است
سرباز روح الله
#شهیداحمدکاظمی
═🍃🕊🍃═════
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
#شهیدانه ♥️↓
چشمش آسیب دیده بود و دکترها میگفتند: بیناییاش رو از دست داده...
میگفتند دیگه نمیشه کاری کرد و جراحی هم بیفایده است.
محمد اصرار میکرد که شما عمل کنید و کاری به نتیجهاش نداشته باشید.
به دکترها میگفت: فقط با ذکر یا زهـرا (س) عمل رو شروع کنید.
بعد از عمل دکترها از نتیجه جراحی حیرت زده شدند.
عمل جراحی موفقیت آمیز بود! فقط با رمز "یازَهرا سلاماللهعلیها"
سرباز روح الله
#شهیدمحمداسلامینسب
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
#شهیدانه ♥️↓
مادر بزرگوار سردار که از دنیا رفتند، پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملک برویم. با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم ایشان را دیدیم که کنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه میخوانند. بعد از سلام و احوالپرسی به ما گفت من به منزل میروم شما هم فاتحه بخوانید و بیایید.
بعد از قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت مادر صحبت کرد و گفت: این مطلبی را که میگویم جایی منتشر نکنید. گفت: همیشه دلم میخواست کف پای مادرم را ببوسم ولی نمیدانم چرا این توفیق نصیبم نمیشد.
آخرین بار قبل از مرگ مادرم که اینجا آمدم، بالاخره سعادت پیدا کردم و کف پای مادرم را بوسیدم. با خودم فکر میکردم حتماً رفتنیام که خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد.
سردار در حالی که اشک جاری شده بر گونههایش را پاک میکرد، گفت: نمیدانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم.
سرباز روح الله
#شهیدحاجقاسمسلیمانی
═🍃🕊🍃═════
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
🌹🥀🌷
#شهیدانه
#ما_از_اینها_غافلیم
#دانشمند_هسته_ای
#شهید_والامقام
#مصطفی_احمدی_روشن
دستم را گرفت، از خوابگاه برد بیرون. روبهروی خوابگاه زنجان خانههایی بود که معلوم بود از قدیم مانده؛ از زمان آلونکنشینها.
همیشه چشمم به این خانهها میافتاد، اما هیچوقت فکر نکرده بودم به آدمهایی که توی این آلونکها زندگی میکنند. اوضاعشان خیلی خراب بود. رفتیم جلوتر. از یکی از خانهها خانمی آمد بیرون، سه تا بچه قد و نیم قد هم پشت سرش.
مصطفی تا چشمش به بچهها افتاد، قربان صدقهشان رفت. خانه درواقع، یک اتاق خرابه نمناک بود. در نداشت؛ پرده جلویش آویزان بود.
مصطفی گفت: «ببین اینا چطوری دارن زندگی میکنن. ما ازشون غافلیم.» چند وقتی بود بهشان سر میزد. برنج و روغن میخرید و برایشان میبرد. وقتی هم که خودش نمیتوانست کمک کند، چندتا از بچهها را میبرد که آنها کمک کنند .
#سالروز_شهادت
🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
#شهیدانه ♥️↓
پسرم یوسف بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر برگشت ...کوموله ها ریختند و یوسف رو دستگیر کردند ،گفتند به خمینی توهین کن.. یوسف این کار رو نکرد.
به من گفتند توهین کن، گفتم چنین کاری نمیکنم. گفتند: بچه ات را میکشیم بازهم قبول نکردم.
پسرم رو بستند به گاری و جلو چشمم سر از تنش جدا کردند و با ساطور دست ها و پاهاش را قطع کردند، شکمش را پاره کردند و جگرش را درآوردن.
گفتند: به خمینی توهین کن، بازم توهین نکردم ، من رو با جنازه تکه پاره شده پسرم در یک اتاق گذاشتند و در رو قفل کردند.
بعداز ۲۴ ساعت در را باز کردند گفتند: باید خودت پسرت را دفن کنی.گفتم : من طاقت ندارم خاک روی سر پسرم بریزم
گفتند: جنازه اش را میبندیم پشت ماشین و تو روستاها میگردانیم.
شروع کردم با دستان خودم قبر درست کردن، با گریه می گفتم: یا فاطمةالزهرا، یا زینب کبری؛ انگار همه عالم کمکم میکردند برای حفر قبر پسرم.
دلم گرفت، آخه پسرم کفن نداشت که جنازه اش را کفن کنم گوشه ای از چادرم را جدا کردم و بدن تکه تکه پسرم را گذاشتم داخل چادر.
خدا خودش شاهد هست که یک خانم چادری بالای قبر ایستاده بود و به من دلداری میداد و میگفت: صبر داشته باش و لا اله الا الله بگو.
کنار قبرش نشستم و با دستان خودم یواش یواش رو صورت یوسفم خاک ریختم؛ به همین خاطر من مظلوم ترین مادر شهید ایرانی هستم!
فرزند روح الله
#مادر #شهیدیوسفداورپناه
═🍃🕊🍃═════
#شهیدانه ♥️↓
یک شنبه 22/2 65- دوم رمضان المبارک
«بل الانسان علی نفسه بصیره ولو القی معاذیره، یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم»
۱-نماز صبح خیلی دیر خوانده شد و تعقیبات چندان مورد توجه نبود.
۲-کمی نسبتا زیاد تندرویی کردم و صدایم را بلند کردم.
۳-چند مورد چشم نگاه های اضافی به دنیا داشت.
۴-مزاح های غیر لازم در دو مورد دیده شد، باید دقت یبیشتری در مزاح کردن شود.
۵-یاد مرگ اصلا تا ظهر وجود نداشت.
۶-عجب و غرور می خواهد بروز کند.
۷-در قرآن خواندن احساس می کنم شیطان می خواهد نیت را ریا کردن و قیافه گرفتن برای مردم قرار دهد، باید خیلی مواظب باشم.
۸-تواضع و خشوع چندان مورد دقت قرار نداشت.
✍بخش هایی از «محاسبه ی نفس» شهید عزیز در ماه رمضان سال ۶۵
-فرزند روح الله
#شهیدمهرانبلورچی
═🍃🕊🕊🍃════
🍃🌺 @mabareshohada🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهیدانه ♥️↓
|حکایت جالب از گره گشایی شهدا...
-فرزندان روح الله
#شهید....🌷
═🍃🕊🕊🍃════
☔️@mabareshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهیدانه ♥️↓
هر جا گرفتار میشدم توسل به صدیقه طاهره میکردم.
یا فاطمة الزهرا...مادر
فرزند روح الله
#شهید_خدمت_رییسی
═🍃🕊🍃═════