🌷🕊🍃❣🍃🕊🌷
✅شهید تفحص
🌷#شهید_علے_محمودوند
💠17 سال بیشتر نداشت ڪه شناسنامهاش را برداشت تا به جبهه برود، مادرش مے گفت: «علے این ڪار را نڪن در جبهه از تو ڪارے ساخته نیست» ڪنار در ایستاد و پاسخ داد:«مادرجان! شما به من بگوئید، بمیر، مےمیرم ولے نگوئید نرو من آنجا آب ڪه مےتوانم بدهم» بالاخره تابستان سال 1361 راهے جبهه شد.
💠علے در تابستان سال 1361 همزمان با شروع عملیات رمضان در سن هفده سالگے به جبهه رفت و در گردان تخریب لشگر 27 محمدرسولالله (ص) به عنوان تخریبچے مشغول به اداے وظیفه شد، سپس در عملیات والفجر مقدماتے همراه گردان حنظله به منطقه فڪه رفت و برای اولین بار از ناحیه دست مجروح شد. اما با وجود 70 درصد جانبازے باز هم از دفاع از میهن اسلامے چشم نپوشید.
💠شهید محمودوند به خاطر علاقه فراوانش به نظام مقدس جمهورے اسلامے و با داشتن جانبازے هاے فراوان (شیمیایے، موجے، قطع پا و 25 ساچمه در دست) به عضویت سپاه پاسداران جمهوری اسلامے درآمد و توانست با تلاش بسیار مدرڪ دیپلم خود را دریافت نماید .
💠وی در سال 1371 بعد از شهادت سیدعلے موسوے به یارے برادران گروه تفحص شتافت و 8 سال در میان خاڪهای تفتیده جنوب براے یافتن پیکر شهداء تلاش نمود، به طوریڪه دو مرتبه پاے مصنوعے خود را بر اثر ڪار زیاد از دست داد.
💠علے محمودوند ڪه حالا به عنوان فرمانده گروه تفحص لشگر27 محمدرسولالله (ص) شناخته میشد سرانجام در تاریخ 22/11/1379 و در سن 36 سالگے در منطقه فڪه بر اثر انفجار مین به یاران شهیدش ملحق شد.
💠 پیڪر پاڪش را طبق وصیت در قطعه 27 بهشتزهرا به خاڪ سپردند.
#سالروز_ولادت
#یادش_گرامی_با_صلوات
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
🌷🕊🌷 #پرواز_تا_خدا 🕊 یک لحظہ چشم دیدن خودرا بہ من ببخـش آینہ هاےروشن خود را بہ من ببخـش پرواز را ت
🕊🌺🍃🕊🌺🍃
چندین نفر از همکاران شهید فدائی نژاد هم این مطلب عجیب رو مطرح کردند ! اونا گفتند :
یه شب قبل شهادت یوسف ما توی آسایشگاه نشسته بودیم . شهید خواب بود ، از خواب بیدار شد و گفت : بچه ها فردا توی سنگر یک گلوله میاد که فقط با من کار داره!
ما خندیدیم و اگه دروغ نگیم یکم شهیدو مسخره کردیم!
اما شهید خیلی جدّی گفت : فردا یک خمپاره میاد تو سنگر و بین شما فقط من شهید میشم!
ما با حالتی ناباورانه یکم سربه سرش گذاشتم و گفتیم : باز تو هوایی شدی؟
ولی شهید باز جدی و محکم گفت : کسی اگه دوست داره از این دنیا بره فردا کنار من بشینه ...!
روز فرداش همه چیز عادی بود ! ما تیر میزدیم ! پژاک تیر میزد !
همه چیز مثل همیشه بود که صدای خمپاره ای که از صبح بصورت نامنظم میزد به نزدیکی یکی از سنگرا خورد ....
ناگهان یکی داد زد !
امدادگر ! امدادگر ! برانکارد ! برانکارد بیارید !
تا گفتند یوسف شهید شده ! نشستیم رو زمین و ناباورانه به سرمون زدیم! راست گفته بود! وااااای خدایا! ....
وقتی شهید فدائی نژاد شهید شد بچه ها دیدن بدنش از ناحیه چپ بشدت آسیب دیده .
سر و صورتو گردنو بازو ... یازهرا (سلام الله علیها)
آقا یوسف بعد از برخورد ترکش های خمپاره کنار سنگر افتاد و ازش بشدت داشت خون می رفت .
ایشون رو روی برانکارد گذاشتند و
تو همون حال در نفس آخر 3 بار گفت یازهرا یازهرا یازهرا ..
#12_شهریور_سالگرد_شهادت
#یادش_گرامی_با_صلوات
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
🕊🍃🌺 🌺شهادت ! رحمت خاص خداست ؛ و بارانی است که بر هر کس نمیبارد... 🍃عاشق دنیا شده را جام شهادت
#پاسدار_شهید_محمد_غفاری🌷
✍به روایت از برادر شهید:
محمد اصلا آدم گوشه نشین و اهل نشستن و یک جا ماندن نبود حتی اگر یک روز می آمد همدان، آن روز را هم مدام در جنب و جوش بود.
برای مثال همین آخرین بار، شب 21 ماه مبارک آمدند همدان، با هم رفتیم گنجنامه و نشستیم چای خوردیم که شروع کرد به #نصیحت کردن من که #مواظب پدر و مادر باش. این آمدن و رفتن من به همدان فقط به خاطر پدر و مادر است اما این بار که دارم میروم ماموریت، دیگر پدر و مادر را به تو می سپارم.
عادت داشت وقتی می خواست وارد اتاق من بشود در می زد. این آخرین بار نیمه شب در زد و داخل شد و گفت: اگه میشه مقداری تنهام بزار تا توی حال خودم با شم.
من رفتم. شروع کرد به #نماز شب خواندن. برگشتم و گفتم: محمد چقدر نماز می خوانی؟ کمرت درد می گیرد، خسته میشی. گفت: امیر می خواهم توی این ماه رمضان #پاک شوم.
منزلشان را بنده رنگ کردم، وقتی در کمدش را باز کردم و دیدم تمام در کمدش را با #عکس های شهدا پر کرده است و بالایشان نوشته بود:
🌷 ای سر و پا! من بی سر و پا، خود را کنار عکس شهدا پیدا کردم.🌷
خوب که دقت کردم یک جای #خالی روی در کمدش بود، گفتم:
محمد جان عکس یکی از شهدا رو بزن اینجا،
این جای خالی قشنگ نیست.
گفت: آنجا، جای عکس #خودم است....😔
#شهید_محمد_غفاری
#یگان_ویژه_صابرین
#یادش_گرامی_با_صلوات
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🌹 #خاطره
یادمه با هم رو به آسمون دراز كشيده بوديم، كه مي گفت :
همیشه به حال پرنده ها و پروازشون غبطه خوردم .😔
بهش گفتم : تو كه ماشاءالله همش تو ارتفاع و آسموني !
حالا واسه چی این حرف رو زدی ؟😉
کمی سکوت کرد و ادامه داد :
بزرگترین و قویترین آدمها و چیزهایی که بوی دردسر ازشون بلند میشه با اوج گرفتن فقط به یک نقطه تبدیل میشن !☺️
و با تبسمي گفت؛ هه!😊 در زندگی از چه نقطه هایی که نترسیدیم ...
نقطه ای که در تعریف ریاضی اش گفته شده : نه طول داره نه عرض و نه ارتفاع ...
با طعنه بهش گفتم : دلت خوشه ها ... من تو زندگی با مشکلاتی مواجهم که آسمونش سهله،
به مریخ هم برم بازم برام بزرگ و عظیمند😊
تبسمی کرد و گفت☺️ : شرط نقطه شدن مشکلات اینه که از زمینش دل کنده باشی و به خدا نزدیک شده باشی ! 😍
اون روز متوجه حرفاش نشدم، اما الان كه از زمين و زميني ها دل كنده ميفهمم كه چي ميگفت...!😭
🌹خاطره اي از
#خلبان_شهید_حاج_مسعود_عسگری
#سالروز_شهادت
#یادش_گرامی_با_صلوات
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
🕊🌷🕊 #شهید شدن دل مے خواهد دلے ڪه آنقدر #قوے باشد و بتواند بریده شود از #تعلقات دلے ڪه آرام #لہ ش
🌸مادر شهید تعریف می کند:«شهید یوسف فردی متدینی بود. در خانواده رفتار و کردارش نیک بود . فرد با محبتی بود، به من و پدرش احترام زیادی می گذاشت.
دائم الذکر بود و یاد خدا همیشه همراهش بود. علاوه بر انجام واجبات، نسبت به انجام مستحبات هم بسیار مقید بود تا جایی که اعمال مستحبی که انجام می داد خیلی زیاد بود.
قاری قرآن بود و قرآن را به خوبی تلاوت می کرد. اهل نماز شب و دیگر مستحبات بود. غسل جمعه اش تقریبا ترک نمی شد. هر وقت هم که برای مرخصی می آمد، سعی می کرد که در نماز جمعه که در سنگر برگزار می شد شرکت کند.
یوسف در دوران کودکی و اوایل نوجوانی به همراه برادرش عضو پایگاه امام سجاد (ع) دهبنه شده بود و از همان زمان در کلاسهای قرآن، احکام و اخلاق مسجد امام رضای دهبنه شرکت می کرد.
از همان زمان نسبت به انجام واجبات دقت داشت. وی از همان زمان فرد مقیدی بود. یادم هست که تقریبا از پانزده سالگی به بعد یک تسبیح هزار دانه گرفته بود و با آن ذکر می گفت. گاها در نماز شب به سجده می رفت و با همان تسبیح ذکر می گفت و تا تمام نمی شد سر بلند نمی کرد. حالا اگر مثلا چند ساعتی طول می کشید، تفاوت نداشت آنقدر ادامه می داد تا ذکر تمام شود.
به سوره یاسین هم علاقه زیادی داشت. هر وقت فرصتی دست می داد، می نشست و یاسین می خواند. به من هم وصیت کرده که برایش یاسین بخوانم.»
شهید یوسف فدائی نژاد در سال 85 به عضویت سپاه پاسداران در آمد و در یگان ویژه صابرین مشغول به خدمت شد.
او همچون دیگر همرزمان شهیدش، در عملیات ویژه سپاه جهت پاکسازی مناطق غرب کشور از ضد انقلاب و در درگیری با گروهک پژاک در 12 شهریور سال1390 در منطقه جاسوسان شهرستان سردشت بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر، صورت و بازو به شهادت رسید و بدن مطهرش بنا به وصیت خودش در بقعه متبرکه آقا سید ابراهیم سراوان مدفون شد.💠
#سالگرد_شهادت
#یادش_گرامی_با_صلوات
┄┅┅✿❀ @mabareshohada ❀✿┅┅┄
🍃🌹🕊
🔹 خیلی خوشحال شدم دانشگاه شیراز دندانپزشکی قبول شده بود .
همه دوستاش بهش تبریک میگفتند.
بالاخره شاگرد ممتاز مدرسه بچه فعال پایگاه بسیج، نتیجه زحمات شبانه روزی اش راگرفته بود.
🔸بهش گفتم آقای دکتر چطوره؟
گفت بابا میخوام برم سپاه.
گفتم چرا پسرم رشته خوبی قبول شدی.
با لبخندی گفت هم محیطش خیلی خوبه هم لحظه لحظه اش عبادته.
🔹اشک توی چشمهام حلقه زد و خدا رو شکر کردم به خاطر پسری که ایمان واعتقاد و پاسداری در راه خدا برایش مهمتر از هر چیز دیگری بود.
🔸 امتحان داد برای دانشکده افسری،برایش 14000تا صلوات نذر کردم خیلی خوشحال بودم که میرود سپاه.
آمد گفت مادر قبول نشدم شاید قسمت نبوده...
🔹جمعه عصر رفتیم مزار شهدا
فردایش خبر دادند قبول شدی اشتباه شده
🔸...مثل همیشه حاجتش را از شهدا گرفته بود...
❤️دوسـتـشان که بـاشــی،آنـــقدر دوســـتــت مــیدارنـــد کـه کـــم مـی آوری...
🌺 شهید مدافع وطن محمد غفاری 🌺
#یگان_ویژه_صابرین
#یادش_گرامی_با_صلوات
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
همیشه میگفت تُو کُل دنیا چیزی برای #ترس وجود نداره تنها کسی که باید ازش ترسید
#خداوند هست و بس...
فقط از خدا بترسید نه از خلق خدا به خاطر جایگاه #شغلی و مادیات دنیا.
یاور #مظلومان باشید و به کسی ظلم نکنید
#شهید_علیرضا_بریری 🌷
#سالروز_ولادت
#یادش_گرامی_با_صلوات
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺