عدنان عزیز، سلام حالا که این نامه را می‌خوانی یک سال از عملیات برادران‌مان در طوفان الاقصی می‌گذرد. عملیاتی که شجاعتش را از دست های کوچک تو گرفته بودند. حال و هوای این عکس را یادت هست؟ از این تصویر حالا حدود 17 سال می‌گذرد. و احتمالا الان یک جوان 24، 25 ساله باشی. البته اگر در حمله‌های وقت و بی‌وقت صهیونیست‌ها، تن سردت روی دست مادرت نمانده باشد. یادت هست فقط سنگ را داشتید تا از خود دفاع کنید؟ حالا اما اوضاع فرق کرده. شما قوی‌تر شده‌اید و تنها در یک عملیات حدود چهار هزار راکت را سمت اسرائیل شلیک کرده‌اید. می‌دانم، باورش برایت سخت است. اما برادرانت بخشی از رویای تو را عملی کرده‌اند. البته راستش را بخواهی این یک سال به همین راحتی ها هم نگذشت. حالا که مشتاقی بگذار برایت بگویم که در این یک سال مادران و پدرانمان شاهد چه اتفاقاتی بودند...... (نامه را شما در چند خط ادامه بدهید و برای ما بفرستید) #نامه‌ای_به_برادرم #سرباز_خداییم | @mabnaschoole |

_ عدنان برادرعزیزم ما در این یک سال روزها و شب‌های بیمارستان المعمدانی را دیدیم... #نامه‌ای_به_برادرم #سرباز_خداییم | @mabnaschoole |

. واقعا با خوندن پیام‌ها اشکم گرفت🥺 عکس‌ها رو بازکنین و بخونین... این قسمت رو هم دوست‌داشتم: شلوار سه خطی که لباس راحتی منزل‌تان بود، شد لباس رزم‌تان... #نامه‌ای_به_برادرم #سرباز_خداییم | @mabnaschoole |