eitaa logo
🌺 مدد از شهدا 🌺
5.3هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
28 فایل
سلام وخیر مقدم به اعضا جدید ♥️دراین گروه میخایم مدد بگیریم از شهدا در زندگیمون هرچی به شهدا نزدیکتر بشی هزار قدم به خدا نزدیکتری دوستی با شهدا دوطرفه است یادشون کنید یادتون میکنن ارتباط با ادمین تبادل وتبلیغ @yazaahrah
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از یازهرا
ان شاءالله روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کمک به نیازمندان داریم ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄ کارت ویژه صدقات، صدقه امام زمان عج، کمک به نیازمندان ،نذر فقرا،میوه و... ⭕️رو شماره کارت کلیک کنید، کپی می شود 💳6037691638770875 (زهرا عزیزخانی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلت که گرفت با آسمانی ها دردل کن این زمینی ها توی کار خودشون هم موندن....
🥀هرکس در شب جمعه ما را یاد کند ما هم او را نزد أباعبدالله یاد میکنیم (شهید مهدی زین الدین) 💔شهدا با مادرشان سلام الله علیها میهمان اربابند علیه السلام @madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِسمِ رَبِّ الشُهدا وَ الصّدیقین یاد شهید احمد محتشم روضه های حضرت زهرا و یاد شهدا ما رو هدایت میکنه به یه نقطه واحد که پای ولایت آقا بمانیم. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سردار شهید احمد محتشم تاریخ تولد : ۱۳۳۷ تاریخ شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۲۵ شهید احمد محتشم در کرمان در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. وی از دوران طفولیت به مسائل دینی و مذهبی علاقه وافری داشت به طوری که مشتاقانه در کلاس های دینی و مراسم مذهبی شرکت می جست. در دوران حکومت طاغوت متهورانه در پخش نوارهای مذهبی ، سخنرانی ها و اعلامیه های حضرت امام فعالیت گسترده ای داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در پی مبارزاتش از نخستین افرادی بود که به عضویت سپاه پاسداران درآمد و مستمر در منطقه کردستان علیه ضد انقلاب جنگید. با آغاز جنگ تحمیلی از کردستان به جبهه ی جنوب شتافت و در عرصه نبرد با دشمن حماسه ها آفرید. بعد از مراسم ازدواجش که هنوز مدتی از آن نگذشته بود مجدداً داوطلبانه عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید. وی همواره خود را به عنوان سربازی ساده معرفی می نمود در حالی که پس از شهادت ایشان مشخص گردید که وی نه تنها سربازی فداکار و فرماندهی شجاع و با ایمان بود بلکه عابدی پارسا بود که لحظه ای از ذکر خدا و نماز و روزه و نماز شب غافل نبود. از خصوصیات بارز وی عبادت زیاد همراه با اخلاص بود و همیشه ذکر خدا را بر لب داشت. بزرگترین سفارش او یاد خدا و به جا آوردن عبادات بود. با وجود عشق و علاقه وافر به خانواده مرتبا تکرار می کرد جنگ و جهاد در راه خدا را بیشتر دوست دارم پس شما هم به خاطر خدا صبر پیشه کنید و بدانید شما بیشتر از شما در پیشگاه خداوند اجر دارید. 🕊🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به وقت رُمان (خریدار عشق)👇🏻❤️
خریدار عشق قسمت17 سویچ ماشین و گذاشتم رو میز اتاق جواد خودمم رفتم تو اتاقم ،خیلی خسته بودم لباسمو عوض کردم، اول رفتم نمازمو خوندم تا قضا نشه بعد صدای در خونه رو شنیدم سجاده مو جمع کردم ،رفتم پایین بابا اومده بود.. - سلام بابایی بابا: سلام دخترم بعد نیم ساعت جواد اومد ،با دیدن جواد از خجالت صورتم سرخ شده بود سر سفره شام یاد موسسه افتادم - بابا جون ،میشه من برم تدریس خصوصی؟ بابا: چرا میخوای بری تدریس کنی؟ - خوب دوست دارن مستقل بشم... جواد: خوب پول میخوای بگو بهت بدیم ،سرکار چرا میخوای بری؟ - داداشی الان شما هم بعد ازدواج نمیزارین زهرا جون بره سرکار؟ جواد:چکار داری به زن من، این موضوعش فرق میکنه! تو درسات تمام بشه ،خودم میبرمت یه جای خوب کار کنی خوبه؟ - اما من دلم میخواد الان یه کاری کنم، تازه میخوام درس بدم کاره بدی که نمیکنم بابا: بهار جان ، آدرسشو بده جواد بره ببینه اگه جایه خوبی بود برو... - چشم ،دستتون درد نکنه... روی تختم دراز کشیده بودمو به اتفاق های امروز فکر میکردم نمیدونم چرا حس بدی ندارم نمیدونم چرا رفتم و خواستم اونجا درس بدم اینقدر تو ذهنم خیال بافتم که خوابم برد جواد: بهار تنبل خانم، پاشو دیگه لنگه ظهره - داداشی بزار یه کم بخوابم امروز جمعه هااا جواد: مثل اینکه امروز عقده خان داداشت هم هستااا - ( چشمام مثل بابا قوری باز شد) ای وااای یادم رفته بود ،بدبختی هات از امشب شروع میشه... جواد: بدبختی !؟ یه دفعه یه لیوان آب ریخت رو صورتم منم جیغ کشیدم جواد : خوب میگفتی! - خیلی لوسی، تلافی میکنم ... جواد رفت و من حرص میخوردم از کارش.