eitaa logo
🌺 مدد از شهدا 🌺
7.9هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
30 فایل
سلام وخیر مقدم به اعضا جدید ♥️دراین گروه میخایم مدد بگیریم از شهدا در زندگیمون هرچی به شهدا نزدیکتر بشی هزار قدم به خدا نزدیکتری دوستی با شهدا دوطرفه است یادشون کنید یادتون میکنن تبلیغات در مدداز شهدا https://eitaa.com/joinchat/3693085358Ce30425eed9
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 💌 می گفت ، خواب مادرسادات را دیدم ، پایم که به سوریه برسد هفته بعد میهمان او خواهم بود ! با رفتنش موافقت نشد ، به حضرت زهرا قَسمشان داد و کارش راه افتاد !! هفته ی بعد ، شب آخر ، جوراب‌های همرزمانش را می‌شست ، همرزمش به مجید گفت : حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق و رفتار خالکوبی روی دستت داری؟! گفت ، تا فردا این خالکوبی یا خاک می‌شه و یا اینکه پاک میشه!! فردای آن روز با اصابت یک تیر به بازوی سمت چپش که دستش را پاره کرد و سه یا چهار گلوله به سینه و پهلویش ‌نشست و با ذکر یا زهرا (س) به شهادت رسید. پیکر پاکش بعد از سه سال به وطن بازگشت.... مدافع حرم 🕊🥀 ✨ 🌷 @madadazshohada
✳️ از امام حسین (ع) خواستم که آدمم کند 🔻 هشت روز مانده به اربعین سال ۹۳ ساعت یازده شب بود که مجید سراسیمه آمد خانه: «وسایلم را جمع کنید که عازم کربلا هستم.» گفتم: «زودتر می‌گفتی که به چند تا از فامیل و آشنا خبر می‌دادیم.» عجله داشت و رفقایش داخل ماشین منتظرش بودند. 🔸 چه رفقایی و چه سفر اربعینی! تا برسند مرز مهران، صدای آهنگ و بگوبخندشان بلند بود؛ گویا کارناوال شادی راه انداخته بودند. 🔹 مجید اولین بار که رفت داخل حرم حضرت علی (ع) کمی تغییر کرد و کم‌حرف شد. هر بار هم که می‌رفت حرم، دیر برمی‌گشت؛ آن هم با چشم‌های قرمز. رفقا مانده بودند که این خود مجید است یا نقش بازی جدیدش. 🔸 پیاده‌روی که شروع شد، مجید غرق در خودش بود. نه می‌گفت و نه می‌خندید. پایش که رسید بین الحرمین، از درون شکست. دیگر دست خودش نبود. ذکر لبش یا حسین یا حسین بود و مشغول اشک و ناله. 🔹 وقتی می‌خواستند برگردند، به صمیمی‌ترین دوستش گفت: «توی این چند روز از امام حسین (ع) خواستم که آدمم کند. اگر آدمم کند دیگر هیچ چیز نمی‌خواهم.» 🔺 او حُرّی دیگر شده بود. فاصلهٔ بین توبه و شهادتش ۱۳ ماه بیشتر نبود. 📚 برگرفته از کتاب | زندگی داستانی حُرّ مدافعان حرم @madadazshohada
💔 تک پسر بود و عزیز دل خانواده از روی غیرتی که داشت به سوریه رفت و در خان طومان به شهادت رسید چند سال بعد، استخوان های سوخته اش، آرام و قرار دل مادر و پدرش شد... حالا اما طعنه‌ها با دل مادرش چه کرده که بیانیه داده است؟! مادر شهید قربانخانی: ما هیچ‌وقت از راهی که رفتیم پشیمان نیستیم، تسلیم نمی‌شویم و محکم خواهیم ایستاد تا آخر. بچه‌های ما به خاطر یک شخص و یک حکومت به سوریه نرفتند و جان ندادند، مجید همیشه می‌گفت: «مگه ما مُرده‌ایم که آجری از حرم بی‌بی کم بشه؟». 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
💔 تک پسر بود و عزیز دل خانواده از روی غیرتی که داشت به سوریه رفت و در خان طومان به شهادت رسید چند سال بعد، استخوان های سوخته اش، آرام و قرار دل مادر و پدرش شد... حالا اما طعنه‌ها با دل مادرش چه کرده که بیانیه داده است؟! مادر شهید قربانخانی: ما هیچ‌وقت از راهی که رفتیم پشیمان نیستیم، تسلیم نمی‌شویم و محکم خواهیم ایستاد تا آخر. بچه‌های ما به خاطر یک شخص و یک حکومت به سوریه نرفتند و جان ندادند، مجید همیشه می‌گفت: «مگه ما مُرده‌ایم که آجری از حرم بی‌بی کم بشه؟». 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
💔 تک پسر بود و عزیز دل خانواده از روی غیرتی که داشت به سوریه رفت و در خان طومان به شهادت رسید چند سال بعد، استخوان های سوخته اش، آرام و قرار دل مادر و پدرش شد... حالا اما طعنه‌ها با دل مادرش چه کرده که بیانیه داده است؟! مادر شهید قربانخانی: ما هیچ‌وقت از راهی که رفتیم پشیمان نیستیم، تسلیم نمی‌شویم و محکم خواهیم ایستاد تا آخر. بچه‌های ما به خاطر یک شخص و یک حکومت به سوریه نرفتند و جان ندادند، مجید همیشه می‌گفت: «مگه ما مُرده‌ایم که آجری از حرم بی‌بی کم بشه؟». 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4