eitaa logo
🌺 مدد از شهدا 🌺
7.8هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
3.1هزار ویدیو
30 فایل
سلام وخیر مقدم به اعضا جدید ♥️دراین گروه میخایم مدد بگیریم از شهدا در زندگیمون هرچی به شهدا نزدیکتر بشی هزار قدم به خدا نزدیکتری دوستی با شهدا دوطرفه است یادشون کنید یادتون میکنن تبلیغات در مدداز شهدا https://eitaa.com/joinchat/3693085358Ce30425eed9
مشاهده در ایتا
دانلود
سلاااام سلام یه خبرررر خیلی خووووب و مهم دارم براتون💖👇 مولای ما امیرالمومنین(علیه‌السلام) فرمودند هر كه در دوران بر دينش استوار باشد، و به دلیل طول غيبت امامش قلب او سخت و خشن نشود؛ در روز قيامت هم درجه‌ی منِ علی است!😍 | کمال‌الدین،ج۱،ص۵۶۳ 👇👇 http://eitaa.com/madadazshohada
.... 🌷 نماز هاشو همیشه میخوند' هر وقت که مسافرت می‌رفتیم هر جا موقع نماز بود ماشینو کنار میزد نمازش رو میخوند همیشه تاکید بر نماز اول وقت داشت . 'اصلا اهل نبود اگه در جمعی بود که غیبت پیش میومد بحث رو عوض میکرد' از هر چی بگم کم گفتم فقط اینو بگم که بی توقع کمک میکرد و کمکش رو هیج جا فاش نمی‌کرد'هیچ وقت در مورد موضوعی قطعی صحبت نمی کرد ودر جواب سوالات دیگران در مورد موضوعی جواب انشاالله و اگر خدا بخواد میداد. 'این اواخر بر مداومت داشت خودم دیدم در دعا را با گریه میگفت'تا ازش سوال نمیشد حرفی نمی زد . 'در مورد کارش میگفت هر چی کمتر بدونی برات بهتره'خدایی هیچ وقت از کارش سوء استفاده نکرد . چند روز قبل از ماموریتش براش کلیپی از شهدای مدافع حرم گذاشتم دیدم حال عجیبی شد اشک تو چشماش جمع شد و از اتاق خواب رفت تو حال شروع کرد گریه کردن 'تا حالا این حالشو ندیده بودم مطمئنم از شهادتش رو همون روز گرفت' .......🌷 ❤️ ❤️ 🌹خاطرات و زندگی نامه شهداء🍃🌺🍃
🌿خیلی اهل عبادت بود. سالی ۵ مرتبه با حاج آقا مصطفی پیاده کربلا می‌رفتیم. دوشب در راه بودیم بین نجف و کربلا. شب‌ها اهل عبادت بود، گریه می‌کرد، نماز شب می‌خواند. در راه که می‌رفتیم کاری می‌کرد که کسی غیبت نکند. فوری یک فرعی عنوان می‌کرد، بحث اطراف آن می‌شد. یکی از خصوصیاتش این بود جلسه‌ای که حاج آقا مصطفی در آنجا بود غیبت نمی‌شد. فقط بحث علمی بود. آن‌هایی که اهل فن بودند حرف می‌زدند، یک عده هم مستمع بودند. این خیلی امتیاز بزرگی بود. حالات خیلی خوبی در ایشان می‌دیدم. وقتی زیارت امام حسین (علیه‌السلام) می‌رفتیم دائم اشکش می‌آمد. اخلاص عجیبی داشت. فانی بود در ائمه اطهار (علیهم‌السلام).
🔹️زمانی که فرمانده بود، یک عده پشت سر او حرف می زدند. یک روز به او گفتم بعضی‌ها پیش دیگران بدِ شما را می‌گویند. 🔹️خیلی در هم رفت. از اینکه این موضوع را با او درمیان گذاشتم پشیمان شدم؛ رو به او کرده و گفتم: محمد جان زیاد به این قضیه فکر نکن. 🔹️گفت: من از اینکه پشت سرم حرف می زنند ناراحت نیستم. من که چیزی نیستم. از این ناراحتم که چرا آدم‌های به این خوبی، یک آدم بی ارزشی مثل من را می‌کنند؛ از این ناراحتم که چرا باعث گناه برادرام شدم. 🔹️سرم را پایین انداختم و با خودم گفتم: خدایا این کجاست و من کجا!!! 🔰سرلشگر شهید محمد بروجردی @Modafeaneharaam