eitaa logo
متن روضه و اشعار ویژه مداحان
1.5هزار دنبال‌کننده
3 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم گرفته خدایا در انتظار فرج دو دیده ام شده دریا در انتظار فرج هنوز می رسد از کوچه های شهر حجاز صدای گریه زهرا در انتظار فرج هنوز در همه عالم میان دشمن و دوست علی است بی کس و تنها در انتظار فرج هنوز می رسد از چاه های کوفه به گوش صدای ناله مولا در انتظار فرج هنوز ناله کشد از جگر امام حسن گشوده دست دعا را در انتظار فرج هنوز پرچم سرخ حسین منتظر است گشوده چشم به صحرا در انتظار فرج هنوز می رسد آوای دلربای حسین ز نوک نیزه اعدا در انتظار فرج هنوز تشنه لبان اشکشان بود جاری کنار کشته سقا در انتظار فرج هنوز خون شهیدان کربلا جاری است ز چشم زینب کبرا در انتظار فرج هنوز ناله "میثم" رسد به گوش که هست چو چشم فاطمه ، دنیا در انتظار فرج
امشب از میکدۀ غیب رسیده ‌است پیامی به تو ای دخترِ ساقی! برسانیم سلامی بسپاریم به شعری دل بیمار به دستت و بخوانیم دوبیتی و بگیریم دو جامی امشب آرام به یک گوشه مودب بنشینم خجل از روی سیاهم چو مرکب بنشینم بگذارم قلم از شوق تو بر صفحه برقصد زینب آباد شوم، ـ مُهر تو بر لب ـ بنشینم مست لایعقل در وصف عقیله چه بگوید؟ دل آلوده از اسماء جمیله چه بگوید؟ شاعر از آیه‌ی در پرده کوثر چه بخواند؟ کودک از مردی بانوی قبیله چه بگوید؟ داده سرّ نی او نی قلم عشق به دستم زینب الله پرستید که الله پرستم قصه‌ی چوبه‌ی محمل خبر بی‌سندش هم سندی بود که با آن سر بی ‌یار شکستم کوفه لرزید به زیر قدم و ضرب کلامش ذوالفقاری دگر انگار درآمد ز نیامش خواند در آخر این خطبه چنان فصل خطابی که شد انگشت به لب شام هم از حسن ختامش زینبی دیدن هر منظره عشق است جماعت! عشق در قبضه‌ی بانوی دمشق است جماعت! بگذارید که تکرار شود قافیه، آخر اول و آخر این قافله عشق است جماعت! طبق فتوای تو در عشق نمازی است ندیده سجده در دین تو بوسه است به رگهای بریده هست سرها به رکوعی که اشاره‌ست به سروی که قدش یک شبه از دوری دلدار خمیده چیده‌ام برگی از آن باغ بلاغت که تو داری شده‌ام شیعه آن شور و شجاعت که تو داری زده‌ام فالی و فریاد رسی صبح می‌آید با نگاه علی و هر چه علامت که تو داری
باز هم شهر مدینه شب رؤیایی داشت یاس حیدر به برش غنچه زیبایی داشت متولد شده بود آینه حجب و حیا دختری که دم او هیبت مولایی داشت بسکه از آمدنش چشم علی روشن شد باز حیدر هوس خواندن لالایی داشت مانده بودم چه بگویم به خدا این نوزاد دختری بود که صد آینه آقایی داشت عشق باباست به دختر همه اش کار دل است بی سبب نیست که بابا تب بالایی داشت یاسمن منتظر آمدن دلبر بود علت این بود اگر دیده دریایی داشت یک نفر گفت حسین آمد و او غوغا کرد ناگهان دیده نورانی خود را وا کرد آمده آینه حضرت زهرا بشود آمده زینت جان و دل بابا بشود دختر فاطمه و ام ابیهای علیست پس عجب نیست که او زینب کبری بشود نام زینب که می آید به خدا جا دارد کوه دریا شود و موج زنان پا بشود می تواند همه دم با نظر فاطمی اش هرکسی را که نظرکرد مسیحا بشود شب میلاد قرار دل ارباب حسین نامه ام را برسانید که امضا بشود اینچنین دختری از فاطمه باید هم که آبروی نسب آدم و حوا بشود شوری افتاده به هر دل که بیانش سخت است هرکسی نوکر زینب بشود خوشبخت است او که نور پدر حضرت زهرا را داشت خلق و خوی پسر حضرت زهرا را داشت متولد شد و شیرینی این دنیا شد آنکه نامش شِکر حضرت زهرا را داشت به دل حیدر کرار جلایی بخشید آنکه نامش اثر حضرت زهرا را داشت از بزرگی نگاهش همگی فهمیدند اینکه زینب جگر حضرت زهرا را داشت مرتضی مست خدا شد که گلش را بویید دید عطر سحر حضرت زهرا را داشت از گدا پروری و خانمی اش شد معلوم اینکه دستش هنر حضرت زهرا را داشت بی سبب نیست که زهرا می کوثر می خواست از خدای خودش این مرتبه دختر می خواست دختر شیرخدا آینۀ شیر خداست دختر فاطمه والله که دریای حیاست بعد زهرا به خدا در ادب و علم و حجاب پرچم زینب کبراست که خیلی بالاست زینب آن بانوی با عزت و والایی که یکی از پابه رکابان حریمش سقاست جگری نیست کسی را که کشد معجر او چونکه او بنت علی شیر زن کرببلاست آنقدر مثل پدر مست خداوند شده که شهادت همه جا در نظر او زیباست وای اگر قصد کند خطبه بخواند زینب زود ثابت بکند دشمن زینب رسواست از لب خطبه او در و گهر می ریزد تیغ بردارد اگر یکسره سر می ریزد دست او بسته شد و حوصله او سر رفت لب گشود و همه گفتند علی منبر رفت گفت لاحول ولا قوه الا بالله همه گفتند که مولا به سوی خیبر رفت همه گفتند که او تیغ دمش حیدری است ذهن ها سوی سخن پروری حیدر رفت ذوالفقاری که به لب داشت در آمد ز غلاف خطبه آغاز شد و آبروی لشگر رفت آنقدر گفت که افتاد یزید از تختش آنقدر گفت که اشک همه آنجا سر رفت ناگهان در وسط گریه و اشک مردم مردی از جای پرید و طرف یک سر رفت چشم زینب به سر سوخته یار افتاد فکر آن روز که رفته سر بازار افتاد
می نویسم عشق چون تفسیر شد با نام تو می نویسم شور چون تعبیر شد با نام تو تا که در عرش الهی نام زیبایت شکفت ذکر هر مُلک و مَلَک تکبیر شد با نام تو شادی و غم در وجود پُر زِ نورت جلوه کرد جمع بین این دو تا تصویر شد با نام تو می نویسم پا به پای عالم بالاترین با افق هایی که تا تکثیر شد با نام تو یک جهان آمد پدید و قطعه ای از جنس نور یک زمین آمد که عالم گیر شد با نام تو حضرت حق سرزمین عشق ها را آفرید نام زیبای تو بُرد و کربلا را آفرید از ازل الطاف حق نور شما را آفرید با حضورت در جهان عشق و صفا را آفرید تا بگوید رمز عشق واقعی را ذوالجلال کشتی صبر آفرید و ناخدا را آفرید باز ایزد بر خداییِّ خودش أحسنت گفت تا وجود دختر خیرالنّسا را آفرید از جمالش باز هم شَقُّ القَمَر ایجاد شد یا دوباره حضرت شَمسُ الضُّحا را آفرید تا خدا می خواست بر تو نوکرانی آورد منّتی بر ما نهاد و شکر، ما را آفرید مَستی امشب از قُدوم پاک تو آزاد شد هر دو عالم از وجودت شهرِعشق آباد شد نور رویت بر زمین آمد شدی مهتاب عشق عکس تو گُل کرد روی صفحه ای در قاب عشق آمدی از آسمان تا بَر حسین خواهر شوی نه ، که حتّی بوده ای تو ، مادر ارباب عشق بِینِ آغوش برادر خنده بر لب داشتی از همان وقت ولادت بوده ای بی تاب عشق اشک شوق از دیده ی حیدر نشسته بر تنت خوش به حالت غسل کردی تاابد باآب عشق اصل خاک کربلا مُهر نمازت بوده است پس جَبینت سجده رفته بر گِلِ نایاب عشق موجم و بر سطح دریایت تلاطم کرده ام باز از عشق تو دست و پای خود گم کرده ام انتظار حضرت خیرالنّسا سر آمده چون برای آیه ی تطهیر ، کوثر آمده گُل بریزید ای ملائک بر سر اهل زمین از همه ارض و سما همواره برتر آمده همچو زهرا مادرش امّ ابیها می شود پس بگو بر حیدر کرّار ، مادر آمده رنگ و رویش مادری و خُلق و خویش مادری یا که اصلاً شایدم زهرای دیگر آمده ازدحام صف درِ میخانه غوغا می کند باز هم بهر شراب عشق ، ساغر آمده پیش پای یارِ ما جبریل زانو می زند کلِّ عالم یکصدا فریاد یاهو می زند آمدی و مونس غم ها شدی و بعد از آن آمدی و زینت بابا شدی و بعد از آن بس کرامت دید از تو عالم و مبهوت شد زِینِ اَب نه ، زینب کبرا شدی و بعد از آن مادرت روح دو پهلوی محمّد بود و رفت حال ، تو روح برادرها شدی و بعد از آن دست حیدر داد دستت را به دستان حسین مخزن الاسرار عاشورا شدی و بعد از آن آمد آن روز و حسینت بِینِ گودال بلا عاقبت هم ناله با زهرا شدی و بعد از آن درغروب غم ،(اسیرِ) بوسه ی آخر شدی هم که در عین اسارت حیدر دیگر شدی
حالا که دلت آماده شد. بذار امروز روضه را از زبان امام حسن علیه السلام بخونم. میگه تو کوچه های مدینه، دستم به دست مادرم زهرا سلام الله علیها بود. داریم برمی گردیم به سمت خانه... دیدم ....نانجیب دومی آمد جلو .....صدا زد زهرا(سلام الله علیها) بده بمن قباله فدک را.... میگه مادرم امتناع کرد ..... قباله فدک را نداد.... یا صاحب الزمان!...... ای کاش مادرم از آن اول قباله را می داد......دیدم دستهای نامردش رفت بالا .....ای خدا .....این نامرد می خواد چه کارکنه؟!!.... دیدم آنچان سیلی به صورت مادرم زهرا(سلام الله علیها) زد ....مادرم نقش زمین شد...... ای وای ای وای... الهی کسی نبینه ..... به مادرش جسارت می کنند.....میگه فقط همینو بگم مردم...... مادرم راه خانه را گم کرده بود.. گریز به کربلا عرضه بداریم ...... یا صاحب الزمان (علیه السلام)..... اگر اینجا به مادر شما جسارت نمی کردند ..... کربلا کسی جرأت نداشت ...... به بچهای حسین تازیانه بزنه..... امان امان.!! ...... لحظه ای که آمد کنار بابا نشست .... دختر حسینه..... طاقت نداره ببینه .... بدن بابا غرقه به خونه... .. بابا سر در بدن نداره .... شروع کرد به درد دل کردن با پدر...... یک دفعه دیدند چند نفر مرد عرب .... با تازیانه.... دارند میان.... آمدند کنار بدن بابا.... آنقدر دختر رو کنار بدن بابا زدند!!!! ....ای شمر بد منش..... تو مزن تازیانه ام .... من از کنار پیکر بابا. ... نمی روم.
روضه غسل و کفن حضرت زهرا : ریحانه ی من چه بر سرت آوردند صد بغض به آه همسرت آوردند غسل تنت از من چقدر وقت گرفت یعنی چه به روز پیكرت آوردند بی بی وصیت کرد: (یا علی غسلنی ولا تکشف انی..) منو از زیر پیراهن غسل بده، من رو شبانه دفن کن. امیرالمومنین فرمود: مشغول غسل دادن شدم به دستورات زهرا عمل کردم، یه وقت دیدن علی دست از کار کشید آی مادر.... غسل تنت از من چقدر وقت گرفت یعنی چه به روز پیكرت آوردند با دیدن جسمت بدنم می لرزد با شستن پهلوت تنم می لرزد با شستن زخم كوچه های نیلی ای فاطمه دارد حسنم می لرزد چشمم به غمه هماره ات افتاده بر چشم پر از ستاره ات افتاده وقتي كه رسيد دست من فهميدم در كوچه دو گوشواره ات افتاده زهرا رو غسل داد، کفن کرد، وقتی خواست بنده های کفن ببندم، زینبین صدا کرد، حسنین صدا کرد بیاید از مادر توشه برگیرید، امروز روز جدایست، حسن و حسین خودشون را به رو جسد مادر انداختن، دارن ناله می کنن، واحسرتا، وا حزنا، مادر مادر، مادر سلام ما رو به رسول خدا برسون، امیرالمومنین خدا رو قسم خورد، صدای ناله ی زهرا بلند شد، امام حسن و حسین به سینه چسبانید، امیرالمومنین فرمود یه وقت منادی صدا زد علی بچه ها رو بردار ملائکه ی آسمان به گریه شدن، اینجا حسنین تسلی داد، با امام حسن و حسین خداحافظی کرد، گذشت... نمیدانم چرا هر وقت از یاس میخوانم کنار یاس قدری روضه عباس میخوانم یه وقت علقمه بوی یاس گرفت... مادر برات بمیره اباالفظل اباالفظل نمی دونم وقتی ابی عبدالله اومد کنار نحر علقمه چی پشت حسین خم کرد، پهلوی شکسته مادر دید یا فرق شکافته ی برادر حسین جان.... ای اهل حرم میر علمدار نیامد سقای حسین سید سالار نیامد امشب حرم آل علی آب ندارد رقیه شده بی تاب، علی خواب ندارد
نوحه حضرت زهرا
بر مشامم میرسد بوی عزای فاطمه میشوم آماده ی گریه برای فاطمه ... فاطمه یا فاطمه ، فاطمه یا فاطمه ... هاتفی از آسمان میدهد امشب ندا فاطمیه آمده ، فاطمیه آمده ماه عزای فاطمه میشوم آماده ی گریه برای فاطمه ... فاطمه یا فاطمه ، فاطمه یا فاطمه ... فاطمیه آمده اِی فاطمیون غیور خانه ی دل را کنید امشب سرای فاطمه در عزایش بر تنم دارم لباس نوکری این لباس مشکی اَم باشد عطای فاطمه ... فاطمه یا فاطمه ، فاطمه یا فاطمه ... من کجا و گریه در بزم عزای او کجا اشک چشمانم بُوَد لطف خدای فاطمه بر جراحات عمیق فاطمه مَرهَم نهد هر کسی گِریَد میان روضه های فاطمه ... فاطمه یا فاطمه ، فاطمه یا فاطمه ... هر کسی بر بام خانه پرچم زهرا زند میشود ایمن زِغم تحت لوای فاطمه مِهر زهرا را خدا با طینتم کرده عجین افتخارم این بُوَد هستم گدای فاطمه ... فاطمه یا فاطمه ، فاطمه یا فاطمه ... در قنوت هر نمازم بر لبم دارم دعا بار الها جان من گردد فدای فاطمه ... فاطمه یا فاطمه ، فاطمه یا فاطمه ... یاری زهرا نمودن با زبان است و عمل ای که هستی در پِی رضای فاطمه میرسد آوای یا مهدی هنوز از پشت در ذکر تعجیل فرج باشد دعای فاطمه کِی می آیی تا بگیری انتقام مادرت مهدی زهرا بیا ای دلربای فاطمه مِهر زهرا را خدا با طینتم کرده عجین افتخارم این بُوَد هستم گدای فاطمه ... فاطمه یا فاطمه ، فاطمه یا فاطمه ... 🏴
منصوب شدن حاج احمد آقای واعظی به عنوان رییس کانون مداحان رو تبریک عرض میکنیم افتخار استان و مشهد انشاالله با عنایت حضرت رضا توفیق نوکری خوب برای همه عزیزان التماس دعا
سراپا دردم و جان کندن دائم شده کارم نهادم چشم بر در، تا اجل آید به دیدارم به وقت راه رفتن آنچنان لرزد قدمهایم که هم دستم، سرِ زانوست، هم محتاج دیوارم برو ای عُمر از دستم که من با مرگ، مأنوسم بیا ای مرگ، یاری کن که من از عُمر، بیزارم طرفدار علی بودم که بین آن همه دشمن نشد جز شعلهء آتش کسی آنجا طرفدارم گهی در خانه، گه بین در و دیوار، گه کوچه خدا داند چه آمد بر سرم! کشتند صدبارم گرفتم دامن مولای خود در چنگ و میگفتم بزن قنفذ که من دست از امامم برنمیدارم دلم بر همسرم می سوخت چون قنفذ مرا می زد نگاه غربت او بیشتر می داد آزارم نگفتم راز خود با هیچکس، اما خدا داند نمی آید به هم از درد، یک شب چشم بیدارم
(اسما میگه...) 💔میگه دیدم یتیمان زهرا حسن و حسین یه گوشه آستین دهان گرفتن آروم آروم دارن گریه میکنند... زینب یه گوشه زانوای غم بغل گرفته ⬅️میگه امیرالمومنین سفارش کرده بود بچه ها نکنه صدای نالتون رو بلند کنید... میگه یه مرتبه دیدم علی سر گذاشت به دیوار بی کسی... بلند بلند داره گریه میکنه... (سردار بدر و حُنینه علی ...) پرسیدم آقا جان شما به بچه ها سفارش کردید بلند بلند گریه نکنند ... آقا چرا خودتون دارین بلند بلند گریه میکنید.... (سوز) صدا زد اسما...دست از دل علی بردار اسما... اسما فاطمه ام رفت، اما درد دلشو به منِ علی نگفت اسما... 🍁آخ تو میبینی علی را زار و خسته... 🍁وای نمیبینی تو پهلوی شکسته.... (گریز..) ⬅️(ناله داری دلتو ببرم کربلا ).. آی کربلائیا... ⬅️بگم یا امیرالمومنین آقا جان ... تو تاریکی دل شب بازوی ورم کرده زهرا رو ندیدی حس کردی، سر گذاشتی به دیوار بی کسی بلند بلند گریه کردی.... ⬅️آقا میخوام بگم کجا بودی کربلا... اون لحظه ای دیدن حسین اوند کنار نهر علقمه یه چیزی از زمین برمیداره میبوسه به رو چشم میزاره... راووی میگه گفتیم حسین قرآن پیدا کرده .. اما خوب که نگاه کردیم دیدیم دستای بریده ابالفضله.... به ناله های دل یتیمان زهرا ... به اون لحظه ای که نتونستند بلند بلند مادر مادر بگن و بلند بلند گریه کنند دستتو بیار بالا از سویدای پلت ناله بزن بگو یا زهرا.....