eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.4هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•این چهل سال فقط .. و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سلام الله علیه به نفس کربلایی مسعود پیرایش ●•┄༻↷◈↶༺┄•● پیرمرد بلا کشیده منم پسرِ شاه سربریده منم روضه خوانی که هرچه می گوید با دوچشم کبود دیده منم *چه کردن با این آقا .. فرمود: «یَا لَیْتَنِی لَمْ تَلِدْنِی‏ أُمِّی» .. کاش مادر منو به دنیا نمی آورد .. قربونه قبرِ بی چراغت ..* سر سفره به غذا تا نظرش می‌افتاد فکر اطفال گرسنه به سرش می‌افتاد *حال و هوات اربعینیِ .. ان شالله دیگه راهِ حرم باز بشه .. بریم تو موکبا اونجا روضه بخونیم و ناله بزنیم ..* شیرخواره بغل تازه عروسی میدید یادِ لالایِ ربابُ پسرش می افتاد گله می کرد زِ چشم بدِ بازاریها سر بازار همین که گذرش می افتاد *محملِ عمۀ ما را چقدر هول دادن به خدا از سر بازار بدم می آید ..* گوسفندی جلویش ذبح شد و رفت زِحال به دلش روضۀ ذبحِ پدرش می افتاد این چهل سال فقط سینه زد و گفت حسین یادِ گودال فقط سینه زد و گفت حسین یادِ روزی که زِخیمه نگران زد بیرون با عصا گریه کنان سینه زنان زد بیرون بی رمق جانب گودال نظر می انداخت دید با یک سر آشفته سنان زد بیرون از تنِ شاه لباسِ عربی را بردن نیزه از هر طرف پیکرِ او زد بیرون چادرِ فاطمه را هم به خدا خونی کرد خونِ آن حنجرِ خشکیده چنان زد بیرون دورِ ناموسِ خدا حلقۀ نامحرم بود خواست کاری بکند حیف که‌ فرصت کم بود آنطرف‌ چشم نوامیس بدستانش بود اینطرف برروی دستش گره ای محکم بود هرکه‌ پرسید ز بازار فقط گفت الشام.. گفت‌ آنقدر بدانید که‌ خولی هم بود وسط مجلس می تکیه به زینب دادم چون که بر عرش خدا تکیه زدن حقم بود گذر از شام به جز طعنه و آزار چه داشت سهل ای کاش که همراه خودش پارچه داشت شاعر: دستِ تو رو بستن بینِ بیابونا چقدر کتک خوردی از نامسلمونا بعدِ چهل سالم هنوز زمین گیری از خنجرِ کهنه، چقدر تو دلگیری آخه تو دیدی گوشواره ها رو چه جوری غارت بردن .. یادت می افته که خواهراتُ چه جور اسارت بردن .. از آهِ تو اینها، اصلاً نترسیدن جلو چشم مردم آتیش سرت ریختن چقدر تو رو آزرد بند و طناب آقا کشوندنت بینِ بزم شراب آقا چه ناسزاها شنیدی آخه میدنِ بازار ای وای .. سختِ ببینی تو عمه هاتُ میون انظار ای وای .. مگه یادم میره کعب نی و حمله و غارت مگه یادم میزه ناموسِ حیدر و جسارت مگه یادم میره دروازۀ شام و اسارت ای حسین ..... .👇
. |⇦•نفس به نفس، قدم به قدم.. و توسل زیبا به حضرت سیدالشهداء علیه السلام به نَفسِ آقا سید مهدی حسینی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ نفس به نفس، قدم به قدم با رویایِ تو، با پایِ دلم میرم تا بهشت، میرم به حرم همین که تو هستی دلِ من آرومه از اینجا که هستم ضریحت معلومه سلام شش گوشه، سلام اربابم .. الان کربلام ، بیدارم من یا خوابم دارم میخونم، با چشمایِ خیس تو دنیا کسی، شبیه تو نیس آقا برامون، حرم بنویس من از هرجا که تو نباشی بیزارم بلند میگم هر روز آقا دوست دارم خودم میدونم، همش باهامی خودت میدونی، که همه‌ی دنیامی سلام شش گوشه، سلام اربابم .. الان کربلام، بیدارم من یا خوابم بازم اومدم، تو بزم عزات ببین که صدام، گرفته برات صدا چیزی نیست، جونم به فدات چقدر گریه کردم برای گوالت خبر دارم آقا چه جوری بود حالت رو اسب بودیُ و زمین افتادی دوازده ضربه چقدر سخت جون دادی سلام شش گوشه ، سلام اربابم .. الان کربلام ، بیدارم من یا خوابم ــــــــــــــــــ 👇
. صدای گریه ی بی انتها خودش روضه ست لباس مشکی صاحب عزا خودش روضه ست امان ز درد، به گودال قتلگاه قسم که گود زیر دو چشم شما خودش روضه ست دوباره گریه و یک جرعه آب و ذکر حسین حسین گفتنت این روزها خودش روضه ست حکایتی ست که قصاب کوچه میفهمد بریدن سر ذبح از قفا خودش روضه ست بگو به گریه که هل من معین...ادامه نده غریب ماندن خون خدا خودش روضه ست شکست بغض تو...گفتی سه مرتبه: الشام همین نگفتنِ از کربلا خودش روضه ست شاعر: .
‍ . به سبک من و اشکی مثل بارون منم زین‌العابدینم – امامِ ناقه نشینم به پیش چشمم چهل سال – تنی بی‌سر را ببینم پدر جان – به نی دیدم سرت را به سینه – گرفتم پیکرت را شنیدم – صدایِ مادرت را به دستانِ خود یک بوریا را کشیدم دورِ جسمِ تو بابا ز هر جایی آمد بویِ تو از – خاکِ صحرا واویلا – غریبِ کربلا من و عمّه غم کشیدیم چهل منزل ما چه دیدیم امان از روزی که در شام – دمِ دروازه رسیدیم الهی مرا مادر نمی‌زاد به پیشم حرامی دادِ بی‌داد چنان زد که سر ازنیزه افتاد یکی زد نعره شادی تمام است که از حیدر وقتِ انتقام است دیاری که خون شد قلبِ زینب – شهر شام است واویلا غریب کربلا دلِ مرد علقمه سوخت – دلِ آلِ فاطمه سوخت ز خاکسترهایِ از بام – سر و صورت‌ها همه سوخت امان از – نگاهِ خیره‌سرها غرورِ – همه معجر به سرها بمیرم – برایِ در به درها امان از نامَحرم‌هایِ شامی شراب و صدها چشمِ حرامی به چوبِ خیزران شد به تو بی‌احترامی واویلا غریبِ کربلا .👇
. ...ترک دنیا گفته ای، در کنج دیر مثل عیسی آسمان را کرده سیر لحظه لحظه سال ها در انتظار تا شود دیرش زیارتگاه یار بی خبر خود رازها در پرده داشت در تمام عمر یک گم کرده داشت دید در پایین دیر خود شبی هر طرف تابیده ماه و کوکبی گفت الله کس ندیده این چنین هیجده خورشید، یک شب بر زمین آمده از طور، موسای دگر در غل و زنجیر، عیسای دگر سر به نوک نیزه می گوید سخن یا سر یحیی است پیش روی من لاله ی حمرا کجا و آبله بازوی حورا کجا و سلسله گشته نیلی ماهِ روی کودکی بسته دست نونهال کوچکی طفل دیگر بسته با معبود عهد یا سر عیسی جدا گشته به مهد  کرد نصرانی نزول از بام دیر گرد سرها روح او سرگرم سیر دیده بر شمع ولایت دوخته چون پر پروانه جانش سوخته راهب پیر و سر خونین شاه رازها گفتند با هم با نگاه شد فراق عاشق و معشوق طی این به پای نیزه او بالای نی ناگهان زد بانگ بر فوج سپاه کای جنایت پیشگان رو سیاه کیست این سر؟ کاین چنین خواند فصیح وای من داوود باشد یا مسیح؟! یا شده ایجاد صفین دگر؟! گشته قرآن بر سر نی جلوه گر پاسخش گفتند مقصود تو چیست؟ این سر خونین، سر یک خارجیست بود هفتاد و دو داغش بر جگر تشنه لب از او جدا کردیم سر لرزه بر هفت آسمان انداختیم اسب ها بر پیکر او تاختیم شعله ها از هر طرف افروختیم خیمه هایش را سراسر سوختیم هر یتیمش از درون خیمه گاه برد زیر بوتهء خاری پناه ریخت نصرانی به دامن خون دل گشت سر تا پا وجودش مشتعل برکشید از سینه چون دریا خروش گفت ای دون فطرتان دین فروش ثروت من هست چندین بدره زر در جوانی ارث بردم از پدر در بهای این همه سیم و زرم امشب این سر را امانت می برم می کنم تا صبح با او گفتگو کز دهانش بشنوم سری مگو... برد سوی دیر سر را با شتاب کرد ناگه هاتفی او را خطاب راهب از اسرار، آگه نیستی هیچ دانی میزبان کیستی؟ این که لب هایش چنین خشکیده است بحر رحمت از دمش جوشیده است اینکه زخمش را شمردن مشکل است زخم هفتاد و دو داغش بر دل است گوش شو کآوای جانان بشنوی از دهانش صوت قرآن بشنوی گرد ره با اشک، از این سر بشوی با گلاب و مشک، خاکستر بشوی برد راهب عاقبت سر را به دیر تا خدا در دیر خود می کرد سیر شد چراغ دیر آن سر تا سحر دیگر این جا دیر راهب بود و سر خشت خشت دیر را بود این کلام کای چراغ دیر و مطبخ السلام ناگهان آمد صدای یا حسین واحسینا واحسینا واحسین آن یکی می گفت حوا آمده دیگری می گفت سارا آمده هاجر از یک سو پریشان کرده مو مریم از یک سو زند سیلی به رو آسیه رخت سیه کرده به بر گه به صورت می زند گاهی به سر ناگهان راهب شنید این زمزمه ادخلی یا فاطمه یا فاطمه آه راهب دیده بربند از نگاه مادر سادات می آید ز راه بست راهب دیده اما با دو گوش ناله ای بشنید با سوز و خروش کای قتیل نیزه و خنجر حسین ای فروغ دیدۀ مادر حسین بر فراز نی کنم گرد تو سیر یا به مطبخ یا به مقتل یا به دیر؟ امشب ای سر چون گل از هم واشدی بیشتر از پیشتر زیبا شدی ای نصاری مرحبا بر یاری ات فاطمه ممنون مهمان داری ات هر کجا این سر دم از محبوب زد دشمنش یا سنگ زد یا چوب زد تو نبودی، گِرد این سر صف زدند پیش چشم دخترانش کف زدند پیش از آن کافتد در این دیرش عبور من زیارت کردم او را در تنور راهب اول پای تا سر گوش شد ناله ای از دل زد و بی هوش شد چون به هوش آمد به سوی سر شتافت سینۀ تنگش به تیر غم شکافت گفت ای سر، تو محمّد نیستی؟ گر محمّد نیستی پس کیستی؟ ناگهان سر، غنچۀ لب باز کرد با نصاری درد دل ابراز کرد گفت کای داده ز کف صبر و شکیب من غریبم من غریبم من غریب گفت: می دانم غریب و بی کسی غربتت ثابت شده بر من بسى تو غریبی که به همراه سرت همره آید دست بسته خواهرت باز اعجازی کن ای شیرین سخن لب گشا و نام خود را گو به من آن امیرالمؤمنین را نور عین گفت: راهب! من حسینم من حسین من که با تو همسخن گشته سرم نجل زهرا زادۀ پیغمبرم دیده این سر از عدو آزارها خوانده قرآن بر سر بازارها اشک راهب گشت جاری از بصر گفت ای ریحانۀ خیرالبشر از تو خواهم ای عزیز مرتضی شافع راهب شوی روز جزا گفت آئین نصاری واگذار مذهب اسلام را کن اختیار راهب از جام ولایت کام یافت تا تشرف در خط اسلام یافت یوسف زهرا بدو داد این برات گفت ای راهب شدی اهل نجات عاشق و معشوق بود و بزم شب صبحدم کردند از او سر را طلب راهب آن سر را چون جان در بر گرفت باز با سر گفتگو از سر گرفت گفت چون بر این مصیبت تن دهم؟ میهمان خویش بر دشمن دهم... گلچینی از یک مثنوی .
. علیه‌السلام 🔹چشمۀ زلال🔹 آقا سلام بر تو و شام غریب تو آقا سلام بر دل غربت نصیب تو از راه دور با دل رنجور آمدی مرهم به غیر صبر ندارد طبیب تو باغ از صدای زمزمه، از عطر گل تهی‌ست جا مانده در خرابه مگر عندلیب تو؟ تصویر کربلاست که همواره روشن است در چشمۀ زلال نگاه نجیب تو رفتی و قرن‌هاست که تکرار می‌شود نجوای عاشقانۀ امنّ یجیب تو 📝 .
. علیه السلام ▪️ خداوندا شد خزان از غم باغ گلهای نو بهار من پریشان شد همچنان موی عمه ام زینب روزگار من نباشد کس آشنای من به غل بسته دست و پای من ای خدای من(2) ندیده کس شاخ و برگ گل بسته بر زنجیر جفا باشد خودم اینجا زخمی از سنگ امّا دلم در کرببلا باشد گرفته عقده گلوی من قلم شد دست عموی من ای خدای من(2) خودم دیدم عصر عاشورا مادرم زهرا می کند زاری که از گوش نازک طفلی قطره قطره شد جوی خون جاری شده محزون مادرم زهرا شده دلخون زینب کبری ای خدای من(2) خودم دیدم کودکی زیر تازیانه ها دست و پا می زد گهی بابی غریبم گه عمه ام زینب را صدا می زد خودم دیدم شعله ی آتش می کشد سر از خیمه های ما به پیش چشم من و عمّه سر بریدند از لاله های ما .
باب الحرم _ مسعود پیرایش.mp3
9.76M
|⇦•این چهل سال فقط .. و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه به نفس کربلایی مسعود پیرایش
4_5875062137583307752.mp3
16.51M
|⇦•نفس به نفس، قدم به قدم.. و توسل زیبا به حضرت سیدالشهداء علیه السلام به نَفسِ آقا سید مهدی حسینی
مداحی آنلاین - عمه جون بیا فصل ریحونه - شفیعی.mp3
14.1M
🍃عمه جون بیا فصل ریحونه 🍃بابا اومده کنج ویرونه 🎤 عمه جون بیا فصل ریحونه بابا اومده کنج ویرونه ببین عمه نور چشمونم لبای زخمش غرق در خونه عمه جون بیا گل به صحرا شد آخر از کار مو گره وا شد بیا که گمشگشته پیدا شد شوی تاروم شام یلدا شد به لب اومد از غمش جونم منو کشته تازه مهمونم به لب اومد از غمش جونم منو کشته تازه مهمونوم عمه جون بیا اومده با سر کنج ویرونه زاده حیدر بیا که با دیدن رویش گل عمر من شده پرپر به لب اومد از غمش جونم منو کشته تازه مهمونوم به لب اومد از غمش جونم منو کشته تازه مهمونوم ‌
مداحی_آنلاین_این_روزا_حالم_تعریفی.mp3
6.99M
احساسی ‍ 🎤 این روزا حالم تعریفی نداره ثانیه ها رو قلبم میشماره خیلی حرفا دارم واسه ی گفتن درد دل هامه اگه بغضم بذاره از دلتنگی برات بگم یا از بغض شبونه هام یا از دردای بی کسی یا از اشک رو گونه هام ذکر بارون امام رضا خواب شبهام امام رضا رفیق روز بی کسی بمون باهام امام رضا ❤️ السلطان یا اباالحسن ❤️ آسمون هفتم و رد کردم آقا کبوترم میل مشهد کردم آقا ممنونتم که گداتو ول نکردی با اینکه خیلی بهت بد کردم آقا دستی روی سرم بکش تو روبه چشمای ترم ممنونتم با مادرم من و راهم دادی حرم آب سقاخونت شفا قربون خادمات برم قربون ایوون طلات قربون زائرات برم ❤️ السلطان یا اباالحسن ❤️ هرشب روضه تو حریمت برقراره هرشب بارون تو رواقاتون میباره انگاری می‌خوابه رو زانوی تو هرکی رو فرشای صحنت سر میذاره کی بت گفته غم دارم تورو دارم چی کم دارم همش تو قاب قلبمه عکسی که تو حرم دارم مهربونیت زبون زده مهربونی تو دوست دارم جواب سلامم رو میدی هم زبونی تو دوست دارم ❤️ یا امام رضا ❤️ .
. تقدیم به ساحت مقدس علیه السلام به نَفسِ کربلایی محمد حسین پویانفر ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ ربنا یه کاری کن برایِ سینه زنا بیان زیارتِ حسین اربعین مثه قبلنا دعا کنید که غصه ای نباشه روزیِ ما دوباره کربلا شه سلامتی و زندگی بهتر سهم همه امام حسینی ها شه من حیدریم ، رویِ بدیهام قلم بزن تقدیرمو با دستای علی رقم بزن ،یاالله .. یاعلی یاعلی یاعلی علی یاعلی یاعلی غریب ترین امام دنیا علی گره زده فاطمه عشقِ تو رو به دلها علی تنگه دلم چقدر برای حیدر برای ایوونِ طلای حیدر شبای قدر و یقینم اینه پشت سر منه دعای حیدر جانم به تو و اشِک سحرت اباالحسن هستی پدرم هستم پسرت اباالحسن یاعلی یاعلی یاعلی علی یاعلی ربنا یه کاری کن برایِ سینه زنی بیان زیارتِ حسین اربعین مثه قبلنا من حیدریم ، رویِ بدیهام قلم بزن تقدیرمو با دستای علی رقم بزن ،یاالله .. یاعلی یاعلی یاعلی علی یاعلی ــــــــــــــــــ .
‍ . "ع" شب قتل امام ساجدین است عزادارش سماوات و زمین است شده از جور عدوان ، شهید راه قرآن مدینه گشته امشب غرق ماتم دل اهل ولا می سوزد از غم سیه کرده به تن زهرا به جنت ز داغ چارمین مظلوم عالم چکد اشکش ز دیده ، برای جان جانان شده از جور عدوان شهید راه قرآن دلش آکنده از رنج و بلا بود غم جانسوز دشت کربلا بود پر از اندوه بوده خاطراتش دو چشمش تر زجور اشقیا بود مکدر گشته امشب ، رخ آن ماه تابان شده از جور عدوان ، شهید راه قرآن نموده راه شام و کوفه را طی سر پاک شهیدان دیده بر نی عزیز فاطمه ، فرزند حیدر کجا آسوده بوده از جفا ، کی ؟ ندیده خیر دنیا ، علی محبوب یزدان شده از جور عدوان ، شهید راه قرآن فدای قلب محزون و غمینش نبوده لحظه ای غافل ز دینش فکنده لرزه بر کاخ ستمگر ز صوت خطبه های آتشنیش یزید از هیبت او ، شده مبهوت و حیران شده از جور عدوان ، شهید راه قرآن عزای ماهتاب عالمین است به لب ذکر علی ابن الحسین است ز مظلومیتش "سید" حزین و کشد آه از جگر در شور و شین است بریده دل ز عالم ، عزیز حی سبحان شده از جور عدوان ، شهید راه قرآن سال ۱۴۰۰ 👇
. 🏴 روضه ای 🏴بند اول چهل ساله به غما مبتلام،میسوزم که دارم با دعام،میسوزم دعا واسم شده بهونه یاد کرب و بلام،میسوزم داغ هجده عزیزو نصفه روز من تو صحرای کربلا دیدم من شهادت میدم غریب بودن سراشونو رو نیزه ها دیدم کربلارو یادم نرفته عاشورارو یادم نرفته زیر چکمه ی شمر حرومی من بابارو یادم نرفته آه و واویلا یا ابالمظلوم 🏴بند دوم چهل ساله که منم بی قرار،میبارم مثه ابر بهار،میبارم تا میبینم یه کودکو من به یاد شیرخوار،میبارم میخونم روضه یاد قحط آب چی میشد میرسید یه قطره آب جای آب اون تیر سه شعبه شد چاره ی کار طفلک رباب هنوز اصغر یادم نرفته تیر و حنجر یادم نرفته گلوشو گوش تا گوش برید و تن بی سر یادم نرفته آه و واویلا یا ابالمظلوم 🏴بند سوم چهل ساله که گرفته صدام،گریونم زخمیه دست و پام،گریونم تو اسارت به والله شام سخت گذشته برام،گریونم میکنم گریه یاد شهر شام مارو بردن بین یهودی ها ردمون کردن از تو بازار و اونجا میخندیدن به ما اونا اون روزارو یادم نرفته شامیارو یادم نرفته مارو بردن بزم شراب و نگاهارو یادم نرفته آه و واویلا یا ابالمظلوم ۱۴۰۰/۵/۲۹ ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی 👇👇👇