eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
10.9هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. زیارت (علیه‌السلام) جان بر کف و اشاره جانانم آرزوست جانان هر آنچه می طلبد، آنم آرزوست درمان درد من نبود غیر درد دوست دردم دوا کنید که درمانم آرزوست با سیل اشک تا که به دریای خون روم شب تا به صبح، دیده گریانم آرزوست از چار گوشة دو جهان دست شسته ام شش گوشة امام شهیدانم آرزوست با یاد کام خشک علمدار کربلا در موج بحر، سینه سوزانم آرزوست پاداش گریه های همه عمر بر حسین یک نوشخند از آن لب عطشانم آرزوست صدبار اگر نثار رهش جان و سر کنم تا باز جان دهم به رهش جانم آرزوست از دامنی که سوخت به صحرای کربلا یک شعله وقف آتش دامانم آرزوست تا دم به دم نثار لب تشنه اش کنم از آب دیده لؤلؤ و مرجانم آرزوست در انتظار منتقم خون پاک او دیدار روی مهدی قرآنم آرزوست ✍️ 🎤 👇
3. روضه ام البنین س.mp3
4.79M
( سلام الله علیها ) الا مادر به قربون جمالت رخ چون بدر و ابروی هلالت شنیدم کام عطشان جان سپردی گل ام البنین شیرم حلالت شنیدم دستهایت را بریدند شنیدم چشم نازت را دریدند چو طفلان این سخنها را شنیدند همه از هم خجالت می کشیدند عالم فدای اون مادری که به یاد چهار پسر شهیدش ، چهار صورت قبر درست کرده بود ، دور این قبرها میگردید و گریه میکرد ، اما وسط گریه هاش فقط میگفت : ... وقتی می پرسیدند : ام البنین این چهارصورت قبر دیگه چیه ؟ می فرمود مگه خبر ندارید ، پسرام همه فدایی حسین شدند ، اینارو به یاد پسرام درست کردم ، اما وقتی می پرسیدند ام البنین ، اگه این قبرا رو به یاد پسرات درست کردی ، پس چرا یک کلمه نمیگی عباسم ؟ نمیگی عبدالله ؟ عثمانم ؟ جعفرم ؟ هی دوره این قبرا میگردی ، فقط میگی وای حسینم ... یا الله ، جوابی که این مادر داده ، نقلِ ، میگن اینگونه جواب داد : فرمود آخه بچه های من مادر دارند تا براشون اقامه ی عزا کنه ، اما بمیرم حسین فاطمه مظلومه ، آقام غریبه ... حسیییین .... .
Mahmood Karimi _ Delkhontar Az Abro (320).mp3
1.7M
دل خون تر از ابر و طوفان؛ غمگین تر از باد و باران مانده به راه برادر؛ تنهاترین چشم گریان آهش که بر سینه مانده؛ جانش که بر لب رسیده نقش دلش شد عزای؛ یک بانوی قد خمیده رفتی ندیدی که زینب؛ در کوچه ها در به در شد در موج نامحرمان بود؛ با قاتلت همسفر شد من زینبم زینبم من؛ از غصه جان بر لبم من .
@southosein.mp3_۲۰۲۲_۰۱_۰۸_۱۹_۱۰_۲۶_۹۴۵.mp3
10.38M
به در خیره میشم میلرزه وجودم مثل محسن ای کاش منم سوخته بودم کربلایی سوزناک و دلی (به در خیره میشم میلرزه وجودم مثل محسن ای کاش منم سوخته بودم 2) 2 منم مثل محسن برا مادر ای کاش توی کوچه سینه سپر کرده بودم میسوزم از این غم توی کوچه ای کاش علی غریب خبر کرده بودم 2 (منی که برادر شهیدم تو هفت سالگی مو سپیدم همه روضه‌ی مادر و تو کوچه دیدم) 2 نمیگم چطور زد چطور مادر افتاد همینو میگم که ز پشت سر افتاد یه ضربه به من زد یه ضربه به مادر غرورم ترک خورد که کاری نکردم میگفتم به مادر پاشو عشق حیدر میگفت دنبال گوشواره‌هام میگردم میدونست عزادر مادر میدونست که چه حالی داره میدونست کجا داره نامرد پا میزاره میگفتم عقب وایسا نامرد مگه که تو ناموس نداری چرا اینقدر از مادر ما کینه داری .
. آهسته اسباب سفر را جمع کردی آثار آن بی بال و پر را جمع کردی آن دستمالی که به سر می بست بی بی تصویرِ زردِ دردِ سر را جمع کردی تا که یتیمان یاد مادر کم بیفتند جز چادرِ او، بیشتر را جمع کردی بردی به ایوان و تکاندی چادرش را جا پایِ آن چندین نفر را جمع کردی دیوار را شستی به تنهایی علی جان خاکستر مانده زِ در را جمع کردی با تکه های چوبِ مانده از همان در نان پختی و اسبابِ شر را جمع کردی کج کرده ای یک یک سرِ مسمارها را از خانه اسباب خطر را جمع کردی .
بسبک : یاحسین غریب مادر(مرحوم ذاکر) و بسبک : هنوزازخاطره های(خلج) دل من کرده هوای مدینه دوباره امشب برافاطمیه این دل دیگه بیقراره امشب یاد فاطمیه هر دم می زنه آتیش به سینه تو دلم مونده یه آهی کِی میشه برم مدینه بی بی جون بگو چه هاشدتوی کوچه مدینه بشکنه دست عدو که سیلی زد ز روی کینه برا بانوی مدینه ای خدا کاشکی بمیرم برا رزق فاطمیه از علی مدد بگیرم ای خدا کاشکی همیشه نوکر زهرا بمونم تانفس دارم به سینه روضه ی زهرا بخونم روضه ٔغربت زهراکه زغم موهاش سفیدشد واسهٔ عشق ولایت پشت در زهرا شهیدشد فاطمه اُمِ اَبیها مددی تو از کرم کن دل غمدیده ی ما رو ساکن کوی حرم کن .
روضه هایی عجیب می خواند از شب و روز کربلای حسین با خجالت به زینبش می گفت: پسرانم همه فدای حسین * از خدا خواست که قد من را ای خدا بیشتر هلالش کن دست بر دامن سکینه گرفت پسرم را بیا حلالش کن * زیر این آفتاب چون آتش بدنش ذره ذره آب شده تشنه لب مانده آن قدر این جا صورتش سوخته، کباب شده * بعد آن مشک پاره? پسرش شرم دارد از این چرا زنده است هر کجا شیر خواره می بیند از نگاه رباب شرمنده است * در کنار چهار صورت قبر آن قدر گریه کرده بی حال است ظهر امروز باز غش کرده روضه خوان شهید گودال است: * گفت زینب میان مردم شام فکر رأس برادرت بودی؟ راستی این دفعه جواب بده راضی از دست نوکرت بودی؟ * گفته بودم که روز عاشورا همه دم پیش خواهرش باشد قبل از آن که کسی شهید شود پیش مرگ برادرش باشد * سر عباس را به نی دیدی لب او خشک بود یا تر بود؟ خواب دیدم که آب ها را ریخت نگران لب برادر بود * دست او جای دست مادر تو من شنیدم که زود پرپر شد سر عباس را به نی بستند بس که افتاد مثل اصغر شد
. 🏴 سوگواری (س) برای فرزندان پس از واقعه کربلا بشیر به فرمان امام سجاد(علیه السلام) وارد مدینه شد تا خبر بازگشت اسرای آل الله(ع) را بدهد، در راه ام البنین(س) به بشیر برخورد فرمود: ای بشیر از امام حسین(ع) چه خبر داری؟ بشیر گفت: ای ام البنین خدا تو را صبر دهد که عباست کشته شد. ام البنین(س) فرمود: از حسین مرا خبر ده. بدین گونه بشیر خبر شهادت یک یک فرزندانش را به او داد اما ام البنین(س) پیاپی از امام حسین(ع) خبر می گرفت و می گفت فرزندان من و آن چه در زیر آسمان است فدای حسینم باد و چون بشیر خبر قتل آن حضرت را به او داد صیحه ای کشید و گفت: ای بشیر رگ قلبم را پاره کردی! و صدا به ناله و شیون بلند کرد... معاویه بن عمار از امام صادق (ع) روایت کرده که ام البنین به بقیع می رفت و بر پسران خویش شیون می کرد، ناله ای غم انگیز و جانگداز که مردم بر گرد او جمع می شدند و گوش می دادند و گریه می کردند. حتی مروان هم که از بزرگ ترین دشمنان خاندان رسالت بود می آمد و زاری او را می شنید با آن سنگدلی گریه می کرد. 📚منبع: اصفهانی؛ مقاتل الطالبیین؛ ص ۸۵ .
. مادرِ عباسم و عشقم حسینِ فاطمه است خوش به حالم نامِ من امّ البنینِ خادمه است قطره ای بودم ولیکن وصلِ دریا گشته ام زوجه ی شاه و کنیزِ بیتِ زهرا (ع) گشته ام هرگز از دامانِ او دستم نمی گردد رها ذرّه ای از خاک باشم در حریمِ این سرا آنکه از باغش شود هفتاد و دو گل بهترین کربلایش محشری بر پا نماید در زمین سر نَهم بر آستانش با کمالِ افتخار کز حسن دارم صفا و از حسینش اعتبار نور می بینم در این دو از چراغِ کیستند باورم جز آفتابِ یاس و حیدر نیستند هر دو سعدِ اکبرند و بر خلایق برترند سیّدِ عالی مقام و هر دو عالم سرورند شکرِ حق گویم که هستم از محبّانِ بتول تا طوافِ جان کنم بر گردِ طفلانِ بتول! ✍ .