eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5992355641442698735.mp3
2.35M
#ترکی 🌹دردیمه درمان رقیه 💠 #کربلایی_امیر_برومند #شور_ترکی فوق #زیبا
Moghadam-Shab3Fatemieh11397[03].mp3
8.6M
▪️میم مثل مادر ، یه مادری که وسعتش یه آسمونه▪️ 🎤 سبـک : سـنـگـیـن 🗓مراسم : شب سوم فاطمیه اول 1397
. میم مثه مادر ، یه مادری که وسعتش یه آسمونه یه مادری که رحمتش تا بیکرونه یه مادری که مادر فصل خزونه میم مثه مادر ، یه مادری که غربتش غم زمونه یه مادری که آه سردش نیمه جونه یه مادری که قامتش خیلی کمونه میم مثه مادر ، یه مادری که سایه ی لطفش رو سر ابراست یه مادری که ساحل قلبش پشت و پناه خروش دریاست میم مثه مادر ، یه مادری که مادر کل غمای دنیاست یه مادری که قدش کمونه ولی ساوت عرش معلاست میم مثه مادر ، مادر مهتاب ، مادر زینب ، مادر ارباب ... آه و واویلا ، آه و واویلا ، آه و واویلا ، آه و واویلا ... میم مثه مردم ، یه مردمی که خیلی بی حیا و پستن یه مردمی که ریشه ی عدلُ گسستن یه مردمی که دست یه امیرو بستن میم مثه مردم ، مردمی که فقط تو کینه ها یه دستن دیدن چی شد ولی سر جاشون نشستن اونایی که حُرمت حیدرو شکستن میم مثه مردم ، مردمی شهری که حُرمت یاسو دریدن میون کوچه با دست بسته نور چشاشو هی میکِشیدن میم مثه میخ و میم مثه مرگِ یه مادر و یه بچشو دیدن میم مثه مردی که پیش چشمامش خونشو به آتیش کشیدن میم مثه ماه کبود حیدر ، عروج بود و نبود حیدر ... آه و واویلا ، آه و واویلا ، آه و واویلا ، آه و واویلا ... میم مثه مرهم ، مرهم زخم سینه ای که خون میباره زخمی که جز تحملش نداره چاره زخمی که مرهمی به روش اثر نداره میم مثه مَحرَم ، مَحرَم راز سینه ای که بی پناهه مَحرَم اون که مَحرَمش فقط یه چاهه اون که به غربتش در و کوچه گواهه میم مثه مردی که تو مدینه میدن نشونش هِی با اشاره حتی برا جواب سلامش مردم میگیرن هی استخاره میم مثه مردی که داغ یارش کرده چشاشو پُر از ستاره کسی نمونده نَه اینکه مرهم ، اینک رو زخماش نمک نذاره میم مثه مشکل چشای مادر ، میم مثه مسمار کابوس حیدر ... آه و واویلا ، آه و واویلا ، آه و واویلا ، آه و واویلا ... .
Moghadam-GolchinImamZaman[32].mp3
6.53M
❤️|🌸🍃 🎧 #سبک_واحد 👆 🎤کربلایی جواد #مقدم👌 @emame3vom 🎼 الا که ای نادیده دل میبری تو را هر که خواند بجان میخری سه شنبه شد و پر زدم کوی تو شدم زائر #جمکران کوی تو #امام_زمان عج🍃🌸 #جمعه_های_دلتنگی 🌼🍃 ♻️ #پیشنهاد_دانلود 💯 ♻️گلچین نواها و نوحه‌ها در ↙️ •┄┅══••↭••══┅┄• 🎤 @emame3vom 🎤 •┄┅══••↭••══┅┄•
🔸🔶《السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ(ص) السَّلامُ عَلَيْكِ يَا اُمَّ الاَئِمَّة النُجَبَاء، السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا فَاطِمَهَ الزَهرَاء(س)》🔶🔸 ✅در روایات آمده است که حضرت فاطمه(س) در اواخر عمر شریفشان در دو جا تبسم و لبخند به لب داشتند! 1⃣هنگام شنیدن خبر شهادت خود از حضرت رسول اکرم(ص) : در این باره عایشه در شرح لحظات آخر عمر رسول اکرم(ص) نقل می کند که؛ 📋《دَعَا رَسُولُ اللهِ(ص) ابْنَتَهُ فاطِمَهَ(س) فَسارَّها، فَبَکَتْ، ثُمَّ سارَّها فَضَحِکَتْ، فَسَأَلْتُها عَنْ ذلِکَ!》 ♦️هنگامى که رسول خدا(ص) مریض شد، رسول خدا(ص) در ساعات آخر عمرش حضرت فاطمه(س) را به حضورش فراخواند و لحظاتی به نجوا و صحبت محرمانه پرداخت، من از دور دیدم که فاطمه(س) نخست گریه کرد و سپس خندید. دخترش فاطمه را نزد خود خواند و در گوش او سخن گفت. فاطمه(علیها السلام) گریه کرد، مجدّداً رسول خدا با او نجوا کرد، فاطمه(ع) خندید. من از این کار تعجب کرده و از دختر پیامبر(س) پرسیدم: ای فاطمه(س)! با رسول خدا(ص) چه صحبتی کردید که اول گریه کردی و سپس خندیدی؟ او از فاش کردن موضوع مذاکره خودداری کرد، ولی پس از رحلت رسول اکرم(ص) وقتی مجدد از او خواستم که آن را بگوید، فرمود : 📋《أَمّا حَینَ بَکَیتُ فَإِنَّهُ أَخْبَرَنى أَنَّهُ مَیتٌ، فَبَکَیتُ، ثُمَّ أَخْبَرَنى أَنّى أَوَّلُ أَهْلِهِ لُحُوقًا بِهِ فَضَحِکْتُ!》 ♦️پدرم در مرحله نخست، از رحلت خود به من خبر داد و لذا گریه کردم، ولی سپس به من فرمود : اولین کسی که از خانواده ام به من ملحق می شود، تو هستی و لذا خنده نمودم.(۱) 2⃣هنگام ساخت تابوت به پیشنهاد اسماء : در روایتی از اسماء نقل شده است که در همین روزها حضرت فاطمه(س) خطاب به اسماء فرمود : 📋《أَلَا تَرَیْنَ إِلَى مَا بَلَغْتُ؟ فَلَا تَحْمِلِینِی عَلَى سَرِیرٍ ظَاهِرٍ!》 ♦️آیا نمی‌بینی من در چه حالی هستم؟ مبادا مرا روی تخته‌ای بگذارید که جنازه‌ام ظاهر باشد. (گویا تابوت آن‌زمان همانند نردبانى بدون دیوار بوده، وجنازه را روى آن مى‌گذاشتند، و جنازه مشخّص مى‌شد و پارچه‌اى روى جنازه‌ى آنها مى‌انداختند و حجم جسم آنها از زیر پارچه پیدا بود، و هرکس آن ها را می دید تشخیص مى‌داد که مرد است یا زن!) اسماء گفت : 📋《لَا لَعَمْرِی وَ لَکِنْ أَصْنَعُ نَعْشاً کَمَا رَأَیْتُ یُصْنَعُ بِالْحَبَشَةِ!》 ♦️نه! به جان خودم قسم! بلکه نظیر آن تابوتی را برای تو درست می‌کنم که در حبشه دیده بودم. فاطمه(س) فرمود : 📋《فَأَرِینِیهِ!》 ♦️پس نمونه‌ی آن را به من نشان بده! 📋《فَأَرْسَلَتْ إِلَى جَرَائِدَ رَطْبَةٍ فَقُطِّعَتْ مِنَ الْأَسْوَاقِ ثُمَّ جَعَلَتْ عَلَى السَّرِیرِ نَعْشاً وَ هُوَ أَوَّلُ مَا کَانَ النَّعْشُ فَتَبَسَّمَتْ وَ مَا رُئِیَتْ مُتَبَسِّمَةً إِلَّا یَوْمَئِذِِ》 ♦️اسماء فرستاد تا از بازار شاخه‌های تازه‌ی خرما آوردند. آنگاه آن تابوتی را که در حبشه دیده بود ساخت و آن اوّلین تابوتی بود که ساخته شد. حضرت فاطمه(س) پس از دیدن آن تابوت خندان شد و هیچ وقت غیر از آن موقع خندان نشده بود.(۲) در روایتی دیگر آمده که حضرت(س) وقتی تابوت را مشاهده نمود، فرمود : 📋《اُسْتُرِينِي! سَتَرَكِ اَللَّهُ مِنَ اَلنَّارِ》 ♦️حجم بدنم را بپوشان که خداوند متعال بدن شما را از آتش دوزخ مستور گرداند.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : ای خوش آن روزی که ما، در خانه مادر داشتیم  دیده از دیدار رخشارش، منور داشتیم  هر کسی جسم عزیزش روز بر دارد، ولی  ما که جسم مادر خود را به شب برداشتیم!  کاش آن روزی که مادر گفت: پهلویم شکست!  ما دم در، حق حفظ جان مادر داشتیم  کاش آن روزی که تنها مادر ما را زدند  ما یکی را در میان کوچه، یاور داشتیم!  کاش محسن را نمی‏کشتند، تا ما غنچه‏ یی  یادگار از آن گل رعنای پرپر داشتیم!  کاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم  جای آغوشش به خاک تیره، بستر داشتیم!  این در و دیوار می‏گرید به حال ما، که ما  مادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم!  مادر ما، رفت از دنیا در آن حالی که ما  گریه بر حالش سر قبر پیمبر داشتیم!  (میثم) از دل می‏ سراید شعر جانسوزش، بلی  از عنایت ما به او چون لطف دیگر داشتیم! 👤غلامرضا سازگار 📚منابع : ۱)امالی شیخ طوسی، ص۴۰۰ ۲)کشف الغمّه اربلی، ج۱، ص۵۰۳ ۳)تهذیب الاحکام طوسی، ج۱، ص۴۶۹
. آتش زدن درب خانه مولا زبان حال حضرت زینب سلام الله علیها کوچه قرق ازدحام در نمی یومد صدام همه جا ز دود پرو خوب نمیبینه چشام مادرم زخمی شده سینه اش خونی شده میگه فضه تو بیا محسن قربونی شده دست بابا بسته شد وقتی در شکسته شد دور گردن بابام ریسمان انداخته شد خونه پر شد از حرامی قد مادر شد کمانی بعد از اون خونه نشین شد مادر ما در جوانی وای وای وای مادرم مادرم بود یه تنه حامی و یار بابام باهمه هستی خود شد خریدار بابام چهل تا نامرد یه طرف مادر ما یه طرف از بس خورده بود قلاف تونش ز دست برف داد میزد تنها تویی به خدا علی ولی تا جون دارم من میگم ولی الله منی شیر حق تنها تویی تو بهر من مولا تویی تو کوری چشمان ثانی هستی زهرا تویی تو وای وای وای مدارم ثانی و قنفذ اون همه مرد بی حیا مادر و زدندو بابارو بردن بی عبا پا برهنه بود بابام بی اممامه بود بابام کاشکی من میمردمو نمیدیدم با چشام بابارو میکشیدن جلوی ما بچه ها هر کاری کرد مادر نشد دست اون رها کرد جسارت بی حیایی گفت مغیره پس کجایی زد مغیره با قلافش بشکند دستش الهی وای وای وای مادرم شعر از سائل حضرت زینب سلام الله علیها حسن رضا محمودی سلامتی و تعجیل در عمر ظهور مهدی فاطمه (عج) صلوات .
. سبک مدینه شهر پیغمبر با امام زمان عج دوباره جمعه شد مولا دلم کرده هوای تو بوَد با گریه و زاری به لب شور و نوای تو بیا مهدی ، بیا مهدی (2) دوباره جمعه شد مولا نگر چشم انتظارم من برای دیدنِ رویت یا مهدی بیقرارم من بیا مهدی ، بیا مهدی (2) دوباره جمعه شد مولا نمایم عطروبویت حس بسوزم از غم هجرت کجایی ای گل نرگس ؟ بیا مهدی ، بیا مهدی (2) دوباره جمعه شد مولا زِ بندِ غم رهایم کن به حق مادرت زهرا دعایم کن،دعایم کن بیا مهدی ، بیا مهدی (2) دوباره جمعه شد مولا رسد بر جان من بویت بوَد ای هستیّ زهرا دو دست خالیم سویت بیا مهدی ، بیا مهدی (2) دوباره جمعه شد مولا گدای روسیاه تو زِ اکرام شما آقا نشسته در پناه تو بیا مهدی ، بیا مهدی (2) .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا