eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. در رگ حادثه، خون موج زد، آیینه شکست شعله‌ور شد در و دیوار حرم، سینه شکست خون مالک به زمین ریخت، خبر سنگین است بعد مالک، به تن حوصله، سر، سنگین است اشک آغاز جنون است، تماشا سخت است دیدن بغض علی در غم زهرا سخت است خون ما وجه سلوک است که سالک باقی‌ست کشته شد مالک اگر، غیرت مالک باقی‌ست شعله‌ور بود و به ققنوس، توسل می‌کرد تشنه لب بود و لب آب تحمل می‌کرد وسط معرکه غوغاست، جنون می‌رقصد مالک انگار که در برکه خون می‌رقصد شعله‌ور بود درِ خانه، لگد بر در خورد داغ، مسمار شد و بر جگر حیدر خورد شعله‌ور بود خبر، دل به صدا آمده است خبر ار مصحف امّ الشهدا آمده است سنگ باران شده قاسم، شده دل، خونین‌تر این چه زخمی ‌ست که باشد ز عسل شیرین‌تر وسط معرکه غوغاست... شکسته بالش آمده مادر سادات به استقبالش جلوه آیینه طلب شد غزلش کرد خدا چه بگویم به چه حالی بغلش کرد خدا چه بگویم به چه حالی یل ما را کشتند قبله باقی ست فقط قبله نما را کشتند قبله باقی ست، خدا هست، بگو با صهیون صد چنین قبله نما هست بگو با صهیون عاقبت مسح جنون، خون به پر و بال کشید روضه قاسم ما نیز به گودال کشید بت بگو، بی سروپا باش، سراپا تبریم چند سالی ست که ما منتظر این خبریم کدخدا را برسانید! زمان، مستِ علی ست مالک افتاد زمین، تیغ، ولی دست علی ست کدخدا را برسانید که خون ارزان نیست ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست کدخدا را برسانید که حق تابنده ست مالک افتاد ولی خشم مقدس زنده ست زخم شمشیر اگر خورد به شیران... باشد حاج قاسم یکی از مردم ایران باشد چله‌ای هست که سردار...  نه بی سر شده‌اند همه مردم ما مالک اشتر شده‌اند دل ما سوخت در این روضه خبر سنگین است باکی از کشته شدن نیست، سعادت این است مالک افتاد زمین، قیمت حسرت چند است خوش به حالش که علی از دل او خرسند است نوبت روضه قاسم شد و جولان دادند روضه خوان‌ها خبر از سم ستوران دادند یا علی، اهل حرم دست به دامان تو اند مالک و قاسم هر عهد، شهیدان تو اند قنفذ از یک طرف و حرمله از سوی دگر بازهم در وسط معرکه، آهوی دگر خبر تازه، سر قافله آوار شده فاطمه پشت در خانه، گرفتار شده اشک آغاز جنون است! تماشا سخت است دیدن بغض علی در غم زهرا سخت است سر صبحی دم از آن زلف پریشان زده‌ایم اول روضه گریزی به شهیدان زده‌ایم مرگ بر بی کسی و واهمه! بر عشق درود تشنه جان داد حسین ابن علی بین دو رود تشنه جان داد نسوزد سر گیسوی حرم نگران بود حرامی نرود سوی حرم وای اگر آبروی قوم غدیری می‌رفت وای اگر دختر ارباب اسیری می‌رفت روضه خوان گفت شبی خیمه به غارت رفته است روضه خوان گفت که زینب به اسارت رفته است خطبه خوان زینب کبراست بگو با صهیون کربلا آخر دنیاست بگو با صهیون در عطش چاره همین بود که دریا باشیم ارباً اربا شده اکبر لیلا باشیم سامرا تا به حلب جمع پریشانی بود تیغ خیبر شکنی، ارث سلیمانی بود سر طوفان شب بی حادثه بر شانه ماست ابرها مرز ندارند سفر خانه ماست غرش ماست که از شط مصاف آمده است صاعقه دور سر ما به طواف آمده است کدخدا را برسان! جلوه به زخم آکنده ست خون ما بت‌شکنان، گور بتان را کنده است زخم و خون آرزوی ماست، بگو با صهیون زخم ارثیه زهراست بگو با صهیون صبح صادق زده و ضربت آخر مانده ست راه باز است اگر سیدعلی فرمانده ست اشک من حسرت محض است پر از فریادم کشته شد یار ولی یاد بتول افتادم گریه کردیم ولی عقده ز دل باز نشد مگر از پشت در خانه غم آغاز نشد خواست آن فرصت عهد ازلی را نبرند فاطمه پشت در آمد که علی را نبرند کدخدایان نجس سرّ مگو را کشتند یک نفر یار علی بود که او را کشتند شعله بر بال و پر روح الامین افتاده سوره کوثر قرآن به زمین افتاده آن طرف نعره یک بی سروپا می‌شنوم این طرف از پس در فضه بیا می‌شنوم شعله‌ور شد حرم و معجر زهرا هم سوخت روضه خوان گفت که موی سر زهرا هم سوخت .
. هر دلی فاطمی است، وقت ظهور شب او صبح عید خواهد شد حاج قاسم به خون خود آموخت، «مرد میدان» شهید خواهد شد اگر امن است خیمه‌گاه و حرم، شک نکن صاحب علم زنده است کدخدا را بگو به کوری تو، حاج قاسم هنوز هم زنده است حمزه‌‌کش‌های بی‌جگر، زحسد در اُحد طعنه بر اَحد بزنند چه خیالی است اینکه شب کوران پشت خورشید حرف بد بزنند ذلت کدخداپرستی هم نکته‌های «ظریف» می‌طلبد من تعجب نمی‌کنم که هنوز «حاج قاسم» حریف می‌طلبد نسترن‌های کوچه‌ می‌دانند، باغ ما بی گل آقاقی نیست اتفاقا گواهی عشق است، امنیت امر اتفاقی نیست   اتفاقا گواهی شهداست، وطنِ یاس و نسترن، ایران شهدا کوچه کوچه می‌گویند، دوستت دارم ای وطن، ایران تو بگو روبه‌روی ما در جنگ، پشت جلاد اجنبی باشد آنچه بالاست، پرچم شهداست شهر اگر شهر زینبی باشد خون شاعر حلال شد اما، عمر این بیت‌ها حرام نشد به ته خط رسیده‌ایم ولی کار ما با علی تمام نشد .
. دل به نور امید باید داد/ پای پرچم شهید باید داد آسمان سوخت چشم باران سوخت پرچم ما نه، قلب ایران سوخت آی بیگانه اشک، شبنم ماست خون ما رنگ سرخ پرچم ماست خوار و ارزان مبین غم ایران کفن ماست پرچم ایران راز تشنه لبی نخواهم گفت گله با اجنبی نخواهم گفت کربلا از صدا نمی‌افتد علم از دست ما نمی‌افتد ✍ .
. غزه تنهاست...! غزه مظلوم است! فرق نامرد و مرد، معلوم است سرِ ما رفته روی نی، مردم! بی‌کفن مانده غزه، ای مردم! شب خون، روز امتحان، غزه! زخم حلقوم کودکان، غزه! بغض، راه گلوی ما بسته است آب را شمر روی ما بسته است بسته بال و شکسته پر، غزه... کودکان تشنه‌اند در غزه... برگ ریزان به باغ می‌بینم داغ‌ها روی داغ می‌بینم بین آتش، عروسکی مانده است زیر آوار، کودکی مانده است دیده‌ام طفل بی‌سری اینجا خشک شد شیر مادری اینجا هان نگو غزه! کربلا این است قتل عام فرشته‌ها این است شب غزه، بُروز عاشوراست مردم! امروز، روز عاشوراست خاک را غرق خون غزه ببین کربلا را درون غزه ببین حق و باطل به هم فراز شده پای صهیون به خیمه باز شده کربلا جاری است ای مردم روضه تکراری است ای مردم .
. سلام‌الله‌علیها چشمِ در راه مانده‌ام مادر! اشک را بی اراده می‌داند غُصهٔ ما ز داغِ مرگت را مادر از دست‌داده می‌داند مادر از دست داده یعنی ما -ما که قربان نام یار رَویم- مثل هر داغدیده‌ای، یارب! "کاش" می‌شد سرِ مزار رویم...! کاش می‌شد سر مزارِ بتول با هیاهو می‌آمدیم، خدا...! کاش چون کودکانِ بی‌مادر به سر و سینه می‌زدیم، خدا...! اینَک اما تفاوتی نکند! بسته‌ایم عهد عشق با زهرا از همین راه دور، می‌خوانیم: «السلام علیکِ یا زهرا» السلامُ علیکِ یا اُمّاه ازچه پاسخ نمی‌دهی؟ مادر! گله دارم -به اذن تو- با «میخ» شِکوِه دارم -به اذن تو- با «در» آه... ای میخِ در! بتول است این...! از چه این قدر شعله‌ور شده‌ای!؟ آه... ای در! به این فشارِ عجیب، قاتل مادر و پسر شده‌ای !! آه... ای در! چگونه رویت شد!؟ چه کسی گفته خون به پای تو نیست!؟ میخِ در! شرم کن ز اطفالش... "سینهٔ حوریه" که جای تو نیست! سینهٔ حوریه‌ست جای حسن سینهٔ حوریه‌ست جای «حسین» ... نامِ «ارباب» آمده! برویم، از همین جا به «کربلای حسین» دست نامرد پای مرکب‌ها نعل نو تا که بست، یازهرا زیرِ پایِ ستور... در گودال... استخوان‌ها...شکست... یازهرا... «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤به نفس: بند1⃣ لالالالایی داره حال تلظی تو منو میکُشه لالالالایی گل نازم الهی چشای تو وابشه لالالالایی ای نور دل مادر نگرون تو شدن همه آروم باش نَفَس من عمو رفته سمت علقمه تا بهت یک جرعه ی آب برسه همه ی دنیا به رباب برسه این آخرین باره که چشم من داره گلش رو میبینه میون گهواره علی علی لای لای بند2⃣ لالالالایی لب تو شده مثل کویر ترک زده لالالالایی دل من شده مثل یه زخم نمک زده لالالالایی ای ماهم دیگه پاشو روی دستای بابا برو میخواد که توی این دشت به همه نشون بده تو رو ‌ تا که این ناله به جواب برسه تا بهت یک جرعه ی آب برسه دیگه برو حالا تو آغوش دریا خدا به همراهت منتظره بابا علی علی لای لای بند3⃣ لالالالایی خودتو روی دست بابایی تکون نده لالالالایی پسرم به سه شعبه گلوتو نشون نده لالالالایی دلشوره منو کشته که میاد صدای هلهله میترسم تو رو از شیر بگیرن با تیر حرمله نگرونم تیر جای آب برسه اینجوری نالم به جواب برسه دلم شده کنده از این همه خنده کاش نبینم هیچ وقت باباتو شرمنده علی علی لای لای شعر و سبک: محمدرضا محمدی✍ ............. بی جگرها جگر حمزه به دندان گیرند انتقام احد و بدر ز طفلان گیرند...
تب و تابی که در حیرت فروشم، «مُفت مژگانش!» گران‌سنگ است هر زخمی که دید آئینه، ارزانش من از «شرم غلاف» و «لاف شرم»، آشفته می مانم که پشت و روی تیغش را ببوسم جای دستانش! ضریحش گر نگیرد دستِ نومیدم، نمی‌دانم کدام امّید خواهد داد دستم را به دامانش...!؟ مزارش را شریف آیا به ظنِّ خود نمی‌خوانند!؟ ببین که تا کجاها پر کشیدند اهلِ افغانش به قیل و قالی از پائین به بالا می‌رود نرخی... شود فرّاش قبر حضرت سلمان، سُلیمانش! تعارف گر کند چشمش به دمنوشِ غزل، ای دل! سرم را بشکن و چون توبه نشکن نرخ فنجانش به «ارث» و «مالکیّت» شبهه می‌شد گر نمی‌چرخید کلید خانه‌ی الله در دستِ نیاکانش! موذن‌زاده در فردوس از قلبِ سلیم خود کند تعلیمِ موسیقی به لالان و بلالانش عمویی شیرکُش دارد... اُحُد گردد فدای او! برادرزاده‌ای دارد... که اهل کوفه، قربانش! کمی از رحمتش بیرون زده از چاکِ عقلِ ما و گرنه در تبِ محشر، پناهنده‌ست شیطانش گدای سرچراغی‌های بازار نجف گشتم کشیدم منّت سود از ترازوهای میزانش اگر دلشوره‌ی کرب و بلا بر شیعیان رزق است ستاره می‌چکد شب‌های روضه، از نمکدانش به پابوسِ نجف، خورشید اگر هر روز می‌آید سرِ صبحی، اجازه گیرد از «شاهِ خراسانش» «علی» فرقی ندارد با «علی»! «آئینه»، «آئینه» ست! نجف، مشهد شود در حیرتِ آئینه گردانش به هنگام ورودش، آمده با اشک، باورکن! هر آن زائر که دیدی ساعت برگشت، خندانش سپرده کوله‌بار حاجتش را دستِ شاه و بعد سبک‌بارانه بر می‌گردد امشب سمتِ اُستانش... چقدر ایرانیان مانوس با سلطان خود هستند...! خدا از ما نگیرد...! چون که ایران است و سلطانش...! 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غرق دلشوره ایم و می ترسیم شیعه عادت کند به غیبت تو 🎙 💔 🌷 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم