.
📋تنها حرمی که روضه خون نداره - حرم کریمه
#زمزمه
#روضه_امام_حسن (ع)
....................................................
.(بند اول).
اون جا که غم از آسمونش میباره - حرم کریمه
تنها حرمی که روضه خون نداره - حرم کریمه
اومدم زیارتت بیگریه / بی زاری
چرا هر چی غربته تو داری
حتی توی خونتم بییاری / وای
سلام آقا
میشه به ما بگی چشات چی دیده
ای پسر مادر قد خمیده
موهات چرا از بچگی سفیده
.(بند دوم).
اونجایی که حتی سایه بون نداره - حرم کریمه
از گنبد و بارگاه نشون نداره - حرم کریمه
هنوزم صحن و سرات خاکیه / ای آقا
هنوزم غریبی مثل مولا
توو بقیع میگیره غربت معنا / وای
سلام آقا
سلام ما به بغضای شبونت
سلام به گریه های بی بهونه ت
حتی غریب بودی میون خونت
شاعر : #بهمن_عظیمی ✍
....................................
حاج مسعود پیرایش
📋ذکر پر برکت او تذکره ی ما شده است
#مناجات
#مدح_امام_حسن (ع)
#روضه_امام_حسن (ع)
#روضه_حضرت_زهرا (س)
🏴مراسم عزاداری #امام_حسن (ع)
....................................................
سِرِّ توحید نهان است در ایمانِ حسن
معرفت رنگ گرفته است از عرفانِ حسن
خاکِ سلمان همه هستند مسلمان حسن
پس بگوئید به ما ساکنِ ایران حسن
زیر چتر حسنی پیر نخواهم گردید
قدرِ یک لحظه زمینگیر نخواهم گردید
هرگز از عشق حسن سیر نخواهم گردید
تا خود حشر منم دست به دامان حسن
عطر او پخش که شد باد ، وصالش را دید
حُسن زیباییِ مخلوق ، مثالش را دید
آن که در صبح ازل نورِ جمالش را دید
از همان روزِ نخستین شده خواهان حسن
روضه خواندیم که این دیده ی تر ثبت شود
گریه کردیم که این هفت صفر ثبت شود
نام من در دل تاریخ اگر ثبت شود
بنویسید مرا بی سر و سامان حسن
رنگ پیراهن سرسبزِ دیارم حسنی ست
پرچم یَشمیِ خوش نقش و نگارم حسنی ست
نه فقط من..،همه ی ایل و تبارم حسنی ست
بوده جدَّم یکی از پیرغلامانِ حسن
ذکر پر برکت او تذکره ی ما شده است
با عنایات حسن رزق ، مهیا شده است
این شعارِ همهی ما ، حسنیها ، شده است:
" تا ابد هرچه کریم است به قربان حسن"
خاک خشکیم که لبتشنهی جامی بودیم
کوه رنجیم که سرگرم سلامی بودیم
کاش..،ای کاش که ما مردِ جذامی بودیم
می نشستیم سر سفره ی احسان حسن
من از آن روز که در بند شدم ، خوشحالم
فقط از دوری معشوق خودم مینالم
پوزه بر خاک قدمگاهِ حسن میمالم
بلکه سهمم بشود تکه ای از نانِ حسن
عاقبت گردِ خوشی بر سرِ غم می ریزد
از دل صحن حسن نوحه و دم می ریزد
هنرِ فرشچیان پای حرم می ریزد
حک شود شعرِ حِسان سردرِ ایوان حسن
روضهتر از غم آقای کریمان ،غم نیست
وای بر زخمیِ غربت که بر آن مرهم نیست
مادریتر ز حسن در همه ی عالم نیست
تو نگو حضرت صدّیقه..،بگو جانِ حسن!
آه! اربابِ کرم خیره به مسمارِ در است
از مصیبات حسن ، خونِ خدا خونجگر است
سخت تر از غم گودال ، غم آن گذر است
گریهکُنهای حسیناند پریشان حسن
کوچهای تنگ برای غم او بانی بود
قاتلش آنچه که میدانم و میدانی بود
بدتر از زهرِ هلاهِل..،زدنِ ثانی بود
داغ ناموس گرفتهاست گریبان حسن
سیلی محکمِ آن پست که بر حَورا خورد
من بمیرم! حسن از دیدنِ آن، بد جا خورد
پیش چشمان پسر ، چادر مادر پا خورد
تا ابد خشک نشد دیده ی گریان حسن
شاعر : #بردیا_محمدی ✍
....................................
📋غرور کودکیم هنوز دلگیر کوچههاست
#زمزمه
#روضه_امام_حسن (ع)
#روضه_حضرت_زهرا (س)
....................................................
.(بند اول).
غرور کودکیم هنوز دلگیر کوچههاست
شب گریههای من پر از تصویر کوچههاست
موهام اگه سفید شده تقصیر کوچههاست
یه روزی تو کوچهها ، یه مادری نشست
غرور چند نفر ، سر گوشوارهای شکست
یه سیلی بیحیا به مادرم زدش
از اونجا تا به خونمون نشسته اومدش
تو کوچهها خورد اون روز ، به صورت ما سیلی
یکی زد اما اومد ، صدای چند تا سیلی
.(بند دوم).
دلیل بغض هر شبم یه خاطر است فقط
یک سیلی زد یک عمر حسن شرمنده شد ازم
آتیش میگیره صورتم حرفش میاد وسط
هیشکی بهش نگفت ، اونکه زدی زنه
گوشواره با یه سیلی ساده نمیشکنه
دنیا تو حسرته ، روزای روشنه
دوران کودکیم ، شرمنده منه
....................................
👇
.
#فاطمیه
پروانه سوخت در دل شعله...، پری نداشت
فرجام عشق عاقبت بهتری نداشت
فرهاد را مُصیبتِ شیرین هلاک کرد
درد فراقدیده که درمانگری نداشت
ایمان به بازگشت تو کمرنگتر شده
این شهر مثل قبل به تو باوری نداشت
گشتم سراغی از تو بگیرم ولی چه سود
جز نرخ نان کسی خبر دیگری نداشت
از این به بعد یکنفری آه می کِشَم
دیگر مگو که داغ تو غمپروری نداشت
پیرم ولی به درد ظهور تو می خورم
شاید کسی برای تو چشم تری نداشت
سر را برای آمدنت نذر می کنم
شرمندهام ، گدای تو سیم و زری نداشت
طوفانِ نفس ، قایق روح مرا شکست
کشتیِ موجدیده ی من لنگری نداشت
آنقَدر بی ملاحظه ام وقت معصیت!...
اصرار بر گناه مرا کافری نداشت
من را ببخش ، خادمِ خوبی نبوده ام
این روسیاه ظرفیت نوکری نداشت
در اوج بی توجهی ام ، دوست دارمت!
دلداده ات شبیه به تو دلبری نداشت
بیچاره می شدیم اگر فاطمه نبود
سَرخورده بود کودک اگر مادری نداشت
کیفی نداشت عالم اگر که نجف نبود
لطفی نداشت خِلقَت اگر حیدری نداشت
فریاد می زنم دمِ ایوان طلا : عــلــی!
طعم مِی ضریح تو را ساغری نداشت
آشفته ام ، علاج دلم خاک کربلاست
شهری که پادشاه شریفش سری نداشت
آقا تو را قسم به پناهِ علی ، بیا
یاسی که تاب حملهی زجرآوری نداشت
با ضربهی لگد دو سه تا دنده خُرد شد...
دیگر مدار اهل کسا محوری نداشت
#مناجات_با_امام_زمان عج
#شهادت_حضرت_زهرا
#فاطمیه
#بردیا_محمدی ✍
...........
.
#فاطمیه
با اینکه پیکرِ پسرش بوریا شود
عریان به روی خاک بیابان رها شود
با اینکه از قضیّه خبر داشت فاطمه
با اینکه دردِ دست و کمر داشت فاطمه
پا شد برای امرِ مهمی وضو گرفت
آهی کشید و بغضِ بدی در گلو گرفت
صندوقچه ی لباس و کفن را که باز کرد
نفرین به اهل کوفه و شام و حجاز کرد
میدید فاطمه شده پنجاه سال بعد
در قتلگاه آمده سرباز اِبن سعد
با نیزه اش به روی تن شاه میکشد
نقشه برای پیروهن شاه میکشد
زهرا که دید واقعه را سوخت عاقبت
با آه و گریه پیروهنی دوخت عاقبت
با بازوی شکسته ی خود... روزِ آخری
با چشم نیم بسته ی خود... روزِ آخری
پیراهن حسین خودش را قواره کرد
گریه برای آن بدن پاره پاره کرد
هر سوزنی که رفت به دستش دلش شکست
میدید نیزه ای وسط سینه اش نشست
پیراهنش همینکه به زیر گلو رسید
در قتلگاه پنجه ی قاتل به مو رسید
تا روی پیکر پسرش یک سپاه رفت
خولی رسید و فاطمه چشمش سیاه رفت
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا
#گروه_یا_مظلوم
.
.
.
#فاطمیه
پروانه سوخت در دل شعله...، پری نداشت
فرجام عشق عاقبت بهتری نداشت
فرهاد را مُصیبتِ شیرین هلاک کرد
درد فراقدیده که درمانگری نداشت
ایمان به بازگشت تو کمرنگتر شده
این شهر مثل قبل به تو باوری نداشت
گشتم سراغی از تو بگیرم ولی چه سود
جز نرخ نان کسی خبر دیگری نداشت
از این به بعد یکنفری آه می کِشَم
دیگر مگو که داغ تو غمپروری نداشت
پیرم ولی به درد ظهور تو می خورم
شاید کسی برای تو چشم تری نداشت
سر را برای آمدنت نذر می کنم
شرمندهام ، گدای تو سیم و زری نداشت
طوفانِ نفس ، قایق روح مرا شکست
کشتیِ موجدیده ی من لنگری نداشت
آنقَدر بی ملاحظه ام وقت معصیت!...
اصرار بر گناه مرا کافری نداشت
من را ببخش ، خادمِ خوبی نبوده ام
این روسیاه ظرفیت نوکری نداشت
در اوج بی توجهی ام ، دوست دارمت!
دلداده ات شبیه به تو دلبری نداشت
بیچاره می شدیم اگر فاطمه نبود
سَرخورده بود کودک اگر مادری نداشت
کیفی نداشت عالم اگر که نجف نبود
لطفی نداشت خِلقَت اگر حیدری نداشت
فریاد می زنم دمِ ایوان طلا : عــلــی!
طعم مِی ضریح تو را ساغری نداشت
آشفته ام ، علاج دلم خاک کربلاست
شهری که پادشاه شریفش سری نداشت
آقا تو را قسم به پناهِ علی ، بیا
یاسی که تاب حملهی زجرآوری نداشت
با ضربهی لگد دو سه تا دنده خُرد شد...
دیگر مدار اهل کسا محوری نداشت
#مناجات_با_امام_زمان عج
#شهادت_حضرت_زهرا
#فاطمیه
#بردیا_محمدی ✍
...........
.
#فاطمیه
با اینکه پیکرِ پسرش بوریا شود
عریان به روی خاک بیابان رها شود
با اینکه از قضیّه خبر داشت فاطمه
با اینکه دردِ دست و کمر داشت فاطمه
پا شد برای امرِ مهمی وضو گرفت
آهی کشید و بغضِ بدی در گلو گرفت
صندوقچه ی لباس و کفن را که باز کرد
نفرین به اهل کوفه و شام و حجاز کرد
میدید فاطمه شده پنجاه سال بعد
در قتلگاه آمده سرباز اِبن سعد
با نیزه اش به روی تن شاه میکشد
نقشه برای پیروهن شاه میکشد
زهرا که دید واقعه را سوخت عاقبت
با آه و گریه پیروهنی دوخت عاقبت
با بازوی شکسته ی خود... روزِ آخری
با چشم نیم بسته ی خود... روزِ آخری
پیراهن حسین خودش را قواره کرد
گریه برای آن بدن پاره پاره کرد
هر سوزنی که رفت به دستش دلش شکست
میدید نیزه ای وسط سینه اش نشست
پیراهنش همینکه به زیر گلو رسید
در قتلگاه پنجه ی قاتل به مو رسید
تا روی پیکر پسرش یک سپاه رفت
خولی رسید و فاطمه چشمش سیاه رفت
#شهادت_حضرت_زهرا
#گروه_یا_مظلوم
................
#رباعی
#حضرت_زهرا
هرچندکهاز جان وجهانسیر شدم
در اوج جوانیام زمینگیر شدم
با اینهمهغمکهدیدهام،خوشحالم
چون،پایامام بیکَسام پیر شدم
#محمد_قاسمی ✍
.
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل
تا شعله دست بر پَرِ خَیرُ النِّسا گذاشت
ما را میان غصهی بی انتها گذاشت
باران کجاست؟! شمعِ نبی ذرّهذرّه سوخت...
آتش چه حسرتی به دلِ ابرها گذاشت
دیوار و در مجال تقلّا نمی دهند
باید برای بالشکسته فضا گذاشت
در هیچ مَسلَکی زدنِ زن روا نبود
لعنت بر آنکه بدعت خود را بنا گذاشت
یک بیحیا که حُرمتِ چادر نمی شناخت
روی حجاب عصمت حق ، ردِّ پا گذاشت
آئینه را فشار لگد ، تکّه تکّه کرد...
آنقَدر خُردهشیشه دمِ خانه جا گذاشت!
مسمارِ خسته فاطمه را تکیهگاه دید
سَر را به روی مخزن سِرِّ خدا گذاشت
وقتی که گفت : فضّه خذینی!...، عـلـی نشست
مشکل زنانه بود...، که حیدر رها گذاشت
▪️
بندِ طناب ولکُنِ دستِ علی نبود
سلمان به روی پیکر زهرا ، عبا گذاشت
#بردیا_محمدی
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
.
🏴 #فاطمیه ۱۴۰۳
#زمینه_احساسی
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#شهادت_حضرت_زهرا
#عبدالله_باقری ✍
✳️ اشعار تضمین از #بردیا_محمدی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
قربون مهرِ مادریت - که مایهی سعادته
قربون خاک چادرت - که درس استقامته
(هزینه داره از علی خوندن / میدونم
هزینه داره پای حق موندن / میدونم) ۲
ولی بازم میخونم
«در راه دوست هرچه هزینه دَهی کم است
اصلاً به پای یار نباید قصور کرد
تمرین سوختن به تماشا نمیشود
باید میان شعله همین را مرور کرد» ۲ ✳️
مادر زخمی // مادر غیرت ۲
مادر جبههی مقاومت ...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
شکر خدا که ما شدیم - مست نجف، مست علی
مادر خودش دستمونو - گذاشته توو دست علی
(شاه نجف حصنِ حصین ماست / میدونم
پشت و پناه سرزمین ماست / میدونم) ۲
با اعتقاد میخونم
«از برکت ارادت سلمان به مادر است
این خاک پاک اگر شده ایران فاطمه
طبق حدیث قدسی لولاک، در ازل
ما را خدا نوشته مسلمان فاطمه» ۲ ✳️
مادر شیعه // مادر ایران ۲
مادر آزادگان جهان ...
.
👇
.
#امام_زمان
بعید بود به دل اعتنا نمی کردم
غمی برای خودم دست و پا نمی کردم
کسی شکستن قلب مرا نمی فهمید
اگرچه آینه بودم ، صدا نمی کردم
به انتظار نشستن ، عجب مکافاتیست
گُمانِ این همه تأخیر را نمی کردم
من خراب کجا وُ خرابِ یار شدن...
زمان عقب برود ، ادّعا نمی کردم
گناهکاری من مایه ی عذاب تو شد
وفا که هیچ...،نمی شد جفا نمی کردم؟!
هزار مرتبه کج رفتم و تو بخشیدی
ولی چه فایده ، من که حیا نمی کردم
همیشه رِخوَتِ من دور کرد از تو ، مرا
همیشه تنبلی ام را بهانه می کردم!
اگر وصال تو یکبار سهم من بشود
تو را دقیقه ای از خود جدا نمی کردم
برای کُشتن من یک اشارهات بس بود
قسم به جدّ تو ، چون و چرا نمی کردم
هنوز هم که هنوز است ، دوستت دارم
وگرنه این همه " آقا ! بیا "...، نمی کردم
خوش است اگر برسد دست من به خاک نجف...
غبار صحن علی را رها نمی کردم
تمام لذت من بوسه بر ضریح علیست
فقط به دیدن آن اکتفا نمی کردم
دلم گرفته ، علاجش کجاست؟! نزدِ حسین...
چگونه آرزوی کربلا نمی کردم !
مگر تنش چِقَدَر زیر نیزهها ، پاشید...
خیال آمدن بوریا نمی کردم
#مناجات_با_امام_زمان عج
#بردیا_محمدی ✍
.
#امام_زمان_عج
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#غزل
گرچه درخت خشک دلم نا اُمید نیست
گویا بهار ، در دل این سَررسید نیست
جشنی که در نبودِ تو بر پا شود ، عزاست
این عیدها بدون حضور تو عید نیست
تقدیرمان به خال سیاه تو رفته است...
انگار بخت منتظرانت سپید نیست!
هفتاد پُشت من ، همگی عاشق تواَند
پس ماجرای عشق من و تو جدید نیست
بابابزرگم آرزویت را به گور بُرد
مَردی که از فراق تو قدَّش خمید..،نیست
در راهِ دوست جان بدهی..،بُرد کرده ای
هر کس که پای یار نمیرد ، شهید نیست
دست گناهکار مرا رو نمی کنی...
اینگونه پردهپوشیات اصلاً بعید نیست
خیلی کُمیت بندگیام لنگ می زند
این پا شبیه آنکه به سمتت دوید..،نیست
من در کمال خیرهسری ، دوست دارمت
این روسیاه هرچه که باشد..، پلید نیست
قفل دلم به دست علی باز می شود
مثل نجف برای دل من کلید نیست
انگورِ حیدریست دلیل جنون من
عقل از سرم کنار ضریحش پَرید..، نیست!
چیزی نمانده دق کنم از داغ کربلا
جز دوری از حسین..،عذابی شدید نیست
جانِ لبی که چوب شد از تشنگی..،بیا
جان تنی که گم شده..،در خطِّ دید نیست
▪️
وللّه اوجِ روضه همین مصرع است و بس:
جای عقیله در دل بزم یزید نیست
#بردیا_محمدی
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
■■■■■■■کانال ایتا
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/madahanpirbakran
للهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج🌸
#امام_زمان_عج
#غزل
چراغِ کوره راه شو ، به چشم ناتوان بِرِس
شبیه معجزه بیا ، به دادِ دردمان برس
بدون تو طلوع های ما غروبِ مطلقند...
به شکل آفتاب ، ای ظهورِ جاودان! برس
زمین به سینه می زند ، زمان هوار می کِشَد
طراوت زمین..، بیا ، سعادت زمان..، برس
ببین که سالخوردگی نشسته در کمین ما
هنوز دیر نیست پس..، به این همه جوان بِرس
هراس دارم اینکه بی تو عمر من به سر رسد
بهار من! شتاب کن..،نیامده خزان ، برس
چه می شود همین که چشم وا کنم..، ببینمت
دُرُست وقتِ بی خیالی ام..، تو ناگهان برس
به قلب عاشقم تمام شهر طعنه می زنند
خودت برای بستنِ دهان این و آن..،برس
همین که خَبط می کنم..، مرا سریع جمع کن
همین که میخورم زمین ، تو هم دوان ، دوان برس
" من از گناه خسته ام ، از اشتباه خسته ام "
به دست این غریق تا که می خورد تکان..،برس
مرا به خاطر دلِ شکسته ام ،بغل بگیر
به قدر بوسه ای شده به این شکستهجان برس
شراب نابِ ماست قطره های بارِش نجف
آهای خشکیِ لبم! برو به ناودان برس
میان خانهی پدر ، پسر همیشه راحت است...
میان صحن مرتضی به لذت جهان برس
دلم برای خاک کربلا چِقَدر لک زده
کبوترِ حسین! پر بزن ، به آشیان برس
تو را قسم به خواهری که کَنده شد دلش..، بیا
تو را قسم به دست های بین ریسمان..، برس
▪️
رباب گفت: آه! خواهرِ حسین..، زودتر
خودت برو به نیزهی سنانِ بد دهان برس
#بردیا_محمدی
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
■■■■■■■کانال ایتا
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/madahanpirbakran
للهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج🌸
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
#چارپاره
#محاوره
خو گرفتم با غم در به دری
این روزا سهم منه خونجگری
من دیدم..،بَسّه دیگه..،خدا کنه
داغ شیرخواره نبینه مادری
غم تو پامو توو این بلا کشید
کارِ من ببین که تا کجا کشید
من چجوری تووی سایه بشینم
بدن بابات سه روز گرما کشید
منو سوزوندی با آتیشِ خودت
دعا کن..،منم بیام پیش خودت
چی می شد فقط یه بار می خندیدی
با همون دندونای نیش خودت!
کاشکی می شد بزنم صدات،علی
الهی رباب بشه فدات،علی
یه بارَم شده به خواب من بیا
دل من یه ذرّه شد برات،علی!
گریه هات هنوز تووی گوش منه
انگاری سرت رویِ دوش منه
قدر یک لحظه ازم دور نمیشی
قنداقِ خونیت توو آغوش منه!
یادمه توو خیمه آشوب شده بود
یادمه لبت مثه چوب شده بود
وقت دست و پا زدنهات..،پسرم!
دل مادرت لگدکوب شده بود
مادر تو آرزومنده هنوز
رو لبت حسرت لبخنده هنوز
شب به شب ذبح تو ، کابوس منه...
سر تو به تار مو بنده هنوز
مثه شیشهخرده له شده تنم
اونکه اشکش دمِ مشکشه ،منم!
اگه رو نیزهای..،تقصیر منه
قبر تو نشد عمیقتر بکَنم
حتی دیدنت منو راضی می کرد
دست باد موهاتو نازنازی می کرد
تا منو دقم بده..،جلو چشام
حرمله با گهوارهات بازی می کرد
چه بلایی که نیومد سر تو
جلوی تو میزدن خواهرتو
چشم نیمهبازتو می بستی کاش!
سر بازار نبینی مادرتو
دوس ندارم تو رو مأیوست کنم
با هزار گلایه مأنوست کنم
حالا قدِّ تو ازم بلندتره...
میشه خم بشی..،میخوام بوست کنم!
#بردیا_محمدی
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
■■■■■■■کانال ایتا
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/madahanpirbakran
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج🌸
.
#میلاد_امام_زمان
یا لطیف
السّلام علی ربیع الأَنام عج
نوری ز مشرق اَبَدیَّت بلند شد
طوفان بی امان حقیقت بلند شد
دنبال خاک بود خدا روز خلقتش
برخاست شخص حیدر و تربت بلند شد
کعبه جوابگوی علیدوستها نبود...
ایوانطلای مرقدِ حضرت بلند شد
حَظّی میان هرولههامان نداشتیم...
ذکرِ علی ز گوشه ی هیئت بلند شد
وقتی که در به دست علی کَنده شد ز جا
فریاد هرچه قلعه به حیرت بلند شد
تا مرتضی گره به دو ابروی خود کشید
در گردنِ بشر رگِ غیرت بلند شد
گفتی:امیدتان؟!..،همه گفتیم:فاطمه
مادر همیشه وقت شفاعت بلند شد
این خاک،شیعهخانهی ذُرّیّه ی علی است
ایران همیشه پای ولایت بلند شد
ما را گدای نیمهیشعبان خویش کرد
عطری که دور سفره ی غیبت بلند شد
لبتشنگان چشمهی جانیم تا ابد
ما نانخورِ امامِ زمانیم تا ابد
پلکی بزن..،خزان "زمین" را بهار کن
این سالخورده را به جوانی دچار کن
اسفندها به یُمن شما عید می شود
کهنهلباس جامعه را نونوار کن
دلدادههات حسرت دلبر کشیده اند
خود را برای این همه عاشق، نگار کن
دُکّان دردِ دوری خود را بیا..،ببند
غم را ز شغل دائمی اش برکنار کن
هوش از سر همه بِبَرَد خنده های تو...
روی نقاط ضعفِ دلِ شیعه کار کن
گردنکشیِ یاغیِ عشقات حکایتی است...
ما را ذبیح های دمِ ذوالفقار کن
موری به پیشگاه سلیمان رسیده است
ما را به روی فرش وصالت سوار کن
کعبه به شوقِ تکیه ی تو ایستاده است
فکری به حال خانه ی پروردگار کن
مستت به جز شراب نجف، مِی نمی خورد
این باده را نصیب گدای خُمار کن
صحرانشین! کجای جهان خیمهگاه توست؟!...
کُنجی برای گریه ی ما اختیار کن
زهرم..،بگو بدل به عسل می کنی مرا
آخر میان گریه،بغل می کنی مرا
فقرِ مرا اگرچه جهانی جواب کرد
دستت گرفت کاسه ی من را..،ثواب کرد
بخشندگیِ تو به حسنجان کشیده است
این لُطف را عموی کریمِ تو باب کرد
روشنترین توسل خورشیدها..،سلام!
ذکرت دعای شبزده را مستجاب کرد
نام تو رمز سروری کشور من است
پیرِ خُمِین با دم تو انقلاب کرد
وقتی که گفت نوح قبیله:خَدَمتُهُ...
یعنی به روی نوکری ما حساب کرد
ما نوکریم..،نوکر جدِّ غریب تو
ما را به این لقب خودِ زهرا خطاب کرد
" هیئت؛ کلاس درس ولایتشناسی است "
روضه ، مرا به کار برایَت مُجاب کرد
"یامهدی" است باطن هر "یاحسینِ" ما...
پس سینهزن مسیرِ درست،انتخاب کرد
قلبی که پای هجر نسوزد..،کباب باد
آن مجلسی که از تو نگوید خراب باد
دستم هنوز طرح کبوتر نمی کشید
یعنی دلم به شوق شما پر نمی کشید
قصدم خودِ تویی..،بخدا نان نخواستم
بوی غذا مرا دمِ این در نمی کشید
خیلی برای آمدنت کم گذاشتم
وَرنه،خجالت این همه..،نوکر نمی کشید
هرکس مُفید بود برایت..،"مُفید" شد
غیر از تو را به مُصحَف و منبر نمی کشید
عُمر پدر به دیدن روی تو قَد نداد
از شِدَّتِ فراق تو دیگر..،نمی کشید
غرق گناه بودم اگر فاطمه نبود
دست مرا اگر خودِ مادر نمی کشید...!؟
ما غیر کربلا که به جایی نمی رویم
میل گدا به اینور و آنوَر نمی کشید
هرگز کسی به غیر همین تشنهلب..،چُنین
در قتلگاه جام بلا سر نمی کشید
▪️
▪️
با چکمه روی سینه ی او می نشست شمر...
از کار خویش دست هم آخر نمی کشید
بعد از حسین بود..،سنان رفت در حرم...
ای کاش ختم روضه به معجر نمی کشید
پنجاهسالپردهنشین پیرِ پیر شد
با شمر،عمهجان شما هم مسیر شد
#نیمه_شعبان
#بردیا_محمدی ✍
.
#میلاد_امام_زمان
یا لطیف
السلام علیک یا ذخر الله فی الارضه عج
دامن باد صبا با گُل لبخند آمد
لب تقویم به پابوسی اسفند آمد
نفس آینه از دیدن او بند آمد
آخرین سورهی توحید خداوند آمد
می چکد آیهی تطهیر از این آبِ حیات
مَقدم گُلپسر حضرت نرجس صلوات
سِرِّ مجنونی عشاق عیان خواهد شد
هرچه ناگفته ی عشق است..،بیان خواهد شد
در زمین صحبت آقای زمان خواهد شد
" عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد "
تو شروعی ، تو طلوعی ، تو چراغاَفروزی
تو نگاری ، تو بهاری ، تو خودِ نوروزی
لوح ایمانِ مُزیَّن به دعا یعنی تو
در دل صور یقین زنگِ صدا یعنی تو
پُل نزدیک به دیدار خدا یعنی تو
کُلُّهُم؛ پنجتن آل عبا یعنی تو!
حسنیزادهترین احمد مختار تویی
فاطمهوارترین حیدر کرار تویی
تو همان کشتی در عرش شناور هستی
گل خوشبوی بهشتی که معطر هستی
بهترین نسخه ی یک مرد دلاور هستی
وارث تیغ دو دَم ، وارث حیدر هستی
ظرف میلاد تو مَظروفِ علی را دارد
پای تو کعبه گریبان بدرد..،جا دارد
چارده شاخهی گُل جمع شده در باغت
هر سحر حضرت جبریل شود مشتاقت
مکّهی قلب مرا فتح کند اخلاقت
تکیه بر کعبه بزن..،دل ببر از عُشّاقت
ما عجم ها..،همه سلمانِ مسلمان توایم
خادم مرقد سلطان خراسان توایم
لحظه ی دیدن خورشید ، نویدِ فرداست
آخرِ جاده ی این رود ، شکوهِ دریاست
شوق دیدار تو از برق نگاهم پیداست
سامرا؛ صحنهی پیدایش زیبایی هاست
به همان تربت اعلات قسم..، جانِ منی!
همهی دلخوشی نیمهی شعبان منی
دشت خشکیده ی ما چشم به باران دارد
یوسف مصری ما میل به کنعان دارد
کم کن این فاصله ها را..،اگر امکان دارد
مادرم سخت به برگشت تو ایمان دارد
وای از این در به دری ، وای از این خونجگری
پدرم پیر شد و از تو نیامد خبری
حس تردید نشسته است به روح و جانم
هُرم کفر است که آتش زده بر ایمانم
رونقی نیست در این کاسبیِ دکانم
گره کور ظهور تو منم..،میدانم!
با همین وضع دلم..،بس که شما آقایی
بخدا شنبه هم آدم بشوم..،می آیی!
بغض دیروزی تو ، گریه ی فردای من است
روی دیوار وصالت رد خونهای من است
دیگران را مَنِشان پشت درت..،جای من است
مسجد تو همه ی لذت دنیای من است!
جمکران؛ گریهی بسیار فقط می چسبد
روضهی مشک علمدار فقط می چسبد
دشت در همهمه ی نیزه و شمشیر افتاد
دست کفتارصفت ها بدن شیر افتاد
در دل کاسهی چشمان یلی..،تیر افتاد
ساقی اهل حرم بین کمین..،گیر افتاد
دست افتاد..،دلش سوخت..،پرش هم پاشید
آن عمود آمد و ترکیب سرش هم پاشید
#نیمه_شعبان
#بردیا_محمدی ✍
.
#امام_زمان_عج
#ماه_شعبان
#مناجات
#غزل
طلوعی نیست تا دلخوش به فرداها کنم خود را
چراغی نیست تا راحت از این سرما کنم خود را
تمام بندِ انگشتانِ دستم یخ زد از دوری
توانی در نفس هایم نمانده ، ها کنم خود را
من آن بیدم که مجنونبودنم را جار خواهم زد
چگونه در نگاه این و آن حاشا کنم خود را
به جرم سوختن از داغِ تو ، پروانه طَردَم کرد
دلت می آید اینگونه تک و تنها کنم خود را
کسی در شهر ، تابِ ناله هایم را نخواهد داشت...
همان بهتر که شبها راهی صحرا کنم خود را
مرا از دستِ مَنمَن کردنم راحت کنی ای کاش
وگرنه با " مَنیَّت " عاقبت رسوا کنم خود را
من از این چشمهای خیرهسر خِیری نمی بینم...
هر از گاهی دلم می خواست ، نابینا کنم خود را
ضمیر ناخودآگاهِ مرا بیدار باید کرد
مگر از خواب رِخوَتزایِ غفلت پا کنم خود را
" الٰهی لا تَرُدَّ حاجَتی"..، تو حاجتم هستی!
جز این هر خواهشی کردم ، بگو دعوا کنم خود را
برای عاشقی سَرگشته مثل من..، بغل وا کن
مگر با گمشدن در عشق تو پیدا کنم خود را
عَلیٰ رَغمِ گنهکاری به زهرا دوستت دارم
قسم خوردم به مادر، در دل تو جا کنم خود را
تمام ذوق افطارم رطبهای علیجان است
کنار نخل حیدر سیر از خرما کنم خود را
کبوترزاده ام ، روی پَرَم مُهر نجف خورده
به دنیا آمدم تا جلد این مولا کنم خود را
دوای هر که دلمُرده است ، خاک صحن ششگوشهست
لبم را روی تربت می کشم..،احیا کنم خود را
تو را جان شهیدی که تنش پامال شد..، برگرد
همان تشنه که در سوگِ لبش دریا کنم خود را
▪️
دم مغرب..، همه رفتند..، تازه ساربان آمد...
نبودم ، پیشمرگِ خاتمِ آقا کنم خود را
#بردیا_محمدی
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
■■■■■■■کانال ایتا
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/madahanpirbakran
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج🌸