.
#شب_اول_محرم ۹۸
📋#دلمسلمپرازعشقحسینه
#متن_روضه / *بخش اول صوت*
#روضه_حضرت_مسلم (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دل مسلم پر از عشق حسینه
که واسه کشتنش دعوای نیزه است...
*همچین که ریختن دور خونه طوعه، خونه رو محاصره کردن، یکیشون داد زد: بیرون بیا، اگه بیرون نیای خودمون میریزیم تو خونه، خونه رو آتیش میزنیم؛
همچین که طوعه صداشونو شنید، اومد که بره در رو باز کنه، سریع مسلم دوید، اومد؛ خانوم جان تو نمیخواد بری، اینا همشون مَردن. تو بری جسارت میکنن، یهوقت یه حرفی میزنن. خوب نیست شما بری درو باز کنی...
(کجا رفت دلت؟!)
یادم نمیرود که همه داد میزدند
طوری لگد بزن که علی بی پسر شود...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋#سرمروشکستندفداسرت
#سبک_روضه / *بخش دوم صوت*
#روضه_حضرت_مسلم (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سرم رو شکستن فدا سرت
اینا نقشه دارن برا سرت
می ترسن که روو نیزه ها سرت/قرآن بخونه
می ترسم بازم مثل مادرت
یه دستی بلند شه رو دخترت
همه ترسم از اینه خواهرت/ غریب بمونه
فرقی نمی کنه، توو کوفه مرد و زن
دیدم با این چشام، اینا غریب کُشن
گودال میکَنن، بد جور میزنن
حتی زناشونم، از دور میزنن
یه گودال برام کندن و زدن
یه عده می خندیدن و زدن
غریب گیرم آوردن و زدن/ فکر تو بودم
همه دور گودال نشستن و
زدن دندونم رو شکستن و
توی کوچه دستم رو بستن و/ فکر تو بودم
من نایبت بودم، اینجوری میزنن
موندم که باخودت، میخوان چیکار کُنن
سیلی که میزدن، از پا می افتادم
یاد مدینه و، زهرا می افتادم
خودم که گرفتار و بی کسم
ولی من برا تو دلواپسم
می دونم به دیدار نمی رسم/ خدانگهدار
تو سینهم پر از حسرت توئه
همه گریهم از غربت توئه
همه جا فقط صحبت توئه/ تو کوچه بازار
حرف از ثوابه و، پاداش و جایزه
فتوا رسیده که، قتل تو جایزه
با دخترات میای، اینو تا فهمیدن
توو خونه ها دارن، قول کنیز میدن
*شاعر: #داود_رحیمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇
.
#شب_اول_محرم ۹۸
📋 #بهارعاشقیمونهمحرم
#زمزمه / #سبک_روضه
#روضه_حضرت_مسلم (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگه سرده اگه تاریکه دنیا
نمی ترسیم آخه مهتاب داریم
خدارو شکر بی صاحب نموندیم
خدارو شکر که ارباب داریم
درسته نوکر خوبی نبودیم
ولی خوب جایی نوکر بودیم ای دل!
صدامون می زده ارباب هرروز
یه روزایی ولی کر بودیم ای دل!!
یه ساله از سر دلتنگی و درد
شبامون توی بزم روضه سر شد
خدارو شکر امسالم نمردیم
محرم شد چشامون باز، تر شد
بهار عاشقیمونه محرم
بهار اشک و فصل روضه خونی
با این سینه زدن دل پاک میشه
بهاره، موقع خونه تکونی
دوباره پرچم مشکی خریدیم
دلامون روشنه با این سیاهی
با این پیراهن و این شال مشکی
سیاهی لشکرت باشیم الهی
رفیقا قدر امشب رو بدونید
شاید فردا شبو دیگه نبینیم
شاید این آخرین ساله که داریم
کنار هم توی روضه میشینیم
رفیقامونو حتما یادتونه
رفیقایی که باهم گریه کردیم
کی میدونه؟ شاید هم مثل اونا
ما سال دیگه زیر خاک سردیم
میون این همه غوغای دنیا
قرار ما تو های و هوی روضه ست
شهیدا اینو فهموندن به ما که
تو عالم هرچی خیره توی روضه ست
دلی که توی روضه سوخت، پاکه
دلی که پاک شد جای حسینه
چی میشه وقت جون دادن ببینیم
سر ماهم روی پای حسینه
سری که پر شد از عشق یه بی سر
اگه روو پیکرش باشه عجیبه
سر مسلم سر دارالاماره ست
اینم دردسرِ عشق حبیبه
دل مسلم پر از عشق حسینه
که واسه کشتنش دعوای نیزه ست
سر عاشق روی دروازه ی شهر
سر معشوق هم بالای نیزه ست
*شاعر: #داوود_رحیمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇
.
#شب_اول_محرم ۹۸
📋 #بهارعاشقیمونهمحرم
#زمزمه / #سبک_روضه
#روضه_حضرت_مسلم (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگه سرده اگه تاریکه دنیا
نمی ترسیم آخه مهتاب داریم
خدارو شکر بی صاحب نموندیم
خدارو شکر که ارباب داریم
درسته نوکر خوبی نبودیم
ولی خوب جایی نوکر بودیم ای دل!
صدامون می زده ارباب هرروز
یه روزایی ولی کر بودیم ای دل!!
یه ساله از سر دلتنگی و درد
شبامون توی بزم روضه سر شد
خدارو شکر امسالم نمردیم
محرم شد چشامون باز، تر شد
بهار عاشقیمونه محرم
بهار اشک و فصل روضه خونی
با این سینه زدن دل پاک میشه
بهاره، موقع خونه تکونی
دوباره پرچم مشکی خریدیم
دلامون روشنه با این سیاهی
با این پیراهن و این شال مشکی
سیاهی لشکرت باشیم الهی
رفیقا قدر امشب رو بدونید
شاید فردا شبو دیگه نبینیم
شاید این آخرین ساله که داریم
کنار هم توی روضه میشینیم
رفیقامونو حتما یادتونه
رفیقایی که باهم گریه کردیم
کی میدونه؟ شاید هم مثل اونا
ما سال دیگه زیر خاک سردیم
میون این همه غوغای دنیا
قرار ما تو های و هوی روضه ست
شهیدا اینو فهموندن به ما که
تو عالم هرچی خیره توی روضه ست
دلی که توی روضه سوخت، پاکه
دلی که پاک شد جای حسینه
چی میشه وقت جون دادن ببینیم
سر ماهم روی پای حسینه
سری که پر شد از عشق یه بی سر
اگه روو پیکرش باشه عجیبه
سر مسلم سر دارالاماره ست
اینم دردسرِ عشق حبیبه
دل مسلم پر از عشق حسینه
که واسه کشتنش دعوای نیزه ست
سر عاشق روی دروازه ی شهر
سر معشوق هم بالای نیزه ست
*شاعر: #داوود_رحیمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇
.
#شب_اول_محرم ۹۸
📋#دلمسلمپرازعشقحسینه
#متن_روضه / *بخش اول صوت*
#روضه_حضرت_مسلم (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دل مسلم پر از عشق حسینه
که واسه کشتنش دعوای نیزه است...
*همچین که ریختن دور خونه طوعه، خونه رو محاصره کردن، یکیشون داد زد: بیرون بیا، اگه بیرون نیای خودمون میریزیم تو خونه، خونه رو آتیش میزنیم؛
همچین که طوعه صداشونو شنید، اومد که بره در رو باز کنه، سریع مسلم دوید، اومد؛ خانوم جان تو نمیخواد بری، اینا همشون مَردن. تو بری جسارت میکنن، یهوقت یه حرفی میزنن. خوب نیست شما بری درو باز کنی...
(کجا رفت دلت؟!)
یادم نمیرود که همه داد میزدند
طوری لگد بزن که علی بی پسر شود...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋#سرمروشکستندفداسرت
#سبک_روضه / *بخش دوم صوت*
#روضه_حضرت_مسلم (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سرم رو شکستن فدا سرت
اینا نقشه دارن برا سرت
می ترسن که روو نیزه ها سرت/قرآن بخونه
می ترسم بازم مثل مادرت
یه دستی بلند شه رو دخترت
همه ترسم از اینه خواهرت/ غریب بمونه
فرقی نمی کنه، توو کوفه مرد و زن
دیدم با این چشام، اینا غریب کُشن
گودال میکَنن، بد جور میزنن
حتی زناشونم، از دور میزنن
یه گودال برام کندن و زدن
یه عده می خندیدن و زدن
غریب گیرم آوردن و زدن/ فکر تو بودم
همه دور گودال نشستن و
زدن دندونم رو شکستن و
توی کوچه دستم رو بستن و/ فکر تو بودم
من نایبت بودم، اینجوری میزنن
موندم که باخودت، میخوان چیکار کُنن
سیلی که میزدن، از پا می افتادم
یاد مدینه و، زهرا می افتادم
خودم که گرفتار و بی کسم
ولی من برا تو دلواپسم
می دونم به دیدار نمی رسم/ خدانگهدار
تو سینهم پر از حسرت توئه
همه گریهم از غربت توئه
همه جا فقط صحبت توئه/ تو کوچه بازار
حرف از ثوابه و، پاداش و جایزه
فتوا رسیده که، قتل تو جایزه
با دخترات میای، اینو تا فهمیدن
توو خونه ها دارن، قول کنیز میدن
*شاعر: #داود_رحیمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇
📋 آب میدید به یاد پدرش میافتاد
#سبک_روضه / #متن_روضه
#روضه_امام_سجاد (ع)
ویژه #شهادت_امام_سجاد (ع)
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آقا امام سجاد خیلی غریبه. از غربت آقا همین بس؛ سی و پنج سال گریه میکرد، براش غذا میآوردن، آب میآوردن میذاشت کنار گریه میکرد. هی میگفتن آقا چرا اینقدر گریه میکنی؟ نالهش بلند میشد خودم دیدم بابام تشنه بود کشتنش...
همچین که از کربلا برگشتن مدینه، وقتی بشیر اومد برای اهل مدینه خبر آورد، مردم دسته دسته میومدن بیرون از مدینه که آقا چادر زده بود تسلیت میگفتن؛ بعد اینکه تسلیت میگفتن و دلداری میدادن یه سؤالی هم میپرسیدن ؛ میگفتن قا باباتون رو چطور به شهادت رسوندن؟ میفرمود فقط همین رو براتون بگم، تو کربلا حیوونها هم آب خوردن...
میفرمود " أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا " من فرزند اون آقایی هستم که با قتل صبر کشتنش. (یعنی چی آقا؟) یعنی یواش یواش کشتنش؛ اول با نیزه زدن، بعد با شمشیر زدن، تازه سنگ میزدن، سنگهاشون تموم شد ریختن تو گودال...
ته گودال پیکر افتاده
روی گودال مادر افتاده
خواهر افتاده ، یک سر افتاده
نالۀ واعطشا بر جگرش میافتاد
آب میدید، به یاد پدرش میافتاد
بیسبب نیست که از جملۀ بکّائون است
اشک از گوشۀ چشمان ترش میافتاد
شیرخواره بغل تازه عروسی میدید
یاد لالای رباب و پسرش میافتاد
با دلی خون شده میگفت که الشام الشام
تا به بازار مدینه گذرش میافتاد
جلوی پای سکینه دم دروازۀ شهر
از روی نیزه علمدار سرش میافتاد
میشکست آینۀ صبر و غرورش را زجر
تا به جان اسرا با کمرش میافتاد
روضۀ گم شدن و دفن رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش میافتاد
گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ
خنجر کند و گلوی پدرش میافتاد
تا میدید گوسفندی سر میبرن، سریع میومد از قصاب میپرسید ببینم آب بهش دادی یا نه؟ عرضه میداشت آقا ما مسلمونیم؛ قربانی رو اول آبش میدن، مگه میشه بهش آب ندیم.
آقا گریهش میگرفت میگفت بیا تا برات تعریف کنم؛ یه عده به ظاهر مسلمون، کربلا بابای من رو آب بهش ندادن...
حسین...
گریه بر شاه شهیدان خوب است
گریه بر کشتهی عریان خوب است
گریه بر دامن طفلان خوب است
گریه بر آن لب و دندان خوب است
گریه خوب است که هر شب باشد
گریه بر چادر زینب باشد
اما فراتر از این روضهها یه چیزی خیلی آقا رو اذیت میکرد؛ تا نگاهش به دستهاش میافتاد هی میگفت با همین دستهام بابام رو خاک کردم، با همین دستها بود بوریا آوردم، با همین دستها بود بابام رو داخل قبر گذاشتم...
حسین...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋 آه از دوری
#زمزمه / #مناجات
#سبک_روضه
#روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آه از دوری، آه از دوری
یابن الزهرا
غم دوری روی تو نوکرت و جون بر لب کرده، دل پر درده
هرشب آقا
به دلم میگم این و که غم نخور آقات، فردا دیگه، برمیگرده
تا کِی باید
آبروم جلو دل بره و تو نیایی، آقا برگرد
هرجارفتم
سراغت رو گرفتم آخه تو کجایی، آقا برگرد
آقاجونم
بیا دستِ دلم رو بگیر که گناه من رو گیر انداخت
من می میرم
می بینم که گناهای من توو ظهورت تاخیر انداخت
" آقام آقام، آقام آقام، آقام آقام "
یابن الزهرا، یابن الزهرا
توو این شبها
یه سری به دل ما بزن برا مادر روضه داریم، خون میباریم
چی میشه که
یه نگاه به دلای عزادار ماهم بندازی باز، بیقراریم
چشما گریون
شده توو غم دوری روی شما و سینه سوخته
قلب ماهم
مثِ چادر مادرت از آتیش اون کینه سوخته
برگرد آقا
بگیر انتقام دل سوختهی زهرا و حیدر رو
ای منتقم
بگیر انتقام خون سردار و اشکای رهبر رو
" آقام آقام، آقام آقام، آقام آقام "
دل میسوزه، دل میسوزه
اون در میسوخت
پسِ در بیخبر یه پسر توو آغوش مادر میسوخت، حیدر میسوخت
قلبش میسوخت
حیدری که توو آتیش خشم نگاهش سر تا پایِ، لشکر میسوخت
حیدر میمرد
وقتی دستش و بستن و پیش نگاهش زهراش میسوخت
زهرا میمرد
که میدید تووی آتیش فتنهها قلب مولاش میسوخت
زهرا مونده
علی رو میکِشن میبرن دل زهرا پیش مولاست
حیدر میره
ولی چشمای خیس و دل زار مولا پیش زهراست
"آقام آقام، آقام آقام، آقام آقام"
آه از آتیش، آه از دیوار
حمله کردن
با لگد درِ سوخته شکست و مادر پشت در افتاد، مادر افتاد
مادر ایستاد
پای حق علی با یه لشکر بیغیرت در افتاد، آخر افتاد
غوغایی شد
در خونهی وحی و سوزوندن و میخ در خونی شد
لشکر رد شد
نمیگم چی شد اما میگم چادر مادر خونی شد
محسن رو کشت
لگدی که با بغض علی در اون خونه رو وا کرد
حیدر رو کشت
لگدی که توو کوچهها مادر و از حیدر جدا کرد
"مادر مادر، مادر مادر، مادر مادر"
*شاعر : #داوود_رحیمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
📋 #ازکودکیباخاطراتتگریهکردم
#زمزمه
#سبک_روضه
#روضه_امام_حسین (ع)
#روضه_حضرت_زهرا (س)
کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از کودکی با خاطراتت گریه کردم
با دستمال مشکی غم گریه کردم
زیر کتیبه، رو به پرچم گریه کردم
گفتن یا مظلوم، نمنم گریه کردم
این گریه از شیر حلال مادران است
گریه، گریه، گریه بهترین کار جهان است
هرجا که رفتم از شکوه تو سخن بود
نام شما لالایی شبهای من بود
زیباترین تکرار من، سینه زدن بود
جای کبودی بعد هیئت، روی تن بود
با سینهزنها دم گرفتم، قد کشیدم
در روضهها ماتم گرفتم، قد کشیدم
جایی نخواهم رفت غیر از خانهی تو
تنها شدم محتاج آب و دانهی تو
من را نجاتم میدهد میخانهی تو
بهتر که باشم تا ابد دیوانهی تو
جز نوکری کوی تو، من را هنر نیست
اصلا به غیر از خانهت، جایی خبر نیست
بر سر زنان از ماجرایت، غصه خوردم
با مقتل کرب و بلایت، غصه خوردم
برا حال و روزت بچههایت، غصه خوردم
از بچگی خیلی برایت، غصه خوردم
موی سفیدم، راوی شرح غم توست
فیض دو عالم، در کنار پرچم توست
قبل از محرم میکند مادر صدایم
نامه فرستاده با دست خود برایم
مشمول لطف و رحمت خیر النسایم
زهرا خودش من را سوا کرده بیایم
بغض گلوی عاشقان از، آه زهراست
اشکی اگر گردد روان، از آه زهراست
شب تا سحر، همسایههایش را دعا کرد
بین قنوتش، گریهکنها را صدا کرد
ما را اسیر خامس آل عبا کرد
آهی کشید و سینهها را، کربلا کرد
اذن دخول روضههای ما مدینهست
شرط قبول گریههای ما مدینهست
در جمعیت گم میشود لحن صدایی
بالا گرفته کینهای بیحیایی
افتاده در روی تنش با ضرب پایی
روضه زنانه میشود فضه کجایی؟
دیگر نشد شانه زنم، موی حسینم
از دمی سوخت، گیسوی حسینم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
📋 میون شعله ها آه...
#سبک_روضه (بخش سوم صوت)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میون شعله ها آه، یکی میزد صدا آه
میون شعله ها آه، یکی میزد صدا آه
(عمو سوختم)۴
میون شعله ها آه، یکی میزد صدا آه آتیش گرفته دامنِ تموم بچه ها آه
(عمو سوختم)۴
(تو دست دشمنها آه، همه گوشوارهها آه)۲
بیا تو این غریبی ها برس به داد ما آه
(عمو سوختم)۴
کنار عمه ها آه، دیدم تو قتلگاه آه
یه عده بی حیا آه، تن بابامو و زیر دست و پا آه
به زیر سنگ و تیر و شمشیر و نیزه ها آه
(عمو سوختم)۴
نبودی اومدن آه، همه جری شدن آه
تو که نبودی ما رو تازیانه میزدن آه
(عمو سوختم)۴
(نبودی تو حرم آه، چی اومده سرم آه)۲
با کعبه نی شکسته شد آه، دیگه نگم چی شد با معجرم آه
(عمو سوختم)۴
(نبودی پیشمون آه، سیاه شد آسمون آه)۲
ببینی گوشه چشم لالهگون آه، چهل نفر با تازیانه دور عممون آه
آخ!... چقدر سوختم..
(رأس حسین رو نیزه ها، عمو سوختم آتیش زدن به خیمه ها، عمو سوختم)۲
(عمو سوختم)۴
.
📋نوشته اند دلم را برای خون جگری
#مناجات #امام_زمان
#مناجات_با_خدا
#مناجات_امام_زمان (عج)
.............................................
نوشته اند دلم را برای خون جگری
بدون گریه زمانه نمی شود سپری
نیازمندِ تکامل ، به گریه محتاج است
درخت آب ندیده نمی دهد ثمری
.(مولا امام حسن عسکری(ع) فرمود : هرکی میخواد راه و پی کنه و به خدا برسه شرطش گریه تو سحره ، مناجات).
دو فیض ، توشه ی راه سلوک عاشق هست:
توسل سحری و عنایت سحری
هزار نافله خواندن چه فایده دارد
اگر نداشته باشد به عاشقان نظری؟
.(به خدا اونایی که ریاضت می کشن عمری به روش های مختلف پدر خودشون رو در میارن ، اونا کجا ما کجا !
اما مولا یه نظر کن به ما به خدا اگه تو بها ندیدی تو نخری هیچ کدوم از کارای ما ارزشی نداره).
به هر دری که زدم باز پشت در ماندم
بس است در زدن من ، بس است در به دری
برای بنده خریدن بیا سر بازار
چه خوب می شود این مرتبه مرا بخری
بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد
چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری
همیشه خیر قنوت تو می رسد به همه
اگر چه نام مرا در نوافلت نبری
خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد
دعای من به خودم هم نمی کند اثری
.(فرمول اگه به عمه ام قسم بدید به دل سوختهٔ عمه ام قسم بدید رد خور نداره ، به حق خانم زینب کبری به حق دل سوخته زینب).
یگانه منتقم خون کربلا برگرد
قسم به عمه ی مظلومه ات بیا برگرد
شاعر : #علی_اکبر_لطیفیان ✍
.............................................
📋او می دوید و من می دویدم
#سبک_روضه #متن_روضه
#روضه_امام_حسین (ع)
#روضه_حضرت_زینب (س)
🏴 ویژه برنامه شب های ماه مبارک رمضان
.............................................
.(وقتی برگشت سمت مدینه ، عبدالله داره بین این کاروان میگرده به هر کسی میرسه میپرسه از زینب خبر دارید یا نه؟
این کاروان وقتی میرفت دختر علی با این کاروان بود ، بگید از زینب چه خبر؟
یکی یکی می پرسید اشاره میکردن ؛ رسید به یه شتری پرسید از اون که این شتر رو می گرفت عنان و می برد ؛ پرسید از دختر علی خبر ندارید؟ اشاره کرد ؛ صدا زد آی خانوم خبر نداری از دختر علی ؟ صدا آشناست پردهٔ مهمل و کنار زد یه پیرزن بالای شتر نشسته ، از اون بالا صدا زد عبدالله حق داری نشناسی! بعداً فرمود عبدالله بالای تل ایستاده بودم یه وقت دیدم نانجیب داره به سمت گودی میره
او می دوید و من می دویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او می نشست و من می نشستم
او روی سینه من در مقابل
.(دیگه زانو هام رمق نداشت عبدالله!).
او می کشید و من می کشیدم
او خنجر از کین من آه و از دل
او می برید و من می بریدم
او از حسین سر من غیر از او دل
.............................................
حاج مسعود پیرایش
👇
.
📋 هرآنکه از سوی تو انتخاب خواهد شد
✔️ #سبک_روضه / حاج محمود کریمی
✔️ #شهادت_امام_صادق_چیذر سال ۱۳۹۶
✔️ #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هرآنکه از سوی تو انتخاب خواهد شد
به ذره بودن خود آفتاب خواهد شد
میان طایفه مرجع حساب خواهد شد
فقیر دست تو عالی جناب خواهد شد
گدا کجا و تو با این مقام آقا جان
به منبری که نشستی سلام آقا جان
مقام علم، مقام تورا نشان داده
کلام نور تو بر حوزه ها توان داده
کنیز خانه ات آقا به مرده جان داده
حسین گفتن تو عرش را تکان داده
بساط روضه و گریه بپاست هرهفته
و صحن خانه ی تو کربلاست هرهفته
تو بین سجده ای و شعله ها بلند شده
چه دودی از در بیت الولا بلند شده
صدای نعره ی یک بی حیا بلند شده
کسی برای جسارت ز جا بلند شده
طناب دست علی بسته شد به دستانت
نگاه تو به زن و بچه ی هراسانت
غریب در وسط شهر آشنا شده ای
عمامه از سرت افتاد و بی عبا شده ای
میان عربده ها بی سرو صدا شده ای
شبیه عمه گرفتار نیزه ها شده ای
نفس بگیر ندو بین کوچه ها اینقدر
که اذیتت نکند باز درد پا اینقدر
اگرچه زندگی ات آه و سربه سر درد است
اگرچه رد شدنت از سر گذر درد است
اگرچه بغض تو مابین صدنفر درد است
بگو که سهم تو هم از لگد کمردرد است؟
بگو که بر کف پای تو خار افتاده؟
گذار تو طرف نیزه دار افتاده؟
به هرطرف بدنت را که لشگری نکشید
کسی لباس تورا پیش مادری نکشید
کسی ز اهل و عیال تو روسری نکشید
ز گوش و گردن اطفال زیوری نکشید
به جسم بی رمق تو عصا زدند اصلا
سر تو را بروی نیزه ها زدند ابدا
ما بدین در نه پیِ حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گفتم خلیل زاده ام اتش عقب کشید
دستى به روى شانه من با ادب کشید
لعنت بر انکه اتش از او با حیاتر است
از پشت سر لباس مرا با غضب کشید
با انکه در مقابل خانه مرا زدند
همسایه اى ندید و کتک ها به شب کشید
اینجا میان روز زمین خورد مادرم
رویش عباى خویش امیر عرب کشید
شهر مدینه شهر زمین خوردها شده
سجاده را ز پاى من ان بى نسب کشید
در کربلا زمانه ی غارت ، غلام شمر
در خیمه ها رداى تنى ، غرق تب کشید
شبهاى جمعه مادر ما داد میزند
گیسو گرفت قاتل و سر را عقب کشید
بازار کوفه گریه کنان عمه جان ما
از دست بچه ها همه نان و رطب کشید
صحبت ز شام و هلهله ها مى کشد مرا
ان لحظه اى که کار به بزم طرب کشید
میخواست داد عمه ما را در اورد
اتش به قلب سوخته ان بى ادب کشید
اول شراب خورد و به سر یک نگاه کرد
با خنده چوب دستى خود را به لب کشید
یک سرخ مو بلند شد از ما کنیز خواست
ترسید دخترى و خودش را عقب کشید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_امام_صادق
https://rasekhoon.net/media/amp/show/1298849/%D8%AD%D8%A7%D8%AC-%D9%85%D8%AD%D9%85%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%B3%D8%A7%D9%84-96-%D9%87%D8%B1-%D8%A2%D9%86%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D9%88%DB%8C-%D8%AA%D9%88-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%AF
.
📋 #چشمتوراچقدربهایندرگذاشتن
#سبک_روضه *بخش اول صوت*
#روضه_حضرت_رقیه (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چشم تو را چقدر، به این در گذاشتن
گفتی پدر، مقابل تو سر گذاشتن
دستان کوچک تو، به پهلوست پیش از این
این درد را به پهلوی مادر گذاشتن
ای دختر سه ساله، تو هم مثل مادری
این ارث را برای تو دختر گذاشتن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 #ازدردبیحسابسرمراگرفتهام
#سبک_روضه *بخش دوم صوت*
#روضه_حضرت_رقیه (س)
کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از درد بیحساب سرم را گرفتهام
با اشک، زخم بال و پرم را گرفتهام
از صبح تا غروب نشسته ام یکی یکی...
این خارهای موی سرم را گرفتهام
دردم زیاد بود طبیبم جواب کرد
یعنی اجازهی سفرم را گرفتهام
مانند من ز ناقه نیفتاد هیچ کس
این جا منم فقط کمرم را گرفتهام
خوشحال بودنم ز سر اتفاق نیست
از دست این و آن پدرم را گرفتهام
خیلی تلاش کردهام از دست بچهها
این چند موی مختصرم را گرفتهام
*شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋#نکنهروبرومیخودتییاعمومی
#روضه
#سبک_نکنه_روبرومی
کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نکنه روبرومی، خودتی یا عَمومی
نشناختمت هنوزم، خودت بگو کدومی
صورتِ نصفه نیمه، حال سرت وخیمه
به همه گفتم این سر، تموم زندگیمه
منو زدن، منو زدن دشمنت سرم ریخت
منو زدن، منو زدن صورتم بهم ریخت
تو رو زدن، تورو زدن نیزهها و خنجر
تو رو زدن، تورو زدن پیش چشم مادر
بابا! بابا!
از من خیلی انتظار نداشته باش چشمام نمیبینه؛ میدونی چرا بابا چشمام نمیبینه؟!
سیلی گرفت قوت بینایی مرا...
*شاعر: #محمد_اسدالهی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_سوم_محرم
.👇
۲
📋ای پدر! چشم تو روشن؛ شب بیداری ماست
#سبک_روضه #متن_روضه
#روضه_امام_حسین (ع)
#روضه_حضرت_رقیه (س)
🏴 شب سوم محرم الحرام 1445
.....................................................
ای پدر! چشم تو روشن؛ شب بیداری ماست
به اباالفضل بگو: وقت علمداری ماست
خصم، بیهوده به ما سلسله بست؛ ای بابا!
کاروان بعد تو، ساکت ننشست؛ ای بابا!
حیدر قافلهات، تیغ دو دم را برداشت
به اباالفضل بگو: عمّه، عَلَم را برداشت
كوفه را با نفس خویش چنان مقبره کرد
خطبهای خواند که کار همه را یکسره کرد
من هم از زینبم و در رگ من، خون علی است
سوختم؛ سوختن از عشق تو، قانون علی است
دخترم؛ دختری از تیرهی اُمَّالنّجبا
عمّه، بسته به سرم معجری از جنس حیا
لشکرم، اشک من و سنگر من، ویرانه
درس عزّت بدهم بر پسر مرجانه
آهم، ارثی است که از خطبهی زهرا بُردم
شام گریاند مرا؛ آبرویش را بُردم
.(روز عاشورا وقتی همه رو کشتن می خواستن یه نسل از امیرالمومنین باقی نمونه تو چشم سیدالشهدا نگاه میکردند می گفتند «بغضً لأبیک» واسه بابات داریم میکشیمت ، همه رو کشتن این زن و بچه رو گوشهٔ یه میدونی جمع کردن گفت بگید ببینم چیکار باهاشون کنیم ؟ هر کی یه نظری میداد گفت همینا رو هم بکشید ، همین جا یکی گفت نه بذارید به کنیزی ببریم ، هر کی حرفی زد یکی گفت نه صبر کنید اینا رو ببریم تو شهرا بچرخونیم بگیم هر کی حرف از علی بزنه این میشه عاقبت زن و بچهاش ، این عمه بود این بچهها رو جمع میکرد گفت ، امیر هرچی تازیانه زدیم خم به ابرو نیاوردن اینقدر گرسنگی و تشنگی بهشون کشوندیم حرفی نزدن ، عجیب بودن اینا امیر فکر نمیکردیم تا شام برسن).
عمّه آموخت به من شکوهای از غم نکنم
زخم هم شد؛ سر خود پیش کسی خم نکنم
حرفی از آبله، از زخم به زینب نزدم
خاطرت جمع؛ به نان صدقه، لب نزدم
گلهای نیست؛ گله، حوصله هم میخواهد
من دلم تنگ شده؛ بوسه دلم میخواهد
.(گفت بابا یه نگاه به سر و وضع دخترت کن ، اومد دید امام صادق نشسته دخترش رو پاش نشونده با یه حوصله ای موها رو اول شونه زد بعد شونه رو دست گرفت موها رو یکی یکی از بین شونه درآورد ، آقا چیکار میکنید؟ فرمود : این موها بالهای فرشتههاست ، دختر خیلی عزیزه!).
چند وقت است که شانه نزدی بر مویم
بغلم کن ولی آهسته؛ کمی پهلویم
خورده شلّاق روی بال و پرم؛ چیزی نیست
لگد زجر، شکسته کمرم؛ چیزی نیست
پای چشمم، گُل زخم است؛ فدای سر تو
دخترت می رود از دست؛ فدای سر تو
.(سرو گرفت تو بغل روایت مقتل : هی صورت میزاره رو صورت بابا ، صورت بابا رو میبوسه ، خون ها رو پاک میکنه ، هی خون تازه میجوشه ، رگای گلو رو مرتب میکنه ، موهای سوخته رو دست میکشه ، بابا رو بوس میکنه).
مهربانم! تو چرا پاره شده لبهایت؟
چقدر خاکی و خونی است سر زیبایت
راهی طشت شدی از سر نی؛ میدانم
گریه کردی وسط مجلس مِی میدانم
بیحیا، جام به دست آمد و من میدیدم
چوبدستی به لبت میزد و من میدیدم
عمّهجان بود مراقب؛ سر ما پایین بود
ولی آن مرد نگاهش چقدر سنگین بود
خواهرم، نه دلم آشفته بماندبهتر
.(ببین خواهرم چقد خجالت کشید ، ای کاش چادر داشتیم بابا).
داغ ناموس تو، ناگفته بماندبهتر
پیش من بود اگر امشب، به عمو میگفتم
از غم کوچه و بازار به او میگفتم
آنکه از بام به پیشانی تو سنگ زده
دخترش هم به روی صورت من چنگ زده
در شلوغی و دف و رقص در آن هلهلهها
آه از اشک رباب؛ آه از آن حرملهها
راستی! حال رباب از همه آشفتهتر است
گریهاش بند نمیآید و خونینجگر است
همهی راه، نگاهش به سر اصغر بود
بود گهواره اگر، حال دلش بهتر بود
راستی! باخبری از شب جاماندن من؟
شب هقهق، شب شلّاق زدن بر تن من
از روی مرکب خود، یکسره فریاد کشید
دست من روی سرم بود؛ سرم داد کشید
پدر آنقدر بگویم، نفسم بند آمد
پنجه انداخت به مویم؛ نفسم بند آمد
....................................
مسعود پیرایش
.