eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
طبیب دل ای برادر که تویی با خبر از سوختنم سوخت از آتش هجران رخت ،جان وتنم آمدم این همه راه و نرسیدم به وصال ناگزیرم که بسازم به همین سوختنم ای طبیب دل بیمار همه ، بیمارم شوق دیدار تو پیداست میان سخنم به خراسان نرسیدم ولی ای جان جهان شهر نورانی قم می شود آخر وطنم جز وفا خواهر توهیچ ندید از مردم بس که گل ریخت دراین شهر به پا و بدنم من معصومه ز معصوم تمنا دارم که پس از مرگ بخوانی تو نمازی به تنم کفن آماده نمودند برایم ، اما غرق اندوه ومحن از غم آن بی کفنم چون «وفایی» شده پروانه ی پر سوخته ام شمع سان هرکه برافروخته در انجمنم 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
سلاله ی نور زمین قم پُر انوار آسمانی توست شکوفه زار ولایت زباغبانی توست تو از سلاله ی نور از تبار خورشیدی چراغ صبح به دستان آسمانی توست کریمه ای و به قدر وفضیلتت گفتند شرافت وکرم ومعرفت معانی توست رئوفه ای و هرآن کس که زائرت گردد اسیر مرحمت و جود و مهربانی توست جلیله ای و به مدحت ،فرشته ی رحمت به نغمه های روان گرم نغمه خوانی توست قسم به جلوه ی محراب و نور بیت النور که راه روشن ما سیر زندگانی توست جوانی تو به پیروجوان کرامت داد جلال ومنزلت خلق از جوانی توست نوشته اند که این بارگاه هستی بخش حدیث روشنی از عمر جاودانی توست اگر چه نیست نشانی ز تربت زهرا بهشت و روضه ی قم بهترین نشانی توست کسی که مثل «وفایی» شده است مهمانت همیشه غرق عنایت زمیزبانی توست 🔻مقدمتان را به این کانال 25 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم          ‌╔═💎💫═══╗    ➡️  www.mesf.ir/s          ╚═══💫💎═╝ ╭┅───────────┅╮ 🕌 http://eitaa.com/maddahanesf ╰┅───────────┅╯
سلاله ی نور زمین قم پُر انوار آسمانی توست شکوفه زار ولایت زباغبانی توست تو از سلاله ی نور از تبار خورشیدی چراغ صبح به دستان آسمانی توست کریمه ای و به قدر وفضیلتت گفتند شرافت وکرم ومعرفت معانی توست رئوفه ای و هرآن کس که زائرت گردد اسیر مرحمت و جود و مهربانی توست جلیله ای و به مدحت ،فرشته ی رحمت به نغمه های روان گرم نغمه خوانی توست قسم به جلوه ی محراب و نور بیت النور که راه روشن ما سیر زندگانی توست جوانی تو به پیروجوان کرامت داد جلال ومنزلت خلق از جوانی توست نوشته اند که این بارگاه هستی بخش حدیث روشنی از عمر جاودانی توست اگر چه نیست نشانی ز تربت زهرا بهشت و روضه ی قم بهترین نشانی توست کسی که مثل «وفایی» شده است مهمانت همیشه غرق عنایت زمیزبانی توست 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
. بانوی عصمت آن بانویی که لاله ها را دوست دارد دل های با داغ آشنا را دوست دارد آن داغدار لاله های گلشن وحی از داغداران لاله ها را دوست دارد عطرولایت هرکجا پیچیده باشد آن گلشن عشق و وفا را دوست دارد درمحفلی که ذکر مردم یاحسین است آن محفل سوگ و عزا را دوست دارد از مردم روی زمین تنهای تنها اهل ولا زهرا شما را دوست دارد برهل اتای او قسم، این ابر رحمت برسائلان جود و عطا را دوست دارد از مرد نابینا اگر او چهره پوشد این بانوی عصمت حیا را دوست دارد محراب او لبریز عطر ربنا شد از بس مناجات و دعا را دوست دارد با بال بشکسته همه شب تا سحرگاه پرواز کردن تا خدا را دوست دارد گرید اگر چه در فضای سرد غربت لبخند گرم مرتضی را دوست دارد کروبیان وقتی دعایش راشنیدند گفتند او وصل خدا را دوست دارد شرمنده ایم از رویش امّا ای «وفایی» شرمنده ی آل عبا را دوست دارد ✍ .
بانوی عصمت آن بانویی که لاله ها را دوست دارد دل های با داغ آشنا را دوست دارد آن داغدار لاله های گلشن وحی از داغداران لاله ها را دوست دارد عطرولایت هرکجا پیچیده باشد آن گلشن عشق و وفا را دوست دارد درمحفلی که ذکر مردم یاحسین است آن محفل سوگ و عزا را دوست دارد از مردم روی زمین تنهای تنها اهل ولا زهرا شما را دوست دارد برهل اتای او قسم، این ابر رحمت برسائلان جود و عطا را دوست دارد از مرد نابینا اگر او چهره پوشد این بانوی عصمت حیا را دوست دارد محراب او لبریز عطر ربنا شد از بس مناجات و دعا را دوست دارد با بال بشکسته همه شب تا سحرگاه پرواز کردن تا خدا را دوست دارد گرید اگر چه در فضای سرد غربت لبخند گرم مرتضی را دوست دارد کروبیان وقتی دعایش راشنیدند گفتند او وصل خدا را دوست دارد شرمنده ایم از رویش امّا ای «وفایی» شرمنده ی آل عبا را دوست دارد مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم
🇮🇷تقدیم به در سینۀ خود داغ فراوان داریم بنویس بر این عقیده ایمان داریم امنیت و آسایش خود را امروز از برکت خون‌های شهیدان داریم مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم
. اقتدار مُلک ایران زیر چتر اولیاست در پناه سایۀ امن رضاست گرچه بسیار است فتنه، مُلک ما ایمن از هر فتنه و درد و بلاست استواری پیشۀ این مردم است اقتدار مردم ما پُر بهاست روبهان دانند این مُلک بزرگ بیشه زار شیر مردان خداست بارها با دشمنان ما گفته ایم شیر را از موش ترساندن خطاست ملت ما پیرو راه علی است رهبری کز نسل آل مرتضاست ✍ .
. 🇮🇷تقدیم به در سینۀ خود داغ فراوان داریم بنویس بر این عقیده ایمان داریم امنیت و آسایش خود را امروز از برکت خون‌های شهیدان داریم ✍ .
. حال شمع اشکی که به پاس تو فتد گوهر ناب است این گوهر ارزنده در اعمال حساب است دل سوخته ی توست همه عالم هستی درآتش مظلومی تو سینه کباب است هرکس که دل ودیده ی خود وقف شما کرد آن دیده و دل آینه ی صدق وصواب است روزی که امام تو به موج خطر افتاد بیداری تو گفت که این جامعه خواب است از این که تو بیماری و در بستر غم ها حال همه ی فاطمیون تو خراب است وقتی که فضا چهره ی نیلی شده دارد پیداست که خورشید چرا پشت نقاب است از چیست مزار تو ز دیده شده پنهان تاریخ شب و روز به دنبال جواب است از کرب وبلا ناله ات آمد که بنی .... آن خاک ز خونابه ی چشم تو خضاب است پروانه ی پرسوخته ی توست «وفایی» گرحاصل شمع دل ما اشک مذاب است .
. هیجده بهار ای که سوز ناله ات خون در دل افلاک کرد سینه ی خورشید را آه تو آتشناک کرد نیمه ی شب ها دعای تو درآن هجده بهار با ملائک تا سحرگه سیر درافلاک کرد گرچه ازگرد گنه آئینه ی دل تیره شد می شود با گریه برتو لوح دل را پاک کرد دربهشت آرزو چون غنچه ازهم وا شود هرکه دربزم عزای تو گریبان چاک کرد ابررحمت دامنش را پاک سازد ازگناه هرکه این جا فیض اشک وآه را ادراک کرد یاد عمرکوته تو ای گل نیلوفری سینه را درخون نشاند ودیده رانمناک کرد دردل شب چون علی جسم تو را مدفون نمود همره جسم تو جان خویش را درخاک کرد با غمی جانکاه می گوید «وفایی» غیر تو کوه غم های علی را کس کجا ادراک کرد ✍ .
. هیجده بهار ای که سوز ناله ات خون در دل افلاک کرد سینه ی خورشید را آه تو آتشناک کرد نیمه ی شب ها دعای تو درآن هجده بهار با ملائک تا سحرگه سیر درافلاک کرد گرچه ازگرد گنه آئینه ی دل تیره شد می شود با گریه برتو لوح دل را پاک کرد دربهشت آرزو چون غنچه ازهم وا شود هرکه دربزم عزای تو گریبان چاک کرد ابررحمت دامنش را پاک سازد ازگناه هرکه این جا فیض اشک وآه را ادراک کرد یاد عمرکوته تو ای گل نیلوفری سینه را درخون نشاند ودیده رانمناک کرد دردل شب چون علی جسم تو را مدفون نمود همره جسم تو جان خویش را درخاک کرد با غمی جانکاه می گوید «وفایی» غیر تو کوه غم های علی را کس کجا ادراک کرد ✍ .
. حال شمع اشکی که به پاس تو فتد گوهر ناب است این گوهر ارزنده در اعمال حساب است دل سوخته ی توست همه عالم هستی درآتش مظلومی تو سینه کباب است هرکس که دل ودیده ی خود وقف شما کرد آن دیده و دل آینه ی صدق وصواب است روزی که امام تو به موج خطر افتاد بیداری تو گفت که این جامعه خواب است از این که تو بیماری و در بستر غم ها حال همه ی فاطمیون تو خراب است وقتی که فضا چهره ی نیلی شده دارد پیداست که خورشید چرا پشت نقاب است از چیست مزار تو ز دیده شده پنهان تاریخ شب و روز به دنبال جواب است از کرب وبلا ناله ات آمد که بنی .... آن خاک ز خونابه ی چشم تو خضاب است پروانه ی پرسوخته ی توست «وفایی» گرحاصل شمع دل ما اشک مذاب است .
میلادیه حضرت زینب سلام الله علیها بلورنور بازاعجازآفرین درخلقتش اعجازکرد برهمه خلق جهان ازخلقت خود نازکرد بانسیم مهرخود،درگلشن پُرنور وحی غنچه ای بارنگ وبوی یاس عصمت بازکرد زینت دامان زهرا کردتااین غنچه را باغ هستی را ازاو،آئینه دار رازکرد چشم زینب رابه چشمان حسین خودگشود هردو رابا یک تبسّم مظهر اعجاز کرد در بهشت سبز عصمت ،پیش چشم باغبان زندگانی را کنار لاله ها آغازکرد نورمی بارد ، زبس ازآفتاب نام او نام اورا جبرئیل ازآسمان آوازکرد ازهمان روزنخستین این همای صبروحلم تا افق های بلند بندگی پروازکرد مکتب تقواوعصمت، این بلورنوررا درحضورنورمُطلق، بنده ای ممتازکرد دردل دریائیش غم قطره قطره جمع شد چشم اورا چون صدف پیوسته گوهرسازکرد درسرشت غرق نورش دردوغم گرریشه کرد دردخودرا باخدای خویشتن ابرازکرد بعد عاشورا همین بانودرآفاق جهان نغمۀ سرخ حسینی راطنین اندازکرد شکرلله بانسیم رحمت خود،کردگار درمدیح او«وفایی»راسخن پردازکرد مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم
صبرآفرین باغ را ای لاله ها تزئین کنید باشقایق های خود رنگین کنید باغ را آذین ببندیداز بلور بانوی گل می رسددرباغ نور باغ را ای باغبان گل پوش کن گوش شو،سرتا به پا وگوش کن این نویداز عرش اعلا می رسد دخترکبرای زهرا می رسد نغمه ی عشق ومحبّت برلب است ذکرخاص وعام زینب زینب است این گل زهراصفت بازیب وزین آمده پیوندبندد باحسین درولادت گـردلش خون رنگ بود بهردیدارگُلش دل تنگ بـود دردلش گنجینه ی اسرار داشت بـاحسینش یک جهان گفتارداشت آفتاب وماه زهرا دیدنی است وصف این دیداربس بشنیدنی است هردو نوری کبریایی داشتند رازهایی کربلایی داشتند ناگهان ازجانب ربّ جلیل گشت نازل برپیمبر جبرئیل داشت باتبریک پیغامی زرب گفت این گل زینب است وزین اب اوبودیاس بهار فاطمه اوبود آئینه دارفاطمه اوبه راه حق بودصبرآفرین ازخدابرسعی اوصدآفرین درحریمش صبردارد اعتکاف می چکدازدامنش عطرعفاف آمده تاصبر را معنا کند خیمۀ ایثاررا برپا کند زینب آمد عشق راسامان دهد زینب آمد درد را درمان دهد زینب آمد لاله ی صحراشود وارث صبر دل زهرا شود گربه زهرا نیست همتای دگر زینب او هست زهرای دگر نامی ازعشق و وفا برلب نبود گر«وفایی» خلقت زینب نبـود مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم
. شب رؤیایی من چسان باز کنم دفتر دانایی را که ندادند به من سرمه ی بینایی را شب میلاد تو جبریل امین گفت زشوق کی فراموش کنم این شب رؤیایی را آسمان مشتری نور تجلای تو شد دید چون در رخ تو جلوه ی زهرایی را حوریان موسم میلاد تو پیدا کردند ازغبار قدمت سرمه ی بینایی را عرشیان نام تورا زینت و زینب خواندند چون گشودند زهم مصحف یکتایی را توهمان عطر دل انگیزی بهاری که خدا با تو بخشید صفا گنبد مینایی را روز میلاد تو از عرش به رضوان گفتند که تماشا کند آن روز تماشایی را محفل عشق بود خانه ی زهرا وخدا داده زینت زتو این بزم پذیرایی را غنچه ی روی تو خندید چو بر روی حسین دید با شوق علی جلوه ی زیبایی را دامن فاطمه دانشگه ایمان تو شد دوست داده به تو این رتبه ی والایی را جلوه ات قامت صبری است که خیاط ازل دوخته برقد تو رخت شکیبایی را این عجب نیست اگرباد صبا یافته است ازنسیم نفست معجز عیسایی را فصل گل ای گل زهرا ز «وفایی» بپذیر همه ی هستی او این دل شیدایی را ✍ .
. رباعیات میلاد زینب که ازاو عشق وشرف نام گرفت ازوصل حسین خویش چون کام گرفت برلوح محبت ووفا عشق نوشت آرام دل حسین آرام گرفت ...... درباغ بهشت حوریان سرمستند تاجی زگل یاس به سرها بستند تا در قدمش سبدسبد گل ریزند آماده یوصل روی زینب هستند ...... آنان که حدیث صبر او را گفتند ازعشق ومحبتش سخن ها گفتند با آمدن عقیله ی هاشمیان تبریک به حیدر و به زهرا گفتند ✍ .
چشمه ی زمزم ای خوشا آن کس که دم از آل پیغمبر زند دست خود بردامن صدیقه ی اطهر زند باز گردد بررُخش درهای جنّات نعیم هرکه دراین آستانه حلقه ای بردر زند هرکه این جا چشم خود را چشمه ی زمزم کند دربهشت آرزوها ساغر از کوثر زند آن که دربزم عزای فاطمه اشکی نریخت روز واویلا دو دست خویش را برسر زند نزد زهرا قدسیان خاکسترش را می برند هرکه چون پروانه این جا درشرر پرپر زند بشکند دستی که با یک ضرب سیلی ازجفا بر رخ یاس علی ،او رنگ نیلوفر زند ازحساب خود «وفایی» غم ندارد روز حشر مُهر خود را گرکه زهرا پای این دفتر زند مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم
ياس نبوی ای كه انسيّه ای ومهرمُجسّم داری برتراز آدمی و جلوه ی آدم داری كعبه ی عصمتی و قبله ی ايمان و اميد در زلال نگهت چشمه ی زمزم داری عالمه،فاضله وانسيّه الحورایی فخربرهاجرو برساره ومريم داری چشمه ی خيركثيری وسپهرحسنات بارش رحمتی و فيض دمادم داری يازده آينه ازنورتوتابنده شد ند مركزنوری واشراف برعالم داری تاكه دين دست خوش فتنه وكينه نشود درره دين همه جاعزم مصمّم داري هيچ كس چون تونكرده است حمايت زعلی دردل ازغُربت اوحجله ی ماتم داری غاصبان رابه سراشيبی بن بست كشاند ماجرائی كه ازآن كوچه ی پُرغم داری گل ياس نبوی هستی وعمرت چون گل غم بسيار ولی زندگی كم داری سيرتاريخ گواهست كه ای ياس كبود فاطميّه نه همين بوی محّرم داری ای «وفایی»غم مادرچه ملال انگيزاست دربغل ازغم او زا نوی ماتم داری مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم
کوه مصیبات آتش افتاده به جان همه اما چه شده؟ همه جمعند در خانه ی مولا چه شده؟ آسمان ناله زدو گفت درآن جا چه شده؟ فاطمه پشت افتاده خدایا چه شده؟ دودی از آتش آن در به سماوات رسید گل یاس نبوی را چه جراحات رسید به فلک ناله ای از مادر سادات رسید که خبر داشت که درعالم بالا چه شده؟ آسمان دید که برعرش طنین افتاده شعله بربال وپر روح الامین افتاده غنچه پرپر شده وگل به زمین افتاده وای فضه توبگو پهلوی زهرا چه شده؟ فضه میگفت که از چشم گهربار بپرس من نگویم چه شده از درودیوار بپرس فاطمه روی زمین است زمسمار بپرس آه مسمار درخانه دراین جا چه شده؟ درهیاهو که همه فتنه گران همدستند ناگهان آتش و بیداد بهم پیوستند عده ای دست علی را به طنابی بستند بی حیا مردم بی شرم شمارا چه شده؟ گرچه مأمور به صبراست تواناست علی دربر کوه مصیبات شکیباست علی خیزای فاطمه ازجای که تنهاست علی خیزازجا وببین حرمت مولا چه شده؟ نظر گل به سوی خرمنی ازخارافتاد مثل آتش به دل اهل ستمکار افتاد بازوی فاطمه با ضربتی ازکار افتاد یارتنهای علی در براعدا چه شده؟ به خداوند ،گل لم یزلی زهرا بود درشب غربت وغم نورجلی زهرا بود تا که جان به تن یار علی زهرا بود ای «وفایی» چه بگویم گل طاها چه شده؟ مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم
. برخیز تا زخون جگر دیده تر کنیم دل را به غم دهیم و ز شادی حذرکنیم برخیز ای برادر غمدیده ام حسین مادر زدست رفت، پدر را خبر کنیم آخر دعای نیمه شبش مستجاب شد برخیز تا که جامه ی ماتم به بر کنیم زین پس که مادری نبود درکنارما با اشک وناله ، هرشب خود راسحر کنیم جان دادمادر وپدر ما غریب ماند گه ناله بهر مادر وگه برپدر کنیم ترسم زشرم چهره بپوشد زخاکیان گر ماحکایت رخ او با قمر کنیم پروانه جان سپُرد«وفایی»شب عزاست دل را به سان شمع بیا شعله ور کنیم .
شب عزا برخیز تا زخون جگر دیده تر کنیم دل را به غم دهیم و زشادی حذرکنیم برخیز ای برادر غمدیده ام حسین مادر زدست رفت، پدر را خبر کنیم آخر دعای نیمه شبش مستجاب شد برخیز تا که جامه ی ماتم به بر کنیم زین پس که مادری نبود درکنارما با اشک وناله ، هرشب خود راسحر کنیم جان دادمادر وپدر ما غریب ماند گه ناله بهر مادر وگه برپدر کنیم ترسم زشرم چهره بپوشد زخاکیان گر ماحکایت رخ او با قمر کنیم پروانه جان سپُرد«وفایی»شب عزاست دل را به سان شمع بیا شعله ور کنیم
جلوه ی ایثار رفتی و دل من شده بیت الحزن تو گردیده سیه پوش محیط محن تو جزناله، نوایی زدل باغ نیاید غرق غم واندوه و الم شد چمن تو ازقصه ی غصب فدک وضربت دشمن فریاد برآورده نگاه حسن تو چندین اثر ازجلوه ی ایثار توباقی است ازضربت گلچین ستمگر به تن تو از بازو و پهلو تو نگفتی سخن ، امّا این زخم گل انداخته برپیرهن تو افکنده شراره به دل وجان ملائک دستی که برون شد زحجاب کفن تو تابوت طلب کردی ونالیدم وگفتم حجمی که نمانده است برای بدن تو پروانه ی پرسوخته ی گلشن عصمت من شمع صفت سوختم از سوختن تو ازمرحمت دم به دم توست «وفایی» گوید به همه خلق جهان گر سخن تو
با رفتنت زهرا دل حیدر گرفته داغ تو خون از دیدگانِ تَر گرفته ای سوره‌ی کوثر! ببین قرآن ناطق احیا کنار تربت کوثر گرفته خاک مصیبت از غمت بر سر بریزد دستی که «در» از قلعه‌ی خیبر گرفته از بس دل من سوخته در آتش غم خاک مزارت رنگ خاکستر گرفته بر سَردَر این باغ باید می‌نوشتند زین باغ، گل را ضربِ میخ «در» گرفته همراه با بُغضِ حسن، دیدم حسینت یک بار دیگر گریه را از سر گرفته بی مادری سخت است بهر دختر تو سجاده‌ات را زینبت در بَر گرفته همراه با طفلان معصومت «وفایی» هرشب سراغ تربت مادر گرفته ✍️
🌷به‌مناسبت چهلمین سالگرد عروج در سینه‌ی خود داغ فراوان داریم بنویس براین عقیده ایمان داریم امنیت و آسایش خود را امروز از برکت خون‌های شهیدان داریم ✍️
. بسیج وبسیجی دوباره هفته ی ناب بسیج است نگاه ما به القاب بسیج است بسیجی های با ایمان کجایند تمامی عاشقانی با صفایند بسیجی ها گل این انقلابند شب تاریک را چون ماهتابند   همه قشری زخاص وعام هستند پر از نورند اگر گمنام هستند زاخلاص و یقین آئینه دارند خلوص وعشق را در سینه دارند بسیجی ها فداکار و غیورند بسیجی ها حماسه ساز نورند بسیجی ها بصیر و هوشمندند به عهد بسته ی خود پایبندند بسیجی بر لبش پیغام دارد به دوشش پرچم اسلام دارد بسیجی حامی این انقلاب است به لبیک امام خود جواب است بسیجی آرمان نهضت ماست مدال افتخار و عزت ماست بسیجی مرد میدان های سخت است بسیجی نیک خو و نیک بخت است بسیجی پاسدار پاک عشق است بسیجی مرزبان خاک عشق است بسیجی یاور اسلام و دین است به فکرش نصرت دین مبین است بسیجی جلوه ای از اقتدار است به پیش مکر دشمن هوشیار است  بسیجی برهمه نور دو عین است بسیجی  پیرو راه حسین است بسیجی پرچمی در احتزاز است بسیجی دشمن هر فتنه ساز است بسیجی گل به چشم دوستان است بسیجی خار چشم دشمنان است  بسیجی سینه اش سینای طور است بسیجی چشم بر راه ظهور است «وفایی» کاش ما آگاه باشیم همیشه پیشتاز  راه باشیم   ✍  .