eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. دوری و دوستی بس است آقا من‌ پر از غصه و پر از دردم فرج تو نیامده  از بس ... روز و شب دائماً گنه کردم کاش میمردم از خجالت ، وای چقَدَر سنگ دل شدم آقا یک نگاهی به من نما تا که ... بازگردد دلم به سوی شما چقَدَر بی وفا شدم ، هیهات نمکِ سفره ی تو را خوردم وَ نمکدان شکستم و دائم با گناهان تو را چه آزُردم من همیشه وَبالتان هستم دادم آزارتان ... ولی بخرم آدمم کن ، مرا به همراهت یک شب جمعه کربلا ببرم تو کریمی و من گدای تو ام رد نکن دستم و بده نانی من ندارم امید غیر از تو مورم و حضرت سلیمانی تو چرا گریه میکنی ای عشق؟ این ... منم که گنه شده کارم تهمت و غیبت و سه نقطه دگر نامه ای غرق معصیت دارم خسته و دلشکسته آمده ام نامه ام هم که پر ز عصیان است کوچکم ... ؛ از قدیم میگفتند... اینکه بخشیدن از بزرگان است به فدایت جهان و مردم آن زود برگرد ای نگار همه شیعه دارد ز غصه میمیرد ای امیدِ دلِ فَِکارِ همه آسمان دلم چه بارانی است! خسته از مردمان این شهرم ای رفیق قدیمی ام آقا با همه غیر حضرتت قهرم وارثِ ذوالفقارِ تیزِ علی منجیِ عالَمی امامِ زمان ای نهان گشته از دو چشم همه از پسِ پرده رُخ نِما تو عَیان ای سُلَیمان آسمان و زمین مثل مور آمدم به درگاهت حاجتم را روا بکن ای عشق جان به قربان حِشمت و جاهَت من غلامی ز نوکران تو ام أَنتَ نِعمَ الاَمیر یا مهدی جان پهلو شکسته ، جان علی دستِ من را بگیر یا مهدی شعر من تُحفه ای است ناقابل گرچه ناچیز و کم بُوَد اما منتی بر سرم‌ گذار ای دوست هدیه ام را قبول کن آقا [][][][][][][][] سروده از شاعر و مداح اهلبیت(ع): (زائر) ربیع الاول ۱۴۴۲ سوزِقلم✍ .
. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهادت سلام الله علیها دور از نگاهِ او نشدیم و نمی‌شویم شد عمّه‌جانِ حضرتِ صاحب پناهِ ما ما رَعْیتیم و خواهرِ سلطان مَلیکه است دیوارهای بارِگَهش تکیه‌گاهِ ما ما تکیه می‌کنیم به درگاهِ آسمان ما در پناهِ عرشِ خدا سینه می‌زنیم نانِ گدای این حرم از عرش می‌رسد محتاجِ گندمِ حرمِ بانوی قُمیم ما آبرو و عزّت از اینجا گرفته‌ایم غیر از شما به هیچ کسی رو نمی‌زنیم در تنگنای زندگی و روزهای سخت جایی به جز حریمِ تو زانو نمی‌زنیم زانو زدن در این حرم از افتخارهاست اینجا که جایگاهِ خضوعِ ملائک است اینجا که سرنوشت سرش را بلند کرد... هرکس که سربه‌زیر رسید و دلش شکست مهمانِ این حرم شده مهمانِ فاطمه ما سائلیم و جود و کرم عادتِ شماست باز است سفره... داخلِ آن نانِ فاطمه روزیِ زائرانِ تو با مشهدالرّضاست روزیِ زائرانِ تو با پادشاهِ طوس اِقبالِ نوکرانِ حریمِ تو بی‌نظیر زهرای خاکِ مملکتم زینبُ الرّضا پای سرِ به نیزه نبودی شما اسیر تو خواهرِ امامی و بر روی نیزه‌ای... پیشِ دو چشمِ تارِ تو رأسِ امام نیست شکرِ خدا که پیشِ نگاهت به قتلگاه دورِ وجودِ دلبرتان اِزدحام نیست شکرِ خدا که مَحملِتان پرده داشته شکرِ خدا که همسفرت مَحرمِ تو بود تب کرده ای ولی تو که سیلی نخورده‌ای رویت نشد کبود و نبودی میانِ دود اُفتادی از نفس... نفست زیرِ پا نرفت خنجر به روی حنجرِ خشکی ندیده‌ای غنچه میانِ قافله بوده ولی شما .... خار از دو پای طفلِ پریشان کشیده‌ای؟! پای برهنه پشتِ سرِ روی نیزه‌ها دنبالِ اسبِ قاتلِ ارباب می‌دوید در اوجِ خستگی و عطش روی ناقه‌ها با تازیانه دختری از خواب... می‌پرید آتش سراغِ معجر و دامانِ او گرفت دندان و دنده‌ها و دلش همزمان شکست کنجِ خرابه خانه‌یِ دردانه‌ای شد و... با ندبه‌یِ عقیله دلِ کاروان شکست .
. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم چهارپاره شهادت حضرت زینب سلام الله علیها سر ُو کارم اگرچه با اشک است روزگارم کنارتان خوب است بهتر از این نمی شود ارباب زندگی در جوارتان خوب است زندگی با شما چه شیرین است هر کجا بیرق است صحنِ خداست خودتان گفته‌اید هر جا که... روضه‌ای خوانده‌ایم کرب‌وبلاست حرفِ دلتنگیِ حرم آمد آمدم تا که سیر گریه کنم گوشه‌یِ صحنتان نشستم با... ذکرِ نِعمَ‌الاَمیر گریه کنم روضه‌یِ امشبِ حرم سخت است اوّلِ روضه کنجِ گودال است دست و پا می‌زدی و خواهر دید بی‌سبب تب نکرده... بدحال است تو نفس می‌زدی نفس‌هایش... شد بریده... بریده... واویلا لگد آمد زبانِ شاعر لال شمر... مَقتَل رسیده واویلا آخرین لحظه‌هایِ عمرِ تو ابتدایِ عزایِ زینب بود پیشِ چشمش غروب زیرِ سم... تنِ صدچاک نامرتّب بود این یکی از تنَت عبا کَنده آن یکی برده است پیراهن ساربانی بریده انگشتت بینِ نامَحرمان... خدایا... من !!! همه‌یِ عمر بوده رویِ سرم عَلَمِ غیرتِ علمدارم با خودم فکر می‌کنم... آری معجری بر رویِ سرم دارم !!! پابرهنه کشیده‌اند مرا پایِ سر بینِ کوچه و بازار باورت می‌شود که سیلی زد به گُلت پیرمردِ مَردم‌دار هر کسی ضربه‌ای به تو زده بود طعنه‌ای هم به خواهرت می‌زد هر نگهبان که می‌رسید از راه لگدی هم به دخترت می‌زد همه‌یِ روضه یک طرف امّا وای از بزمِ شام و هلهله‌ها پیشِ چشمِ ربابه می‌دادند صِله‌ها را به شمر و حرمله‌ها دیدنِ لرزِ کودکان سخت است لبِ قاری و خیزران... سخت است روضه‌یِ عمّه جان و نامحرم العجل... صاحب‌الزّمان سخت است .
. سپیده سر زده آیا تو بر نمی گردی؟ برای دلخوشی ما تو بر نمی گردی؟ ببین که خشک شده صحن آبی چشمم تمام وسعت دریا تو بر نمی گردی؟ همیشه حسرت و تنهایی و غم و دوری شده َست قسمت من تا تو برنمی گردی ز بس که طول کشیده زمان آمدنت چه بدگمان شده دنیا تو بر نمی گردی تمام ثانیه های شب تو پرسیدند ... طلوع روشن فردا تو بر نمی گردی؟ اگر قسم بدهم بر دعای نیمه شبِ قنوت خسته ی زهرا تو برنمی گردی اگر شبی وسط روضه ام بخوانم از دودست حضرت سقّا تو بر نمی گردی نشسته ام همه ی شب به راه آمدنت سپیده سر زده حالا؛ تو بر نمیگردی؟ 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 (یونس) میشود حال شیعیان بد حال از ستم های هشتم شوّال زخم این داغ کاری و سخت است وَ دهان باز میکند هر سال روضه باید از این مصیبت خواند از همان بُقعه ای که شد تخریب از جسارات و هَتکِ حرمت ها از قبوری که خاکی است و غریب چقدر غرق غربت است اینجا نه رِواقی نه صحن و ایوانی نیست گلدسته و نه گنبد هست لعنت حق به قوم سُفیانی زائری نیست در حریم بقیع سوت و کور است نیمه شب هایش نه چراغی نه شمع و نه زائر وای از این داغ و سوگ عظمایش آرزویم همین بود تنها... بنشینم میان قبرستان روضه از مادری بخوانم که... پهلویش را شکسته اند ! ... امان چشم سر را ببند و یک لحظه... برو با پای دل میان بقیع روی قبر حسن(ع) ضریح ببین و بهاری کن این خزانِ بقیع در کنار مزار اُم بَنین(س) بابُ العباس را تصوّر کن با توسل به ساقی عطشان کاسه آب خویش را پر کن نوش جان کن تو آب را یادِ... تشنه ای که سرش شده است جدا یا حُسَینی(ع) بگو برو سمتِ صحن زیبای حضرت زهرا (س) قدم آهسته از زمین بردار این مکان هست قَوس اَو اَدنی زیر لب با نوای خویش بخوان (گر نگاهی به ما کند زهرا)... بعد عرض ارادتت به بتول(س) رو بیاور به باب الاحسانش آری اینجا کرم فراوان است میشود عرش و فرش مهمانش چار گنبد چهار گلدسته یک‌ طرف صحن حضرت قاسم(ع) آن طرف باب العلم و باب کرم دور تا دور صحن ها خادم کاش میشد که چشم وا نشود و نبینم غم و غریبی را چه کنم چاره ای به غیرش نیست کاش آید همان امام هما (عج) شیعه آخر بنا کند روزی با شکوه و مجلل و زیبا در کنار همان امامی که هست از نسل حیدر و زهرا (ع) میفرستم ز راه دور سلام خدمت ساحت چهار امام و علیک السلام میخواهم نکنم بیش از این اطاله کلام ____ سروده از شاعر و مداح اهلبیت(ع) : (یونس) .
. عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف چند قرن و چند سال و چند ماه و چند روز لحظه لحظه می‌شود عمرِ فراقت بیشتر پایِ طاقِ نصرتِ جشنِ تولّد با خودم فکر کردم باز هم شد عمرِ غیبت بیشتر مانده‌ام یک‌سالِ دیگر پایِ بیرق شکر شکر لحظه‌هایِ انتظارت پُر بهاتر از زَر است نَه فقط مانده به راهت چشمهایِ نوکرت جمعه جمعه خیره بر راهِ تو چشمِ مادر است دانه دانه می‌شود مویِ سر و صورت سپید طفلِ نوپایِ کلاسِ انتظارت پیر شد روزِ میلادِ شما را جشن می‌گیریم و بعد... زیرِ لب یک جمله می‌گوئیم آقا دیر شد یک‌هزار و یک‌صد و چندین و اَندی سال رفت یک‌هزار و یک‌مدل طعنه شنیده منتَظِر یک‌صدا گفتند یک‌عالم کلامی یکسره یک نفر مانده می‌آید می‌رسد آن منتَظَر منتَظَر شد از نظر پنهان‌ُو چشمِ منتَظِر ابرِ بارانیِ هجرانِ نگارش می‌شود ارتباطِ عاشق و معشوق یعنی هر کسی... بی‌قرارِ یار شد او بی‌قرارش می‌شود بی‌قراری کردنم یعنی قرارِ قلب‌ها بی‌قرارم می‌شود گَه‌گاه یادم می‌کند آخرش او با نگاهی بنده‌یِ آلوده را با دَمِ جانم علی وَاللّه آدم می‌کند دَم علی جانم علی قرآن و ایمانم علی می‌زند بر کعبه تکیه جمعه‌یِ موعود یار باز هم روح‌الامین دم می‌زند از این یقین لاٰ فَتیٰ اِلّٰا علی لَا سَیفَ اِلّٰا ذوالفقار جمعه ای که می‌رسد از راه محشر می‌شود لشکرِ او می‌رسد از شام و ایران و یمن یاعلی می‌گوید و با دستِ خود حک می‌کند سَردرِ دروازه‌یِ شهرِ مدینه یاحسن با شهیدان می‌رود پایِ پیاده کربلا در حرم می‌خواند از ایثار و ایمانِ عمو روبه‌رویِ گنبدِ شاهِ وفا می‌خواند او روضه‌هایِ دختری با یک گلِ سر رویِ مو اَفضل‌ُالاعمالِ امروز است این ذکرِ سلام اَلسّلام اِی تشنه‌یِ مضطر غریبِ دستگیر حقِّ آن ارباب که دستِ غلامش را گرفت بر گدایِ خود نظر کُن حضرتِ نِعم‌َالامیر 📃۱۴۰۰/۱۲/۲۴ عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف .
. ۷۷۰ شریفه دختر عموی خوب من رفتی و من از غمت، غمین شدم چشماتو بستی و رفتی عزیزم ندیدی که خرابه نشین شدم هردوتا از روی ناقه افتادیم ولی دستای تورو نبسته زجر کاش منم مثل تو جون داده بودم نمی افتادم ولی به دست زجر می‌دونم که زیر پای شتری بمونه اگه کسی دردسره هرچی هم پای شتر سنگین باشه ولی باز حرمله پاش سنگین تره شریفه شکر خدا تو رفتی و سربابامو بریده ندیدی تازیانه خوردی مثلِ من ولی به رخ عمه کشیده ندیدی ✍ .
. رمضان سر زد از دیار خدا بی خود از خویش گشته باور من بس که زیباست حال هر سحرش رحمتش باز شد برابر من می خورم غصه از نبودن یار تاگشودم به چشم، مصحف عشق گفتگوها ز آیه ها برخاست کلمات خدا غزل خوانند انتظار از میانشان پیداست بلکه پیدا کنم نشانیِ دوست روزها روزه ها به شوق حضور با لب خشک تا دم دیدار یک به یک می روند پیوسته سَر شود روزهای فصل بهار از نسیمم خبر نیامد باز رمضان است کوچه کوچۀ شهر خانه هامان شده خدا آباد بوی حلوای سفرۀ افطار می تراود به لحظۀ میعاد انتظاراست قوت سفرۀ من نان داغی گرفتم از نانوا که شود داغ لحظه لحظۀ من لقمه ای را که بر دهان بُردم تازه آغاز شد بهانۀ من سرِ افطار روضه ها دارم سفرۀ اول است حاج قاسم هست پهلوی ربنای ما دم افطار، خنده های او شد قبولی هر دعای ما خواستم مثل او شوم سرباز حال خوبی ست حال من گویا مشک چشمم به علقمه رفته تاشود پر ز اشک با تعجیل سوی عباس، فاطمه رفته شد مهیا ظهور جانانم باید از کربلا بگویم تا گل نرجس به سوی ما آیی؟ ازبیابان نینوا گویم به گلستان روضه تا آیی؟ تا دم مرگ روضه می خوانم ماه میهمانی است از اول با ابوحمزه می شوم همراه دست در دست او شوم بلکه برسد تا خود خدا یک آه فَرَجت را به ناله می خواهم ✍ .
. سیدالشهدا السلام ای فدایی اسلام بنده ی پاک ومهربان خدا یاوربی مثال پیغمبر (ص) ای ملقب به سیدالشهدا ع **** مردغیرت مدار شهرحجاز تو در اعراب پهلوان بودی بعد پیغمبر و علی، حمزه درشجاعت یل یلان بودی **** در تمامی جنگهای نبی ای عموی رشید پیغمبر(ص) هیچ کس جرات نبرد نداشت تا که بودی امیر آن لشکر **** من چه گویم نبی تو راخوانده ای عموجانِ فاعل الخیرات ای فدایی راه حق حمزه اسدالله کاشف الکربات **** دشمنانت همه به میدان ها متواری ز آن رشادت تو دین احمد اگرکه پا برجاست شده مرهون آن حمایت تو **** بین صحرا چو دوره ات کردند از روی کینه وجفا زدنت عده ای گرگ درپس میدان بی محابا و بی هوازدنت **** آن غلام سیاه سفیانی سینه ات را چه بی هوا بشکافت جگرت را که شرحه شرحه نمود بدنت رابه زیر پا انداخت **** خوب شد در میان آن مقتل مادر خویش را صدا نزدی بدنت غرق تیغ و نیزه نشد پیش خواهر تو دست و پا نزدی **** ✍ .
. بمناسبت حملات وحشیانه اسرائیل چند خطی نثار شهدای و مقاومت اضافه شد ای تقدیم به ماه پاره های شهید کودکان در کلاس درس اند و مرگ و وحشت دوباره مهمان است خاک قدس است یا که کرببلا ؟ عید فطر است یا که قربان است؟ غرق در خون و خنده ای بر لب دست و پا میزنند این طفلان یک نفر پاسخی به ما بدهد پس چرا ساکت اند نامردان؟ پس چرا ساکت اند نامردان؟ در هیاهویشان جوابی نیست علتش هم که خوب معلوم است چشم های شما که آبی نیست ننگ بر مدعیان تو خالی مانده اند در کنار یکدیگر ننگ بر کسی که ساکت ماند مرگ بر این حقوق ضد بشر لحظه ی انتقام از دشمن جزء شیرین ترین دقایق بود مات و مبهوت و خار اگر گشته است اثر وعده های صادق بود خوشبحال مدافعان حرم بی محابا مقاومت کردند سرشان رفت و قولشان هرگز از حرم ها محافظت کردند هر دل عاشقی که میبینی بسته با مقتدای خود عهدی لحظه احتضار می گفتند السلام علیک یا مهدی عالم از ظلم و کینه پر شده است سینه ها مملو از هزاران درد ای پناه تمام مظلومان منجی آخر الزمان برگرد .