eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
10.9هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
1. قسمت اول.mp3
11.3M
( علیه السلام ) من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم حال سجاد تو را دیدم و بیمار شدم در حسینیه ارباب شبی خوابم برد صبح پشت درِ یک میکده بیدار شدم چه شبی بود که از بین دو انگشت شما ناگهان با خبر از عالَم اسرار شدم بچه بودم که علمدار شفا داد مرا تا قیامت به ابالفضل بدهکار شدم خلق در روضه گرفتند برات عتبات منِ بیچاره ولی دیر خبردار شدم رشته بر گردنم افکنده ای و در پی تو هر شب آواره هر کوچه و بازار شدم کربلا اوج عزا بود ولی چون زینب از بلایای پس از شام عزادار شدم "من از آن روز که در بند توام آزادم" نوکر فاطمه و حید کرّار شدم
. ( علیه السلام ) اِبنِ اَثیر جَزَری ، از مورخین بزرگ عامه ، در کتاب اُسدُ الغابَة« ج 2، ص 389 » نوشته : راوی میگه با امیرالمومنین (علیه السلام) ، آمدیم کنار فرات ، از مسیر کناره گرفت ، ایستاد و ما دورش رو گرفتیم ، با دست به یک نقطه ای اشاره کرد ، هذا مَوضعُ رِواحِلهم ، خوابگاه شتراشون اینجاست ، اینجا از مَرکباشون پیاده میشن ... آخه فردا همه با احترام پیاده شدند ، درنهایت شُکوه و عظمت ... ، هذا موضعُ رِواحِلهم ، ومُناخُ رِكابِهم ومُهَراقُ دِمائِهِم ، اینجا خون های مبارکشون به زمین می ریزه ... من با این جملات امیرالمومنین امشب کار دارم ، امشب میخوام روضه بخونم ، وقتی این جملات رو فرمود ، یه جمله سوزناکی هم گفت ، با یه قلب پُر از دردی : بأبي مَن لا ناصرَ لهُ في الأرضِ ولا في السَّماء إلا اللهُ ، علی فرمود : پدرم به فدای اون کسی که ، در زمین و آسمان یاوری جز خدا نداره ، چی میخوام امشب بگم ؟ وقتی این جمله امیرالمومنین رو دیدم ، احساس کردم جگر گوشه های امیرالمومنین در کربلا ، هر کدام به یک نحوی به همون مظمون جملات بابارو تکرار کردند ... خدایا کمکم کن ، خدایا توان بده ، سید ابنِ طاووس نوشته وقتی امام حسین رسید کربلا : فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْض ؟ اسم این سرزمین چیه ؟ « فَقِيلَ كَرْبَلَاءُ » ... آی کربلا ...فرمود : « اَللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاء » مثل فردایی ، خدایا از اندوه و بلا به تو پناه می برم ، « اِنْزِلُوا» پیاده بشید « هَذا مَوضِعُ كَرْبٍ وَ الْبَلَاء » حالا شروع کرد جملات بابارو با یک بیانی گفتن « هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا » اینجا خیمه هارو برپا کنید ، ... خیمه ها رو یادت باشه ، باهات کار دارم ... « هَاهُنَا مَسْفَكُ دِمَائِنَا » اینجا خون مارو روی زمین می ریزند « وَ مَحَلُّ قُبُورِنَا » ... آی ... این جملات را امام حسین گفت ، مضمون فرمایشات پدر ، امیرالمومنین بود ، بعدش مولا چی فرموده بود ؟ « بأبي مَن لا ناصرَ لهُ في الأرضِ ولا في السَّماء إلا اللهُ » یه جگرگوشه علی هم این جملات رو تکرار کرد ... راوی میگه : « فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِي » یادم نمیره زینب آمد کنار قتلگاه ، « تَنْدُبُ الْحُسَيْن » شروع کرد بر امام حسین گریه کردن « تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ ... » با یک صدای پُر از دردی ، با یه قلب دردناکی ، « بِأَبِي مَنْ‏ أَضْحَى‏ عَسْكَرُهُ فِي يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ نَهْباً » پدرم به فدای اون کسی که روز دوشنبه خیمه هاشو غارت کردند ، « بِأَبِي الْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى» پدرم فدای اون آقایی که کنار نهر آب ، با لب تشنه سر از بدنش جدا کردند ، « بِأَبِي مَنْ شَيْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّمَاءِ » پدرم فدای اون آقایی که خون از محاسن شریفش میچکید ، ... یه وقت لحن کلام رو عوض کرد : « يَا مُحَمَّدَاهْ ، هَذَا حُسَيْنٌ مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا ، مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ » ( منبع: لهوف ، سید بن طاووس، ص 80- 81 ) .👇
. رهام کن عمه جونم به لبهام رسیده نگام کن عمه میخوام برم توو قتلگاه دعام کن عمه رهام کن عمه دور عموم شلوغ شده، یارم نداره دیگه رمق برای پیکارم نداره هر جوری هست منم میرم چرا بمونم؟ اصغر فدایی شده من (چرا نتونم؟) ۳ من پر کشیدم از روی تل دویدم و نفس بریدم عمو کمی طاقت بیار دیگه رسیدم من پر کشیدم حتی شده قدر دو تا ضربه‌ی شمشیر بذار سپر بشم آخه شدی زمین‌گیر درسته که می‌خوای پَر از قفس بگیری میخوام منو که میزنن (نفس بگیری) ۳ دستم بریده توو قتلگاه عجب بوی یاسی پیچیده صدای «وا اُما»مو انگاری شنیده قامت خمیده میخوام شبیه مادرت که بی‌نشونه مزار من توو کربلا مخفی بمونه منِ یتیم بزرگ شدم زیر پَر تو میخوام تنم یکی بشه (با پیکر تو) ۳ ✍ 👇
. یه فرصت دوباره-یه زندگی تازه برای گریه کردن-دادی بهم اجازه پیرهن مشکی مارو-حضرت زهرا می دوزه تو ظرف اسپند روضت-گناه عالم می سوزه تو روضه با چشای تر می یاد مادرت اولین نفر می یاد با صدای اه فاطمه اشک ما همیشه در می یاد عزیز دلم حسین…. یه شکر از ته دل-یک نفس عمیقه بذار برم ببوسم-پرچم و یک دقیقه یه پیر غلام که یک عمره-تو روضه خیلی کار کرده بازم بساط چایی رو-باگریه برقرار کرده حس می شه توی مجلس عزات دست امام رضا تو این بساط شفا می ده نسیم پرچمات یه روز می میرم اخرش برات عزیز دلم حسین…. دور افتادم از عشقم_از همه ارزوهام کرببلاتو می گم-کرببلاتو می خوام خدا می دونه می میرم-اگه یه وقت قرار باشه که این فراق طولانی-بخواد ادامه دار باشه دلم می خواد تورو صدا کنم گریه شبیه بچه ها کنم دلم گرفته کربلا می خوام کجا برم چه قدر دعا کنم عزیز دلم حسین… ✍ 👇
PTT-20230622-WA0001.opus
147.6K
‏خادم اهل بیت کمالی🎤 مران یکدم ساربان اشتر ناقه زینب رفته اندر گل ♫✿♬بده ظالم مهلتی آخر زان که من دارم عقده ها در دل ♫✿♬مرا ناقه تا که بنشینم برسر نعش شاه مظلومان ♫✿♬مران ناقه زان که من دارم از جفای شمر ناله و افغان ♫✿♬مران یکدم ساربان اشتر ناقه زینب رفته اندر گل ♫✿♬بده ظالم مهلتی آخر زان که من دارم عقده ها در دل ♫✿♬مران ناقه که گویم من درد دل با این پیکر عریان ♫✿♬مران ناقه زان که من دارم از جفای شمر ناله و افغان ♫✿♬بیا ای مرگ تا شوم راحت زان به مرگ خود گشته ام مائل مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان لینک کانال: @madahanpirbakran
. مران يكدم ساربان اُشتر، ناقه ی زينب رفته اندر گل بده ظالم مهلتی آخر زآنكه دارم من عقده‌‌ها در دل بده مهلت تا بمانم من در كنار اين پيكرِ بي‌سر از آن ترسم ساربان امشب آيد و بُرّد دست‌اش از پيكر ندارد چون طاقت ديدن مادرم زهرا، باب من، حيدر در اين صحرا اي شترداران، ماندنم آسان، رفتنم مشكل شترداران بي‌كفن باشد اين تن مجروح اندرين صحرا مرا نَبوَد معجري ديگر تا كفن سازم جسم اين شه را ندارد چون سايه‌اي بر سر غير خاشاك و جز تَفِ گرما اله من كُن تو آگاهم، كشتي عمرم كي رسد ساحل شتربانان ره خطر‌ناک و کودکان مضطر، ناقه‌ها عريان همي ترسم اي شترداران، از شتر افتند کودکان آخر چرا آخر اين همه تعجيل؟ رحم بنمائيد بر دل طفلان رهِ شام و دشمن اندر پيش، از يتيمانْ من چون شوم غافل شتر‌بانان مهلتي آخر، بهر ما نبود قافله‌سالار نباشد چون مَحرمي ديگر بهر ما زنها غير اين بيمار ندارد او طاقتي ديگر، پيکر بيمارش بود تب‌دار همي‌گويد خاشع و غمگين، کربلا خواهم تا کنم منزل 👇