eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
10.9هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
1. به تو سلام میدم.mp3
4.36M
(عیه السلام ) به تو سلام میدم درمون دردامی به تو سلام میدم تویی که آقامی به تو سلام میدم همیشه باهامی ... به تو سلام میدم بغض دلم واشه به تو سلام میدم میدونم این راشه به تو سلام میدم جواب نده باشه ... (تکلیفمو روشن کن یک کاری واسه من کن) 2 پس کی به گدات میگی از کربلا دیدن کن (ای آقام)4مرتبه (من کربُبلا می خوام)4مرتبه دستتو میگیرم هر چی بگم داری آخه همه میگن دست کرم داری هر چی بخوام ازت بهترشو داری دستمو میگیری هر جا که افتادم پای قرارمون مردونه ایستادم پیاده اربعین نمیره از یادم ... (روضه میام هر هفته آدم با تو خوش بخته) 2 (پیرغلام نشم حیفه با تو جوونیم رفته) 2 (ای آقام)4مرتبه (من کربُبلا می خوام)4مرتبه بیا ما رو آقا از گناه ها دور کن با علی اکبرت ماها رو محشور کن با جوونا میام دستَمونو جور کن یه ساله که همه یه دل و یک رنگیم یه ساله که داریم با دوری می جنگیم یه ساله واسه تو بدجوری دلتنگیم با اسم تو همواره چه شوری لبم داره حاجت میگیرم من از شیش ماهه و گهواره ... (ای آقام)4مرتبه (من کربُبلا می خوام)4مرتبه به همت جواد افشانی
4_6042066524934505737.mp3
6.56M
مناجات با امام زمان(عج)! 🎙جوادمقدم 🔊نجوای رولبم تویی.....
__YEKNET.IR__ - @Maddahionlin.mp3
9.65M
‍ 🌾‍ ‍ اومدم تنهای تنها... من همون تنهاترینم 🎙مهدی رسولی 🍃🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم🌸🍃 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم - حضرت رسول و امام حسین علیهم السلام از رحمت و مهرِ مصطفی کم گفتیم از قدرتِ ایثار و حیا کم گفتیم فریاد زدی شما حسینٌ مِنّی... از احمدِ روی نیزه ها کم گفتیم .
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت شهادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مدینه می‌زند از غصّه‌یِ حرم بر سر به سینه فاطمه زد در عزایِ پیغمبر هوا هوایِ غم و ناله و غریبی شد علی و فاطمه نوحه‌سرای پیغمبر چقدر کرد خدا دستْ دستْ عزرائیل حیایِ اوست جواب وفایِ پیغمبر " بلا کِشیم و ملامت کشیم و خوش باشیم" خوش است لطمه زدن از برای پیغمبر فدای آن لب و دندانِ زخم خورده‌یِ تو دوباره روضه شده آشنای پیغمبر حسین مِنِّی وُ .... این روضه‌های تکراری گمان کنم شده گودال جای پیغمبر به روی سینه‌یِ پیغمبرِ حرم چکمه زِ هوش رفتنِ یاس و صدای پیغمبر میانِ طُرِّه‌یِ گیسوی شاه پنجه که رفت شکست حُرمتِ ناموس‌های پیغمبر دعای شهر مدینه دعای کرب‌وبلا بیا امید دلم دلربای پیغمبر .
. و توسل ویژۀ روزهای و شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج حنیف طاهری ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ حوادثی است که قلبِ مدینه میلرزد مدینه چون دل اُمت به سینه میلرزد سپاهِ شب شده مستِ تصرف خورشید نسیم شعله شد و در فضا شراره کشید تمام وسعتِ ملک خدا شبِ تار است چه روی داده که خورشید هم عزادار است زِ کوه و دشت و بیایان خدا خدا شنوم ز جن و انس و ملک وا محمدا شنوم اجل دریده گریبانُ و اشک افشاند امینِ وحی خداوند نوحه میخواند پیام میرسد از خشت خشتِ خانۀ وحی که منقطع شده از آسمان ترانه ی وحی برونِ خانه اجل گشته گرم اذنِ دخول درون خانه چکد خونِ دل زِ چشم بتول الا الا ملک الموت ! ماتم آوردی زِ آسمان به زمین یک جهان غم آوردی زدیدن رخ تو گشته رنگ فاطمه زرد چه سخت حلقه به در می زنی،نزن برگرد! چگونه می کنی ای پیک مرگ دقّ الباب؟ که آسمان به سر خاکیان شده ست خراب برو به سینۀ حیدر شرر نزن دیگر به جانِ فاطمه سوگند! در نزن دیگر عقب بایست! بگیر احترام این در را برو یتیم مکن دختر پیمبر را برو که طعنه بر این باب، دیو و دد نزند به باب خانۀ توحید ، کس لگد نزند پیمبرُ و علی و فاطمه کنار هم اند تو ایستاده و این هر سه اشکبارِ هم اند نبی زخون دل خویش چهره می شوید درون خانه ی دربسته با علی گوید: که یا علی بنشین با تو راز دارم من به سینه شعله ی سوز و گداز دارم من پس از رسول مقامت زکینه غصب شود فراز منبر من دشمن تو نصب شود خدای ، امر به صبرت کند در این اندوه جواب داد علی: من مقاومم چون کوه دوباره گفت پیمبر که ای امام مبین شوی به شهر مدینه غریب و خانه نشین فلک زغربتِ تو آه می کشد زِ نَهاد به باب خانه ات آتش زنند از بیداد جواب داد : همانا به صبر می کوشم به حفظ دین خود این جام زهر می نوشم رسول گفت چو کردی تحمل آن همه را به پیشِ چشم تو سیلی زنند فاطمه را تو ایستاده و با چشم خود نگاه کنی درون سینه ی خود حبس سوز و آه کنی در آن میانه علی سخت در خروش آمد کشید ناله و خون در دلش به جوش آمد اگرچه بود وجودش پر از شراره ی خشم به روی فاطمه چشمی گشودُ گفت به چشم! شاعر : ــــــــــــــــــ