eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
10.8هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
eb1dedd2c2a68e950986177d8d8c8d3031513913-720p_۲۰۲۲_۰۳_۱۱_۱۷_۳۲_۲۱_۸۹۰.mp3
1.41M
قالَ الحیدر ابو ترابُ اصحابُ المهدی شبابُ 🎙 مهدی رسولی #️⃣ (عج) ای جوون حسین ، منم جوونم ای جوون حسین ، غمت به جونم ای جوون حسین ، دعا کن امشب من خودم رو به آقام بر سونم دعا کن که تو بی نشونیم بیاد و دعا کن که توی جوونیم بیاد و دعا کن که بی پرده نورو ببینم دعا کن که صبح ظهورو ببینم قالَ الحیدر ، ابوتراب اصحابُ المهدیِ شباب ای جوون حسین ، منو صدا کن ای جوون حسین ، منو نگاه کن ای جوون حسین برای این که یار مهدی بشم منو دعا کن دعا کن که این انتظار سر بیاد و دعا کن که این جمعه از در بیاد و دعا کن برای جنابش بمیرم دعا کن که پای رکابش بمیرم قالَ الحیدر ، ابوتراب اصحابُ المهدیِ شباب ... ............... زنده کن با خنده هات این خاکو این کویر خشک و بی سامونو بکم ینزل القیص یعنی تو من انتظار میکشم بارونو کار گل زار شود، گر تو به گلزار آییی نرخ یوسف شِکند، گر تو به بازار آیی دلای مرده با تو زنده میشه دل منم بهاریه همیشه می‌پیچه با تو بوی گل همه جا کی گفته با یه گل بهار نمیشه تو میایی و می‌فهمه دنیا معنی حقیقی نوروزو تو می‌رسی با پرچم جاء الحق من انتظار می‌کشم اون روزو عمری از جان بپرستم شب بیماری را گر تو یک شب به پرستاری بیمار آیی کار گل زار شود، گر تو به گلزار آییی نرخ یوسف شِکند، گر تو به بازار آیی وارث ذوالفقار یک روز می‌رسه پیر و جوون عاشق مهدی می‌شن صاحب ذوالفقار علی فرموده: جوونا یاورای مهدی میشن قال الحیدر ابوتراب اصحاب المهدی شباب
﷽ و الشّمر جالسٌ نفس انبیا گرفت خورشید تیره گشت و دوباره هوا گرفت دارد تمام عرش خدا می خورد زمین و الشمر جالسٌ همه عالم عزا گرفت والشمر جالسٌ همه جا زیر و رو شده خنجر به روی حنجر آقای ما گرفت و الشمر جالسٌ تن صد چاک روی خاک و الشمر جالسٌ نفس مصطفی گرفت زهرا کنار گودی گودال آمده و الشمر جالسٌ دل خیرا لنسا گرفت و الشمر جالسٌ سر او را گرفت و بعد ... زینب به روی تل دم وا احمدا گرفت زینب به روی تل به سر و سینه می زند آنقدر ناله زد نزنیدش، صدا گرفت وحید محمدی .
. السلام علیک یا اباعبدالله زینب آمد سنگها را زد کنار باغ گل را کرد پیدا زیر خار باغ گل صفحه ای ز آیات نور نقطه نقطه گشته از سم سطوح دید زینب آن صحیفه دیدنیست یک به یک آیات آن بوسیدنی ست خواست بوسد جای بوسیدن نداشت لعل لب بر حنجر خونین گذاشت بدن و زیر تلی از سنگ تیر و شمشیر و نیزه شکسته ها دفن کرده بودند امروز از صبح تا غروب کار زینب همین بود گفتند همه اسرا سوار شن همه بریم کوفه اما همه ارباب مقاتل نوشتن غروب بود از کربلا رفتن یعنی از صبح تا غروب زینب داره این بدن و زیارت میکنه یک نگاه کرد دید اصلاً این بدن قابل بغل کردن نیست دست میبره زیر بدن هر نقطه ای رو که بالا میبره یه نقطه دیگه رو زمین میفته یعنی بدن کاملاً متلاشی شده دید یه بدنی به رو روی سینه رو خاک داغ کربلا افتاده سر نداره یا صاحب الزمان عمه جان شما اینجا کاری کرد که نوشتن حتی اسب های لشکر دشمن هم برای زینب گریه کردند اشک هاشون می ریخت رو سم شون اما یک عده ایستاده بودند و می خندیدند شروع کرد با این بدن حرف زدن آخرین زیارت زینب با ابی عبدالله همین اربعین که برگشت تربت و زیارت کرد چون یک سال و نیم بعد هم دیگه کربلا نیامد از داغ حسینش دق کرد و جان داد لذا میخواد حقشو ادا کنه گفت داداش ای ز دور خردسالی یاورم یاد داری در کنار مادرم ماه رخسارم ز من دل می ربود تا برد خوابم نگاهم بر تو بود یاد داری شامگاهی با حسن راه پیمودید دوشادوش من غافل از خواهرنگردیدی دمی تا نباشد گرد من نامحرمی داداش یادته من و تو و بابام علی و داداشم حسن وقتی منو میخواستید ببرید حرم پیغمبر چجوری می بردید بابام علی جلو می رفت شما دو طرف من حلقه می زدید به قنبر میگفت قمبربرو چراغهای حرم و پیغمبرکم کن شبانه منو میبردید یه روز داداشم حسن پرسید بابا چرا ما زیارت میریم روز میریم خواهرم شب میره با این تشریفات میره فرمود حسن جان همه این کارها برای این مبادا نامحرمی قد و قامت زینب و ببینه گفت داداش غافل از خواهر نگردیدی دمی تا نباشد گرد من نامحرمی حال بین نامحرمان گرد منند خنده بر زخم درونم می زنند حسین نیست عباس و علی اکبرت مانده تنها بین دشمن خواهرت حالا میخواد سوار بشه انشالله گریه هامون با گریه های شامگاهی مهدی زهرا عجین بشه سنان بن انس میگه عمر سعد منو مامور کرد سربازا تو بردار دور این زن و بچه حلقه بزن حالا خانم میخواد اهل بیت و سوار کنه یک نگاه به من کرد یک نگاه به عمر سعد فرمود شما حیا نمی کنید ما بچه‌های پیغمبریم نگاه کردن نداره با این تشر زینبی من سربازامو جدا کردم رفتم عقب تر ایستادم اما خودم داشتم می دیدم واقعا رو دونه دونه همه رو سوار کرد نوبت رسید به زین العابدین زیر بغل امام زمان شو گرفت حضرت فرمودند عمه جان من وظیفمه تو را سوار کنم امام سجاد زانو زد یا صاحب الزمان سنان میگه من داشتم میدیدم تا زینب پا گذاشت رو زانوی زین العابدین امام سجاد نتونس تحمل کنه پاهاش لرزید چنان با صورت به زمین خورد حسین.... .
. آقا شنیده ام همهء روضه هات را در مجلس عزا غم و سوز صدات را انگار بغض روضهء جدّت گرفته است بعضی فرازهای دعای سمات را ای نفس مطمئنهء جامانده از حسین! خواندی چنین برای که "والعادیات" را؟ از صبح تا به شام فقط نوحه می کنی این زخم های کهنه و درد بیات را باری شده به شانهء تو گریه لرزه ها اشکت به هم زده جرَیان فرات را داری دعا برای تمام بنی اسد چون عمه جان که کرده دعا آن دهات را مولا به حق ناحیه ای که مقدس است در دست خالیم بده برگ برات را
. یا حسین مظلوم 🖤 آرام جانم یا حسین جان به قربانت از کربلایت می روم با یتیمانت دارم دلی خون از غم و داغ هجرانت از کربلایت می روم با یتیمانت ای یادگار مرتضی نور چشم من دیدم تو را در قتلگه سر جدا از تن روزم سیه کرده چو شب از جفا دشمن بنگر به حال خواهر دیده گریانت از کربلایت میروم با یتیمانت ماه دل آرای شب تیره ی خواهر کو قاسم نیکو لقا ، لاله ی احمر چشمان تر دارد رباب از غم اصغر شد کودکش پرپر چو گل روی دستانت از کربلایت میروم با یتیمانت از تن جدا دست علمدار و سقا شد در خون تپان ، جسم علی ماه لیلا شد راس منیرت دیده ام روی نی جا شد گشته تسلای دلم صوت قرآنت از کربلایت میروم با یتیمانت کرده فراقت یا حسین از جهان سیرم از ماتم آلاله ها زار و دلگیرم اما ندارم شکوه از کار تقدیرم خواهم رضا باشد زمن حی سبحانت از کربلایت میروم با یتیمانت زین جان نثاری ها شود دین حق احیا شرح وصایای تو را زاده ی زهرا تا جان به تن دارم کنم یک به یک اجرا گشته زمین و آسمان محو ایمانت از کربلایت میروم با یتیمانت یا رب به حق حرمت دختر حیدر بگذر ز جرم شیعیان در صف محشر فرما عنایت بر دل "سید" مضطر جان حسین فاطمه مهر تابانت حاجات قلب ما روا کن ز احسانت https://eitaa.com/emame3vom/66509 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 💠 الگوسازی در نوحه 🔹در یادداشت قبل درباره اهمیت هویت‌بخشی به کودکان و نوجوانان در هیأت و همچنین شعر و نوحه‌ای که می‌خوانند به اختصار اشاره شد. یکی دیگر از نکاتی که در این زمینه قابل دقت است، اهمیت معرفی الگو و اسوه‌سازی برای این عزیزان است. همه انسان‌ها و به ویژه نوجوانان دوست دارند، اسوه‌ها و حتی اسطوره‌هایی قدرتمند و بی‌نظیر داشته باشند تا همیشه تصاویر آن‌ها را جلوی چشم خود قرار دهند و سعی کنند در زندگی و رفتار و حتی پوشش ظاهری خود را شبیه آن‌ها کنند. 🔸اما در این میدان، برنده کسی است که با استفاده از ابزارهای مختلف بهترین معرفی را از الگوهای مد نظر خود داشته باشد. کاری که غربی‌ها در این سال‌ها به خوبی انجام داده‌اند و در تهاجم فرهنگی خود به ذهن کودکان و نوجوانان ما هم رحم نکرده‌اند. 🔹آنچه که مایۀ تأسف است، این است که ما با وجود داشتن، الگوهای بی‌نظیر، در معرفی آن‌ها کم‌کاری کرده‌ایم. یکی از شخصیت‌هایی که می‌تواند بهترین نقش را به عنوان الگو نه تنها برای کودکان و نوجوانان ما، بلکه برای همه ملت ما داشته باشد، شهید والامقام حاج قاسم سلیمانی است. 🔸همان‌طور که دشمن در این جنگ فرهنگی از ابزارهای خود برای معرفی الگوهایش استفاده می‌کند، ما هم نباید از ابزارهای منحصر به فرد خود غافل باشیم. ابزارهایی که نه تنها بر فکر مخاطب بلکه بر روح و جان مخاطب هم تأثیر مستقیم دارد. یکی از این ابزارهای منحصر به فرد جامعۀ ما، رسانه هیأت و به طور خاص نوحه است. 🔹در این نوحه، به زیبایی و با توجه بر ضرورت‌های یاد شده، تلاش شده حاج قاسم سلیمانی به عنوان یک اسوۀ همیشه زنده معرفی شود. از نکات قابل توجه این اثر، پیوند زیبای شخصیت حاج قاسم با علمدار کربلاست. پیوندی که با دیدن دست از پیکر جدای حاج قاسم در لحظۀ شهادتش در ذهن‌ها ثبت شد. در این اثر با به کار بردن تعبیر «عمو قاسم» این پیوند، جنبۀ عاطفی هم پیدا می‌کند و همان‌طور که بچه‌ها تعبیر «عمو عباس» را برای سقای رشید کربلا بیشتر می‌پسندند، تعبیر «عمو قاسم» هم برای این سردار پرافتخار دلچسب‌تر است: «ابوفاضل، عموی حرم عشق و / تو هم عموی ایرانی، عمو قاسم». 🏷 .
. چقدر ناله کنم در عزای تو چِقَدر چقدر روضه و گریه برای تو چِقَدر شفاست ذره ای از تربت و غبار ضریح گرفته اند شفا با دوای تو چِقَدر هوای ابری چشمِ مرا ببند به اشک بگو نفس بکشم در هوای تو چِقَدر چه عاشقان که گذشتند از جوانی خویش خلاصه پیر شدند از دعای تو چِقَدر همین اذان که سر از دامن افق برداشت گذاشت بغض خودش را به پای تو چِقَدر همین که باز ندیده ضریح تو ما را گرفته است دل کربلای تو چِقَدر تویی که بر روی نی رفته ای بی انگشتر بگو به سر بزنم من به جای تو چِقَدر ✍ .