eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
4_459388512274219287.mp3
3.5M
. دل دل دل ای دل دل پریشونم دل پر از احساس دل پراز خونم هرروز و هرلحظه میسوزیم در هجران تشنه ترین هستیم منتظر باران ببار ببار بارون ببار و سیراب کن دلای خشک ما ای یوسف زهر بسه دیگه دوری ای اخرین منجی منتظر دنیا بیا دیگه اقا ارباب بسه دیگه جدایی تاکی بگم کجایی باسوز دل باسوزدل ارباب دنیا پر ازستم شد نصیب سینه غم شد میسوزدل میسوز دل یابن الحسن اقا۳ درپیش رخ تو. هویدا نشود بدبخت دلی که بر تو شیدا نشود از نوکر بد هم که بپرسی‌ گوید ارباب به خوبیه تو پیدا نشود شعر ✍ بانوای : کربلایی 🎤
یكباره دلم ❣ گفت كه بنویس كلامی در وصف ❣ بلند مرتبه و شاه مقامی دستی به ❣ روی سینه نهادم و نوشتم "از من به ❣ حسین بن علی عرض سلامی❣ 🌱‌⃟🌸๛ =====🍃🌺🍃=====
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪سلام برقلب صبور زینب (س) سرشار ترین شعرخدایی ،زینب (س) اسطوره ی طاقت وحیایی ، زینب (س) تو زیـــــــــنت نقطه های بسم الله تفسیر فصـــــــیح کربلایی ،زینــب(س) ▪صلی الله علیک یا زینب کبری 🌱‌⃟🌸๛ =====🍃🌺🍃=====
2_rozeh darvazeh kofeh .MP3
7.36M
|⇦• امان از کوفه .. و توسل به حضرت زینب سلام الله و روضه دروازه کوفه_ حاج حسین سازور •✾• ●━━━━━━───────
|⇦• امان از کوفه .. و توسل به حضرت زینب سلام الله و روضه دروازه کوفه_ حاج حسین سازور •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بریم دروازه کوفه ببینیم چه خبره .. یااباعبدالله .. زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه آبروریزی این شهر کم از شام نبود کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه آبرو داشت در اینجا به چه روزی افتاد دختر حیدر کرار ، امان از کوفه نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه سختی حبس به دیده نشدن می‌ارزید سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه وامصیبت ، "دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد" پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد با عصا بر لب و دندان حسینش میزد شاعر: کاروان وارد کوفه شد دیدن یه عده ای دارن از بام خانه ها خاکستر میریزن .. یه عده هم کنار این اسرا دارن پای کوبی میکنن .. ای بمیرم برات بی بی جان .. یه وقتی زینب سلام الله علیه یه نگاه کرد به دروازه شهر یادش افتاد باباش اینجا حکومت می‌کرده .. یه خانمی آمد یه مقدار نان و خرما بده بی بی فرمود برش گردانید به خدا صدقه به ما حرامه .. گفتن خانم صدقه فقط به بچه های پیغمبر حرام هست !! فرمود ام حبیبه من زینبم .. به خدا ما بچه های پیغمبریم .. ای حسین .. صل الله علیک یا اباعبدالله ..
‍ ️روضه و _ورود کاروان اسرا به کوفه و ماجرایِ اُم حَبیبه اين است نوايِ دِلِ من در همه حالآت از روزِ ازل تا بِ دم صبحِ مکافات نقش است به لوحِ دلِ من با قلم عشق این جاست حسینیۀ تو عمۀ سادات ... خوبانِ روزگار مسلمانِ زینبند دیوانۀ حسینُ پریشانِ زینبند آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند حتماً کنیز و پیرغلامانِ زینبند در جنت الحسین تمام حسینیان هستند غرق ناز که مهمان زینبند مرغان خوش صدای بهشتی تمامشان بیچاره طنین حسین جان زینبند .... کعبه رقیب حُرمت زینب نمی شود عالم حریف هیبت زینب نمی شود این ها که گفته اند ز عیسی مسیح ها یک قطره از کرامت زینب نمی شود هر جا که حرف اوست همان جاست کربلا در هر مکان که صحبت زینب نمی شود ... باید به سوی عرش خدایش سفر کند روی زمین رعایت زینب نمی شود تنها به احترام حسینش اسیر شد هر عاشقی که حضرت زینب نمی شود زینب اگر نبود محرّم نداشتیم هیئت نبود ، این همه آدم نداشتیم وقتی غرور حیدری اش جلوه گر شود هر کس که هست مرد خطر بی جگر شود تنها پیمبری ست که باید چهل مسیر با شمر ها و حرمله ها همسفر شود ... بین حرامیان سپرِ هر اسیر شد اما کسی نبود برایش سپَر شود با دست های بسته نمی شد به سر زند سر را شکست تا کمی آرام تر شود *عرضِ روضه ام : گفت نذر کردم  یه بار دیگه معلمِ قرآنم زینبُ ببینم ... هر فقیر و اسیری وارد شهر میشه نان و خرما صدقه بدم .... خبر آوردن اُمِ حبیبه یه کاروان اسیر وارد شهر شده ... (گفت نون و خرما ببرید) بردن و برگشتن گفتن اُم حبیبه از ما قبول نکردن ... ( گفت چطور مگه ؟) گفت آخه فرمودن صدقه بر ما حرامِ ... گفت یا للعحب مگه کی واردِ شهر شده ؟؟ میگن خودش چادر به کمر بست گفت برم ببینم کی اومده ... اومد دید یه عده رو سوارِ شتر هایِ بی جهاز کردن ... سوال کرد بزرگِ این کاروان کیه؟ سیدا،با دست عمه تون رو نشون دادن .... اومد جلو گفت چرا نون و خرمایِ منو قبول نکردید؟ با اون هیبتِ حیدری فرمود صدقه به ما حرامِ .... گفت تا جایی که من میدونم و یادمه صدقه فقط به بچه هایِ پیغمبر حرامه ؟؟؟... فرمود اُمِ حبیبه برا چی نذر کرده بودی ؟ عرض کرد خانم یه بار دیگه معلم قرآنم زینب رو ببینم ... فرمود ام حبیبه نذرت قبول .... من زینبم .... نوکرا ... میگن ام حبیبه یکی دو قدم فاصله گرفت ، خانم مگه چند وقته ندیدمت ...چرا انقد شکسته شدی ... چرا قدت خمیده ....؟؟ اصلاً باور نمیشه شما زینب باشی ... اگه شما زینبی ، زینب همیشه یه نشونه داشت ... همه جا سایه به سایۀ حسینش بود ... به من بگو اگه زینبی پس کجاست حسینت ... فرمود ام حبیبه .... اون سری که بالایِ نیزه داره قرآن میخونه .....* حسین .... 🌴🌴🌴
1_5740956264.mp3
5.15M
دشتی حضرت زینب س گریز به روضه امام سجاد علیه السلام # زبانحال حضرت زینب ای دل همیشه قلب دشمن سنگ بوده بیداد بیدادم میخوام زینب بخونم گودال ببینم چقد سنگ روضه خوردیا امیدوارم حقشو اداء کنیا همیشه $.... داداش سر پیراهنت هم جنگ بوده بیداد بیدادم آخ داداش ولی شرمنده زینب دیر فهمید بیداد بیدادم وای که انگشتر به دستت تنگ بوده بیداد بیدادم گفت حسین من بخوان قرآن که صوت دلربایت بیداد بیدادم زقرآن علی دارد حکایت امان آخی.... امانم آخ بیا داداش ببین حال خرابم2 زهجرونت ببین در پیچ وتابم داداش سلام من ،به غیرت الله ،آقام علی بن الحسین رسیدند صدا زدآقا جان تو این چهل منزل کدوم منزل به شما سخت گذشت آی بچه غیرتیا فرمودند :سه مرتبه الشام الشام الشام بمیرم الهی به سهل ساعدی فرمودند: (اومد محضر زین العابدین گفت آقا من از محبین شمام ) فرمودند:سهل پول همرات داری یانه؟عرض کرد دارم آقا فرمود: برو پول بده به اینایی که سرها رو نیزه زدن بهشون بگو یا جلو برند یا عقب بیان چرا؟ فرمود انقدر این مردم به بهونه سرا ناموس ما را نگاه نکنن ای وای هان ناله داری یانه؟ ای حسین ... میگه انجام دادم، آمدم محضر زین العابدین آقا تمامه ! فرمود پارچه داری یانه؟عرض کردم عبام را برات پاره میکنم فرمود پارچه زیر این زنجیر بنداز این گرما زنجیر رو داغ کرده میگه قسمتی از عبام رو پاره کردم تا این زنجیر رو از گردن مبارک بلند کردم دیدم خون تازه از گردن مبارک جاریه! 😭😭🏴🏴 آجَرَکَ الله یا صاحب الزمان فی مُصیبَتِ جَدِّکَ الحُسین علیه السلام
💥سبک: 🎤مداح:حاج 🌷 رختِ زیبای آسمانی را خواهرم با غرور بر سر کن نه خجالت بکش نه غمگین باش چادرت ارزش است باور کن! بویِ زهرا و مریم و هاجر از پرِ چادرت سرازیر است بشکند آن قلم که بنویسد: "کهنه گشت و دست و پا گیر" است توی بالِ فرشته ها انگار حفظ وقتِ عبور می آیی کوریِ چشمهای بی عفت مثل یک کوه نور می آیی حفظ و پوشیده در صدف انگار ارزش و شان خویش میدانی با وقاری و مثل یک خورشید پشتِ یک ابرِ تیره میمانی خسته ای از تمام مردم شهر از چه رو این قدر تو غم داری؟ نکند فکر این کنی شاید چیزی از دیگران تو کم داری !!
Rasouli-Hejab.mp3
2.66M
💥سبک: 🎤مداح:حاج 🌷 رختِ زیبای آسمانی را خواهرم با غرور بر سر کن نه خجالت بکش نه غمگین باش چادرت ارزش است باور کن! بویِ زهرا و مریم و هاجر از پرِ چادرت سرازیر است بشکند آن قلم که بنویسد: "کهنه گشت و دست و پا گیر" است توی بالِ فرشته ها انگار حفظ وقتِ عبور می آیی کوریِ چشمهای بی عفت مثل یک کوه نور می آیی حفظ و پوشیده در صدف انگار ارزش و شان خویش میدانی با وقاری و مثل یک خورشید پشتِ یک ابرِ تیره میمانی خسته ای از تمام مردم شهر از چه رو این قدر تو غم داری؟ نکند فکر این کنی شاید چیزی از دیگران تو کم داری !! 💥
. کاروان اربعين آنچه از من خواستي، با کاروان آورده‏ام يک گلستان گل به رسم ارمغان آورده‏ام از در و ديوار عالم فتنه مي‏باريد و من بي‏پناهان را بدين دارالامان آورده‏ام اندراين ره از جرس هم بانگ ياري برنخاست کاروان را تا بدينجا با فغان آورده‏ام بس که من منزل به منزل در غمت ناليده‏ام همرهان خويش را چون خود به جان آورده‏ام تا نگويي زين سفر با دست خالي آمدم يک جهان درد و غم و سوز نهان آورده‏ام قصه‏ي ويرنه‏ي شام ار نپرسي خوشتر است چون از آن گلزار، پيغام خزان آورده‏ام خرمني موي سپيد و دامني خون جگر پيکري بي‏جان و جسمي ناتوان آورده‏ام ديده بودم با يتيمان مهرباني مي‏کني اين يتيمان را به سوي آستان آورده‏ام ديده بود تشنگي از دل قرارت برده بود از برايت دامني اشک روان آورده‏ام تا به دشت نينوا بهرت عزاداري کنم يک نيستان ناله و آه و فغان آورده‏ام تا نثارت سازم و گردم بلاگردان تو در کف خود از برايت نقد جان آورده‏ام نقد جان را ارزشي نبود، ولي شادم چون مور هديه‏يي سوي سليمان زمان آورده‏ام تا دل مهر آفرينت را نرنجانم ز درد گوشه‏يي از درد دل را بر زبان آورده‏ام هاتفي «پروانه» را مي‏گفت کز اين مرثيت در فغان، اهل زمين و آسمان آورده‏ام . «پروانه» ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. علیه_السلام ۷۶۲ ازغصه های تو ندارم خواب چهل ساله هستم به پیچ وتاب قلبم می سوزه تا می بینم آب بابای مظلوم بادیدن شیرخواره می گریم تا می بینم گوشواره می گریم به یاد گوش پاره می گریم بابای مظلوم اگر ببینم گلی رو پرپر یادم میاد رو نیزه هجده سر **** از داغ بین سینه می گفتم با مردم مدینه می گفتم از کینه ی دیرینه می گفتم بابای مظلوم گفتم تو را تشنه بریدن سر نبود جای سالم روی پیکر به قدر این نگین انگشتر بابای مظلوم من پاره پاره پیکرت دیدم در بوریا تن تو پیچیدم **** از شامیان من ولوله دیدم شادی و رقص و هلهله دیدم من خنده های حرمله دیدم بابای مظلوم دیدم یکی به کاکلت زد چنگ دیدم که صورتت زخون شد رنگ پیر زنی بر سر تو زد سنگ بابای مظلوم آن صحنه کی رود مرا از یاد سرِ تو از نیزه زمین افتاد **** .👇
. علیه_السلام ۷۶۳ دیدم هر آنچه چشمی ندیده دیدم کبوتر درخون تپیده طوری زبابایم سر بریدند که خون حلقش بر نی چکیده دیدم چو جسم عریان بابا دربوریا من پیچیدم او را ازپا فتادم آندم که دیدم مرکب به روی جسمش دویده هم دیده ام جسمی بین گودال ازظلم دشمن گردیده پامال هم دیده ام باچشمان خونبار برنیزه هجده سرِ بریده نمانده تاب و توانِ گفتن نرفته هرگز زخاطرِ من زضربِ دستِ سنگینِ دشمن دیدم که طفلی خورده کشیده دیدم هماره با اشک وناله روی کبودِ طفل سه ساله دیدم که در گوشه ی خرابه ره می رود با قدّخمیده **** 👇
. علیه_السلام ۷۶۴ کس نبیند آنچه من دیده ام مدینه چون گلِ خشکیده ام آه و واویلا یاد شهدا هر شب می نالم چهل ساله که یاد گودالم آه و واویلا سینه ی من شد غرقِ در ناله دیدم کتک خورد طفل سه ساله آه و واویلا کربلا زخم تیر و سنان بود امان از شام که زخم زبان بود آه و واویلا شامیان بر اشک ما خندیدند پای سرِ بریده رقصیدند آه و واویلا یکی بر مطربها می داد انعام آن یکی می داد بر علی دشنام آه و واویلا شامیان قلب ما را شکستند ده تن را به یک ریسِمان بستند آه و واویلا **** 🎼 .👇
. ۷۶۵ من ای مدینه از نفس فتادم غمها که دیدم کی رود ز یادم با آن همه غم روی پا ستادم ندارم توانی شدم قد کمانی رفته رمق ز دست و پایم هر لحظه یاد کربلایم جان من از غصه به لب رسیده دیدم به صحرا لاله های چیده بوسه زدم به حنجر بریده خودم دیدم آنجا تن بی سرش را پاشیده دیدم جسم بابا در بوریا پیچیدم او را من دیده ام تن های پاره پاره دائم بود چشم پر از ستاره به نیزه دیدم شیروخواره دلم در پیچ و تاب وای من از رباب از دیدن آن سر خمیدم آه از جگر هر دم کشیدم **** .👇
. علیه_السلام ۷۶۶ آنچه من دیده ام کسی ندیده خدا نه کسی دیده است و نی شنیده خدا من پریشان شدم دیده گریان شدم وامصیبت من کشیدم به شانه کوه درد و بلا دیده ام تازیانه خوردن عمه را وای من از جفا می زدن عمه را وامصیبت **** .👇
. علیه_السلام ۷۶۷ شده دیدنی حال زین العباد امشب رسیده دگر جانم ازغصه ها برلب اگرچه ز یاد همه رفته ام اما نرفته ز یادم غم عمه ام زینب شود امشب هر دوچشمم بسته به یاد بابم دلم بشکسته خودم اربا اربا تن اکبرو دیدم خودم روی نیزه سر اصغرو دیدم توی کوچه،بازار شهرحرام افسوس کتک خوردن عمه وخواهرو دیدم خدا داند که نرفته از یاد دمی که خواهر زناقه افتاد دلم ازغم وغصه شد زیرورو ای وای به غمهای ما خنده میکرد عدو ای وای پس ازکشتن اصغر آن حرمله ی پست سرمرکبش بسته راس عمو ای وای به شهر کوفه دلم شد صدچاک کشیده میشد سر او برخاک **** .👇