#مادر😭😭😭
باز باران با ترانه
دارد از مادر نشانه..
بوی باران..
بوی اشک مادرانه
پر ز ناله
کودکی با مادری پهلو شکسته
سمت خانه..
کوچه ها و تازیانه
گریه های کودکانه
حمله ی نامرد پَستی وحشیانه
تازیانه تازیانه. .
پس چرا مادر، چرا گم کرده راه آشیانه.
باز باران.
دانه دانه ،حیـدرانه
بی صدا و مخفیانه
آه ، از غسل شبانه
زینبــانه
لرزه افتاده به شانه
پشت تابوتی روانه
بـــــاز بـــاران
.
.
#شام_غریبان
روضه متنی
#قسمت_پایانی روضه جانسوز ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
┄┅═══••↭••═══┅┄
چه وصیت هایی ... علی جان "غَسِّلنی بِاللَّیل و لاتَکشِف عَنّی ..." علی منو شبونه غسل بدی ها ... یه وقت لباسی که بر تن دارم ... علی از روی پیراهن منو غسل بده .... علی" کَفِّنی بِاللیل " منو شبونه کفن کن ... "دَفِّنّی باللیل ولا تُعلِم اَحَدا...."
علی منو شبونه دفن کن کسی رو خبر نکنی ها ... اینجا که وصیت کرد که علی منو شبانه غسل بده ، شبانه کفن کن ، علی عمل کرد ... در روایت میگه اسماء آب میریخت علی غسل میداد ... آروم آروم هم گریه میکرد ... یه جایی علی دست از غسل کشید ...
هی دست مشت کرده به دیوار میزند ..
این کودکت چه دیده که هِی زار میزند
هی دست مشت کرده به دیوار میزند ...
خلاصه : امیرالمومنین کار غسل رو تمام کرد خودش فرمود : "فلمّا هَمَمتُ اَن اَعقُدَ الرِّدا ..." همچین که خواستم این بند های کفن رو ببندم ..."نادَیتُ یا زَینَب! یا امَّ کلثوم! یا حسن! یا حسین! "بچه هاشو صدا کرد ... اولم دختراشو صدا کردا .... "هَلُمّوا ..."بیایید ... "تَزَوَّدوا من اُمِّکُم ...." از مادر توشه برگیرید ... فَهذالفِراق وَ اللِّقاءُ فی الجنَّه ..." شب خداحافظیِ .... دیدار به بهشت ... مگه دختراتو صدا نکردی اول ؟ ..
اما روایت میگه ؛ حسنین آمدند ... حسن و حسین آمدند ... خودشون رو انداختن روی سینه مجروح و شکسته ... شروع کردن ناله زدن ... گریه کردن ... امیرالمومنین میگه بخدا قسم "اُشهِدُالله اَنَّها حَنَّت و عَنَّت ..." این پیکر به ظاهر بی جان چنان ناله ای زد، چنان صیحه ای زد ...."وَ مَدَّت یَدَیها...." دست ها رو از زیر کفن بیرون آورد ..."وَ ضَمَّتهما الی صدرِها مَلیّا...." دوتا بچه هاشو به سینه چسبانید ... ملائک که طاقت نیاوردن ...."و اذا بهاتفِِ من السماء..." یه منادی از آسمان صدا زد ... "یاعلی اِرفَعهما عنها ..." علی بسه ، بچهارو بلند کن "وَ لَقد اَبکَی ملائکه السموات والارض ..." علی فرشته های آسمون و زمین دارن گریه میکنن ...
اینجا با احترام بچهاشو بلند کرد .. حسنم دیگه گریه نکن ... حسینم بس کن ... الان مردم مدینه بیدار میشن ... هی دست به صورت بچه هاش میکشید ... این بچه هایی که کنار پیکر بی جان مادر بودن ... روزگار ورق خورد ... روز ها گذشت ... شب ها گذشت ... یه پدری خسته و مجروح ... پیکر پاره پاره .. سر به بدن نداره .... بدن پر از تیر و نیزه "وَ بَقیَکَ القنفذ...." بدن مثه خارپشت افتاده گودی قتلگاه
دختری آمد کنار بدن بابا ..."اِنَّ سُکَینه اِعتَنَقَت جَسدَالحسَین ...." این پیکر پاره پاره رو در آغوش گرفت ، خودش رو ، روی این سینۀ خورد شده انداخت ، چه کردن ...
بی بی دیگه گریه نکن ، سکینه بسه .... نه ... یا ابا عبدالله.... "وَاجتَمَعَت عِدَّةٌ مِنَ الاَعراب ...." بیابونی ها ... زبون نفهم هاشون آمدن .. انقدر بهش لگد زدن ... مثل مادرش زهرا ... پهلوش اثر لگد ها قرار گرفت ...
ای حسین ...*
#حاج_میثم_مطیعی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
قــســمــت وصــیــت هاے بــے بــے زهرا در ایــن روضــه در روضــه الــواعــظــیــن ابــن فــتــال نــیــشــابــورے آمــده است.
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#روح_الله_عیوضی
▶️
اول
باغست و شکوفه ی خزانش مانده
بر شانه فقط بار گرانش مانده
در آینه تصویر ندارد مادر
جسمش که نه! آه نیمه جانش مانده
دوم
از باغ نشسته در خزان آقا جان
حرفی بزن و کمی بخوان آقا جان
زهرا به زمین خورد و علی را بردند
این جمعه خودت را برسان آقا جان
سوم
دیر است تو را خدا کمی زود بیا
اصلا به دستت آب اگر بود بیا
دیوار شنید...مادری در آتش
از پشت در شکسته فرمود بیا
چهارم
از بام ظهور تا خدا پر بکشد
ته مانده ی انتظار را سر بکشد
یک روز به انتقام زخم دستاس
تیغ دوسر از غلاف حیدر بکشد
پنجم
دستان کسی نشسته یادت بکند
اهل کرمی! خدا زیادت بکند
ای کاش به حرمت در نیمه کبود
با جمعه ای از ظهور شادت بکند
ششم
مخفی ز نگاه آسمان بالا رفت
با بال شکسته پر زد و تنها رفت
جاری و زلال پیش من آمده بود
زخمی و کبود و خاکی از دنیا رفت
هفتم
در سوخت و زیر پای مسمار افتاد
گل در وسط هیمه ای از خار افتاد
وقتی که درخت را تکان می دادند
از دست کبود شاخه ای، بار افتاد
هشتم
از چشم همه، زمین نامحرم هم
مخفی شده قبرتان ولی مریم هم
رفتی و کسی ندید و پیدات نکرد
برگ و بر و خاک و میوه ات، این هم هم
نهم
شب بود و چه بی سر و صدا رفت که رفت
آرام در آغوش خدا رفت که رفت
روی تن او نشانه ها ماند که ماند
زخمی و کبود کوچه ها رفت که رفت
دهم
همسایه هم از صدای او راحت شد
از کوچه و جای پای او راحت شد
پاهای ورم کرده و دست مجروح
از نیمه شب دعای او راحت شد
یازدهم
گفتیم که یا فاطمه تطهیر شدیم
با نان تنور خانه اش سیر شدیم
از درد و بلای او شنیدیم کمی
خیلی به پای روضه اش پیر شدیم
دوازدهم
زهرا که قتیل زخم مسمارم بود
در فتنه کوچه یکتنه یارم بود
با دست شکسته ذوالفقاری می کرد
سینه زن هیات و علمدارم بود
سیزدهم
بگذاریدش به حال تنهایی خود
سر برده به زیر بال تنهایی خود
هرشب سر خاک، آبیاری دارد
در مزرعه محال تنهایی خود
چهاردهم
ای مرد بخوان که بیش از این گریه کنیم
بر زخم دل خانه نشین گریه کنیم
پشت سر تابوت کسی در کوچه
با خون چکیده بر زمین گریه کنیم
پانزدهم
آمد که بشوید آب از سر خم شد
قد کفن از قامت مادر خم شد
غسال تو ناگهان چرا دست کشید
از زانو کوه صبر حیدر خم شد
شانزدهم
او رفت ولی چقدر لاغر شده بود
در قالب خود، جمع مکسر شده بود
چشمان به گود رفته مادر ما
سویی هم اگر داشته کمتر شده بود
هفدهم
یک شانه خم به زیر داغم امشب
مشغول کفن کردن باغم امشب
ای ساقه ی مجروح دعا کن تا مرگ
بعد از تو بیاید به سراغم امشب
هجدهم
پاییز به جان باغ تاک افتاده
بر پیرهن عمر تو چاک افتاده
انگار که گوشواره عرش خدا
کنده شده و به روی خاک افتاده
نوزدهم
آن روز که چای خطبه را دم آورد
از سنت و از کتاب دین هم آورد
کور و کر و لال ها تعجب کردند
از بس خانم دلیل محکم آورد
بیستم
ابلیس دوباره ناگهان پیدا شد
حرفی نزده لب جهنم وا شد
طوفان آمد قباله را با خود برد
کشتی شکسته راهی دریا شد
.
بسمالله الرحمن الرحیم
#فاطمیه
حضرت زهرا(سلام الله)-کوچه
ای برادر چه میکنی با خود
چند روزیست سرد و خاموشی
سر به زانو گرفتهای چندی
لبِ خود میگَزی نمیجوشی
یک طرف حال و روزِ غمگینت
یک طرف نالههایِ مادرمان
ماندهام با حسین در این بِین
که چه خاکی کنیم بر سرِمان
درد و دل کن دوباره و دریاب
خواهری را که جان به لب کردی
بَسکه در بینِ خواب لرزیدی
بَسکه در بینِ خواب تب کردی
مُشتِ خود میفشاری و در اشک
چهرهای نااُمید میبینم
چه شده در میانِ گیسویت
چند تاری سپید میبینم
دست بردار از دلم خواهر
که پُر از شعله و شراره شده
بعدِ داغی که آتشم زده است
دل نمانده که پاره پاره شده
روضهام روضههایِ یک کوچه است
کوچهای سرد و کوچهای تاریک
کوچهای سنگی و غبار آلود
کوچهای تنگ و کوچهای باریک
بارها گفتهام خدا نکند
راهِ یاسی به لاله چین بخورد
بارها گفتهام خدا نکند
که در آنجا کسی زمین بخورد
ولی ای وای بر سرم آمد
کوچه خالی زِ رفت و آمد شد
چادرِ مادرم به دستم بود
که در آن کوچه راهِ ما سد شد
بِینِ دیوارهایِ بی احساس
ازدحامِ حرامیان دیدم
پنجهها مُشت و دستها سنگین
پنجهای را در آسمان دیدم
قد کشیدم به رویِ پا اما
حیف دستش گذشت و از سرِ من
آسمان تار شد که مینالید
بِینِ گرد و غبار مادر من
چادرش را به سر کشید و به درد
تکیه بر شانهام به سختی داد
خواست مادر که خیزد از جایش
ولی اینبار هم زمین اُفتاد
دست بر خاک میکشید آرام
با دو چشمانِ تار چاره نداشت
چادرش را تکاندم و دیدم
گوش خونین و گوشواره نداشت
نالهام بِینِ خندهها گُم شد
جگرم در عزایِ چشمش بود
ردِ خونی به رویِ دیوار و
جایِ دستی به جای چشمش بود
(حسن لطفی)
.
روضه و توسل ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها #حسین_سیب_سرخی سال97
••═══┅┄•◉⊰↭⊱◉•┄┅═══••
"اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ"
مادر مادر...
با حال و روزِ حيدرت اينگونه تا مكن
اين خانه را به حالِ خودش تو رها مكن
حرفت درونِ سينه يِ تو گير ميكند
اين دنده ات شكسته، كسي را صدا مكن
زحمت مكش، كه فضه كمك حالِ زينب است
دستت شكسته است به زور آسيا مكن
پيچيده بين كوچه، كه حالِ شما بد است
اما شما به حرف زنان اعتنا مكن
داري دوباره در بَرِ من كار ميكني؟
حيدر نمرده فاطمه، كاري شما مكن
اين خانه ام كه بي تو به دردي نميخورد
اينگونه در برم كفنت را سوا مكن
#شاعر حامد جولازاده
زهرا نفس نفس زدنت می کُشد مرا
این رازداریِ حسنت می کُشد مرا
زهرا خودت بگو چه کنم با نبود تو
حیدر فدایِ چهره ی زرد و کبود تو
چشم و چراغ خانه ی کم سوی من ! مرو
از من گذشته...محض رضایِ حسن مرو
جای غلاف مانده سَرِ بازویت ولی
فریاد می زدی که فدایِ سر علی
ای کشتیِ نجاتِ علی، رو گرفته ای؟
من مُرده ام مگر، که تو پهلو گرفته ای
ای سربلند ها، همه پیش تو سر به زیر
پیش حسین دست به پهلوی خود مگیر
مویت در این سه ماه، حسابی سپید شد
محسن میانِ شعله ی آتش شهید شد
#شاعر احسان نرگسی
*این روزها بی بی می خواست موهای زینبش رو شانه کنه نمی تونست...دیگه دستش یاری نمی کرد...*
شانه ی ضرب دیده اش نگذاشت
موی او را دوباره شانه کند
باید انگار جای بازوی خود
مادرش شانه را بهانه کند
زینب از دست های لرزانش
خوب فهمید هُرم آتش را
مادرش زیر لب چنین می گفت
با تو هم اینچنین زمانه کند
اشک ها شان برای هم زیباست
کربلا و مدینه ای بر پاست
زینب افتاده است یاد غلاف
مادرش یاد تازیانه کند
آن زمانی که دید آتش را
آستین در دهان گذاشت ولی
خوب فهمید روز عاشورا
خیمه ها را عدو نشانه کند
دربِ آتش گرفته سویی بود
روی دیوار جای خون مانده
با وجود هجوم خاکستر
خانه را او چگونه خانه کند
#شاعر علی اصغر یزدی
می زد مرا مغیره و یک کس به او نگفت
زن را کسی مقابلِ شوهر نمی زند
*هر نفسی که بی بی می کشید، از سینه اش خون جاری میشد،.....*
توکه رفتی همه ی خیمه به هم ریخت حسین
دیدم از دور پرت ریخت، پرم ریخت حسین
تو نگاهت به حرم بود و سنان خیره به تو
از نگاهش به تو بد جور دلم ریخت حسین
شمر هم آمد و دیدم به دوچشم تر خود
کار گشت تمام و اثرم ریخت حسین
نفسم حبس شد و بین حرم سرگردان
دشمن از راه رسید و به سرم ریخت
* وصیت هاشو کرد به علی، علی جان! شب ها بالا سر حسینم،ظرفِ آب بذار...گفت:فاطمه جان! خیلی زود داری از کنار من میری،اینجوری نبود قرارِ من و تو...راوی میگه: آخرین سنگِ لحد رو که علی میخواست بذاره،..گفت: زهرا! یه قراری با هم گذاشتیم...چه زمانی...*
خوشی ز عُمر ندیده خدا نگهدارت
صنوبری که خمیده خدا نگهدارت
قرار بعدی ما ظهر روز عاشورا
کنار رأس بریده خدا نگهدارت
*چه زمانی؟ "الشمر جالسٌ علی صدره..."
میشود
#کربلایی_حسین_سیب_سرخی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
تقدیم به روح شهید والامقام سردار دلها #حاج_قاسم_سلیمانی و یاران باوفایش
.
Sibsorkhi Fatemie Aval 97-01.mp3
5.06M
روضه و توسل ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها با نوایِ گرم کربلایی حسین سیب سرخی_سال97
Karimi Rooz Shahadat Fatemie Dovom 97-02.mp3
3.5M
ذکر توسل جانسوز ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها با نوایِ گرم حاج محمود کریمی
.
دوباره شــب شد
دوباره شــب شد و ظلمت بر آمد کنار قبر زهـــرا حـــیدر آمد
پس ازآنی که طفلان خوابشان برد فلک، تاب از دل بیتابشان بـــرد
زخانه تا بقیع، شاه یگــــــانه قدم آهسته بردارد شبـــــانه
به آوایـــی که دل در دل نماند خداوندا علـــــی دیگر بنالد
به آوایی که خــیزد از دلِ تنگ به آوایی، که ســوزد سینه سنگ
به آوایـــی، که پیغمبر بنـالد زمین و آسمان، یکــسر بنـالد
بگوید زیر لب در آن دل شــب امان از سینه سوزان زیـــنب
بدین حالش چوطی شد راه صحرا بیاید در کنار قـبر زهـــــرا
نهدصورت به خاک،آن شاه ابرارب گوید این سخن با چشم خونبار
سلام ای بانوی در خـاک خفته درود زندگی را زود گـــفته
بخــواب آرام ای پهلو شکسته علـی اندر سر قــبرت نشسته
بخواب آرام، ای نور دو عـینم که من، چون تو پرستارحـسینم
بخواب آرام، با رخــسار نیلی به پیغمبر نشان ده جـای سیلی
به خـانه چون روم، روین نبینم بریزم اشـک و، با زیـنب نشینم
به مسجد چون روم، بینم عدو را
به یاد آرم غــــم سیلی او را
چه خوبست ای همه آرام جانم همیشه بر سـر قبرت بمـــانم
#فاطمیه
#بعد_از_شهادت #حضرت_زهرا
.
.
ذکر توسل جانسوز ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها با نوایِ گرم حاج محمود کریمی
┅═❁•◉⊰♡⊱◉•❁═┅
کفنم را ببر ولی طفلِ
بی کفن را بیاور ای فضه
از میان امانتی هایم
پیرهن را بیاور ای فضه
روز آخر کنار بستر خود
میزنم بوسه نور عینم را
با همین بازویِ ورم کرده
بغلش میکنم حسینم را
گفتم امروز نان درست کنم
آمدم خسته باز پای تنور
ناگهان تا تنور روشن شد
یادم افتاد روضه هایِ تنور
یادم افتاد خانه خولی
حق بده سینه امکباب شود
خانه او کجا حسین کجا
کاشکی خانه اش خراب شود
به علی گفته ام برای حسین
سایه در آفتاب بگذارد
نیمه شبها کنار بالینِ
پسرم ظرف آب بگذارد
پسرم تشنه آمده دنیا
پسرم تشنگی ش آبم کرد
شیر من خشک شد دلمخون شد
اناالعطشان اوکبابمکرد
داده ام دست دخترم زینب
نذر اصغر ، لباس محسن را
برسانید بعد من به رباب
گاهوار و اثاث محسن را
از خدا خواستم هزاران بار
پیکرم زیر دست وپا برود
که مبادا حسین بی کفنم
سینه اش زیر چکمه ها برود
رنج بسیار برده را آنکه
غم بسیار خورده میفهمد
درد سرنیزه خورده را تنها
زخممسمار خورده می فهمد
فضه به زینبم عروسکه شد
جای من گوشواره هدیه بده
سینه ریز عروسی من را
به عزیز دلمرقیه بده
بخدا بی وضو در این مدت
نزدم شانه ای به گیسوی او
آه باور نمیکنم روزی
برسد دست شمر بر موی او
شاعر : #محمد_جواد_پرچمی
#حاج_محمود_کریمی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
تقدیم به روح شهید والامقام سردار دلها #حاج_قاسم_سلیمانی و یاران باوفایش
.
📝 دلنوشته ای به محضر سردار شهید سپهبد #حاج_قاسم_سلیمانی
✍ خانم مزیّن؛ استاد حوزه علمیه خواهران استان یزد
باسم رب الشهدا ء والصدیقین و
باسم الله القاصم الجبارین
سلام بر حضرت صاحب حضرت معشوق🌹
سلام بر سردار عاشق 🌹
سلام بر امت حضرت صاحب و داغداران سردار عاشق🌹
برادر بزرگتر داشته ای؟
از آن ها که وقتی همه خوابند آرام می روند تا کسی بیدارِ صدایِ قدم هایشان نشود؟
از آن برادر ها داشته ای که شاهینِ چشمِ شان خواب از سرِ بدخواهانت می رباید؟؟؟
دیده ای دخترکی دنیا ندیده ,در سایه ی برادر بزرگ ترَش, محکم قدم بردارد وتا در پناه اوست سر ودلش, گرم ِ هوای خودش باشد؟
من همانم. همان دخترک دنیا ندیده ، نه خاک خورده ی ظلمِ گرگ های اطرافم بودم و نه سیلی خورده ی سِیل داعش.... نه هراسی از دزدان شبانه گاهِ پشت در داشتم ونه خون دیده یِ خونِ مظلومه زنی در عراق.
من دخترکی دنیا ندیده بودم که در پناه "حاج قاسم" سَرَم گرم درس و کتابم بود تا سایه ی شاهین چشم هایش برسرم بود,
بدخواهانم بر خاک مذلّت بودند اما حالا.....
برادر بزرگترم رفته است، در آغوش یاران ِشهیدش ;آنها که آرزو داشت فقط یکبار دیگر صدایشان را بشنود ،
حاج قاسم شبانه رفت تا حتی صدای قدمهایش بیدارمان نکند اما ملتی در عزایش بیدار شد.
ما غصه ی نان شب را داشتیم و او نقشه ای برای دزدان شب .
ما سرِمان گرم دنیایمان بود و او سرگرم سرداری اش.
سَرِ دارِ امنیتِ ما سَرداد اما ما سرِ "دار و ندارمان" مسابقه گذاشته ایم.
آری حاج قاسم.!!!!..آری برادر جان!!
آهسته و شبانه چون مادررفتی اما این بار به زیبایی, بیدارمان کردی. خواب غفلت ِجمعه هایمان با فراق تو به ندبه ای بی امان رسید.همان ندبه ای که این هفته نخواندیَ ش.و با خون خود نوشتی َش. و چه زیبا در وقت سحر از غصه نجاتت دادند. چشم و چراغ اهالیِ دیارت، کم سو شده است. اما هنوز هم نوری هست که در پرتو اَش ,شب های تارِ بی کسی را به امید فجر سپید به سر رسانیم. همان "بلند مرتبه ماهی" که پرکشیدنت را به اماممان تبریک می گوید. و گویا با چشم خود، تو را در کنار اماممان دیده است. همان مهربان پدری که سردارها در دامنه اَش اوج گرفته اند و ما نیز خواهانِ سربازی اش هستیم.
تا صبح چیزی نمانده سردار.
حالا که روحت آرام بخشِ دلِ صاحبمان شده و هم نفس اویی، نویدش ده که نسل سلیمانی ها در راهند.
اهالی گهواره و دبستان و دانشگاه، همه برای چون تو شدن، مشق سرداری می کنند. و دلشان با توست.
گرچه بی برادر شده ایم اما در رکاب پدر مهربانمان مطیع او خواهیم بودو رهروی راهت.
دستِ دلم را سپردم به دست آسمانی ات
دست از دلم بر ندار...سردار
➖➖➖➖
سلام سردار دل ها
اصلا فکر نمی کردم انقدر در قلب مردم جای داشته باشی اصلا فکر نمی کردم که انقدر در قلب خودم جای داشته باشی که پس از شنیدن خبر شهادتت اشک در چشمانم بنشیند باورم نمی شد که قدرتمند ترین مرد دنیا را به شهادت رسانده باشند کسی که تمام دشمنان اسلام از آن می ترسیدند تا به حال معنی جمله ی« بغض راه گلویم را بسته بود» را به این گونه درک نکرده بودم نمی توانستم نفس بکشم حتی نمی توانستم این بغض را بشکنم هنوز در شوک بودم حتی حال که دارم می نویسم دستانم آشکارا از شدت بغض و ناراحتی می لرزد
اما بعد که فکر می کنم می بینم چه خوب است چنین مرگی که شهر به شهر خانه به خانه ی اکثر کشورها برایت سوگواری و عزاداری کنند چه خوب است که پیکر انسان در حرم مطهر امام حسین(ع) و حضرت معصومه(س) و ... طواف داده شود چه خوب است چنین مرگی که مقام معظم رهبری بر پیکرت نماز بخواند و اشک بریزد
تبریک می گویم به شما بابت شهادتت تبریک می گویم بابت چنین مرگ پر افتخاری و تسلیت می گویم به مردم که فردی چون تو را از دست داده اند
💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥
دلنوشته دوست خوبمون خانم علیزاده
.
هدایت شده از خبرگزاری بسیج پیربکران شهرستان فلاورجان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ👆
فیلمی دیده نشده ازپیش بینی رهبر انقلاب در مورد آینده کشور قریب 30 سال پیش
کشوری که حمله کردن به اوحمله کننده را پشیمان خواهدکرد
جالبه سردار سلیمانی هم درکنار حضرت آقا ایستاده
چه خبر ها از آنطرف فرمانده؟!
شب اول فاطمیه امسال را
با رفقای قدیم پای کدام روضه نشستید؟
روضه خوان کیست؟
آنجاهم روضهی مادر را سربسته میخوانند یا نه؟
میبرندتان طواف مزار پنهانش؟
چادر خاکی اش را نشانتان دادند؟..
بیا کمی از آنجا بگو برایمان
ای دفن شده در نیمه های شب..
◾️صَلّی اللهُ علیکِ یا فاطِمَةُ الزهراء ..
Fatemieh2 (9).mp3
3.55M
💠از ازل فاطمه مادرم بوده...
🔹 #واحد
🔹 #فاطمیه
🎤 #میرداماد
📢گنجینه مداحان انقلابی
💠 @maddahi_enghlabi
4_5861532281931301082.mp3
11.57M
💠وای مادرم افتاد...
🔹 #تک
🔹 #فاطمیه
🎤 #نریمانی
📢گنجینه مداحان انقلابی
💠 @maddahi_enghlabi
هدایت شده از خبرگزاری بسیج پیربکران شهرستان فلاورجان
#طلاعیه_عمومی
🔻 بسم رب الشهدا و الصدیقین
🔹ضمن عرض تبریک و تسلیت به مناسبت شهادت فرمانده رشید اسلام سردار دلها حاج قاسم سلیمانی،و فرمانده بسیج مردمی عراق ابومهدی المهندس و یاران باوفایشان به حضور یکایک امت حزب الله، شهید پرور و قدرشناس پیربکران و بخش پیربکران به اطلاع می رساند به همين مناسبت جمعه شب مورخ ۹۸/۱۰/۲۰هم زمان با نماز مغرب و عشاء مراسمی در محل مصلي نماز پیربکران برگزار مي گردد لذا از تمامي ارادتمندان به حاج قاسم سليماني،از خانواده شهدا از روحانیان از بازاریان و کسبه، از بسیجیان با لباس فرم بسیج و هیئت داران، از نظامیان و ادارات و از همه شما دعوت مي گردد در اين مراسم معنوي حضوري با شكوه داشته باشيد. ستاد برگزاری مراسم و همایش مردمی شهر و بخش پیربکران ما همه با هم سردار سلیمانی هستیم
هدایت شده از دکتر رسول میرباقری
*
✍فردی از امام جعفر صادق (ع) سوال کرد: از کجا بدانم که از درگاه خدا رانده شده ام یا نه؟
✅حضرت فرمودند: به قلبت رجوع کن؛ اگر دیدی محبت مادرم زهرا سلام الله علیها در قلبت هست، بدان خدا لطفش با توست؛ و الا از درگاه خدا رانده شده ای.
📚 بحارالانوار، ج ۴۱
✨شــهادت صــدیقه شهـــــیده
حضرت فاطـمه (س) تسلیت باد.✨
💠: @rmirbagheri🌷
#اطلاعیه_عمومی
🔻 بسم رب الشهدا و الصدیقین
🔹ضمن عرض تبریک و تسلیت به مناسبت شهادت فرمانده رشید اسلام سردار دلها حاج قاسم سلیمانی،و فرمانده بسیج مردمی عراق ابومهدی المهندس و یاران باوفایشان به حضور یکایک امت حزب الله، شهید پرور و قدرشناس پیربکران و بخش پیربکران به اطلاع می رساند به همين مناسبت جمعه شب مورخ ۹۸/۱۰/۲۰هم زمان با نماز مغرب و عشاء مراسمی در محل مصلي نماز پیربکران برگزار مي گردد لذا از تمامي ارادتمندان به حاج قاسم سليماني،از خانواده شهدا از روحانیان از بازاریان و کسبه، از بسیجیان با لباس فرم بسیج و هیئت داران، از نظامیان و ادارات و از همه شما دعوت مي گردد در اين مراسم معنوي حضوري با شكوه داشته باشيد.
ستاد برگزاری مراسم و همایش مردمی شهر و بخش پیربکران
#ما_همه_باهم_سردار_سلیمانی_هستیم
Moghadam-Shab1Fatemieh11398[05].mp3
7.37M
▪️هر کسی مجنون باشه مجنون و شیداتره▪️
🎤 سبـک : شــور
🗓مراسم : شب اول فاطمیه اول 1398
@madahanpirbakran
@ansar_Al_reza_pirbakran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست ...
🔹 السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
🌷با صدای و یاد شهید حاج قاسم سلیمانی
#قرار_شب_های_جمعه
@madahanpirbakran
@ansar_Al_reza_pirbakran