.
#یادبود_فتح_خرمشهر
نشسته ام بنویسم برای خرمشهر
که صرف شد همه عمرم بپای خرمشهر
برادرم نه، ز دستم برادران رفتند
و هیچ گه نَسرودم، رَثای خرمشهر
اگر چه مرثیه ها،ماجرای ما دارد
ولی نگفته ام از کربلای خرمشهر
نشسته ام بنویسم، ز جنگِ خونین شهر
که کُنجِ گَنج نمانَد صدای خرمشهر
چه گُلشنی که در آن، شش هزار آلاله
شدند در ره قرآن، فدای خرمشهر
روایت است که صدها شهیده، جان دادند
برای حفظ حریم سَرای خرمشهر
عراق بود و ایالاتِ متحد، با او
عِیال شهر نشستند، پای خرمشهر
رژیمِ بعث و چهل کشورِ حمایتگر
بر آن شدند بمانند، جای خرمشهر
ولی تمامیِ ایران بسیج شد، یکبار
وپس گرفت زدشمن منای خرمشهر
دعای روح خدا بود و همّتِ مردم
که فتح کرد وطن را خدای خرمشهر
هزارها یَلِ میدان، چُنان جهان آرا
شدند فاتحِ این، نینوای خرمشهر
سقوط شهر دلیل سقوط ایمان نیست
چه مؤمنی که نخواهد بقای خرمشهر
من از شهادت فهمیده هاست، می فهمم
سقوطِ شهر نشد، انتهای خرمشهر
رسان به قدس و فلسطین،به شام و سوریّه
پیامِ مَرد ترین کشته های خرمشهر
أذانِ مسجد جامع، هنوز گلواژه ست
رسد ز مأذنه اَش رَبّنای خرمشهر
بگو که مأذنه ها را هنوز میسازیم
به هر کجا که شود، ماجرای خرمشهر
بگو دفاعِ مقدس... مقاومت...اینجاست
مدافع حرم است، جای جای خرمشهر
فدای زینبیه، عسگریّه، قاضریه
هر آنکه هست هماره، فدای خرمشهر
میان چاه، نگَردیم در پِیِ یوسف
که هست خیمۀ او مبتلای خرمشهر
#فتح_خرمشهر
#حاج_محمود_ژولیده ✍
.
.
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
خونِ دندان در قدح ریزم، که مانَم تشنه لب
سَرورِ من از سفر آید، گمانم تشنه لب
گریه اَم بر شاهِ عطشان است و اطفال یتیم
ترسم از اینکه شوند اینجا به درد و غم مقیم
کاش میشد با تو گویم، سیدی! کوفه میا
آه در حصرِ عدویم، سیدی! کوفه میا
جانِ زینب گر میایی، پس میاور خواهرت
میشوند اهلِ حرم بی کس، میاور خواهرت
دختران رحمی نمی بینند، از این مردمان
نان و خرما نذرشان کردند، بی دین مردمان
آنچه آید بر سرِ من، بر سرِ تو آورَند
بر سرِ دروازه ها، آخر سرِ تو آورَند
نیزه هاشان سیدی! بَدجور پهلو میدرَد
تیغهای تیزِشان، بَدجور اَبرو میدرَد
رحم بر دندان و لعلِ لب ندارد نیزه ای
ترسم از آنکه به کامت، لب گذارد نیزه ای
شیرخوار اینجا امان هرگز ندارد، ای دریغ
حرمله رحمی بر آن هرگز ندارد، ای دریغ
با جوانانِ بنی هاشم بگو، جای کفن
یک زِرِه پوشند، اینجا نیزه باران است و تن
من بقربانِ نگاهِ نافذِ عباسِ تو
میشود اینجا هدف، چشمانِ خیرالناسِ تو
کعب نِی هاشان عجب، مهمان نوازِ کودکند
بیشتر، نامردها در فکر گوشِ کوچکند
گیسوی طفلِ یتیم اینجاست، دست آویزشان
نیست از سیلی زدن بر کودکان، پرهیزشان
هر کسی که بیشتر آتش بیارِ معرکه است
بیشتر دنبالِ غارت، در میانِ مهلکه است
این چه رسمِ ناجوانمردانه ای در کوفه هست؟
بیشتر آزارِشان در گیر و دارِ کوچه هست!
چون غریبی را سرِ بازارشان، گیر آورند
بر سرِ هر رهگذر، او را به تحقیر آورند
چون میسر نیست گاهی، نیزه بر اندامها
سنگ و خِشت و شعله میبارد ز روی بامها
بردنِ نامِ تو آسان نیست، اما هر چه هست...
گفتنِ نامِ علی، جرمش از آن سنگین تر است
نامِ زیبای تو بر دارلاماره میبرم
نامِ مولایم علی، با صد اشاره میبرم
آخرین ذکرم شده، فریادِ یازهرا ز بام
آخرین حرفِ سفیرت وقتِ جان دادن، سلام
#حضرت_مسلم #مسلمیه
#حاج_محمود_ژولیده ✍
.
.
#حضرت_معصومه
یکسال بعد از دوریِ مولا و سَرور
با شوق دیدار برادر، رفت خواهر
همراه جمعی از برادرهای خوبش
حتی به همراهیِ خواهرهای خوبش
تا بوی یوسف را شنید از نامۀ او
آغاز شد با یک سفر برنامۀ او
با این سفر کرده اطاعت از امامش
بس روح طاعت آفریده با قیامش
چشمش به دنبال رضا بود از ولادت
این راه را طی کرد تا روز شهادت
بار ولایت را بدوش خویش برداشت
کوه رسالت را بدوش خویش برداشت
مانند زینب در ادای دِین کوشید
در راه احیای مسلمانی خروشید
اعجازها در طول راه از خود نشان داد
با خطبه های ناب مردم را امان داد
اقدام او سرشار از روشنگری بود
اصل قیامش با رضا همسنگری بود
ٱخت الرضا حتی رضا را هم امان داد
معصومه مظلومیتِ او را نشان داد
عباسیان رسوا شدند از این صلابت
از این بصیرت، این شجاعت، این مهابت
او هستیِ خود را در این اقدام بگذاشت
سرمایۀ خود را بر این فرجام بگذاشت
در این سفر از ظلم و جور دشمنِ پست
خواهر برادرهای خود را داد از دست
تنها نه از کف داد چندین یارِ مظلوم
با زهر کینه شد در آن ایام، مسموم
بابای او از این شهادت، خود خبر داد
او این خبرها را به هر صاحب نظر داد
وقتی که او سُکنی به بیتُ النّور میکرد
هردم برادر را صدا از دور میکرد
اینجا نه کهنه پیرهن بود و نه آهی
نه یاد زخم حنجری، نه قتلگاهی
اما بیاد کشتۀ کرب و بلا سوخت
با یاد داغ کوفه و شام بلا سوخت
گاهی صدا میزد حسین، گاهی رضا را
میخواند ماهِ مشهد و کرب و بلا را
با یاد زینب جان به آن جان آفرین داد
قول جنان در لحظه های آخرین داد
آرام شد چون در دل قبری مطهر
از پیش او سوی خراسان شد برادر
جا دارد ای بانوی پاک و آسمانی
از ما سلامی محضر آقا رسانی
ما هر چه داریم از ره معصومه داریم
مهد تشیّع را از این مظلومه داریم
تنها نه قم مدیون معصومه است، آری
ایران همه مرهون معصومه است آری
با حضرت معصومه دین، پر بارتر شد
او انسجام شیعۀ اثتی عشر شد
زنجیره شیعه بدست او بنا شد
با او مدینه تا خراسان کربلا شد
آری چنین معصومه را باشد حکایت
یار امامت، یار دین، یار ولایت
فرمود صادق مَضجعَش کِی چند خشت است
اصلا زیارتگاه معصومه بهشت است
تسبیح او مانند تسبیحات زهراست
آری زیارتگاه او میقات زهراست
#حضرت_فاطمه_معصومه
#حاج_محمود_ژولیده ✍
.
.
سالگرد شهادت #آرمان_علی_وردی
#حاج_محمود_ژولیده ✍
آرمانم رفت، اما آرمان پاینده ماند
آن مجاهد رفت، اما امتی رزمنده ماند
خونِ روح الله، صد گردان چو روح الله ساخت
آری آری، پرتوِ روح خدا تابنده ماند
عزتِ سید فریدالدین معصومی، بما...
عزتی سرشار داد و خود به آن زیبنده ماند
از دهه هشتادیِ ما، تا هزار و چارصد
این پیام آید: شهادت ارزشی اَرزنده ماند
کشته ها دادیم، از فهمیده تا آرشامها
چشمها گریان شد اما، روی لبها خنده ماند
جنگِ تحمیلی گذشت و جنگ ترکیبی رسید
جنگِ تکمیلیِ ما با خصم در آینده ماند
هان! سرانِ جنگ احزاب، ای گروه فتنه گر
دستتان رو شد،،، ز ملت رویتان شرمنده ماند
اُردوی تکفیریِ ابلیس، محکومِ جهیم
اُردوی ایمان به درگاهِ الهی بنده ماند
هیبتِ دشمن شکست و بر سرِ مستکبران
مُشت های نسل اَندر نسلِ ما کوبنده ماند
کاخها در هم شکست و کوخها محکم شدند
مکتبِ پیر ولایت، تا قیامت زنده ماند
پیشرفتِ علمی خیلِ جوانان، اوج یافت
وانگهی جوینده ی علم و عمل، یابنده ماند
موشکِ جمهوری اسلامی از حیفا گذشت
گنبدِ پوشالیِ از این قدرتِ توفنده ماند
تا تلاویو است زیرِ تیررَس، ای صهیونیست
زیر آوار، آن رژیمِ جعلیِ بازنده ماند
انتقامِ سخت میآید، به حاج قاسم قسم
روی میزِ دادگاهِ عدلِ حق، پرونده ماند
کودک و پیر و جوانِ ما، سلیمانی شدند
شور و شوقِ پایداری در جهان آکنده ماند
راهِ قدس از کربلا خواهد گذشت، تردید نیست
کُلُ اَرضِِ کربلا، در دینِ ما بالنده ماند
روح ایثار و شهادت، رفت تا آنسوی مرز
راهبردِ رهبرِ فرزانه اَم، سازنده ماند
پای کارِ حضرت سید علی جان میدهیم
خونِ یارانِ بسیجی، تا اَبد بارنده ماند
ما حسینی ها دمادم، قطعه قطعه میشویم
سیرتِ شمرِ زمانه، همچنان درنده ماند
در خیابان چون بیابان، کینه میبارد هنوز
زیرِ دست و پای خولی، استخوانِ دنده ماند
از مسلسل ها هنوز، آتش زبانه میکشد
غنچه ی غلتان بخون و لاله ی روینده ماند
#آرمان_عزیز
.
#شهدا ی راه قدس
#طوفان_الاقصی
قالَ رسولُ الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِه َسَلَّم
هر كه بشنود كسى ندا مى دهد: «اى مسلمانان!» و او را جواب نگويد، پس مسلمان نيست
زیرِ آواریم، اما راحت و آسودهایم
بسکه زیرِ بمبهای فسفری فرسودهایم
پوستهای صورتِ ما، شعلهور از انفجار
جسمهامان با گلوله آشنا، تا بودهایم
استخوانهای تنِ ما، از تهاجم خُرد خُرد
سالهای سال از پامال، فرشی سودهایم
گازهای اشک آور را نیازی نیست، هیچ
در تمام عمر، اهلِ دیدهی تر بودهایم
خون نمیخواهد بریزید از تنِ صدچاکِ ما
خونِ ما جاریست، دریا را به خون پیمودهایم
مقتلِ باریکهی غزّه، شهادتگاهِ ماست
ما زیارتگاهِ رندان، کنجِ این محدودهایم
ما به جرمِ حبِّ پیغمبر فدایی میشویم
چون مسلمانِ طریق او، زِ یک فرمودهایم
گفت: یاران استقامت! استقامت کردهایم
گفت: باید طِی شود رَه، راهها پیمودهایم
استقامت جان و مال و آبرو خواهد، به چشم
گر نباشیم اهل ایثار، اُمّتی بیهودهایم
شهرِ ما یادآورِ شِعبِ اَبیطالب، چه خوب!
آب و نان ممنوع، با تحریم و غم اَندودهایم
راندهی هفتادوچندین سالهی خاک وطن
حال، با طوفانُ الاَقصی، خیبری بگشودهایم
روز فتحِ مسجدالاَقصاست، بی غسل و کفن
جانِ خود را در رهِ جان آفرین بخشودهایم
جنگِ حق و باطل است اینجا، نَه غزّه با یهود
در مصافِ مَرحَبیم، از حیدریون دودهایم
همصدا با صبرِ ما، دنیا به فریاد آمده
اینچنین هر لحظه بر اسلامیان افزودهایم
آی دولتهای اسلامی! مسلمانان! بهوش!
ما همه یک جامعه، هرچند صدها تودهایم
غزّهی مظلوم، یالَلمسمین سر میدهد
در قیامی که علیهِ ظالمان بنمودایم
ریشههای ظلمِ استکبار را، خشکاندهایم
انسجامِ اُمّتِ اسلام را شالودهایم
محوِ اسرائیل نزدیک است، یاران مژده باد
رمزِ این، جز از مسیرِ کربلا نگشودهایم
آبان ۱۴۰۲/ماه ربیع الثانی
#حاج_محمود_ژولیده ✍
.
.
#امام_زمان
#بصیرتی
جانِ ناقابلی که من دارم، بفدای تو سیدی مولا
کی بریزد ز حنجرم خونم، پیش پای تو سیدی مولا
ای همه آرزوی دیرینم، با تو تکمیل میشود دینم
بی وِلای تو مرده اَم سوگند، به وِلای تو سیدی مولا
هنرِ عاشقی دفاع از توست، بی دفاع از تو عشق بی معناست
آری این درس را گرفتم از، کشته های تو سیدی مولا
کشته ها خواهد اشکِ چشمانت، دردها دارد آهِ سوزانت
میرسد روزِ عید قربانت، با لقای تو سیدی مولا
گر نگردد فدای تو شیعه، نشود همصدای تو شیعه
اصل خود را به باد خواهد داد، آشنای تو سیدی مولا
آنکه آتش کشد به قرآنها، یا اهانت کند به ایمانها
رحم کی میکند به عمّامه، یا عبای تو سیدی مولا
داعشی های این وطن امروز، نسلِ اِبنِ زیادها باشند
شمر و خولی و حرمله هستند، خصم های تو سیدی مولا
ما ولی با تو هم قسم هستیم، سرِ عهدی که با شما بستیم
نسل سلمان و هم سلیمانیست، همصدای تو سیدی مولا
میرویم ای سلاله ی زهرا، راه طهرانیِ مقدم را
انتقام از یهود میگیریم، به وَلای تو سیدی مولا
به پیمبر به حیدرِ کرار، نشود روزِ واقعه تکرار
امتی هست راهیِ راهِ کربلای تو سیدی مولا
کربلای ترا اسارت نیست، بهرِ ناموسِ تو جسارت نیست
هست آنروز مادرت زهرا، مقتدای تو سیدی مولا
از نسیمِ سحر خبر آید، کز حرم منجیِ بشر آید
کعبه در انتظارِ دیدار و خطبه های تو سیدی مولا
#حاج_محمود_ژولیده ✍
.
.
#وصیت #وداع #حضرت_زهرا
#روضه_وداع_و_وصیت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
شرمنده اَم ز چشمِ ترِ تو، حلال کن
امروز میروم ز برِ تو، حلال کن
این چند روزه خیلی اذیت شدی علی
زهرا شده ست دردِ سرِ تو، حلال کن
با من بگو که فاطمه جان راضی اَم، برو
ای داغِ من، غمِ دگرِ تو، حلال کن
از بسکه از مصائبِ من خونجگر شدی
بانوی توست خونجگرِ تو، حلال کن
این رکنِ دوم است که از دست میدهی
خَم میشود اگر کمرِ تو، حلال کن
زینب که خود، چو اُمِ ابیها شود، ولی
جانِ تو و دوتا پسرِ تو، حلال کن
گفتم بخود: برو که نشد یاورِ علی...
فریادهای پُر ثمرِ تو، حلال کن
مَردم به فکرِ زندگیِ عادیِ خودند
این است دردِ بیشترِ تو، حلال کن
گر دربِ خانه، آینۀ دِق شود، ببخش
مسمارِ درب، نیشترِ تو، حلال کن
غسلم بده شبانه و دفنم شبانه نیز
هر حرف ماند، پشتِ سرِ تو، حلال کن
ای آبِ غسلِ پیکرِ زخمیِ فاطمه...
اشکِ زلالِ چشمِ ترِ تو، حلال کن
دستت اگر به این وَرَمِ بازویم رسید
دیدی شکسته چون سپرِ تو، حالا کن
با زینبم بگو، کفنم را بیاورد
چون ماند بی کفن پسرِ تو، حلال کن
#حاج_محمود_ژولیده ✍
.
.
#غسل_شبانه
#حضرت_زهرا
#شام_غریبان
امشب که دگر بسته شده دیده ی کوثر
سخت است، سخن گفتنِ ما از دلِ حیدر
بالینِ سرِ پیکرِ زهراست، چه غوغا
مظلوم به مظلومه کند، گریه مکرر
تا حال ندیدست کسی شیرِ خدا را
اینگونه زمین خورده ز یک امرِ مقدر
تابوتِ تو بانوست، سبک تر ز پرِ کاه
سنگینیِ داغِ تو کجا و درِ خیبر
رد کرد ز دور و برِ خانه، همه کس را
یک نعش فقط مانده در این بیتِ محقر
دور و برِ تابوت، فقط چند یتیمند
طفلانِ علی مانده و خاموشیِ مادر
تجهیزِ شبِ غسل و شبِ کفن و شبِ دفن
از کلّ مصیباتِ جهان است فراتر
بر یک یکِ اَیتامِ حرم، کرد سفارش
آرام بگیرید، عزیزانِ پیمبر
اَسماء بریز آب، دهَم فاطمه را غسل
اَسماء نریز آب، دگر نیست میسر
بشکست سکوتِ همۀ اهلِ حرم را
بازوی ورم کردۀ بانوی مطهر
فریادِ علی، کرد در آن لحظه قیامت
بگذاشت به دیوارِ حرم، ناله کنان سر
خونِ تنِ حامیِ علی، بند نیامد
خون گریۀ مولاست، از آن واقعه برتر
هرجور که بود، آن تنِ بشکسته کفن شد
اما بخدا بندِ کفن باز شد از سر
دستانِ شهیده ز کفن باز برون شد
فریادِ یتیمانِ علی رفت به محشر
میگفت منادی که یتیمانِ خودت را
دریاب علی، حالِ ملائک شده مضطر
با چند نفر، گشت غریبانه چو تشییع
پس در دل شب، خاک شد آن بانوی پرپر
میزد به سرِ قبر، علی با کفِ افسوس
میگفت که شرمنده شدم من ز پیمبر
#شام_غریبان_حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#حاج_محمود_ژولیده✍
.
.
#مدح_و_مرثیۀ_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
ای به حرم، هدیۀ پروردگار
بحرِ کرم، واسطۀ کردگار
ای دلت از غیرِ تولا جدا
صاحبِ اِجلال، کنیز خدا
ای ز ازل منتصبِ مصطفی
تا به ابد منتخبِ مرتضی
یارِ علی بوده ای از دیرباز
ساخته ای فاطمه را سرفراز
مَرتبَتت، مادریِ ماهتاب
مَنزلَتت، همسریِ آفتاب
کیست شود فاطمه را جانشین
همچو تو ای حضرت ام البنين
بال و پرِ معنویِ بیت وحی
فاطمۀ ثانویِ بیت وحی
چار گل فاطمه را مادری
مادرِ پُر مهرِ چهار اختری
مادر چار عاشقِ سر باخته
دل به قضا، جان به قدر باخته
- - - - - - - - - -
مادر دلدار، سلامٌ علیک
اُمِ علمدار، سلامٌ علیک
بسکه دلت بوی گلِ یاس داد
خالقِ گُلها به تو عباس داد
هست گر عباسِ تو ذُخرُالحسین
از تو ذخیره ست، بر آن نورِ عین
مهدِ دلیران، سرِ دامان توست
روحِ شجاعت، ز شبستان توست
ای بفدای گُلِ بستانِ تو
روشنیِ شمعِ شبستانِ تو
ماهِ حرم، روی ابالفضل بود
تکیه به بازوی ابالفضل بود
بود در آن قلقلۀ دشمنان
هیبتِ سقای حرم پاسبان
هیچ تو دانی که امیدت چه شد؟
قامتِ عباسِ رشیدت چه شد؟
چون برهِ فاطمه بیتاب شد
رفت که آب آورد و آب شد
آه ز یادآوریِ نخلها
دشمن و پنهانگری نخلها
من چه بگویم، ز رشیدی غریب
در وسطِ حیله و مکر و فریب
دستِ علمدار کمین خورد، وای
ساقیِ دلدار زمین خورد، وای
با همه بی دستی و بی یاوری
باز رجز خواند سوی لشکری
تا که به یاریِ حسینت شتافت
تیغ، سرِ ماهِ منیرت شکافت
تیر به چشمانِ قمر تا نشست
پشت و پناهِ حرم از پا نشست
گفت: اَخا اَدرک اَخا یاحسین
دیدنِ عباس بیا یاحسین
ساقی اَت از شوقِ لقا مست شد
در طلبِ وصلِ تو، بی دست شد
نامِ تو دارم به لبم زمزمه
آمده بالینِ سرم فاطمه
#وفات_حضرت_ام_البنین
#حاج_محمود_ژولیده ✍
.
.
#قصیدۀ_ولادت_با_سعادت_حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
محبتی که دو عالم نمیشود جبران
یقین محبت زهراست در دلِ یاران
نبودهایم بِوالله شئِ مذکوری
که یادِ ما ز ازل بودهاند این خوبان
صراط، چادرِ زهرا و سایۀ مولاست
به ریشه های همین چادریم آویزان
به او امامِ زمان گفت: اُسوۀ حَسَنَه
که هست، الگو و سرمشقِ زمرۀ نیکان
برآورندۀ آمالِ انبیا زهراست
هم اوست سلسلۀ اولیاء را میزان
اساسِ معرفتِ خلقت است این بانو
معارفِ همه خلقت بنا شد از ایشان
نه افضل است مقامش، ز بانوان تنها
که برتر است شئوونش، ز جملۀ مردان
سیادتش ز از ازل، فوقِ اول و آخر
سیاستش همه را تا ابد کند حیران
مقامِ عصمتِ او قلّه ای است، لا یُدرَک
علُوِّ حجّیَتَش، حجة الحجج هر آن
ولای اوست مسلّط، به کلّ موجودات
خلافتش ز خدا مستقیم بر همگان
چه رهبری که به حکمش، خدا چنین فرمود:
اطاعتش به همه واجب است، هر دوران
وجودِ اوست، تمامِ حقیقتِ ثَقَلِین
خلاصۀ همۀ آلِ عترت و قرآن
هم اوست دختِ نبی و هم اوست کفوِ علی
هم اوست جلوۀ توحید و آیتِ سبحان
تمامِ وصفِ جمال و جلالِ حق زهراست
همه ظهور و بُروزش، مبیّنِ مَنّان
ز کوثرِ برکاتش، رسید خیرِ کثیر
به هیبتِ وَجَناتش، ز دین بلاگردان
____
حلولِ زهرۀ زهرا، طراوتی جوشان
طلوعِ جلوۀ رویش، نجابتی رخشان
به رقص آمده هر کهکشان ز مقدمِ او
به وجد آمده خیلِ فرشته، زین رُجحان
هرآنچه خواست کمک بانو از زنانِ قریش
تمامِ اهلِ قریش از خدیجه روگردان
چرا به خانۀ احمد درآمدی؟ حالا...
بگو یتیمِ حجازت، بیاوَرَد یاران
و اُمِ فاطمه بی قابله نمیماند
چهار قابله آمد به یاری اَش ز جنان
ز ساره، آسیه، مریم، گرفته تا کلثوم
برای آمدنِ فاطمه، به صف خندان
زکیّه، راضیه، مرضیّه آمده دنیا
خدیجه شادیِ خود را به سجده داد نشان
چه خِلقتی، که به یک روزه رشدِ یکماهه
و در طبیعتِ یکماهه، رشدِ یک سالان
تَلألؤِ رخِ مهتاب و آفتاب از او
چو آب و آینه دارد، دلی زلال از جان
بزرگزادۀ بیت نبوت است آری
شهادتین بگوید، به سبکِ نوزادان
چه دختری که پدر را به سانِ مادر اوست
که نامِ اُمِ ابیها به شأنِ او شایان
همینکه بهجتِ قلبِ رسول شد زهرا
چه نقشه ها که کشیدند، دشمنان هر آن
خبر ز شِعبِ أبی طالب آمد و تحریم
ز کودکی سرِ دوشش کشید بارِ گِران
کشید داغِ فراقی بزرگ، از تقدیر
در آستانۀ هجرت، ز مادرش هجران
شدند قومِ یهود و منافق و مشرک
ز بوسه های پیمبر به دستِ او نِگران
به یُمنِ سورۀ کوثر، جوانترین معصوم
سحابِ رحمتِ خود را بریخت، چون باران
مبارزاتِ دمادم، جهادِ بی وقفه
نمادِ عمرِ گِران، بهر مادرانِ جوان
به دخترانِ جوان و به مادرانِ شهید
پیام داد، سیرۀ زهرای اطهر از دل و جان
حیا و عفتِ آن، ناز دخترِ خورشید
نمود پشتِ حجاب، آفتاب را پنهان
نخورد رایحۀ او به مردِ نابینا
ندید سایه ای از قامتش، بجز نِسوان
ز نورِ چهرۀ او هفت آسمان روشن
ز نورِ چادرِ او، دسته دسته با ایمان
گواهِ طولِ نمازش، تَوَرًَمَ قَدَماه
دعا و صوم و صلاتش، به دوستان غفران
نمود محورِ آلِ کساء را زهرا
به نامِ نامیِ خود ثبت در بهار و خزان
__
ز شرحِ فَقدَ نَبیِّک، همین اشاره بس است
ندید روی خوشی بعدِ مصطفی، یک آن
تنِ شریفِ پیمبر، هنوز روی زمین
سقیفه بارِ خودش بست و شد عیان، عصیان
قیامِ فاطمی از این به بعد شد آغاز
امامِ جامعه چون گشت، کاتبِ قرآن
دو دستِ فاتحِ خیبر، به ریسمان بسته
شکست بازوی زهرا، ز حملۀ عدوان
ز بیتِ وحی، چنان دودِ کینه بالا رفت
که دست و صورتِ زهرا، ز شعله شد سوزان
نه از مهاجر و انصار، یارِ حیدر ماند
نه اوس و خزرج و نه مابقیِ مدعیان
ز عهدِ خُمِ غدیر آن زمان که برگشتند
فتاد دین و خلافت، به دستِ نامردان
به انحراف کشاندند، اهل ایمان را
به کنجِ خانه نشاندند، صاحبِ ایمان
فدک ربوده شد و بابِ غم گشوده شد و
ز رعدِ سیلیِ ابری سیاه، شد طوفان
پیامِ ضاربِ سیلی، به کربلا که رسید
هنوز مانده به ره، چشمِ منتقم گریان
و ما ز خویش بپرسیم در طریقِ علی
که ما کجای مسیریم با امام زمان؟
چقدر یارِ وصایای فاطمه شده ایم
چقدر یاورِ مولا شدیم، ای یاران؟
#میلاد_حضرت_زهرا
#حاج_محمود_ژولیده ✍
.
.
#امام_زمان
"به بهانه ایام #نیمه_شعبان"
در مَطلَعُ الفجری که امرِ داور آید
با صد امانت، زادهی پیغمبر آید
یک چادرِ خاکی، بروی دست دارد
بر دستِ دیگر، با گُلی که پرپر آید
پیراهنی کهنه، امانت نزد آقاست
شاید عبای پارهای بر پیکر آید
وقتی که میگوید: اَنابنُ الذِّبحِ اَعظم
والله، با صوتُ الحزینِ حنجر آید
صحبت ز چشمی تیر خورده دارد انگار
شاید به همراهش، امیر لشکر آید
گریانِ طفلِ تشنهای باشد دمادم
اشکش، بیادِ ارباً اربا اکبر آید
□ □ □
آن وارثِ تیغِ دو دَم، الله اکبر
با نعرهی صوتِ اَنابنُ الحیدر آید
ذکرِ اَنابنُ الفاطمه، رمزِ خروجش
یعنی به لب، با آیههای کوثر آید
آندم ندا آید که: اَینَ الفاطمیّون
هر کس که زهرائی است، نزد دلبر آید
از هر طرف، مخصوصاً از ایرانِ زهرا
با پا نه، بلکه هر فدائی با سر آید
گردانی از رزمندگانِ نابِ اسلام
پا در رکابِ حضرتش، با رهبر آید
در اِعتلای آیهی اَجراً عظیما
هر کس مجاهد بود، با آن سَرور آید
یارانِ بیسر، دور تا دورش قطارند
همراهِ او، خیلِ شهیدِ پرپر آید
ما راستی، در این صفِ یاران کجائیم؟
وقتی که مولا، از پسِ پرده درآید
آن سیصد و آن سیزده یاران کیانند؟
آیا بما، حتی سیاهی لشکر آید؟
باید برای روزِ موعودش بکوشیم
وقتی که از کعبه، به چشمانِ تر آید
باید که در پای رکابش، سر بریزیم
نوکر سزاوار است، صَلِّ وَانحَر آید
□ □ □
محشر اگر، اربابِ عالم بیسر آید
خیلی بد است آنجا، که نوکر با سر آید
من سالم و بیدرد، در محشر بیایم؟!
آنجا ولی، پهلو شکسته مادر آید؟!
من با چه توجیهی، سرم بالا بگیرم؟
روزیکه با فرقِ شکسته حیدر آید!
شرمندهام، بیاضطرار آیم به محشر
آنجا، اگر مظلومه زینب مضطر آید
امروز، فکرِ یاریِ اسلام باشیم
وَرنَه، بزودی مهلتِ ما هم سرآید
مظلوم را یاریم و ظالم را بکوبیم
وَرنه به ظلمِ دیگری، دشمن برآید
در دل برای انتقامش، انقلابی است
در انتخابِ ما، همانا انتصابی است
#یا_مولا_ادرکنی
#حاج_محمود_ژولیده ✍
.
.
#شهدا
يادواره_شهدای_عزیزمان
#روایتی_از_انفجار_نور_تا_انتظار_ظهور
یادش بخیر ایام فجر آسمانی
نوری درخشید از امام جمکرانی
با انفجار نور شد آتشفشانی
پیر جماران داد درسِ سرگِرانی
پیر و جوانِ این وطن، شد نینوایی
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
روزیکه شد خونجامهها تنپوش مردم
با طبل جنگ آغاز شد چاووش مردم
اعزام شد صد لشکر از آغوش مردم
هر دم هزاران کشته شد، بر دوش مردم
شد جبهه عاشورا و ایران کربلایی
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
با قطعنامه، قطع شد آیا شهادت؟
یا باز شد، بابِ جدیدی تا شهادت؟
ماندیم پای کارِ رهبر، با شهادت
با جام زهر انشا شد: عشقِ ما شهادت
خواندیم از مرصاد، هر قالوا بلایی
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
پیر جماران رفت، مسموم از جفاها
یار خراسانی رسید، از آل طاها
صدها سلیمانی ز اولاد شماها
اعزام شد از کشور ما تا کجاها!...
قدرت گرفت ایران، ز اسلام ولایی
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
باب شهادت باز شد، باز از حرمها
نسلی دگر برداشت، از هر سو علمها
لبنان و شامات و یمن، پُشتِ عجمها
لبیک بر سید علی، سر تا قدمها
شد چشم فتنه کور، از این همگرایی
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
باب فرج شد، باز از اینجا تا فلسطین
از فکه شد تا مکه، فتحِ جبههی دین
ایران مُبدّل شد، به قطبِ دین و آئین
شد عمق جبهه، تا به آمریکای لاتین
خون در رگ عالَم بجوش آمد، کجایی؟
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
امروز مائیم و خبرهای جهانی
دارد به پایان میرسد، شام خزانی
صبحِ بهار آید یقین از غَزّه، آنی
از کربلا، از قدس، از مهدی نمانی!
با طشتی از خونِ گلو، باید بیایی
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
هرچند دشمن در هجومش، بیامان است
مَحوِ ستم، با خونِ پاکِ کودکان است
زنده به گور از بمب، جسمِ دختران است
اما جوابِ خصم، آهِ مادران است
پرتابِ موشک، هَمرهِ دستِ دعایی
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
□ □ □
دانی چرا خونِ رفیقان بر زمین ریخت
چون خون سالار شهیدان بر زمین ریخت
از تن، سرِ اصحاب و یاران بر زمین ریخت
یک یک تنِ پاکِ غریبان بر زمین ریخت
هر کس حسینی شد، شود آخر فدایی
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
وقتی به نوکر، نوکری کردن بیاید
از جانب زهرا، براتِ من بیاید
با دستبافش، کهنه پیراهن بیاید
بر من هم این عریان بدن، ماندن بیاید
مادر دهد یک یک عزيزان را صَلایی
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
وقتی که از دل، عقدهها بیرون بریزد
در روضه باید اشکها، افزون بریزد
حالا که اشکِ فاطمه، گلگون بریزد
بایست خونِ ما، به جوی خون بریزد
در روضه امضا میشود این سرجدایی
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
در کربلا آقای ما، دور از وطن ماند
سرها به نیزه رفت، تنها بیکفن ماند
تنها پس از هَل مِن معین، اِبنُ الحسن ماند
حتی ز ششماهه جدا، سر از بدن ماند
هَل مِن معینِ من، رسد آیا بجایی؟
بیسر شدن رسم شهیدان خدایی
#يادواره_شهدا
#حاج_محمود_ژولیده ✍
.