متن# روضه حضرت اباالفضل علیه السلام گر بمانم به حرم پس که تو را جمع کند
#محمدرضا طاهری
▪️✨
ای غریبانِ جهان منتظرت
همه دل سوختگان منتظرت
مرتضی ندبه برایت خواند
فاطمه سینه زنان منتظرت
کی بقیعِ حسن آباد شود
جگرش ناله کنان منتظرت
بی کفن از تو کفن میخواهد
سر او رویِ سنان منتظرت
زینب خسنه زمین افتاده
در حرم قد کمان منتظرت
یک سه ساله که زِ غم پیر شده
در خرابه نگران منتظرت
علم اُفتاده و ساقی بی دست
مشکِ سقایِ جوان منتظرت
خدا شاهده محاله کسی امشب از در خونه اباالفضل دست خالی برگرده.. از عالمایِ بزرگه میگه در مجاورت حرم ابی عبدالله خواب دیدم درعالم رویا ، رسول خدا دور تا دورشُ گرفتن ، ملائک هستند ، یه ملک نزدیک اومد عرض داشت یا رسوالله حامل پیغامم از آقازادتون قمربنی هاشم .
گفت آقاجان عباس سلام رسوند میگه همسر حاجی "آل کبه" تو حرم من پناهنده شده بچه ش از دنیا رفته اما چنان داره ضجه میزنه میگه عباس من کاری به این حرفا ندارم از تو برمیاد بخوای مرده ام رو زنده کنی .. آقا چیکارکنم ..
پیغمبرفرمود اجازه بده از محضر حق تعالی باید سوال کنم ...
سوال کردن خبرآوردن یارسول الله به عباس سلام برسون بگو عمر این جون دیگه تمون شده .. این ملک با احترام این پیامُ گرفت رفت حرم اباالفضل . این عالم میگه دارم میبینم این صحنه هارو دوباره دیدم این ملک اومد سرشُ پایین انداخت عرضِ داشت یا رسول الله ، اباالفضل یه پیغام دیگه ام داده ؛ میگه به خدا بگو یا منصبِ باب الحوائجی رو از من بگیر .. یا اگه کسی مثل این مادر دلسوخته اومده درِ خونم گره شُ باز کنه .. آخه من جوابِ ناله های این زنُ چی بدم ..
میگه پیغام رسوندن. حق تعالی سلام رسوند به اباالفضل بگو نه ما منصبی که بهت دادیم ازت پس نمیگیریم .. عمر این جوان تموم شده بود ، اما به عشقِ تو سی سال به عمرش اضافه میکنم ..
میگه از خواب بیدارشدم ، گفتم برم ببینم چه خبره حاجی آل کپه معروف بود سراغشُ گرفتم اومدم درِ خونش دیدم مشغول عزاداری اند گفتم چی شده؟ گفتن جوانِ حاجی دیشب از دنیا رفته ... منتظریم مردم جمع بشن برا تشیع جنازه.. گفتم جون کجاست؟.. گفتن تو اتاق مجاور کفن کردن آمادۀ تشییعِ .. گفت من یه همچین خوابی دیدم حاجی آل کپه کجاست؟.. آوردنش ، سلام کردم گفتم حاجی همسرت کجاست؟.. گفت مثل دیوانه ها رفت تو حرم اباالفضل .. هی هرچی بهش گفتم زن ، عمرش تموم شده .. گفت من کار ندارم از عباس برمیاد مرده زنده کردن ..
گفتم حاجی من یه خوابی دیدم حتماً ناله هاش کاری شده .. اومدیم تو اتاقی که جوانُ کفن کرده بودن .. دیدم این پسر نشته داره این بندی که به دهانش بستن رو باز میکنه .. حاجی به گریه افتاد .. یه مرتبه دیدم خانمش داره از حرم برمیگرده .. گفت حاجی دیدی شفایِ پسرمُ گرفتم .. گفتم تو از کجا خبرداری .. تو که هنوز پسرتُ ندیدی .. گفت تو حرم انقد ناله زدم از هوش رفتم یه وقت دیدم یه آقایی بی دست بالا سرم ایستاده .. فرمود پاشو مادر ، بچه ت خوب شده .. خدا عمر دوباره بهش داده ..
آره عزیز دلم هرکی دم خونه عباس بره نا امید برنمیگرده .. اما بمیرم برای این آقایی که خودش نا امید داشت میومد.. امید عباسُ نا امید کردن..
مشکُ به دندان گرفته .. وقتی نانجیبا دست از بدنش قطع کردن .. عجب عبارتی براش به کار بردن اباالقربه .. یعنی بابایِ مشک .. خودشُ روی مشک انداخته یعنی با زبان بی زبانی داره میگه اگه تیر دارید به من بزنید .. بزارید این آبُ برا رباب ببرم .. بزارید این آبُ برا رقیه ببرم .. اما یه لحظه وقتی نانجیب تیر به مشک زد ..
عبارتی که نوشته بعضی از مقاتلِ ، چهار هزار تیرانداز بودن .. کاری با عباس کردن مقاتل نوشتن "کلقنفذ" مثل جوجه تیغی این بدن پر از تیر شده ...
میگن ابی عبدالله وقتی اومد نشست روی خاک ها .. دیدن یک به یک این تیرهارو داره جدا میکنه.. بعضی از روایات نوشت مشک به سینه دوخته شده بود...
مانده ام بعد تو ای ماهِ دل آرا چه کنم
ماهِ من گر که نیایم به تماشا چه کنم
ای علمدار مرا بی تو علمداری نیست
دیده بستی و نگفتی منه تنها چه کنم
پسر اُم بنین هر طرفی ریخته ای
کرده دشمن همه جا هلهله برپا چه کنم
*میگن ابی عبدالله کنارِ بدن خم شد همه لشکر دارن نگاه میکنن.. ببین حسین چیکار میخواد بکنه؛ عباس با اون وضع رو زمین افتاده باز این بدن میترسن .. کسی جرأت نکرد بیاد جلو ببینه چی شده کاره عباس تموم شده یانه .. همه منتظرن ببین ابی عبدالله چجور حرف میزنه.. میگن دیدن تا خم شد رو زمین ، دست به کمر گرفت .. گفت : *الان انکسر ظهری* دیگه کمرم شکست .. *فبكى بكاءً شدیداً عالیاً ..* هرچی بلند بلند ناله میزد گریه میکرد ، برای اینکه گریه حسین به دل بعضی از اینا اثر نکنه یه مرتبه دستور داد گفت همه کف بزنید .. همه هلهله کنید..
میگن یه نفر تا ابی عبدالله کنارِ بدن نشست هی میگفت واعباسا .. یه مرتبه یه نانجیب گفت : های حسین چیشد اون عباست که بهش می نازیدی؟.. علمدارت چی
شد؟.. یه نفر از اون طرف بلند شد داد زد گفت علمدار رو زمین افتاد هرکی میخواد سمت خیمه ها بره دیگه میتونه .. یه مرتبه دیدن ابی عبدالله دستُ و پا گم کرد .. عباسم هی داره خودشُ رو زمین تکون میده گفت داداش برو ..
گر بمانم به حرم پس که تو را جمع کند؟
پیش تو گر که بمانم حرمم را چه کنم؟
هرچه گشتم منِ سرگشته سرت نیست که نیست
نه سری مانده تو را ، نه قد و بالا چه کنم
عضو عضو بدنت رابه کناری چیدم
تازه اندازۀ اصغر شدی سقا چه کنم
مَحرَمَم خیمۀ من پر شده از نامحرم
گر به غارت برود زیورِ زن ها چه کنم
ای به قربان سرت فکر سر بازارم
گربه به بازار رود زینب کبری چه کنم
فرمود هر سواری بخواد از اسب به زمین بیوفته اول دستاشُ جلو میاره صورت آسیب نبینه .. اما برای گریه کنام بگو تمام تنم پر از تیر بود .. تیر توی چشمم دست در بدن نداشتم .. وقتی با عمود آهن به فرقم زد ..
یاعباس ..
رباب تویِ خیمه میخونه لالایی
هنوز داره اون داره میگه با آب میایی
دو تا دستات اینجاست خودت پس کجایی؟..
یاعباس ..
هنوز باورم نیست کنارت رسیدم
از اون قامتِ پهلوانِ رشیدم
روی خاکا چیزِ زیادی ندیدم
کنار تو آخر قدم خم شدعباس
چجوری زدن که تنت کم شد عباس
میدونی که راهی به جز این ندارم
سرت رو نگه دار تیر و در بیارم
اباالفضل .. اباالفضل ..
یاعباس ..
پاشو تا ببینن هنوز لشکری هست
پاشو تا تویِ خیمه ها دختری هست
پاشو تا که روی سرها معجری هست
یاعباس ..
پاشو تا رقیه نرفته خرابه
از الان رو با زوی زینب طنابه
ته این اسرات به بزم شرابه
پاشو تا نبینی رو نیزه سرم رو
زیرِ سم اسبا تنِ دخترم رو
پاشو تا کسی چشم به خیمه ندوزه
پاشو تا تو آتیش رقیه نسوزه
#متن روضه حضرت اباالفضل علیه السلام زخمی که داغ رفتن تو بر جگر گذاشت
# حاج حسن خلج
🥀▪️🥀▪️🥀▪️🥀▪️
زخمی که داغ رفتن تو بر جگر گذاشت
بر چهرهی حسین ، همان دم اثر گذاشت
درجا آقامون پیر شد ...
زخمی که داغ رفتن تو بر جگر گذاشت
حسین آقام آقام آقام آقام ...
بعد عباس ، حسین غریب شد ...
حسین .. غریب کربلا حسین
حسین .. غریب کربلا حسین
همه باهم زمزمه کنیم جان اباعبدالله .. حسین..
روضه خونایی که توی مجلس هستید صدای منو میشنوید ، روضه هایی که من و شما میخونیم به اندازهی اخلاص و توجه و معرفتمون اثرگذاره... اما هرجا دیدی روضهت نمیگیره از همون روضه هایی بخون که خودشون خوندن .. عین کلمات خودشونو استفاده کن .. اونوقت ببین چه آتیشی به مجلس میفته .. من بشینم کنار امشب حسین روضه بخونه ..
أخا .. ألان إنکَسَرَ ظَهري
این عبارت رو باید اهل علم جلسه برامون معنی کنند که عبارت « وَ قَلَّت حیلَتي » یعنی چی ..چه بلایی سر آقامون اومده ... چی شد که دیگه نتونست از جا بلند بشه ..چی شد که هی دور خودش میچرخید ..حسین گفت داداش بیچاره شدم ..
ألان إنکَسَرَ ظَهري وَ قَلَّت حیلَتي ..
نمیدونم چیکار کنم ...چاره ساز همه بیچاره شده ..
حسین آقام آقام آقام آقام ...
خوش به حالتون ، چشماتون سالمه دارید برای آقا گریه میکنید ..گفت حسین جان ، این تیر رو بیرون بیار ..امشب به این سادگی شعر نمیخونم ..شب تاسوعاست ..
زخمی که داغ رفتن تو بر جگر گذاشت
بر چهرهی حسین همان دم اثر گذاشت
یازهرا مددی
شد پاره مثل چشمهای تو عباس ، مشک آب
یعنی چی ؟! چی داری میگی ؟! تیر اگر اصابت هم بکنه فقط سوراخ میکنه .. اما حواست نیست ، پیکان داره .. وقتی وارد میشه فقط سوراخ میکنه ، حالا گفته تیر رو بیرون بیار ..
حسین با یه دست تیر رو گرفت ، با یه دست قلبشو .. یا زهرا ..
آقا تنهاست دیگه هیچکس نیست ، نه زینب ، علی اکبر ، نه قاسم ، تنهای تنها ، دید عباس رو نمیتونه برگردونه ، دهنهی ذوالجناح رو گرفت برگشت ..
رفقا شما خیال میکنید وقتی حسین رفت ، دشمن هم رفت توی خیمههاشون ؟! ..دیگه حرفمو گفتم دیگه ... هرچی شد
عباس رو بستن به یه نخل ..تیر اندازان با تیر ...نیزه زنان با نیزه ...تبر به دستا با تبر ...
یکبار اینقدر زدند ... نخل افتاد ، بستند به یه نخل دیگه ...
حسین ... کسی آروم نباشه ها ... شب تاسوعای ابی عبدالله ... روضه قمر بنی هاشم ... اینجا نباشیا کربلا باش ... حسین ...
خوش به حالتون وقتی رفقاتون خودشون رو میزنند ، شما هستید دستشو میگیرید ، مواظبت میکنید ... اما ....
ابی عبدالله که برگشت یه دست به عنان ذوالجناح ، یه دست به کمر ، سکینه دوید توی خیمه بچه ها ، گفت دیگه کسی اسم آب نیاره ، دیگه عمو نداریم ... تو خیمه ها کسی نبود دست کسیرو بگیره ... لطمه به صورت میزدند ، گیسوان میکشیدند ...
حسین ....
از همهی حرفام گذشتم ...
امام زمان ، آقا جانم ، شما خودتون فرمودید ببین کجا روضهی عموجانم عباس خونده میشه ، منم توی همون خیمه هستم ...
پسر نرجس خاتون ... کجا نشستی ، برای عموجانت گریه میکنی ...
روضه خانگی - حضرت زینب(س) - 526.mp3
9.38M
▪️شد پیش چشمت خیمه غارت عمه جانم...
✨🌾✨روضه #حضرت_زینب سلام الله علیها
حاج احمد #سلطانی
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🌾🍂✨🌾🍂✨
همه محوند، محو عزت ما
از گل اولیاست طینت ما
کنج عزلت برای ما گنج است
وه چه سرمایه ای ست عزلت ما
نگران نیستیم از مردن
مرگ ما هست استراحت ما
ثروت ما محبت زهراست
نرسد ثروتی به ثروت ما
نامه هامان نخوانده امضا شد
باز راضی نشد به خجلت ما
گریه کردیم راهمان دادند
بی نتیجه نماند زحمت ما
هر کسی پنج روز نوبت اوست
با بزرگان گذشت نوبت ما
فرصت گریه را به ما دادند
بهترین فرصت است فرصت ما
همه جا رفت و از تو صحبت کرد
هر که بنشست پای صحبت ما
تا که در خدمت شما هستیم
دیگران میکنند خدمت ما
خواستند از دیار تو برویم
نه ، اجازه نداد غیرت ما
ما اویسیم و آمدیم ، ولی
دیدن تو نبود قسمت ما
آس و پاست شدیم و با این حال
درهمی کم نشد ز قیمت ما
شبی از خاک ما گذر کردی
مرده را زنده کرد تربت ما
حاجت دل شکسته ها گریه است
جان زینب برس به حاجت ما
روضه داریم روضه زینب
یک سری هم بیا به هیئت ما
کربلا ، شام ، هر کجا رفتی
یک سلامی بده به نیت ما
.
ما که از هجر ، بال بال زدیم
و نیامد کسی عیادت ما
علی اکبر لطیفیان
18.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرم مطهر#امام حسین علیه السلام