درروز اول صفر به آل الله چه گذشت🌹💔🖤
بنا بر روایات، روز اول ماه صفر «اهل بیت (ع)» وارد شهر شام شدند و در منطقه شامات که به مرکزیت دمشق معروف بود سکنا گزیدند.
این مکان که خانهای مخروبه بود، «امام سجاد (ع)» آن را بدون سقف و دردناک توصیف کردند و فرمودند به شکلی بود که هر لحظه احتمال میدادیم که دیوارها بریزد،😭 دیوارها ظاهرا دور ما را گرفته بودند، اما مردم ما را میدیدند، سرمای شب و تابش آفتاب در روز ما را اذیت میکرد،💔 به حدی که صورت دختران «پیامبر اکرم (ص)» آن قدر در مقابل آفتاب قرار گرفته بودند که پوست انداخته بودند.😔
: روز اول ماه صفر تا غروب کاروان اسرا در شهر دمشق چرخانده شدند،غروب آنان را در خرابه ساکن کردند و روز دوم همه آنان را از زن و مرد گرفته با دست و پای بسته به داخل کاخ یزید بردند به حدی که «حضرت سکینه(س)» دختر «امام حسین(ع)» به شکلی دو دست خود را بر روی سر قرار داده بودند که اینگونه پوشش خود را در داخل کاخ یزید حفظ کنند😔 ایشان که به نوعی حجاب بر صورت داشتند یزید تعجب میکند و میگوید چرا این گونه ایستادهای؟ «حضرت سکینه (س)» میفرمایند من دختر «حسین بن علی(ع)» حجاب، عفاف و متانت دارم.
این جا بود که «حضرت زینب (ص)» در تکمیل سخنان «حضرت سکینه (س)» خطاب به یزید میفرمایند آیا این از عدل است که نوامیس خود را در پس پرده قرار دهی و نوامیس «پیامبر اکرم(ص)» را در کوچه و بازار بچرخانی.😔
در روز دوم ماه صفر در حضور یزید و اسرای کربلا جسارتهایی از جمله چوب خیزران بر سر مطهر «اباعبدالله (ع)» زده شد.،😭 هرکس بلند شد و نوایی سر داد که نزنید، اینها داغدیده هستند. مشاور رومی یزید به وی گفت من چیزهایی از صاحب این سر شنیده ام که صلاح نیست تو چنین کاری کنی.
در روز سوم ماه صفر «حضرت زینب (س)» در ادامه سخنان اثر گذارشان به یزید فرمودند هر حیلهای داری به کار گیر و هر تلاشی میتوانی انجام بده، ولی نمیتوانی محبت ما را از دل مردم کم کنی یا پاک کنی چون این محبت را خدا در دل مردم قرار داده است و به زودی خواهی دید که هیچ کس از بنی امیه باقی نخواهد ماند، اما نور «حسین (ع)» بر همه عالم خواهد تابید.
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🏴🏴🏴🏴🏴
الا لعنت الله علی القوم الظالمین🙏🚩🚩
ورود اهلبیت به شام زینب کبری و تماشاچیان
زینبم من کربلادن ، دیده گریان گلمیشم
یوخدی خوشگلدون ایدن ، من شامه مهمان گلمیشم
شامیان گورسون مسافرلر ، اوزاق یولدان گلوب
کربلاده بذل ایدوب ، یتمیش ایکی قربان گلوب
داغ چکیلمیش سینه سینده ، خانه سی ویران گلوب
شامه بی معجر اوزاق یولدان گلن زینب منم
شامیان زهرا قیزی ، داغلار گورن زینب منم
آل سفیان مسقطنده ، ظلمه آغاز ایلدوز
عترت پیغمبری ، زیبنده ، پیشواز ایلدوز !
دین ایوین یخدوز یزیدی ، سیز سر افراز ایلدوز
توکدوقوز قان ، ووردوقوز تهمتدن ، آیا دیموسوز ؟
هی وور سوز طعنه لر ، یوللاردا راحت قویموسوز
بو شماتت دیل یاراسی ، اوخ کیمی اوخلار منی
یدی قارداش ئولمگی ، بو سینه دن داغلار منی
آلدوز عباسی الیمدن ، قویموسوز آغلار منی
عترت پیغمبروق ، سیز ایتمدوز حرمت بیزه
تازه دن کفره قیتدوز ، شامیان لعنت سیزه
جمع اولوبسوز ، بو عراق و شهر شامه ، وحشیلر
عرصه نی تنگ ایلدوز بی کس امامه ، وحشیلر
عابد بیماری اوخشاتدوز غلامه ، وحشیلر
ایندی آل اللهه بی حرمت تماشا ایلدوز
دینی تحقیر ایلیوب اللهی حاشا ایلدوز
معجری یوخدور باشندا ، گیزلنوب بیکس رباب
خیرداجا قیزلار یوزینه ، ساشلارین ایتمیش نقاب
آل طاهانی ایدوبسوز ، ظلمیلن کشف حجاب
کور اولون ، شرم ایلیون باخمون عیال حیدره
گر بیزه رحم ایتمسوز ، رحم ایلیون پیغمبره
خارجی آدلاندیروبسوز ، زاده ی پیغمبری
روح اکبر آغلادی ، لیلادن آلدوز معجری
ناقه ی بی محمل اوسته ، گتدوز آل حیدری
کربلا دشتینده سیز ، پیغمبری آغلاتمسوز
دینی دنیایه ندن ، ای شامون اهلی ساتمسوز ؟
هانسی باجی من کیمی ، ئولدی سوسوز قارداشلاری
نیزه باشینده دولاندور دوز ، کسیلمیش باشلاری
زینبی آغلار قویوب ، باشه آتوردوز داشلاری
مصطفانی خوار ایدوب ، سفیانی دوتدوز سیز عزیز
بی حیالر ، ایسته دوز پیغمبر اولادین کنیز
کربلا دشتینده طغیان ، ایلدوز ای اهل شام
بارگاه احمد مختاری یاندوردوز تمام
شارب الخمری ، ایدوبسوز ایندی اسلامه امام
صور اسرافیل اولوب ، مردم گلنده محشره
پس ندور اوندا جوابوز ، حضرت پیغمبره ؟
باش کسیرسوز ، داش توکورسوز،غرفه لردن داغلسوز
حضرت زهرا قیزین ، ویرانه لرده ساخلسوز
اشک تمساحی ، توکوب ، بیجا یئره قان آغلسوز
سیز اسیر ایتدوز بیزی ، تحویل ویردوز دشمنه
یدی قارداشیم ئولوبدور ، وای منه ایوای منه
سقف سیز ویرانه ده ، محبوس و زندان ایلدوز
سیز امام عابدی ، بو یئرده دربان ایلدوز
زینبی ویرانه ی شامه نگهبان ایلدوز
ناز پرورده اوشاقلاریم ، قالوب بو یئرده آج
هم اسیرم هم غریبم ، قاموشام من لاعلاج
گبر و ترسا و نصارا ، ایلیور حرمت بیزه
ای آدین اسلام قویانلار ، ویرمدوز قیمت بیزه
آز شماتت ایلیون سیز ، آز وورون تهمت بیزه
مصطفی و مرتضانی ، زار و گریان ایلدوز
حضرت زهرا قیزین ، سیز خانه ویران ایلدوز
بیر بیله ظلم و فسادی ، اهل ایمان ایلمز
سیز گورن بو ایشلری ، هیچ نامسلمان ایلمز
هیچ بیر انسان ، اوز قوناقین ، قانه غلطان ایلمز
کربلاده حسرت ایتدوز ، بو مباح اولموش سویا
قویدوز آغلار بیزلری ، الله سیزی آغلار قویا
پشت و پا ووردوز ، اصول دین و اسلامتیّته
شرکه سوق اولدوز ، مخالفدور بو وحدانیّته
واقعاً بیگانه سیز ، دنیاده انسانیّته
تولادی دنیا سیزی ، سیز زر خرید اولدوز گیدون
باخمیون نامحرمه ، ای شامین اهلی شرم ایدون
(( نادری )) یاز مجلس اهلی سنله اولسون هم صدا
ای حسینون باجیسی زینب سنه جانلار فدا
سن او استبداد ایچینده ، خطبه لر قیلدون ادا
بیدق خونین اسلامی ، او گون آلدون اله
سن حجازیله عراق و ، شامه سالدون ولوله
هر یئره گیتدون بو ظلمی ، خلقه اعلان ایلدون
آل سفیانی شهامتله هراسان ایلدون
قویمادون باتسون حسین قانین نمایان ایلدون
قهرمانلیق مشقی ویردون ، قهرمان انسانلارا
نوحه خوانلق اورگدوبسن نوحه خوان انسانلارا
✍مرحوم قدرت الله نادری
#شام_بلا
#اسارت
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
8.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📨 : انشالله اربعین کربلا باشی..
۲۰
(حضرت رقیه س)
#شب_سوم_محرم
#زمزمه #زنجیر_زنی
غنچه ی باغ عشق،گل آل اللهی
تو رقیه ای و،جان ثار اللهی
گلی از گلزار ولایی تو
دخت شاه کرب و بلایی تو
یا رقیه جان۴
در سپهر ولا،مه انجمنی
در گلستان دین،گل یاسمنی
یا رقیه جان محور عشقی
تو صفابخش شهر دمشقی
یا رقیه جان۴
قبر تو در دمشق،جنت شیعه است
هر که دارد به دل،مهر تو بیمه است
حرم زیبایت صفا دارد
عطر و بوی کرب و بلا دارد
یا رقیه جان۴
تا که رأس پدر،در خرابه رسید
همه اهل حرم،ناله ات را شنید
همه دیدند شوق وصال تو
حلم و صبر و شور و کمال تو
یا رقیه جان۴
گفته ای ای پدر،بی خبر آمدی
بر یتیمان خود،ای پدر سر زدی
بوده ام بابا بی قرار تو
در خرابه چشم انتظار تو
یا رقیه جان۴
در غمت ای پدر،خون شده جگرم
شادمانم بابا،آمدی در برم
گو کجا مانده پیکرت بابا
خون شده قلب دخترت بابا
یا رقیه جان۴
در خرابه ی شام،شور و غوغا به پاست
هر کجا بنگری،بزم عزا به پاست
تو نبودی من خون دل خوردم
در کنارت چون لاله پژمردم
یا رقیه جان۴
پدر هر شب مرا،بی بهانه زدند
بر همه کودکان،تازیانه زدند
ای پدرجان از ضربه ی سیلی
صورتم گردیده پدر نیلی
یا رقیه جان۴
ای گل فاطمه،بر تو بابا درود
از ستم های دون،بدنم شد کبود
هر کجا نام تو پدر بردم
از عدوی نامرد کتک خوردم
یا رقیه جان۴
از روی ناقه ها،من فتادم زمین
می زد از کین مرا،زجر پست لعین
همه ی مردم غربتم دیدند
بر من و اشک دیده خندیدند
یا رقیه جان۴
از چه بابای من،شدی ببریده سر
خسته ی خسته ام،مرا همره ببر
زین همه رنج و غم شدم خسته
می کنم ناله دل بشکسته
یا رقیه جان۴
در کنار پدر،جان به جانان سپرد
در کنار طبق،تشنه جان داد و مرد
رقیه راحت شده از غم ها
می رود نزد مادرش زهرا
یا رقیه جان۴
#رضا_یعقوبیان
#سبک_همه_جا_بروم
#حضرت_رقیه
ای به قربون تو شهزاده ی سلطان
اسمتو باید گذاشت حضرت جانان
هر کسی که عاشق کوی تو باشه
اگه جونم بده حق داره به قرآن
یه قدم رنجه بکن امشبو بی بی اینطرف
مگه میشه اسمتو آورد و قربونت نرفت
عمریه از تو دارم سایه ی روی سرمو
میخوام عاشق تو تربیت کنم دخترمو
گیرم به نخ شاله
بی بی سه ساله
مستیم حلاله بانو
دل بنده به مسیرت
قلبم اسیرت
میشم حبیبت بانو
سرمنشأ کرامت
امضات کفایت
واسه قیامت بانو
... رقیه جان شَه بانو ...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
اسم تو لالایی بچگیامه
مستی جز توو روضه هات شرعاً حرامه
اگه محشرم بیام بین خلایق
أنا مجنون الرقیه رو لبامه
دوس دارم اسم تورو جار بزنم جار علنی
تا همه دنیا بدونن عمریه عشق منی
تو یه لشکر داری که از دل و جون مخصلتن
دیگه برن به جهنم اونا که منکرتن
ای بانوی جلیله
عشق قبیله
هستیِ عقیله بی بی
مستت جبرئیله
بی شیله پیله
بدخوات ذلیله بی بی
عالم بهت دخیله
نسبت اصیله
عباس کفیلِ بی بی
... رقیه جان شَه بانو ...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
قربون کسی برم تو اولیشی
چادرت رو سر کنی فاطمه میشی
یه خطابه کافیه عین علی شی
یه عمو داری که کل زندگیشی
موهاتو ناز میکنه وقتی توو چشماش خیره ای
همه میدونن تو عشق قمرالعشیره ای
صاحب افلاکی و اینجا سکونت میکنی
میری رو دوش اباالفضل و حکومت میکنی
فرمانده ی سه ساله
صاحب کماله
معنیِ جلاله بانو
لطفت بی مثاله
نیکو خصاله
صاحب رساله بانو
عشقت مثه مداله
حالم رواله
مستیم حلاله بانو
... رقیه جان شَه بانو ...
شاعر : #محمدرضا_محمدزاده
#شور
#متن_وسبک_مداحی
#رضااااا_ابوالحسنی
#حضرت_رقیه
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها
مرا ز کوی فغان روی اجتناب نباشد
که در دلم به جز اندوه و اضطراب نباشد
از این مصیبت عظمیٰ که روی داده الهی
به چشمه سار طرب تا به حشر آب نباشد
سه ساله طفل یتیمی است در میان خرابه
چرا به چهره ی زینب ز غم نقاب نباشد
خدا کند که به فردوس شاهد غم عترت
رسول و بنت رسول و ابوتراب نباشد
شبی ستاره شامات میزبان کسی شد
که میهمان ستاره جز آفتاب نباشد
همه سوال کنند ای رقیه کو پدر تو
که جز اشاره به طشتی وِرا جواب نباشد
خرابه کرببلا شد زناله های رقیه
به جسم بی رمقش از فراق تاب نباشد
کسی نبود که گوید به زجر ظالم و ملعون
که طفل را زدن ای بی حیا ثواب نباشد
اگر چه خستگی راه طاقتش بِرُبوده
ولی ز هجر پدر لحظه ای به خواب نباشد
به بزم میکده ی عشق روی یوسف زهرا
به جام عاشقی اش جز شراب ناب نباشد
گل سه ساله زهرا چنان اسیر خزان شد
که در عصاره جانش دگر گلاب نباشد
«عیال پیر خراباتیان خرابه نشین شد
چرا که حال خراباتیان خراب نباشد»
🔴 این شعر در سال ۸۷ سروده شده
#دلنوشته
#حضرت_رقیه
#شعر_حضرت_رقیه
📌 #شعر | #حضرت_رقیه سلامالله علیها
کنون که دامن من فرش آستانه ی توست
کرم نما و فرودا که خانه خانه ی توست
به روی نیزه دگر کشتی نجات مرو
خرابه ساحل دریای بیکرانه ی توست
بگو که کهف امانت شده است آغوشم
به آیهای که سر نیزهها ترانه ی توست
سرت به شاخه ی خشکی چنان بها بخشید
پس از تو میوه طوبی فقط بهانه ی توست
حرارت غم تو سرد میشود هرگز
تنور شعله ور از داغ جاودانه ی توست
چقدر پای من امروز در پی تو دوید
به رغم آبله ها باز هم روانه ی توست
کشید ناز مرا تازیانه بعد از تو
نگفت طفلک معصوم نازدانه ی توست
شبیه سدره مرا هم شکست دشمن تو
شکست بر سر این جرم که نشانه ی توست
خراج لعل لبت را به جان بپردازم
چقدر جان مقدس که در خزانه ی توست
بیا و پیکر من را به روی شانه بگیر
چرا که بار دو عالم به روی شانه ی توست
📝 محسن حنیفی
🏷 #المصیبة_الراتبة
🩸 #حضرت_رقيه سلامالله علیها🩸
🥀 ملا محمدهاشم خراسانی حکایت نبش قبر حضرت رقیه سلامالله علیها به منظور ترمیم قبر و رفع آبگرفتگی مضجع شریف آن حضرت در سال ۱۲۸۰ هجری، را نقل میکند:
🥀 جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علمالهدی منتهی میشد و سنّ شریفش بیش از ۹۰ سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیّه دختر امام حسین علیهماالسلام را در خواب دید که فرمودند:
🥀 «به پدرت بگو: به والی بگوید: میان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّیت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند.
🥀 دختر به سيّد عرض کرد، ولی سیّد از ترس اهل تسنّن، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطی سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، ترتیب اثری نداد. شب سوّم دختر کوچک سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، باز ترتیب اثری نداد. شب چهارم خود سیّد حضرت رقیّه سلامالله علیها را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: چرا والی را خبردار نکردی؟!
🥀 سیّد بیدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباسهای پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند.
🥀 صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم.
🥀 حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. تا آنکه دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلامالله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است.
🥀 سیّد ابراهیم در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند ،سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند و از حالش جویا شدند.
🥀 اما او هی میگفت: ای وای بر من... وای بر من...
🥀 به ما گفته بودند یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمیکنم، میترسم بدن را منتقل کنم و دیگر به عنوان "رقیّه بنت الحسین" سلامالله علیهما شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.
🥀 سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه میکرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند.
🥀 وقت نماز که میشد، سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه میگذاشت. پس از فراغ از نماز برمیداشت و بر زانو مینهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد.
🥀 از معجزه آن حضرت این که سیّد در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند، دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید.
🥀 دعای سیّد به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سیّد مصطفی" گذاشت.
🥀 آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت؛ او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف حضرت رقیّه و امّ کلثوم و سکینه و سایر مخدرات سلامالله علیهم اجمعین را به سید ابراهیم واگذار کرد.
🥀 این قضیه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم این قضیّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است:
🥀 «فَنزلَ فی قبرها و وَضع علیها ثوباً لفَّها فیه و أخْرجها، فإذا هی بنتٌ صغیرةٌ دُونَ البُلوغِ و کانَ متْنُها مجروحةً مِنْ کثرةِ الضَّرب»
🥀 آن سیّد جلیل وارد قبر شد و پارچهای بر او پیچید و او را خارج نمود، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده، و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود...!
🥀 پس از درگذشت سیّد ابراهیم، تولیت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیّد مصطفی و بعد از او به فرزندش سیّد عبّاس رسید. و فرزندان سیّد ابراهیم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه" هستند.
📕 منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸
📕 ستاره درخشان شام، شیخ علی ربانی خلخالی (ره)
🏷 #المصیبة_الراتبه