وقتی #حرمله را به نـزد مـختار بـردند مختار از او پرسید ای ملعون هیچ وقت در کربلا دلت به حال امام حسین(ع) نسوخت؟ گـفت آری پس از شـهادت علی اصغر هنگامی که حسین به خیمه ها برگشت طفل کشتۀ خود را زیر عبا گرفته بود. در این وقـت دیـدم کـه زنی مجلله چادر به سر و نقاب به صورت بیرون خیمه ها ایستاده گـویا مـادر آن طفل شیرخوار بود همین که چشم حسین به مادر او افتاد برگشت و چند دقیقه ای تـأمل کـرد سـپس به سوی خیمه آمد باز خجالت کشید و برگشت و این حرکت را سه بار ادامه داد. مختار گـفت: آخـر چه شد؟ گفت بالأخره حسین از مرکب به زیر آمد و گودالی کند و طفل را در آن دفن کـرد
در شب عاشورارباب(ع) به فکر اصغر خـود در خـیمه ای نیم سوخته لالایی می خواند امّا کوفیان حتی گهوارۀ خالی علی اصغر را نیز برای رباب نگذاشته بودند و آن را بـه غـارت برده بودند.
در شب یازدهم کودکان امام حسین(ع) همگی در درون خیمه ای نیم سوخته جـمع شـده و به یاد طفل شش ماهۀ رباب بودند. رقـیه بـه یـاد برادر نازنینش اشک می ریخت. او به یاد خـنده های شـیرین علی اصغر(ع) می افتاد و از دل، شیون و زاری می کرد. او به یاد شب گذشته می افتاد که چگونه عـلی اصغر(ع) با لبانی تشنه درون گهواره بـه خـواب فرو رفـته بـود کـه ناگاه از پشت خیمۀ نیم سوخته صدای گـریه و شـیونی جان سوز بلند شد.
زینب(ع) با شتاب از خیمه بیرون دوید. دید رباب گـریه مـی کند و اشک می ریزد. زینب(ع) خطاب به رباب(ع) فرمود ای بانو! ما بـاید بـه خاطر کودکان و بچه ها آرامش خـود را حـفظ کنیم رباب(ع) عرض کرد امروز عصر به ما آب دادند. سینۀ من پر از شیر شـده امـّا علی اصغر تشنه لب کجاست کـه از ایـن شـیر بیاشامد
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#صدای_کمان
صدای کمان حرمله می آید
به جنگ صغیـر قافله می آید
نوای غم از این غائله می آید
عزا در عزا بی فـاصله می آید
**
کمـانـه انـدازی آمـده بـا کمـانـش
گرفتـه نـورِ یک حنجـره دیدگـانـش
کودک بی شیری برده عطش توانـش
بانـگ عمـو آب آب بریـده از لبانـش
برده عطش خواب او
از تـن بـی تـاب او
بـر دل مــادر زده
نغـمــه آب آب او
عزا در عزا بی فـاصله می آید
صدای کمان حرمله می آید
**
از غـم بـی آبـی حوصلـه سـر آمـده
وسّـط میـدان بـر دوش پــدر آمـده
گوش حـرمگـاه این سوزِ خبـر آمـده
حرملـه این دفعـه با تیر سه پر آمـده
تیـر سـه پَر دارد او
به سینه شـر دارد او
کیــن پــدر دارد و
میـل پســـر دارد او
عزا در عزا بی فـاصله می آید
صدای کمان حرمله می آید
**
زوزة تیـر جفـا غـائلـه پـا مـی کنـد
از سه جهـت حلقة حنجره وا می کنـد
رنـگ عـزا بر رخ قافلـه جـا می کنـد
دوش پـدر مقتـل طفـل نـوا می کنـد
مـانـده سرِ دوش او
خـون بنـا گـوش او
چهـره صحـرا شـده
نـای بــلا نـوش او
عزا در عزا بی فـاصله می آید
صدای کمان حرمله می آید
**
تشنـه لبـان کرده بر بوسـه تیر اکتفا
قلب رباب حزین خون شده از این جفا
زینـب غمـدیده در قحطـی مهر و وفا
پاره تن از غـم شده پاره تن مصطفی
غـم زده اَبــروی او
تیـره شــده روی او
آمده در دشـت خون
تیـر بـلا ســوی او
عزا در عزا بی فـاصله می آید
صدای کمان حرمله می آید
**
سه شعبه ای گفته ایم شنیده اید با عزا
امان از آنکس که خود دیده به دشت بلا
به خون سرخی که شد از کف او بر سما
گرفتـه بغضی عجیـب گلویِ خون خدا
غمیـن شـده حال او
شکستـه تـر بـال او
عزای شش ماهه شد
هــوای احـــوال او
عزا در عزا بی فـاصله می آید
صدای کمان حرمله می آید
**
شکسته خاطر حسیـن تا حرمش آمده
بـرای تقسیـم غـم با حـرمـش آمده
سرشک چشم حسین یا حرمش آمده
که سیل خون سوی دریا حرمش آمده
سـروری در بنــد او
دل زده پیـونــد او
کاش که مـولا شـود
زین همه خرسنـد او
عزا در عزا بی فـاصله می آید
صدای کمان حرمله می آید
**
برچسب ها : #حضرت_علی_اصغر (ع) ، #حرمله ، #نوحه_سروری
7.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#🍂لعنت بهت #حرمله
✨🥀"اَللَّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَابْدَأْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثَّانِىَ وَالثَّالِثَ والرَّابِعَ اَللَّهُمِّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً وَالْعَنْ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ زِیادٍ وَابْنَ مَرْجانَهَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ اَبى سُفْیانَ وَ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ اِلى یَوْمِ الْقِیمَهِ."
7.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#🍂لعنت بهت #حرمله
✨🥀"اَللَّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَابْدَأْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثَّانِىَ وَالثَّالِثَ والرَّابِعَ اَللَّهُمِّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً وَالْعَنْ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ زِیادٍ وَابْنَ مَرْجانَهَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ اَبى سُفْیانَ وَ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ اِلى یَوْمِ الْقِیمَهِ."