eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
133 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
علی اصغر السلامُ علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.. صلی الله علیک یا ‏ابا عبدالله صلی الله علیک یا اباعبدالله صلی الله علیک یا اباعبدالله. ‏ از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند دیو و دَد همه سیراب و می ‏مکید خاتم ز قحط آب ، سلیمان کربلا بعضی منابع تاریخی نقل کردند از مثل امشب شب هفتم خیمه های ‏حضرت را در محاصره ی آب قرار دادند. دیگر اجازه ندادند آب به خیمه ها برسد. کار به جایی رسید اطفال ‏امام حسین روز عاشورا فریاد العطششان تو خیمه ها بلند بود . ‏ رفته بودند در آن خیمه ای که مشک های آب نگهداری میشد زمین مرطوب بود ، دامنِ پیراهن ها را بالا ‏زدنه بودند بدن ها را روی زمین نمناک شاید تشنگی کاهش پیدا کند . ‏ طفل امام حسین در اثر تشنگی ، به تعبیر خود حضرت أما ترَونَهُ کیفَ یتلذّی عطشا. کار به جایی رسیده بود ‏نمی توانست سر بگیرد سرش روی دوشش افتاده ، تلذِّی را در لغت معنا کردند ، گفتند وقتی ماهی را از آب ‏میگیرند تلاش میکند آخرین لحظاتش دیگر روی زمین آرام میگیرد فقط لبهایش را به هم میزند دهانش را ‏بهم میزند. در اثر تشنگی حضرت فرمود أما تَرَونهُ کیف یتلذّی عطشا.‏ ‏ آمد کنار خیمه ناوِلینی وَلَدی الصَّغیر لأُودِّعهُ طفل شیرخوارم را بدهید با او خداحافظی کنم. طفل را به امام ‏حسین تحویل دادند بعضی مقاتل هم اینجور نقل کردند : وقتی تنها شد آمد مقابل لشکر دشمن ، هل من ‏ناصرٍ یَنصرنی هل من ذاب یَذُبُّ عن حرم رسول الله ؟ آیا کسی هست من را کمک کند؟ کسی هست از حرم ‏رسول خدا حمایت کند؟ صدای گریه از خیمه بلند شد . خودش را به خیمه هایش نزدیک کرد ، فرمود ‏عزیزانم مگر نگفته بودم تا من زنده ام گریه نکنید ؟ دشمن من را سرزنش میکند شماتت میکند. عرض ‏کردند آقا از وقتی صدای غربت شما در وادی بلند شده ، این طفل بیقراری میکند آرام ندارد خیمه را بهم ‏ریخته. هرچه از این آغوش به آن آغوش اورا منتقل میکنیم آرام نمیگیرد گویا امام حسین این طفل را صدا ‏میزد. نمیدانم بعضی گفته اند دشمن را مخاطب قرار داده بود . شاید دلی هدایت شود . بعضی گفتند همه ی ‏تاریخ را مخاطب قرار داد ما را صدا میزد ، شاید دل ما به طرف امام حسین متمایل بشود ولی گویا امام ‏حسین این طفلش را صدا میزد این سرباز شیرخواره اش را صدا میزد . وقتی صدای غربت امام حسین بلند ‏شد این طفل بیقراری میکند. وقتی طفل را به امام حسین تحویل دادند سرش را روی دوش امام حسین ‏گذاشت. ‏ نه می نالد ز بی شیری نه می گرید ز بی آبی در آغوش پدر دیگر شده مادر فراموشش زبان خویش را گاهی ‏بُرون آرد به آرامی اگر مرطوب گرداند لبان خشک و خاموشش . ‏ حضرت نمیدانند چه شد تعبیر مقتل این است : مرحوم سید ابن طاووس نقل میکند میخواست با طفلش ‏وداع کند چه شد دیدند این طفل را مقابل لشکر روی دست گرفته ؟ یا قوم إن لم ترحمونی فرحموا هذا ‏الطفل أما تَرَونهُ کیف یَتَلذّی عطشا هنوز صحبت امام حسین تمام نشده بود دید علی در آغوشش بال بال ‏میزند . نگاه کند ببیند گوش تا گوش علی ذُبحَ الطفل من اأُذُن إلی الاُذُن نقل مقاتل این است ، حضرت ‏دست زیر خونهای گلوی علی برد سر و صورت خودش را خضاب کرد . خونها را به آسمان پاشید ، به خدا ‏عرضه میدارد خدایا آنچه مصیبت را بر من آسان میکند این است که تو میبینی در محضر توست. ولی یک ‏صحنه ای پیش آمد غوغا کرده تو دل امام حسین ، گفتند یک نگاهی کرد دید در حالیکه خون از گلوی علی ‏جاری است یک لبخند آرام و ملیحی روی لبهای علی نشسته . نمیدانم این لبخند چه کرده با دل امام ‏حسین؟ ‏ شاید اینجا بود خداوند به حضرت تسلیت داد. آرام عبایش را روی علی اش کشید ، به طرف خیمه برگشت . ‏ولی یک صحنه ای دید ، دیدند مسیرش را تغییر داد به طرف پشت خیمه ها. یک نگاه کرد دید مادر علی دم ‏درب خیمه منتظر است. مسیر را عوض کرد سمت پشت خیمه . یا بقیه الله. ‏ گفتند بر بدن علی نماز خواند، قبر کوچکی با غلاف شمشیر آماده کرد ، بدن علی را به خاک سپرد . ولی ‏کنار بدن ایستاده کنار قبر ایستاده دل از علی بر نمیدارد. این بیان عالم بزرگوار هست تعبیرش را میگویند ‏اینجا بود خطاب رسید از طرف خدا : دعهُ یا حسین دیگر خودش از قبر فاصله گرفت ، آماده ی میدان رفتن ‏شد . ولی یک تعبیری را بعضی از مقاتل نقل کردند ، حضرت این بدن را به خاک سپرد مبادا سر از این بدن ‏جدا کنند. مبادا سر را به نیزه بزنند. ولی وقتی دم دروازه ی کوفه سرها را به نیزه زدند ، رباب یک نگاه کرد ‏دید سر علی بالای نیزه ، چرا قهری مگر تقصیر دارم ؟ بیا از نیزه پایین شیر دارم . دو دستم را به زیر آب ‏بردم حلالم کن نبودی آب خوردم نبودی آب خوردم. ‏ دفن کردم عقبِ خیمه گهم جسمت از خصم نهان اصغرِ من آه دشمن ز کجا یافت تورا ؟ که سرت زد به ‏سنان اصغر من قبر تو سینه ی پر داغ من است لاله ی سوخته جان اصغر من . ‏
حضرت اصغر علیه السلام هفتم محرم محمودکریمی ای شرف عالم و ادم سلام ای نمک ماه محرم سلام تیر اگر سمت گلویت شتافت حنجر تو ظلمت شب را شکافت بین سران از همه سر تر تویی اصغری و ذبیح اکبر تویی قطره شیری ز لبت ریخته با گل اجداد من امیخته فیض لبت شیر شد و مادرم ریخت به جان من و شد باورم شمع تو شد گرمی فانوس عشق بند قمات تو ناقوس عشق گستره مهر شده سایه ات حوری فردوس شده دایه ات حوریه گیسوی خودش تافته رشته قنداق تو را بافته تشنگی ات سیر الی الله شد سن تو کوتاه ترین راه شد ای ترک لعل تو زخم رباب ماهی در حسرت یک قره اب برد خدا خون تو در اسمان ور نه زمین میشد اتش فشان ملجا و امید مراجع تویی مرجع تقلید مراجع تویی حوزه به ایثار تو امد پدید بی نظرت شیخ نگردد مفید اخر هر درس که شد روضه ات خمینی امد ز دل حوزه ات نیست عجب گر بشود انقلاب از نفس خسته طفل رباب ای پسر خامس ال عبا مدافعان کرده به تو اقتدا دست بریدست به دستان او تو ارمیده ای به دامان او همره بانی شفاعت تویی سواره روز قیامت تویی یک سره فریاد زند نشعتین ارحمی یا علی ابن الحسین ترسم از ان دم که تلاطم شود ناله من بین همه گم شود امدم امروز که بشناسی ام به عشق تو حضرت عباسی ام اذن بده حاجتم افزرون کنم پای خود از گلیم بیرون کنم روی من خسته علامت بزن امان از روز قیامت بزن تا که سر از خاک برون اورم خلق بداند ز علی اصغرم واقعه را کرب و بلا می کنی سینه زنان را تو سوا می کنی بزم عزایت شده ما را نصیب رشک برد گریه کنان را حبیب مادر موسی نفسی غصه خورد طفل زبان بسته به دریا سپرد طاقت مادر که به اخر رسید صبح به دست خوده مادر رسید مادرت از مشک که شد نا امید داد تو را دست پدر با امید تا مگر از مهریه فاطمه اب بنوشی کمی از علقمه مادر تو خود ز عطش سوخته دیده به برگشتن تو دوخته اهل حرم دخترکان عمه هات شاهد مظلومی این لحظه هات جن و ملک با همه عرشیان روح الامین با همه کروبیان حیدر و طاها و همه انبیا شاهد این واقعه حتی خدا گفت حسین این من و این اصغرم من پسر دختر پیغمبرم تیغ نبسته به کمر بنگرید همره من نیست سپر بنگرید کیست که این تشنه به همره برد اب بنوشاند و باز اورد از وسط هلهله و ساز و دف قوس کمان باز شد از ان طرف پاره شد از تیر همین که گلوت رفت فرو کل جهان در سکوت بر لب خشک تو که لبخند بود راس تو از پوست به مو بند بود @rozevanoheayammoharramsoghandi
#حضرت علی اصغر علیه السلام صدای تیراومد ، از دل این صحرا پریدی ازدستم ، پرستوی بابا تنت رو دستامه ، سرت به دست تیر انگار یکی سر رو ، بریده با شمشیر خنجر به قلبم زده علی جون این آخرین لبخندت با طعنه میگه حرمله اینجا چی شد حسین دلبندت؟ بخواب بابایی لالا لالایی لالا لالایی اصغر میگن توی خیمه ، رفته رباب از هوش سه شعبه حلقت رو ، بریده گوش تا گوش مقابل چشمم ، جون میدی رو دستام چطور برم خیمه ، رمق نداره پام دستم می لرزه زانوم می لرزه غم کرده پیرم بابا تیر سه شعبه سهم گلوت شد برات بمیرم بابا بخواب بابایی لالا لالایی لالا لالایی اصغر مثل گلوی تو ، دلم شده پرپر خون گلوت پاشید ، رو صورتم اصغر هفت آسمون گریون ، شده شبیه من چیکار کنم با تو ، طفل ذبیح من طاقت نداره رباب ببینه ، وای از دلم واویلا برم به خیمه؟ یا که بمونم؟ چیکار کنم؟ یازهرا بخواب بابایی لالا لالایی لالا لالایی اصغر شاعر : بهمن عظیمی @rozevanoheayammoharramsoghandi
#شب هفتم محرم علی اصغر علیه السلام پناهی سوز آه و ناله ام می رود تا به حرم ای علی اصغرم خاک این صحرا باید بر سرم ریزم علی بسکه از داغ غمت اینجا لبریزم علی رأس خونینت شده گردن آویزم علی پرپر گشتی در برم (ای علی اصغرم) سوز آه و ناله ام می رود تا به حرم ای علی اصغرم (گه به این جانب دوان گه به آن جانب روان) مانده ام کجا روم به خیمه یا که میدان کم مانده تا که دهم از داغ شش ماهه جان ای بریده حنجرم (ای علی اصغرم) سوز آه و ناله ام می رود تا به حرم ای علی اصغرم (گاهی از درد درون بی قراری می کنم) لحظه ای با خنده ات گریه زاری می کنم چشمانت می بینم و سوگواری می کنم خونین گشته پیکرم (ای علی اصغرم) سوز آه و ناله ام می رود تا به حرم ای علی اصغرم وای اگر که مادرت بی سر بیند پیکرت از داغت دق می کند گر ببیند حنجرت واویلا از آن دم که از نیزه افتد سرت خون شود چشم ترم (ای علی اصغرم) سوز آه و ناله ام می رود تا به حرم ای علی اصغرم شاعر : بهمن عظیمی @rozevanoheayammoharramsoghandi
روضه لالالالا گل پونه من تب خونه من بذار باز سرت رو روی شونه من رازی بودم یه کم دیر بخوابی ولی سیر بخوابی نه اینکه عزیزم با این تیر بخوابی