لی حضرت عبّاس ، چو مرغی که به یک بال برد دانه سوی لانه به منقار، به دست چپ او تیغ شرربار، گرفت مشک به دندان، و بدرید ز عدوان، زره و جوشن و خفتان، که به ناگاه لعینی دگر از آل زنا، دست چپش ساخت جدا، شه به رکاب هنر از کوشش و تا کرد لعینان دغا از برخود دور، بد او خرّم و مسرور، که شاید ببرد آب، بر کودک بی تاب، سکینه که بود بهجت و آرام دل باب، که ناگاه دغایی زقفا تیر رها کرد بر آن مشک، فرو ریخته شد آب، نیاورد دگر تاب سواری و بزاری شه دین از زبر زین به زمنی گشت نگون، دست زجان شست و به یکباره بنالید و بزارید، که ای جان برادر، چه شود گر بدم بازپسین شاد کنی خاطر ناشادم و از مهر کنی یادم و سر وقت من آیی، که سرم شق شده از ضربت شمشیر، ببینی که بود دیده ام آماج، گه تیر، فتاده زتنم دست، بیا تا که هنوزی به تن اندر رمقی هست، که فرصت رود از دست، مگو غمزده ((وصّاف)) اَلَم های اباالفضل، علمدار شه کرببلا را.
میکند از دل و جان، ورد زبان
🌴🍂🌴🍂🌴🍂
#شجاعت حضرت ابالفضل علیه السلام
#بحر طویل
مرحوم ملامحمدرضا بیدگلی کاشانی (وصّاف)
میکند از دل و جان، ورد زبان، غمزده ((وصّاف)) حزین، وصف مهین، یکه سوار فرس شیردلی، فارس میدان یلی، زادۀ سلطان ولی، حضرت عبّاس علی، ماه بنی هاشم و سقای شهیدان ز وفا، صفدر میدان بلا، شیر صف معرکۀ کرببلا، میر و سپهدار برادر، که شه تشنه لبان را همه جا یار و ظهیر است، به هر کار مشیر است، گه بزم وزیر است، گه رزم چو شیر است، به رخسار منیر است، به پیکار دلیر است، زهی قوت بازو و زهی قدرت نیرو، که به پیکار عدو چون فَرَس عزم برون تاخت و چون بال برافراخت و شمشیر همی آخت، ز سهم غضبش شیر فلک زهره خود باخت، ز هول سخطش گاو زمین ناف بینداخت، دلیری که اگر روی زمین یکسره لشگر شود و پشت بهم در دهد و بهر جدالش بستیزند، به پیکار ز یک حمله او جمله گریزند، ز یک نعرۀ او زهر بریزند، امیری که اگر تیغ شرر بار برون آورد از قهر کند حمله به کفّار، طپد گرده گردان و ، برد زهره ز شیران و ، رمد مرد ز میدان و ، پرد طایر هوش از سر عدوان و ، فتد رعشه در اندام دلیران و ، یلان از صف حربش، همه صدمه ضربش، بهراسند و گریزند از آن قوّت و شوکت بنگر، بهر برادر به صف کرببلا تا به چه حد برد به سر، شرط وفا را.
.
.
.
دید چون حال شه تشنۀ بی یار، جگر گوشه و آرام دل احمد مختار، سرور جگر حیدر کرّار، در آن وادی خونخوار، که بد بی کس و بی یار و نه یار و نه مددکار، بجز عابد بیمار، بجز عترت اطهار، همه تشنه لب و زار، همه خسته و افکار، زیکسوی دگر لشکر کفّار، همه فرقۀ اشرار، همه کافر و خونخوار، ستم گستر و جرّار، جفاپیشه و غدّار، ستم کیش و دل آزار، کشید آه شرربار، فرو ریخت به رخ اشک چو از دیدۀ خونبار، که ناگاه سکینه گل گلزار برادر، زگلستان سراپرده چو بلبل به نوا آمد و چون دُرّ یتیم از صدف خیمه برون شد، به روی دست یکی مشک تهی ز آب ، لبش تشنه و بی تاب، رخش غیرت مهتاب، زعطش لعل لبش خشک به او گفت که ای عمّ وفادار، تو سقّای سپاهی، پسر شیر خدایی، فلک رتبه و جاهی، همه را پشت پناهی، به نسب زاده شاهی، به حسب غیرت ماهی، چو شود گر به من از مهر نگاهی، کنی از راه کرم، بهر حرم، جرعه آب آری و سیراب کنی تشنه لبان حرم آل عبارا.
.
.
.
چو اباالفضل نهنگ یم غیرت، اسد بیشه همّت، قمر برج فتوّت، گهر درج مروّت، سمک بحر شهادت، یل میدان شجاعت، بنشیند این سخن از طفل عزیز پسر شافع امّت، چو یکی قلزم زخّار، به جوش آمد و چون ضبغم غرّان به خروش آمد و بگرفت از او مشک، فروبست به فتراک، چنان شیر غضبناک، عرین گشت و مکین بر زبر زین و یکی بانگ به مرکب زد و هی زد، به سمندی که گرش سست عنان سازد و خواهد که به یک لحظه اش از حیطۀ امکان بجهاند، به جهان دگرش باز رساند که جهان هیچ نماند، به دوصد شوکت و فر، میر دلاور، چو غضنفر به عدو تاختن آورد دلیران ویلان سپه از صولت آن شیر رمیدند، طمع از خویش بریدند. ره چاره به جز مرگ ندیدند، اباالفضل سوی شطّ فرات آمد و پر کرد از آن مشک به رخ کرد روان اشک، ربود آب که خود را زعطش سازد سیراب، بناگاه بیاد آمدش از تشنگی اهل حریم پسر ساقی کوثر، زلب تشنۀ اطفال برادر، همه چون طایر بی پر، همه دل خسته و مضطر، به جوانمردی آن شیر دلاور، بنگر هیچ از آن ننوشید، چو یم باز بجوشید، و چو ضیغم بخروشید و بکوشید، آن دجله برون آمد و گفتا به تکاور، که تو ای اسب نکوفر، که چو برقی و چو صرصر، هله امروز بود نوبت امداد، بباید که تک بگذری از باد، کنی خاطر ناشاد مرا شاد، مرا کامروا سازی، گفت این و به مرکب زده مهمیز که ناگه پسر سعد دغا، از ره بیداد و جفا، بانگ برآورد که ای فرقۀ بی غیرت ترسنده سراپا، زچه از یک تن تنها، بهراسید، چرا تاب نیارید، نه آخر همه گردان و یلانید، شجاعان جهانید، دلیران زمانید، تمامی همه با اسلحه و تیغ و سنانید، فرسها بدوانید، دلیرانه برانید، بگیرید سر راه برآن شاه زبردست، که یابید بر او دست، نه عبّاس در این معرکه گیرم همه شیر است، زبردست و دلیر است، بلا مثل نظیر است، ولی یک تن تنهاست، میان صف هیجا، چه کند قطره به دریا، گرتان زهره و یارای برابر شدنش نیست، مر این وحشت و بیچاره گی از چیست، بجنگیدنش ارتاب نیارید، بیک باره بر او تیر ببارید، زپایش بدر آرید.
.
.
.
به هر حیله که باشد نگذارید، برد جان و خورد آب چو آن لشکر غدّار، ز سردار خود این حرف شنیدند، عنان باز کشیدیدند، چو آن لشکر غدّار، زسردار خود این حرف شنیدند، عنان بازکشیدند، چو سیلاب، سپه جانب آن شاه دویدند، چو دریا که زند موج، زهر خیل و زهر فوج، ببارید بر او بارش پیکان و ننالید اباالفضل ز انبوهی عدوان و همی یک تنه می تاخت به میدان، و خود از کشتۀ شان پشته همی ساخت، که ناگاه لعینی ز کمین گاه برون تاخت، بر او تیغ چنان آخت، که دستش ز سوی راست بینداخت، و
شیر سرخ عربستان و وزیر شه خوبان
▪️▪️▪️✨▪️▪️▪️✨
#شهادت حضرت ابالفضل علیه السلام
#بحر طویل
مرحوم شوقی اصفهانی
.
شیر سرخ عربستان و وزیر شه خوبان، پسر مظهر یزدان
که بُدی صاحب طبل و علم و بیرق و سیف و حشم و با رقم و با رمق اندر لقب، او ماه بنی هاشم وعباس علمدار و سپهدار و جهانگیر و جهان بخش و دگر نایب و سقا
.
شه با وفا ابوالفضل، صاحب لوا اباالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.
.
.
.
دید کاندر حرم خسرو خوبان
شده بس ناله و افغان و پر از شیون طفلان
همه شان سینه زنان، نوحه کنان، موی پریشان، دل بریان، سوی عباس شتابان، که عمو جان چه شود جرعهٔ آبی برسانی به لب سوختگان، کز عطش آتش بگرفته گلوی ما
.
شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.
.
.
.
غضب آلود ز غیرت شد و عباس بشد موی تنش راست
زجا خواست
بخود گفت که عباس
تو اشجع ز همه ناس
عجب از توست که با این همه مردی و شجاعت، شود از صولت تو زهرهٔ شیر فلکی آب،
عجب آسوده نشستی، روان شو بنما آب مهیا
.
شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.
.
.
.
پس علم کرد قد سرو دل آرا
به سرش تاج زمِغفِر
که زدی طعنه به قیصر
به تنش کرده زره چشمهٔ او تنگتر از چشم حسودان بد اختر
به کمر بست یکی تیغ مهندس به میان سرو، دو پیکر، به سردوش یک اسپر، به مثل گنبد مینا
.
شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.
.
.
.
پس ز اصطبل برون کرد
یکی توسن صرصر
تک و فرخ رخ و طاووس دم و یال پر انبوه
به پیکر چو یکی کوه
خط و خال چو آهو
که از شیههٔ او گوش فلک کر شد و رفتی به ثریا
.
شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.
.
.
.
پس بیاویخت به دوش دگر خویش یکی مشک
چه مشکی که بدی خشک تر از لعل لب ماه مدینه، گل گلزار سکینه
به فغان گفت که یا بنت اخا، ناله مکن، ضجّه مزن، زآنکه عموی تو نمرده
روم الحال کنم بهر تو من آب مهیا
.
شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.
.
.
.
پور حیدر چو یکی مرغ سبک روح
مکان کرد روی عرشهٔ زین، روح الامین گفت که ای احسنت، از آن مادر فرزانه که آورد، چو تو شیردل و ناموری را، که دو زانوش گذشتی ز سر و گوش فرس، یکسره هی هی به تکاور زدی همچون علی عالی اعلی
.
شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.
.
.
.
پس به تعجیل سوی شط فرات آمده مانند سکندر
ز پی آب حیات آمده آن شیر غضنفر
نظری کرد بر آن آب
که چون اشکم ماهی بزدی موج
بفرمود که ای آب، عجب موج زنی، لیک نداری خبر از تشنگی عترت طاها
.
شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل
.
.
.
پس به تکبیر بزد نعره، همان شیر به جولان شد و در صحنهٔ میدان شد و پاشید زهم لشکر کفار
یکی گفت که ای قوم گریزید که این است ابوالغزه، تُهَمتَن، لقبش ماه بنی هاشم و باشد پسر حیدر صفدر، شده منسوب به سقا
.
شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.
.
.
.
از چه ای آب، عجب می روی اما خبرت نیست، سکینه، گل گلزار مدینه، رخ ماهش بفسرده، زعطش غش بنموده، آخر ای آب تویی مهریه فاطمه اما پسرش شد ز تو محروم، همان سید مظلوم، الهی که گل آلود شوی تا به ابد،
(شوقی) غمدیده از این غم شده دیوانه و شیدا
.
شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.
دلبر آزادگان ساقی لب تشنگان #عباسیه
🌴▪️🌴▪️🌴▪️
#ساقی لب تشنگان
#فارسی_ترکی
#سبک_می_گذرد_کاروان
#سبک_ای_بوغازین_اوچ_پر_اوخ
.
حجت مرتضایی
.
#فارسی
.
دلبر آزادگان
ساقی لب تشنگان
باب الحوائج تویی
ای شرف شیعیان
.
علمداررشیدحسین
سیدی ای امیدحسین
.
یامولا ابالفضل سیدی(۴)
.
.
.
یاورویارحسین
تاب وقرارحسین
پشت وپناه همه
ایل وتبارحسین
.
ای وزیر شاه کربلا
نوررویت ماه کربلا
.
یامولا ابالفضل سیدی(۴)
.
.
.
شدزتوشرمنده آب
اهل حرم دلکباب
مانده به خیمه علی
ای توامیدرباب
.
شدپاره سیدی مشک تو
یامولاقربان اشک تو
.
یامولا ابالفضل یاسیدی(۴)
.
.
.
.
عشق توروح حیات
نام تورمزنجات
آرزوی مابود
دیدن نهرفرات
.
دعوت کن اربعین کربلا
حاجات مارابنماروا
.
یامولا ابالفضل سیدی(۴)
.
.
.
ای گل یاس حجاز
عشق حسین راجواز
جان به فدای توای
حامی دین ونماز
.
شهرتت باب الحوائج است
نامت دردم رامعالج است
.
یامولا ابالفضل سیدی(۴)
.
.
.
#ترکی
.
دوشدی سواوسته قولون
قانه باتوب ساق سولون
دگدی سنه اوچ پراوخ
کسدی عدولر یولون
.
باشیوه بیرعمودویردیلار
اوخ آتوب مشکیوی جیردیلار
.
یامولا ابالفضل سیدی(۴)
.
.
.
دوندی قاناعلقمه
گلدی آنان فاطمه
گوردی قولون یوخ آقا
سسلدی گل سینمه
.
سسلدون گل داده یاحسین
گلوبدی زهراده یاحسین
.
یامولا ابالفضل سیدی(۴)
.
.
گلدی دئدی یاس اویان
مردپراحساس اویان
سیندی بلیم قارداشیم
آچ گوزون عباس اویان
.
خیمده یول گوزلور بالالار
گرک باشه قاره سالالار
.
یامولا ابالفضل سیدی(۴)
.
.
.
ای آدی رایج آقا
درده معالج آقا
آذریلر سسلیور
باب الحوائج آقا
.
دردمندانه سن وئر دوا
وئر بیزه برات کربلا
.
یامولا ابالفضل سیدی(۴)
.
دورای وفالی قارداش یورقون یارالی قارداش #عباسیه
✨▪️✨▪️✨▪️
#زبان حال امام معصوم علیه السلام در بالین برادر
مرحوم تائب تبریزی
.
دورای وفالی قارداش
یورقون یارالی قارداش
یالقیز قالوب حسینون
ائلدن آرالی قارداش
آرخام ائلیم ابوالفضل
سندی بئلیم ابوالفضل
.
.
.
گلدیم اؤپم یوزوندن
بیر سوز آلام سوزوندن
قارداش کمک لیق ایله
تیری چکوم گوزوندن
.
.
اهل جفا بیللّر
اولموش قلم گُل اللر
قارداش من آغلینده
طعن ایلیوب گوللّر
.
.
دللرده چوخدی سوزلر
آغلار قالوبدی گوزلر
سوجامی الده عطشان
قزلار یولووی گوزلر
.
.
باشون کناره آلدیم
قلبه شراره سالدیم
دور مرد با کفایت
نامرد الینده قالدیم
.
.
جسمون سراسر اوخدى
ال پیکرینده یوخدی
بو اللرین حسینین
بوینوندا حقّی چوخدی
.
.
ای جاندا چوخ یاراسی
وار سانی یوخ یاراسی
تقوی گلی آچوبدور
آلنوندا اوخ یاراسی
.
.
بیر امتحان ویروبسن
كونه تکان ویروبسن
بیر باخماقا فراته
گوز ترجمان ویروبسن
.
.
اوخ یاغدی صاق صولوندان
سن چخمادون یولوندان
بیر مشگ سو یولوندا
گچدون ایکی قولوندان
.
.
دردون منه غم اولدی
صبر دلیم كم اولدی
دوشدون بیله ایاقدان
بو قامتیم خم اولدی
.
.
آچ بیر گوزون یارالی
سویله سوزون یارالی
توپراق لارا بونوعی
سورتمه یوزون یارالی
.
.
داغ آتدی بو دلیمده
یانّام آدون دلیمده
سندن الیم اوزولدی
قالدى الیم بلیمده
.
.
وصفون بیانه گلمز
سایدیقجا سانه گلمز
سن تک وفالی قارداش
بیرده جهانه گلمز
.
.
قزلار مرامه چاتماز
یاددان سنی چخماتماز
یاتدون یارالی قزلار
آسوده بیرده یاتماز
.
.
كامه عدو چاتالّار
وحشتلرین آتالّار
راحت یاتانمین لر
راحت اولوب یاتالّار
.
.
دورغم له سینه داغلا
اشگون عذاره باغلا
من اوخشیوم سن اوخشا
من آغلیوم سن آغلا
.
.
وردیمدی قارداش ایوای
وای یار و یولداش ایوای
وای قارداشیم دینده
سسللّه داغ داش ایوای
.
.
تائب بیر ایله همّت
بیر نامه قیل کتابت
عبّاس دعوت ایتسون
گیت قبرین ایت زیارت
حسین جان امّت اسلامه سن تک شهریار اولماز #حسینیه
🌾🔸▪️🌾🔸▪️
#شهادت امام حسین علیه والسلام و آمدن قابض الارواح
علومی تبریزی
.
حسین جان امّت اسلامه سن تک شهریار اولماز
سنه قربان سنه هر کیم رعیت اولسا خوار اولماز
.
.
او مولاسن که وار چشم امیدی عالمین سنده
او سلطانسان که سلطانلار اولار درگاهیوه بنده
او شهسن قویماسان اولسون عزادارون سر افکنده
سنون تک سیّدی بیر بنده پرور شهریار اولماز
.
.
گچور مین اوچ یوز ایلدن چوخدی تاریخ شهادتدن
عزا ساخلار سنه هر ایل وفا اهلی محبتدن
یازیلسا مین کتابت سنده کی شأن جلالتدن
یتیشمز باشه هرگز کثرت وصفون شمار اولماز
.
.
مقدّس بیر مرام اوسته دایاندون تشنه جان ویردون
یزیده اگمه دون باش رسم و اسلامی نشان ویردون
حقیقی جنبشیله کاخ ظلمه بیر تکان ویردون
دیدون عالمده ظالم کامه یتمز کامکار اولماز
.
.
او گون گلزار اسلام آز قالوردی تار و مار اولسون
قیام ایتدون حسین جان قویمادون اسلامی خوار اولسون
مسلماندا دیدون لازمدی بیر ناموس عار اولسون
که ظالم قوم ده ناموس و غیرت، شرم و عار اولماز
.
.
او گون هر واجبات و مستحباته قیام ایتدون
دایاندون صحنۀ طاعتده عالی اهتمام ایتدون
نه طاعت بیر گونون نصفینده اعمالی تمام ایتدون
حقیقت جدّیوه سندن گوزل بیر افتخار اولماز
.
.
ایدنده موعظه کفّاره عالم بیقرار اولدی
جوابین اشقیادن بیر خدنگ آبدار اولدی
دگلدی بی بها قانین که توپراقه نثار اولدی
بنای دین اولوب سیراب هرگز تار و مار اولماز
.
.
یازولّا کربلایه حرمله اول دشمن یزدان
گتورموشدی اوچ اوخ هر تک تکی بیر خنجر برّان
جبینِ پاکِ سقّایه بیرین ویردی او بی ایمان
بیرینده اصغره گوندردی بو ظلمه قرار اولماز
.
.
او قلبی که اونا عالمده عالم قلبی بسته ایدی
او گون گورموشدی بی حد محنت و آزار خسته ایدی
اوغول داغی چکیلمشدی همان قلبه شکسته ایدی
دیدی مرهم مگر بو قلبه تیر آبدار اولماز
.
.
قالوردی بیر عبادت آخدى قانین دستماز اولدی
یخلدون توپراقا گوردون که هنگام نماز اولدی
نمازیندن سنون اهل عبادت سرفراز اولدی
ایله بیر موقعیت بیر وجوده برقرار اولماز
.
.
نمازه باشلادون سن اقتدایه مصطفا گلدی
مرتّب اولدی صفلر لرزیه عرش خدا گلدی
قویاندا سجدیه باش قهرمان کربلا گلدی
سنه زینبدن اوزگه بیر معین و غمگسار اولماز
.
.
سنی گوردی سالوب دلدن عراق اهلی حجاز اوسته
اوزون محو جمال یارسن راز و نیاز اوسته
گُنه کار امّتی یاد ایلوسن بیر بیر نماز اوسته
گوروب بو حالی هانسی بیر باجی بی اختیار اولماز
.
.
یتیشدی قابض الارواحه فرمان حیّ رحمتدن
حسینی قبض روح ایله قوتار دنیاده زحمتدن
حبیبم دور حسین فوج ملائک دوشدی طاقتدن
حسینم تک محبّت عالمینده جان نثار اولماز
.
.
قالوب حیران ملک عرض ایلدی کای خالق رحمان
حسینون من نجه روح شریفون قبض ایدوم الآن
که یوخ بیر عضو سالم قبض روحه قالموشام حیران
گل خندانه بنذر بیله جسم زخمدار اولماز
.
.
بیوردی گُل دوداغندان دیدی قان دولدوروب الله
دیدی باخ قلبینه عرض ایلدی دشمن ویروب الله
بیوردی حنجریندن عرض ایدوب قاتل دوروب الله
باخور زینب الى قوینوندا قارداشدان کنار اولماز
.
.
دوباره قابض الأرواحه سس گلدی همان ساعت
حسینی قبض روح ائتماخلقا چون سنده یوخ قدرت
حبیبی رسمدور هر غصّه دن محبوب ایدر راحت
اؤزوم اولام مباشر رنج عالم پایدار اولماز
.
.
علومی آز بیان ایت بوتمام اولماز مصیبتدی
یتیشمز آخره بو غم دایان بسدی کفایتدی
بو سوزلر روز محشرده سنه فیض شفاعتدى
خدایه آند اولا بوندان گوزل بیر یادگار اولماز
چون شاه تشنه لب ایلدی عزم رزمگاه #وداع
🥀▪️🌿🥀▪️🌿
#وداع حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
مرحوم میرزا محمد علی شتربانی (مجمر تبریزی)
.
چون شاه تشنه لب ایلدی عزم رزمگاه
دوتدی جهانی ناله و افغان و سوز و آه
.
زینب گلوب برابره آه و فغانیلن
عرض ایلدی او سروره کای شاہ کم سپاه
.
آخر ترحّم ایله من زار و مضطره
بوحال زاریمه ایله بیر لطفیله نگاه
.
یکسر باتوبلا قانه جوانان هاشمی
یوخ بیر نفر بو چولده بیزه یار و دادخواه
.
سن قالموسان بوچولده بیزِ بینوالره
یار و معین و دادرس و یاور و پناه
.
بولّم اگر قدم قویاسان رزمگاهه سن
رحم ایلمزله حالیوه بو قوم دین تباه
.
ظلم و جفا و کینیله بو آق محاسینون
الوان ایدَلّه قانیله بو چولده بیگناه
.
شمر شریر تشنه لب آخر کسر باشون
باشسیز اولور ، بو گل بدنون زیب قتلگاه
.
اول دمده عیش و عشرتیله رزمگاهدن
بو قوم بیخیال ایدر عزم خیمه گاه
.
باغلالّا قول قولا هامی بو اهلبیتوی
بی سایبان و چادر و هم با دل پر آه
.
با ذلّت و بلا و غم و محنت و تعب
شامه چکر قطاریمی بو قوم روسیاه
.
«مجمر» تمامه یتمز حسینون مصیبتی
یازسان اگر همیشه شب و روز و سال و ماه
گل باجی کربلاده غریبم #عباسیه
🥀🥀▪️🥀🥀▪️
#زبانحال امام حسین علیه السلام در شهادت برادر
محسن محمدی هشترودی
.
گل باجی کربلاده غریبم
پرچمیم یاتدی سرداریم ئولدی
قامتیم غمدن اولدی خمیده
دوت الیمدن علمداریم ئولدی
غملریم جاریدور گوز یاشیمدان
ئوزدیم ال با وفا قارداشیمدان
.
.
گوزلریم نوری غمدن آزالدی
قارداشیم قانلو میداندا قالدی
طاقتیم گیتدی محنت چوخالدی
رنگیم ای جان زهرا سارالدی
مطلقاً راز و اسرایم ئولدی
.
.
گوزلریم یاشی اولدی روانه
کوفیان ایلدی شادیانه
لعنت اولسون باجی کوفیانه
آغلورام آغلا قولسوز جوانه
غملی چاقیمده غمخواریم ئولدی
.
.
سایه سین کسدی اعدا باشیمدان
آل خبر گوزده کی گوز یاشیمدان
ئوزدوم ا ل مهربان یولداشیمدان
دویمادیم با وفا قارداشیمدان
ئولمشم آغلیون یاریم ئولدی
.
.
حفظ ایدن اولماز اهل حرمدن
غملر آثاری صاحب علمدن
گورموشم جنگده محترمدن
چکمشم آه هر بیر قدمدن
حافظ باغ و گلزاریم ئولدی
.
.
طاقتی الدن آلدی ابوالفضل
آیری بیر حاله سالدی ابوالفضل
گر چه میداندا قالدی ابوالفضل
ویردی باشین اوجالدی ابوالفضل
سیندی لشگر سپهداریم ئولدی
.
.
صبریمی ویردی یغمایه اعدا
ایتمدی رحم سقّایه اعدا
ویردی بس یاره اعضایه اعدا
بی کسی گتدی آخ وایه اعدا
گوز قباقینده دستیاریم ئولدی
.
.
باخ گوزومده اولان اشکنابه
رحم ایدن اولمادی دل کبابه
یولّارا باخماسون ده ربابه
گوزلری دوشسه آغلار سرابه
واضحی قطب پرگاریم ئولدی
.
.
قوللاری دوشدی کوی وفاده
پیکری قالدی قولسوز اراده
مرکب اوستن اولوبدور فتاده
باشنی ویردی دشمن جداده
آغلورام بس مددکاریم ئولدی
.
.
اگلشین قیزلاری ییغ کناره
اوخشیون آغلیون دلفگاره
تاپمادیم قارداشا راه چاره
سو نصیب اولمادی شیر خواره
قارداشین ئولدی شیرخواریم ئولدی
.
.
سولدی گلزار آل پیمبر
قانینه باتدی شهزاده اکبر
اوخلانوب شه قوجاقینده اصغر
قالدی صحراده آغلار حرملر
شه دلیجه ده انصاریم ئولدی
.
.
“ ناطقا “ طول ایتمه کلامی
کوفیان یوردی مظلوم امامی
روح عباسه گوندر سلامی
شاد ایله روح خیر الانامی
ایله تکرار علمداریم ئولیدی
بو گئجه پوزقوندی جدّون حالی یا صاحب زمان #شب_عاشورا
▪️🌱▪️▪️🌿▪️▪️🌱
مرحوم صحّاف
.
بو گئجه پوزقوندی جدّون حالی یا صاحب زمان
صبحه تک وحشتده دور اطفالی یا صاحب زمان
.
.
بیر حسینی که اونا لای لای دیردی جبرئیل
ایلمیشدی خون بها ذاتین اونا ربّ جلیل
چکدی امرین بیر مقامه بو گئجه قوم رزیل
دلده قالدى نقشۀ آمالی یا صاحب زمان
.
.
بو حسینی که اونون جدّیدی ختم المرسلین
سینه سینده بسلیوب چکمیشدی زهرا زحمتین
بو گئجه اطرافنی آلدی گروه مشرکین
نقطۀ پرگار اولوب تمثالی یا صاحب زمان
.
.
سن اوزون آگاهسن ای عالِم سرّ و علن
سالدیلار بو شاهین امرین تنگه اشرار زمن
بو گئجه جدّون حسین مهلت آلاندا شمردن
نولدی عمّه ن زینبون احوالی یا صاحب زمان
.
.
دشمنه اولدی مؤثّر حال مظلومیّتی
ناطق قرانیدی خلّاق داور حجّتی
واریدی قرآن تلاوت ایتماقا جدّیّتی
بو عملدن اولمیوب اغفالی یا صاحب زمان
.
.
چوخ سویردی ایلسون معبودیله راز و نیاز
گوردی مقصودی اله گلدی قوروب بیر بزم راز
ایلدی قرآن تلاوت صبحه تک راز و نیاز
تک به تک محبوبیدی اعمالی یا صاحب زمان
.
.
ایتدی بیر اتمام حجّت اول شهنشاه حجاز
دوندروب اهل حقیقتدن یوزون اهل مجاز
تاپدی یتمیش بیر نفر عشق عالمینده امتیاز
اونلارین گلمز داخی امثالی یا صاحب زمان
.
.
زینب مظلومه گوردی امّ لیلا دیده تر
اکبرین جانان یولوندا ویرماقا قربان بزر
ایلدی حسرت گوزیله تا بو اوضاعه نظر
صورته آخدی سرشک آلی یا صاحب زمان
.
.
خیمه لرده بو گئجه اولموشدی بسکه قحط آب
آز قالوردی اصغری سوز عطش ائتسون كباب
دمبدم جاری ائدوب رخساره باخدوقجا رباب
دیده دن اشک تر سیّالی یا صاحب زمان
.
.
خیمه لر دورینده عباسی دوروب الده علم
چون بولوردی گوز تیکوب اول بیدقه اهل حرم
آه او ساعتدن اولوب سو اوسته قولّاری قلم
یاتدی جدّون بیدق اقبالی یا صاحب زمان
.
.
یاتماسیدی گر ابوالفضلون لوای قدرتی
وحشته سالمازدی دشمن اهلبیت عصمتی
زینبین اولماز او ساعتدن چتین بیر ساعتی
غارت اولدی شوکت و اجلالی یا صاحب زمان
شمردن مهلت آلوب رکن هدایت بو گجه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#شب عاشورا
مرحوم وافی
.
شمردن مهلت آلوب رکن هدایت بو گجه
ایده معبودینه کامینجه عبادت بو گجه
.
بو گجه آل علی صبحه کیمی راحتیدی
واریدی چون هله انصار امامت بو گجه
.
خیمه لر دوره سین عبّاس علی اکبریله
قلج الده گزوب ایلردی حراست بو گجه
.
گه گیدردی علی اکبر گهی قاسم گهی عون
ایتمگه عابد سجّاده عیادت بو گجه
.
خیمه گاه ایچره یاناردی بو گجه شمع و چراغ
واریدی عترت طاها ده فراغت بو گجه
.
باخوب عبّاسینه کلثوم دیردی نه روا
صبح اولاندا باتا القانه بو قامت بو گجه
.
اوخلانا مشگی یاتا بیدقی قولّاری گیده
اولا باشدان باشا گل جسمی جراحت بو گجه
.
امّ لیلا دولانوردی علی اکبر باشنا
چکوب آغوشینه ایلردی زیارت بو گجه
.
گه دیردی آنان ئولسون بالا سنسیز آناوون
قولّارین باغلیاجاق قوم ضلالت بو گجه
.
که اؤپوب اصغر آناسی علی اصغر بوغازین
یات دیردی سینم اوسته بالا راحت بو گجه
.
قوی باشون سینه مه یات سنده یاتوب حرمله ده
صبح اولونجا هله فرصتدی بو ساعت بو گجه
.
گه سریه دوتوب اوز قاسمه سویلردی اوغول
طوی اطاقون اولاجاق ظلمیله غارت بو گجه
.
بو گجه سنده عروسونده گیدون راحت اولون
گله جاق باشوزه صبح اولسا چوخ آفت بو گجه
.
قطعه قطعه سنی ظلمیله عدو دوغریاجاق
نو عروسون اولاجاق بند اسارت بو گجه
.
وافیا یاز ولی یازدوقجا احبّانی بو سوز
یاندوروب ایلدی آماج ملالت بو گجه