eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
133 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
# مرثیه (سلام الله علیها) سوم محرم امام حسین علیه السلام دختری داردکه گویا نام او فاطمه صغیره بوده ولی بیشتربه رقیه مشهورشده ،هم او به پدر علاقه زیادی دارد وهم پدر به او وشاید یکی از جهات علاقه امام این بود که مادر این دختر از دنیارفته بود(1)و اباعبدالله همه هستی او بود حتی در اوج حوادث درد دلهایش را به بابا می¬گفت راوی می گوید دیدم وقتی امام سوی میدان می¬آمد کودکی با قدمهای لرزان خود را به آقارسانید و دامن او راگرفت : یاابه اُنظرالَیَّ بابا به من نگاه کن.فاِنِّی عطشانً بابا من تشنه¬ام اشک از دیدگان حضرت جاری شد فرمود: بُنَیَّه اللهُ یُسقیکِ فانَّهُ وکیلی می¬دانم تشنه¬ای خداوند تو را سیراب کند گفتند او رقیه دخترامام است (2) دلهارا روانه حرم کوچک و باصفای آن عزیزی کنیم که حرمش نیاز به روضه خوان ندارد و بادستهای کوچکش گره¬های بزرگ را بازکرده، او که درس فدا شدن در راه امام زمان را به همه ما می دهد. السّلام علیکِ یابنتَ ولیِّ الله السلام علیک یااخت ولی الله السلام علیک یابنت الحسین الشهید(3) ای محبان مدفنم گرکنج ویرانخانه است خوب می¬دانید جای گنج در ویرانه است کودکی بودم سه ساله ناز پرورد حسین رفتم از دنیا و قبرم کنج زندان خانه است همین حرم با صفا یک روزی خرابه شام بوده ،که نیمه شبی سه ساله ازخواب بیدارشد هی صدا می-زند أین ابی؟پدرم کجاست؟الان او را دیدم .اهل خرابه دورش را گرفتند اما هر قدر نوازش می کنند آرام نمی¬گیرد{آخه دختر عزیز پدر است اگرنازی کنددخترخریدارش پدر باشد. اما اوکه بابانداره}صدای شیون از همه بلند شد گویا مصیبتها تازه شده بر سر و صورت می زنند.یک مرتبه دیدند خرابه نورانی شد طبقی را وارد کردند جلوی رقیه گذاشتند دستمالی برآن قرار دارد.با دستهای کوچک دستمال راکنار زد یا الله یاحسین چشمش افتاد به سر بریده بابا یه ناله¬ای زد سررا بلند کرد به دامن گرفت مانند زهرا ی مرضیه سلام الله علیها برای حسین مادری کرد نگفت من را زدند بدنم کبوده نه !بلکه مانند مادری که در دیدار عزیزش همه درد های خودش را فراموش می کند صدازد:یاابتاه من ذالَّذی قَطَعَ وَرِیدَک؟ کی سرتوروازبدن جداکرده ؟ یاابتاه من ذالَّذی خَضَبَکَ بدِمائک؟ چه کسی محاسنت رابه خونت رنگین کرد؟(4) سر را به سینه چسبانید و گریه می کرد آخ بمیرم (یا بقیه الله) دیدند لبها را بر لبهای بابا گذاشت ناله ای زد و به زمین افتاد هر چه او را صدا زدند: رقیه جان ، عزیز برادرم ، جوابی نمی آید.(5) گوشه خرابه غوغا شد رقیه فدای بابا شد. همه بگوئید یا حسین. پدر فدای رخ نورانیت سنگ جفا که زد به پیشانیت ای گل خوشبو ز درختت که چید؟ تیغ که رگهای گلویت برید؟ 1.سرگذشت جانسوزحضرت رقیه (تحقیق محمدی اشتهاردی) 2.انوارالشهاده 3.قسمتی اززیارت نامه حضرت 4 - نفس المهموم،منتخب طریحی 5.منتهی الآمال(ازکامل بهائی) @rozevanoheayammoharramsoghandi
▪️🌿سبک: مداح: 🏴 احساسی سلام الله علیها ازم نپرسید چه حالی دارم تو این دل شب چرا بیدارم ازم نپرسید از اشک چشمام دلم گرفته بابامو میخوام ازم نپرسید وقته قراره رنگم پریده تو این شب تار سر زد سپیده عمه نگاه کن بابا رسیده آآآ حالا به آرزوم رسیدم آآآ خدا میدونه چه کشیدم آآآ باالاخره بابامو دیدم آآآ بابا جونم خوش اومدی برات بمیرم میون گودال به زیر مرکب شدی لگد مال برات بمیرم سرت شد جدا شد تن شریفت رو خاک رها شد برات بمیرم برات بمیرم یادم نمیره حتی یه لحظه از وقتی رفتی تو روی نیزه دیدم که عمه داره میلرزه آآآ وبال خواهرت شدم آآآ شبیه مادرت شدم آآآ شهیده ی سرت شدم آآآ بابا جونم منو ببر حـــسـیــن ازت میپرسم کجاست عمو جون چرا نیومد توی بیابون ازت میپرسم با حال خسته کجا بودی که سرت شکسته ازت میپرسم ازت مپرسم بابا نبودی حالم خرابه چیزی که واسم بدجور عذابه حرف کنیزی بزم شرابه آآآ گلایه دارم از زمونه آآآ منو زدن با تازیونه آآآ جورب زدن که جاش بمونه آآآه باباجونم چه دیر اومدی برات بمیرم میون گودال به زیر مرکب شدی لگد مال برات بمیرم سرت جدا شد تن شریفت رو خاک رها شد برات بمیرم برات بمیرم یادم نمیره حتی یه لحظه از وقتی رفتی تو روی نیزه دیدم که عمه داره میلرزه آآآ وبال خواهرت شدم آآآ شبیه مادرت شدم آآآ شهیده ی سرت شدم آآآ باباجونم منو ببر @rozevanoheayammoharramsoghandi
. و توسل به حضرت سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم 99 به نفس حاج مجتبی رمضانی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● تو این شبِ تاریک، ستاره مبهوته خواب می دیدم بازم، سرم رو بازوته تقصیر من نیست که، اشکم سرازیره یادِ تو می افتم، خواب از سرم میره کجای دنیا، اینطوری بابا، جوابِ اشک و میدن جلو چشایِ، عمه سرت رو، روی زمین کوبیدن کسی نمی پرسه، از حال و احوالش پروانه ای رو که، سوخته پر و بالش ممنون تو هستم، که اومدی پیشم غصه نخور بابا، خودم فدات میشم اهالیِ شام، به دخترِ تو، مگه امون می‌دادن تو کوچه بازار، هی با اشاره، منو نشون می دادن حسين... من و ببر بابا، دورِ تو مي گردم چشام نمي بينه، عمه رو گم كردم يادم ميره دردِ، پارگي گوشم وقتي سَرِ خونيت، باشه تو آغوشم يه نانجيبي اومد تو خيمه، گوشواره هامُ بُردش نديدي بابا، چه وحشيونه، خلخال پامُ بُردش اون بي حيايي كه، كشيده گيسومُ دستايِ سنگينش، شكسته اَبرومُ تا ديد عموم رفته، حرفايِ بد ميزد كارش فقط اين بود، به من لگد ميزد از ترس و وحشت، لُكنت گرفتم از وقتي رفتي رقيه ات سامون نداره * " يا أبتاه! مَن ذا الذي خَضَّبَكَ بدَمائك؟"بابا! محاسنت خوني شده"يا أبتاه! مَن ذا الذي قطع وَريدَك؟" بابا! رگ هايِ حنجرت رو كي بُريده؟...* خيلي غمت واسم، سخته و سنگينِ خولي رسيد ديدم، سرت تو خُرجينِ خسته شدم بابا، از زندگيم سيرم سه ساله ام اما، ببين چقدر پيرم كسي نفهميد، بينِ خرابه من چي كشيدم خسته شدم از اين همه دوري،ديگه بُريدم *ان شاءالله راه كربلا امسال باز باشه، بريم ازطرف بي بي، رو به رويِ شش گوشه سلام بديم...ياد كنيم شهدايِ مدافعِ حرم رو، ياد كنيم بچه هايي رو كه بابا ندارن...خيلي مراقبت كن تويِ مهموني ها، حضرت آيت الله مرعشي، تويِ يك مهموني بچه هاش رو صدا زد، گفت: بچه ها! اون بچه اي كه اونجا نشسته بابا نداره، خواستيد من رو صدا بزنيد، بابا نگيد، دلش ميگيره... يكي از مداحان اهلبيت تعريف ميكنه، ميگه: من رو دعوت كردن مراسم تقدير از رزمندگان مدافعِ حرم، ديدم همه ي رزمنده ها با لباسِ نظامي نشستن، دونه دونه بچه هاشون ميرن بالا با بابا، يه دختر بچه ميكروفن رو ميگيره شعر ميخونه، همه براش دست ميزنن بهش جايزه ميدن،يكي ديگه قرآن ميخونه بهش جايزه ميدن، يكي دعاي فرج ميخونه،نگام افتاد به يه دخترِ چهار پنج ساله ديدم چشماش كاسه ي خونِ، گفتم: عمو! تو چرا نميري شعر بخوني؟ گفت: من بابا ندارم، من بابام شهيد شده، اينا كه ميرن بالا شعر ميخونن به خاطر باباشون ميرن، گفت: عصباني شدم رفتم بالا ميكروفن رو گرفتم، اون دخترِ شهيد رو هم با خودم بردم، گفتم: اين بچه شهيده، كسي صداش نميزنه، ميكروفن رو گرفتم يه شعر خوند، نه تنها همه براش دست زدن، ديدم همه ي بچه هايي كه هديه گرفته بودن اومدن بالا گفتن: هديه ي ما مالِ تو... من بميرم برا رقيه، گفت: عمه! اين بچه ها كجا دارن ميرن، گفت: عمه اينا دارن ميرن خونه هاشون، گفت: عمه! مگه ما خونه نداريم... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ۲👇
. هشتک ها و قوانین گروه ما 👇👇 نوحه دهه محرم که فعلا بارگذاری شده با هشتک قابل دسترسی است. همچنین گریزهای زیارت عاشورا با هشتک نوحه های قابل دسترسی است. از طریق هشتک های زیر به سبک ها و روضه های دسترسی پیدا میکنید: زینب البنین . 👇 و فراگیرید هشتگ چیست؛ چگونه از آن استفاده کنیم؟ 👈 #👉علامت هشتک است اگر این روز‌ها "اصطلاح هشتگ" را زیاد شنیده و هنوز معنی آن را نمی‌دانید، ادامه این گزارش را بخوانید. بنابر تعریف های ارائه شده هشتگ # یک نماد پیشوندی و یکی از تگ های ابرداده است. اگربخواهیم هشتگ را به زبان ساده تر تعریف کنیم، 👈برچسبی است که برای دسته بندی و به اشتراک گذاری پست ها و نظرات درباره موضوعی خاص در سطح جهانی و فراتر از حلقه و فهرست دوستان بکار می رود. برای مثال می توانیم برای دسته بندی مطالب گروه مان از آن استفاده کنیم و مثلا پس تهیه متن های مرتبط با مداحی محمود کریمی ، آنرا با هشتکِ مشخص کنیم .حال شما با کلیک بر روی این می توانید همه پست های ارسال شده در خصوص این موضوع از کاربران را به سادگی و بدون اتلاف وقت مشاهده کنید. هشتگ ابزاری برای دسته‌بندی چنین پیام‌هایی فراهم می‌کند، تا افراد بتوانند آن هشتگ را جستجو کنند و مجموعه‌ای از پیام‌هایی را که شامل آن هستند به دست آورند. عموماً کلیدی‌ترین کلمه‌ مربوط به آن موضوع را با علامت هشتگ همراه کنند. این همراه کردن با استفاده از علامت # قبل از کلمه مورد نظر، انجام می‌شود. در نامگذاری هشتگ می‌توانید از حروف، اعداد و علایم مجاز استفاده کنید اما علامت‌هایی مانند $ یا % غیرمجاز می‌باشند و به شما اجازه نامگذاری نمی‌دهند. هشتگ اولین بار به وسیله توئیتر ایجاد شد و پس از آن توسط بسیاری از شبکه های اجتماعی از جمله گوگل پلاس، فیسبوک، فیلکر، اینستاگرام، فرندفید، یوتیوب و پینترست مورد استفاده قرار گرفت. به طور کلی می توان مزایای را اینگونه برشمرد: مطالب گذاشته شده در هشتگ را همه می‌توانند مطالعه کنند و دیگر نیازی نیست هر شخصی مطلب را جداگانه به اشتراک بگذارد. با مراجعه به ، نیازی به جستجوی موضوعتان نیست، می‌توانید مطالب گوناگون را مطالعه کنید. همچنین در جستجوی گوگل می‌توانید هشتگ مورد نظر را نوشته و مطالب مربوطه را مطالعه کنید. @rozevanoheayammoharramsoghandi
☑️ ماجرای نبش قبر حضرت بنت الحسین سلام الله علیها در سال ۱۲۴۲ دفن شدن حضرت رقیه سلام الله علیها با غل و زنجیرهای اسارت ملا محمدهاشم خراسانی حکایت نبش قبر حضرت رقیه سلام الله علیها توسط ایشان به منظور ترمیم قبر و رفع آب ‌گرفتگی مضجع شریف حضرت رقیه در سال ۱۲۸۰ هجری، را نقل می‌کند: جناب سيّد ابراهيم دمشقی كه نَسَبش به سيّد مرتضی علم‌الهدی منتهی می‌شد بعد از نبش قبر حضرت رقیه مدام از شدت گریه و غصه غش می‌کرد! چون به هوش می‌‌آمد، قضیه کبودی را برای مردم تعریف می‌کرد. می‌گفت: بدن مطهّر ایشان در پارچه سیاهی، چادر یا لباس سیاه پیچیده و کفن شده بود. بخشی از صورت منّور ایشان را دیدم که هنوز از آثار سیلی، کبود و مجروح بود. سپس به همراه شیون ایشان، صدای ضجه و زاری از مردم برمی‌خاست. ✍ اما شرح حکایت: قبر دچار آب گرفتگی شده بود و علماء شیعه درخواست تعمیر قبر مطهر را داشتند. والی به علماء و صلحاء شام از شيعه و سنّی امر كرد كه غسل كنند و لباس‌های پاكيزه بپوشند، به دست هر كس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد همان كس برود و قبر مقدّس او را نبش كند پيکر را بيرون آورد تا قبر را تعمير كنند. صلحاء و بزرگان در كمال آداب غسل كردند و لباس پاكيزه پوشيدند، قفل به دست هيچكس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سيّد چون ميان حرم آمدند كلنگ هيچ كدام بر زمين اثر نكرد، مگر به دست سيّد ابراهيم حرم را قُرق كردند و لحد را شكافتند، ديدند بدن نازنين حضرت رقيه سلام‌ الله عليها، ميان لحد و كفن صحیح و سالم است اما آب زيادی ميان لحد جمع شده است. سيّد ابراهیم در قبر رفت، همين كه خشت بالای سر را برداشت ديدند سيّد افتاد، زير بغلش را گرفتند، هی می‌گفت: «ای وای بر من... وای بر من... به ما گفته بودند يزيد بن معاویه لعنة الله عليه، زن غسّاله و كفن فرستاده ولی اکنون فهميدم دروغ بوده، چون که دختر با پيراهن خودش دفن شده! من بدن را منتقل نمی‌كنم، می‌ترسم بدن را منتقل كنم و ديگر به عنوان "رقيّه بنت الحسين" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم. سيّد، بدن شريف را از ميان لحد بيرون آورد بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدين گونه بالای زانو خود نگهداشت و گريه می‌كرد تا اينكه قبر را تعمير كردند.۶ وقت نماز كه می‌شد سيّد بدن حضرت را بالای جايی پاكيزه می‌گذاشت. پس از فراغ از نماز بر می‌داشت و بر زانو می‌نهاد، کانال ارتباط‌باخدا تا اينكه از تعمير قبر و لحد فارغ شدند، سيد بدن را دفن كرد. از معجزه آن حضرت اينكه سيّد در اين سه روز احتياج به غذا و آب و تجديد وضو پيدا نكرد و چون خواست بدن را دفن كند دعا كرد كه خداوند پسری به او عطا فرمايد. دعای سيّد به اجابت رسيد و در سن پيری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سيّدمصطفی" گذاشت. آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحميد عثمانی نوشت، او هم توليت زينبيّه و مرقد شريف حضرت رقيّه و امّ كلثوم و سكينه را به سيدابراهيم واگذار کرد. اين قضيه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم اين قضيّه مجملاً نقل شده در آخر اضافه کرده است: آن سيّد جليل وارد قبر شد و پارچه‌ای بر او پيچيد و او را خارج نمود، دختر كوچكی بود كه هنوز به سن بلوغ نرسيده، و پشت شريفش از زيادی ضربات مجروح بود. پس از در گذشت سيّدابراهيم، توليت آن مشاهد مشرفه به پسرش سيّدمصطفی و بعد از او به فرزندش سيّدعبّاس رسيد، فرزندان سيّدابراهيم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه" هستند. ✍ پی‌نوشت: 📓منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸ 📗اسرار الشهادة، صفحه ٤٠٦ 📕مقتل جامع مقدم، جلد۲، صفحه۲۰۸ 📘تراجم اعلام النساء، جلد۲، صفحه۱۰۳
📜ویژه شهادت حضرت سلام الله علیها با نوای حاج محمدرضا بذری —------------------------------ —------------------------------ گل رو سره منو میچینی منو میزنی حالا میبینی (به بابام میگم)2 چرا راهمو میبندی آقا چرا هی بلند میخندی آقا (به بابام میگم)2 میگم اشکامو تو در آوردی میگم که النگوهامو بردی میگم حرصتو تا در آوردن بهم گفتی خوب شد زمین خوردی میگم که یکی با طناب میکشید چقد عمه زینب عذاب میکشید میگم اونکه دنبال گهواره بود میرفت از رباب هی حساب میکشید (به بابام میگم)2 چرا زجره پست نمیده امون دارم میمیرم فقط عمه جون (به بابام بگو)2 بگو نازمو چطور میکشه بگو که نیاد منو میکشه (به بابام بگو)2 بگو که نبودش منو پیر کرد بگو منتظر بودم و دیر کرد بگو مرد شامی واسم نون آورد ولی با کتک هاش منو سیر کرد بگو که میومد گله دارم دلی پر از این حرمله دارم بگو زجربه زانو منو میکشید تا که دید به پام آبله دارم (به بابام بگو)2 بغل دارم امشب سرت رو بابا جون ببر دخترت رو چقد دیر بابا بهم سر زدی ولی هی بابا حالا اومدی (بیا بت بگم)2 میخوام باز برات کبوتر بشم بگم حرفمو سبک تر بشم (بیا بت بگم)2 بگم قامتم آروم آروم شکست سرم صورتم آیینه ی رو م شکست بگم بزم می با سکینه چه کرد چی شد قلب این طفل معصوم شکست بگم تا به اینجا رسیدم زدن میگفتم که معجر نمیدم زدن بگم باورت میشه اصلا بابا سرم دادن کشیدن کشیدم زدن (بیا بت بگم)2 بغل دارم امشب سرت رو بابا جون ببر دخترت را
6948483_127.mp3
7.55M
حضرت سلام الله علیها میرداماد 🏴🍂🏴  عجب صفا آوردی ؛ نگو که غذا آوردی چه عجب صفا آوردی ؛ نگو که غذا آوردی ای طبق ممنونم از تو که برام بابا آوردی . شدی رحل و جای قرآن ؛ برامون آوردی قاری چرا دندونت شکسته نگو که خبر نداری . ببین لبایی که ترک خورده ببین موهایی که به هم ریخته . ببین محاسنی رو که سوخته ببین با دیدنش دلم ریخته . خبر اومد پدر اومد ؛ تو آغوشم با سر اومد . کاشکی گریه هام بذاره یه کمی نفس بگیرم کاش می شد گوشواره هامو یه دقیقه پس بگیرم . کاش منو نبینه با این سر و وضع نامرتب کاش شده لااقل بود تو خرابه عمه زینب . معجرمو برام بیارید تا صورت نیلی رو بپوشونم . منم شبیه فاطمه باید جای یه سیلی رو بپوشونم . فراوونه کبودیام ؛ فقط میگم امون از شام . خبر اومد پدر اومد ؛ تو آغوشم با سر اومد . اگه شامیا حسودن ؛ اگه دست و پام کبودن این همه سختی می ارزید به یه لحظه با تو بودن . چقدر انتظار کشیدم ، چقدر رو خار دویدم تا که گوشه ی خرابه آخرش به تو رسیدم . خو اومدی مسافر خسته تو بهترین بابای دنیایی . خدا میدونه خیلی شرمنده م ندارم اسباب پذیرایی . عجب داغی ؛ عجب دردی ، منو کشتی تا برگردی . خبر اومد پدر اومد ؛ تو آغوشم با سر اومد . @rozevanoheayammoharramsoghandi
8919737_687.mp3
10.69M
حضرت سلام الله علیها محمدحسین حدادیان ▪️▪️🍂▪️▪️🍂▪️▪️ میسوزه هر نفس وجودم مثل پرستوی کبودم طبق برای چیه عمه من که غذا نخواسته بودم رقیه جان پرده رو از طبق کشیدی نترسیا اگه سر بریده دیدی نترسیا اگه دیدی خاکیه موهاش نترسیا اگه دیدی خونی لبهاش نترسیا نصر من الله و فتح قریب خوش اومدی شهید شیب الخضیب بابا بابا چاره‌ای ای تو چاره ساز کن یتیمت و بیا و ناز کن تنگ دلم برا نگاهت یه بار دیگه چشاتو باز کن بابا حسین اگه دیدی قدم خمیده نترسیا اگه دیدی موهام سفیده نترسیا اگه دیدی زخمی بازوم نترسیا اگه دیدی شکسته پهلوم نترسیا روی لبم با دست زدم بی امون تا که بشه مثل لبت غرق خون نصر من الله و فتح قریب خوش اومدی شهید شیب الخضیب بابا بابا ببین که گوشه خرابم خسته از این همه عذابم یادم نمیره گفتی بابا یه شب که اومدی به خوابم رقیه جان پشت سر قافله تنها نترسیا نیمه شب تو دل صحرا نترسیا اگه که داغ اومد روداغت نترسیا وقتی که زجر اومد سراغت نترسیا فرشته ای بین یه عده گرگه نگم چقدر دستای زجر بزرگه نصر من الله و فتح قریب خوش اومدی شهید شیب الخضیب بابا بابا @rozevanoheayammoharramsoghandi
8919738_116.mp3
2.68M
حضرت سلام الله علیها ▪️🌱🏴▪️🌱🏴▪️🌱🏴 محمدحسین حدادیان تو راهم زد اما تو خواب هم زد اما دقیقا مثل من ربابم زد اما سه سال با زن فرق داره بدن با بدن فرق داره تو راه تازه فهمیدم که زدن با زدن فرق داره تو راهم زد اما تو خواب هم زد اما دقیقا مثل من ربابم زد اما سه سال با زن فرق داره بدن با بدن فرق داره تو راه تازه فهمیدم که زدن با زدن فرق داره منو بد زد بابا تو صورت زد بابا حالا دشوار میبینم بابا سرت رو تار میبینم بابا نشستم زد اما دویدم زد اما شبیه زجر من را یزیدم زد اما دیگه حرف بد فرق داره کتک با لگد فرق داره خلاصه که این زجر خیلی با هر کی که زد فرق داره میبردم زد بابا تا خوردم زد بابا رو بازوم زد بابا به پهلوم زد بابا حالا افتادی یادم بابا که من از پا افتادم بابا کمانم بود اما طنابم بود اما کنار طشت زر شرابم بود اما دیگه چوب زدن فرق داره جلو چشم من فرق داره چه قدر گفتمش بی انصاف دهن با دهن فرق داره ولیکن زد بابا جلو من زد بابا با دقت زد بابا @rozevanoheayammoharramsoghandi
8919731_871.mp3
5.9M
▪️▪️🍀🍂▪️▪️🍀🍂 کربلایی محمد حسین #رقیه سلام الله علیها یتیم شدم یتیمی خیلی سخته منو بغل نکردی خیلی وقته با سر اومدی مشکل منو حل کنی بابا دست نداری که دخترت رو بغل کنی بابا اومدی بگو پس کجاست عمو کناره خیمه بودم و ،چشم به قتلگاه تو خودش رو می زد و میگفت خواهر بی پناه تو این انتقام خیبر و بدره و شمر و جالسون علی صدره مو سفیده و من خمیده سه ساله دخترت دست به پهلو میگیره این روزا مثله مادرت یاس قافلم.خون شده دلم چرا باید همه تنم ، به سرخی غروب بشه یه جور کتک زدن منو، محاله دیگه خوب بشه وقتی نگاه به معجرم کردن هم بازی هامم مسخرم کردن بین راهه و شست و شوی سره تو با گلاب چوب و تشت زر و یزید و یه مجلس شراب اومدی پدر آخر از سفر مگه یه لحظه بی کسی به دخترت امون میده نگم چی گفت همونی که منو با دست نشون میده چه اشکی و چه شوری و چه حالی جای رقیه است اربعینت خالی @rozevanoheayammoharramsoghandi