eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
133 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
بسیار زیبا وکاربردی برای ناحیه مقدسه این جمعه نیز سینه زنت گریه می کند از غصه ی نیامدنت گریه می کند دارد زمین کرب و بلا از فراق تو در پیش جد بی کفنت گریه می کند ناحیه ی مقدسه هم سالیان سال با هر عبارت سخنت گریه می کند آن شب به زیر قبه که دیدم یکی بلند بر جد پاره پاره تنت گریه می کند گفتم : حسین جان به گمانم که مادرت دارد برای پیرهنت گریه می کند ღ ادعیـــــہ و اذکـــــار ღ بر روی خاک ماندنت ، اینجا ابواتراب تا نیزه رفتنت حسنت گریه می کند آقا اگر غلط نکنم بوریا هنوز بر حالت کفن شدنت گریه می کند آخر چه آمده به سرت که به حال تو در قتلگاهِ خون ، بدنت گریه می کند 🥀
فرازهای جانسوز، از زیارت ناحیه مقدسه این زیارت را علامه سید محمود دهسرخی در کتاب شریف «رمز المصیبه» به نقل از بحارالانوار ج ۱۰۱، ص ۳۱۷ و مزار کبیر ص ۳۲۸ نقل فرمودهاند؛ در اینجا فرازهایی از این زیارت، که در حقیقت مصیبت سرایی حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه برای جد مظلومشان حضرت امام حسین (ع) است، بازگو میشود: [ صفحه ۲۱۹] … السلام علی المقطوع الوتین، السلام علی المحامی بلا معین، السلام علی الشیب الخضیب، السلام علی الخد التریب، السلام علی البدن السلیب، السلام علی الثغر المقروع بالقضیب،…… سلام بر آن کسی که رگ حیاتش قطع شده است؛ سلام بر آن مدافعی که یاور ندارد، سلام بر آن محاسنی که به خون خضاب شد، سلام بر آن گونهای که خاک آلود است، سلام بر آن بدنی که برهنه گشت، سلام بر آن دندانهایی که با چوب بر آن زده شد…… فلئن اخرتنی الدهور، و عاقنی عن نصرک المقدور، و لم اکن لمن حاربک محاربا، و لمن نصب لک العداوه مناصبا، فلاندبنک صباحا و مساء، و لابکین لک بدل الدموع دما، حسره علیک و تاسفا، علی مادهاک تلهفا، حتی اموت بلوعه المصاب، و غصه الاکتیاب…… پس اگر چه زمانه مرا به تاخیر انداخت، و مقدرات (الهی) مرا از یاری تو بازداشت؛ و نبودم تا با کسی که با تو جنگید، بجنگم؛ و با کسانی که با تو دشمنی کردند، دشمنی کنم؛ در عوض هر صبح و شام برای تو ندبه و نوحه سرایی میکنم، و بجای اشک برایت خون میگریم! از روی حسرت و افسوس بر تو و مصیبتهایی که بر تو وارد شد تا هنگامی که از فرط اندوه و مصیبت و غم و غصه جان بسپارم…. وانت مقدم فی الهبوات، ومحتمل للاذیات، قد عجبت من صبرک ملائکه السموات، فاحدقوا بک من کل الجهات، و اثخنوک بالجراح و حالوا بینک و بین الرواح…… و تو در گرد و غبار جنگ، پیش تاختی! و آزار و اذیتهای فراوان را تحمل نمودی، ملائکه آسمانها از صبر و شکیبائیت تعجب کردند؛ پس دشمنان از هر سو، تو را در میان گرفتند! و تو را به سبب زخمها ناتوان ساختند و راه گریز و رفتن را بر تو [ صفحه ۲۲۰] بستند…… و لم یبق لک ناصر، و انت محتسب صابر، تذب عن نسوتک و اولادک، حتی نکسوک عن جوادک، فهویت الی الارض جریحا، تطوک الخیول بحوافرها، و تعلوک الطغاه ببواترها، قد رشح للموت جبینک، و اختلفت بالانقباض والانبساط شمالک و یمینک، تدیر طرفا خفیا الی رحلک و بیتک، و قد شغلت بنفسک عن ولدک و اهالیک…… هیچ یاوری برای تو باقی نمانده بود، و تو برای خدا شکیبایی میکردی، از زنان و فرزندانت دفاع میکردی، تا آنکه تو را از روی اسب، سرنگون ساختند! پس با بدن مجروح بر زمین افتادی، اسبها با سمهایشان تو را (زنده) پایمال نمودند، و سرکشان با شمشیرهای تیزشان بر تو تسلط یافتند، عرق مرگ بر پیشانیت آشکار شد، و دست چپ و راستت باز و بسته میشد؛ با گوشهی چشم، نگران خیمهها و خانوادهات بودی، در حالی که با حال خود مشغول بودی و این مشغولیت تو را از فرزندان و عیالت روی گردان میکرد…… و اسرع فرسک شاردا، الی خیامک قاصدا محمحما باکیا، فلما راین النساء جوادک مخزیا، و نظرن سرجک علیه ملویا، برزن من الخدور، ناشرات الشعور، علی الخدود لا طمات، الوجوه سافرات، و بالعویل داعیات، و بعد العز مذللات و الی مصرعک مبادرات…… و اسبت شتابان به سوی خیمهها دوید و شیهه میکشید و گریان بود، پس چون زنان اسبت را در حال خواری دیدند، و زین تو را بر آن، واژگون نگریستند، از پس پردههای خیام به سوی صحرا دویدند و موها را پریشان کردند، و بر صورتهایشان سیلی میزدند و نقاب از چهره افکنده بودند، با صدای بلند شیون میزدند، و بعد از [ صفحه ۲۲۱] عزتشان ذلیل و خوار شدند، و بسوی قتلگاهت میشتافتند…… و الشمر جالس علی صدرک، و مولع سیفه علی نحرک، قابض علی شیبتک بیده، ذابح لک بمهنده، قد سکنت حواسک، و خفیت انفاسک، و رفع علی القناه راسک!…در آن حال، شمر بر سینهات نشسته بود و شمشیر خود را بر گلویت میفشرد! با دستش محاسنت را گرفته بود، و با شمشیر هندی تو را ذبح میکرد! تمام اعضایت از حرکت افتاده بود، و نفسهایت پنهان شده بود، و سرت بر روی نیزه بالا رفت!…… و سبی اهلک کالعبید! و صفدوا فی الحدید، فوق اقتاب المطیات، تلفح وجوههم حر الهاجرات، یساقون فی البراری و الفلوات، ایدیهم مغلوله الی الاعناق، یطاف بهم فی الاسواق!…… اهل و عیالت چون بردگان به اسیری گرفته شدند و بر بالای جهاز شتران در غل و زنجیر آهنین بسته شدند! گرمای نیمروز صورت آنها را میسوزاند، و در صحراها و بیابانها کشیده میشدند، دستهایشان به گردنها زنجیر شده بود، و آنها را در بازارها میگرداندند!… [۱۳۱] . [ صفحه ۲۲۲] برگرفته از کتاب آثار و برکات حضرت امام حسین (ع) نوشته: محمد رضا باقی اصفهانی محتواهای مرتبط توجهات و عنایات حضرت اباالفضل به غیر مسلمانان سرانجام عبدالله بن زبیر برگزیده تاریخنامه طبری در وقایع عاشورا سرانجام ابراهیم بن جعفر بن ابیطالب مظلومیت امیرالمو منین در دوران عثمان
کاربرد این روضه بسیار پرسوز (گریز دعای ندبه) (زیارت ناحیه مقدسه) همه وقت.. این الطالب بدم المقتول بکربلا... صاحب عزا کجایی، کی می شود بیایی در صبح آشنایی، ای جلوه خدایی در ماتم عزای، کرب و بلا نشستی ای یار کربلایی، گویم سرت سلامت از دیده خون فشانی، در ماتم حسینت ای منتقم کجایی، گویم سرت سلامت یا امام زمان من نمیدونم کدوم مصیبت کربلا بیشتر دل شما رو می سوزونه ... اون چه مصیبتیه که در زیارت ناحیه مقدسه می فرمایید؛ شب و روز در مصیبت جد غریبم حسین گریه می کنم، اگه اشک چشمام تمام بشه خون گریه می کنم... وقتی از امام سجاد(ع) سوال شد در کجای حادثه کربلا بیشتر به شما سخت گذشت، سه بار فرمود؛ الشام الشام الشام. امان از مصیبت اسارت عمه جان شما زینب... آه بمیرم، برای اون لحظه ای که امام حسین از اسب بر زمین افتاد... تا اون نامردها دیدند دیگه کار آقا تمومه، دیگه توان نداره، هلهله کردند... به سمت خیمه های اباعبدالله هجوم بردند... این زنان و کودکان بی پناه سر به بیابونها گذاشتند... امان از مصیبت اسارت اهل حرم... امان از تازیانه ... امان از زخم زبان و دشنام... ای حسین... حسین آرام جانم حسین روح و روانم دگر طاقت ندارم حسین بی تو نمانم حسین بی تو چه سازم... ************************************************ منظر دلهای ماست کرب و بلای حسین مرغ دل ما زند پر به هوای حسین تشنه گه کربلا مهر و مدد زد به عشق جنت اعلای دل صحن و سرای حسین ملک سلیمان بود در نظرش بی بها هر که گدایی کند پیش گدای حسین بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا 🥀
امام زمان (ع)  و دعای ندبه  دوباره صبح جمعه و نگاه من به انتظار که شايد آردم صبا خبر ز طرف کوي يار صداي عاشقان تو ز هر طرف رسد به گوش بيا ستاره سحر قدم به چشم من گذار دوباره صبح جمعه و دعاي ندبه دلم کجاست منتقم کجا؟ بيا قرار بي قرار شود که عمر کوتهم اجازتم دهد دمي؟ که بشنوم به جمعه اي خبر رسيده از سوار جان به کفان معرکه به انتظار منتقم منتظر اشاره اند بسيجيان جان نثار دوباره نذر کرده ام که ندبه خوانتان شوم که شايد آردم صبا خبر ز طرف کوي يار وحيد محمدي
🌹 #یا_اباعبدالله_الحسین_ع 🍃 ما را پناه نیسٺ بہ جز ڪشتے نجاٺ راه نجاٺ ماسٺ از این دار مشڪلاٺ بر پرچم سیاه غمش تڪیہ مےڪنم جانم فداے ماتم لب تشنہ ے فراٺ 🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله 🌷 #شب_جمعه
هدایت شده از اشعار صلوات ودعای پایان مجلس
📚 دعاهای زیبا با اسم قرآن 📚 ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﻧَﻮِّﺭ ﻗُﻠُﻮﺑَﻨﺎ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺯَﯾِّﻦ ﺍَﺧْﻼﻗَﻨﺎ ﺑِﺰﯾﻨَﺔِ ﺍﻟْﻘُﺮﺁﻥ ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍَﻟْﺒِﺴْﻨﺎ ﺑِﺨِﻠْﻌَﺔِ ﺍﻟْﻘُﺮﺁﻥ ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺭْﺯُﻗﻨﺎ ﺷَﻔﺎﻋَﺔَ ﺍﻟْﻘُﺮﺁﻥ ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻏْﻔِﺮﻟَﻨﺎ ﺫُﻧُﻮﺑَﻨﺎ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍَﮐْﺮِﻣْﻨﺎ ﺑِﮑَﺮﺍﻣَﺔَ ﺍﻟْﻘُﺮﺁﻥ ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺭْﺣَﻤْﻨﺎ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻫْﺪِﻧﺎ ﺑِﻬِﺪﺍﯾَﺔِ ﺍﻟْﻘُﺮﺁﻥ ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻧْﺼُﺮِﺍﻟْﺎِﺳْﻞﺍﻡَ ﻭَﺍﻟْﻤُﺴْﻠِﻤﯿﻦَ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺧْﺬُﻝِ ﺍﻟْﮑُﻔّﺎﺭَ ﻭَﺍﻟْﻤُﻨﺎﻓِﻘﯿﻦَ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺷْﻒِ ﻣَﺮﺿﺎﻧﺎ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺭْﺣَﻢ ﻣَﻮْﺗﺎﻧﺎ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺣْﻔَﻆ ﻭَ ﺍَﯾِّﺪْ ﻗﺎﺋِﺪَﻧﺎ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺭْﺯُﻗْﻨﺎ ﺗَﻮﻓﯿﻖَ ﺍﻟﻄّﺎﻋَﺔَ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺭْﺯُﻗْﻨﺎ ﺑُﻌْﺪَ ﺍﻟْﻤَﻌْﺼﯿﺔَ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺭْﺯُﻗْﻨﺎ ﺻِﺪْﻕِ ﺍﻟﻨِّﯿَّﺔَ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺭْﺯُﻗْﻨﺎ ﻋِﺮﻓﺎﻥَ ﺍﻟْﺤُﺮﻣَﺔَ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺭْﺯُﻗﻨﺎ ﺣَﺞَّ ﺑَﯿﺘِﮏَ ﺍﻟْﺤَﺮﺍﻡَ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺭْﺯُﻗْﻨﺎ ﺯﯾﺎﺭَﺓَ ﻗَﺒْﺮِ ﻧَﺒِﯿِّﮏَ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺗَﻘَﺒَّﻞ ﺻَﻼﺗَﻨﺎ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺗَﻘَﺒَّﻞ ﺗﻼﻭﺗﻨﺎ ﺑﺎﻟﻘﺮﺍﻥ ✨ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺟْﻌَﻠْﻨﺎﻣِﻦ ﺍَﻋْﻮﺍﻧِﻪِ ﻭَﺍَﻧْﺼﺎﺭِﻩِ ﺑِﺎﻟْﻘران 🍃🌸 🌸🍃 اشعار صلوات و دعای پایان مجلس ایتا لینگ کانال👇 http://eitaa.com/joinchat/3691118600C0f8d9eeaa2
ای سر به نی سپرده که چشمت به سوی ماست چون نیزه از گلوی تو خون در گلوی ماست دریای غیرتی به تلاطم درآ که خصم چون گرگ تشنه در طمع آبروی ماست دل‌های ما ز زخم زبان‌های شامیان چندان به خون نشسته که مرگ آرزوی ماست در سوگ ما به سور نشستند و می‌کشند مِی در سبو به مژده که خون در سبوی ماست ای کهف عالمین! بخوان کهفُ و الرّقیم تا منصرف شود به تو چشمی که سوی ماست قرآن بخوان و دیدۀ نامحرمان به‌دوز کز هر کرانه‌ای به تماشای روی ماست قرآن بخوان که شرم ز اسلام خود کند هر کافری که منکر کیش نکوی ماست تا چشم من گره به دو چشم تو خورده است چشم فلک به چشم پر از گفتگوی ماست سر را زدم به محمل و بشکستمی که خلق اگه شوند مهر و وفا خلق و خوی ماست گرییم همچو شمع و دل قدسیان کباب از آب چشم و گریۀ بی های و هوی ما ما اشتیاق خویش به هر دل نمی‌دهیم خرّم دل «یتیم» که مشتاق کوی ماست هر کس سراغ ما به چراغی گرفته است او با چراغ مرثیه در جستجوی ماست «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 مشق عشق
چون که شود روز جمعه دل نگرانیم منتظر مقدم امام زمانیم جمع شویم و دعای ندبه بخوانیم تا که شود آشکار آن شه خوبان ما هم یعقوب وار دیده به راهت منتظر دیدن جمال چو ماهت این غم و افسردگی و رنج و نقاهت گشته پدید از فراقت ای تابان ای شب هجران مگر که بی سحر هستی نوبه ما کی شود به ما برسی نسبت مه دادنم به شه غلط هستی ما کجا و جمال یوسف دوران شمس و قمر شعله ای زمشعل رویش ظلمت امکان سواد طرَه مویش یوسف کنعان گلی زگلشن رویش شاه حجازی بود نه برده کنعان کافی مسکین زبهر دیدن رویت گشته چو مجنون اسیر بر سر کویت تشنه ی یک جام وصلت است ز جویت جام وصالت رسان به کام گدایان آقا من که چیزی دیگر از تو نمی خواهم فقط می خواهم یک بار دیگر ببینمت . مهدی جان! قربان تو شوم فقط می خواهم یک دفعه ببینمت . آقا جان ! من که دارم برات میمیرم پسر فاطمه ! موهای سرو صورتم سفید شده است . حجة بن الحسن ! تا کی در انتظارت بمانم آقا جان ! میترسم بمیرم و تو را نبینم. اگر عاشق هستم تو عاشقم کردی . آقا جان! اگر دیوانه ام تو دیوانه ام کردی . اگر در به درم تو دربه درم کردی . به مادرت فاطمه (ع) قسم هر کجا بروم میگویم : مهدی جان . به مادرت زهرا (ع) قسم به هر کس می رسم می گویم : بگو مهدی جان .آنقدر صدایت میزنم تا جوابم بدهی آنقدر ناله می کنم تا جوابم بدهی . آنقدر فریاد می زنم تا جوابم بدهی . آنقدر در خانه ات را می زنم تا در به رویم باز کنی . به خدا قسم مردم را در خانه ات میشورانم . در هر روستایی که منبر بروم می گویی: برویم در خانه ی امام زمان (ع) در هر شهری که منبر بروم می گوییم : برویم در خانه مهدی فاطمه (ع) به هر کس که برسم می گویم : بی خود نشسته اید ، بلند شوید برویم در خانه اش را بزینم . آقا جان! آخه ما که غیر از تو کسی را نداریم . ما که غیر از تو پناهی نداریم . حجة بن الحسن ! دشمنهایت زیاد شده اند . پسر فاطمه ! دوستانت را محاصره کرده اند. این چهار تا شیعه هایت غریب شده اند. شیعه هایت بی کس شده اند . شیعه هایت بی یاور شده اند . هر کس از راه میرسد به ما تو سری میزند. یا الله! هر کس از راه میرسد به سرمان میزند. آری کسی که صاحبش بالای سرش نباشد، اذیتش می کنند. بگویم در این صبح جمعه یا نه ؟ ای خدا! بگوییم ؟ کار به جایی رسیده که به ما میگویند: اگر شما آقا داشتید می آمد . خدایا! دیگر قدر سرزنش بشنوم؟ چقدر شماتت بشنوم؟ خدایا! کی میشود پرده را کنار بزنی و پسر فاطمه بیرون بیاید؟ کی میشود آقا ظهور کند و من هم سرم را بلند کنم و بگویم: دیدید آقایم آمد. سینه ام را سپر کنم و بگویم: دیدید اربابم آمد . خدایا! اذان صبح شد و آقا نیامد. نماز صبحمان را خوانده ایم، آقا نیامد. مگر میخواهد این جمعه هم نیاید؟ شاه ! زفقیران روی مگردان بر درگهت افتاده به صد گونه امیدی آی گرفتارها! آی متبلاها!مگر شیعه نباشید! اگر شیعه هستید و عقیده به امام زمان (ع) دارید، اگر پایبند به حجة بن الحسن (عج) هستید بگویید: یابن الحسن! یابن الحسن!.... آقا جان یک عده صبح جمعه دست زن و بچه هایشان را گرفته اند و کنار دریاها رفته اند. دنبال هرزگی و بی بند باری رفته اند. یک عده آدم خوش عقیده هم در این هوای گرم بلند شده اند و به مهدیه ات آمده اند، اگر به تو عقیده نداشتند صدایت نمی زدند. اگر به تو معتقد نبودند به خانه ات نمی آمدند. به جان مادرت فاطمه (س) دوستت داریم. به خدا قسم به تو علاقه داریم. به تو پایبندیم. آقا جان! نمی شود ما تو را بخواهیم ولی تو ما را نمی خواهی. نمی شود من صدایت بزنم و تو اعتنایم نکنی. آنقدر صبح جمعه به دوستان و برادرانم می گویم صدایت بزنند، به مادرها می گویم ناله کنند تا هر کجای این عالم هستی صبح جمعه ای، سری به مهدیه ات بزنی و ببینی این مهمانهایت چه می گویند؟ چه کار دارند؟ چه می خواهند؟ یا بن الحسن! یابن الحسن!.... ای مریض دارها! آی مریضها! کسی را صدا بزنید که اسمش شفاست. همه صدایش بزنید: یابن الحسن! یابن الحسن!...
چون که شود روز جمعه دل نگرانیم منتظر مقدم امام زمانیم جمع شویم و دعای ندبه بخوانیم تا که شود آشکار آن شه خوبان ما هم یعقوب وار دیده به راهت منتظر دیدن جمال چو ماهت این غم و افسردگی و رنج و نقاهت گشته پدید از فراقت ای تابان ای شب هجران مگر که بی سحر هستی نوبه ما کی شود به ما برسی نسبت مه دادنم به شه غلط هستی ما کجا و جمال یوسف دوران شمس و قمر شعله ای زمشعل رویش ظلمت امکان سواد طرَه مویش یوسف کنعان گلی زگلشن رویش شاه حجازی بود نه برده کنعان کافی مسکین زبهر دیدن رویت گشته چو مجنون اسیر بر سر کویت تشنه ی یک جام وصلت است ز جویت جام وصالت رسان به کام گدایان آقا من که چیزی دیگر از تو نمی خواهم فقط می خواهم یک بار دیگر ببینمت . مهدی جان! قربان تو شوم فقط می خواهم یک دفعه ببینمت . آقا جان ! من که دارم برات میمیرم پسر فاطمه ! موهای سرو صورتم سفید شده است . حجة بن الحسن ! تا کی در انتظارت بمانم آقا جان ! میترسم بمیرم و تو را نبینم. اگر عاشق هستم تو عاشقم کردی . آقا جان! اگر دیوانه ام تو دیوانه ام کردی . اگر در به درم تو دربه درم کردی . به مادرت فاطمه (ع) قسم هر کجا بروم میگویم : مهدی جان . به مادرت زهرا (ع) قسم به هر کس می رسم می گویم : بگو مهدی جان .آنقدر صدایت میزنم تا جوابم بدهی آنقدر ناله می کنم تا جوابم بدهی . آنقدر فریاد می زنم تا جوابم بدهی . آنقدر در خانه ات را می زنم تا در به رویم باز کنی . به خدا قسم مردم را در خانه ات میشورانم . در هر روستایی که منبر بروم می گویی: برویم در خانه ی امام زمان (ع) در هر شهری که منبر بروم می گوییم : برویم در خانه مهدی فاطمه (ع) به هر کس که برسم می گویم : بی خود نشسته اید ، بلند شوید برویم در خانه اش را بزینم . آقا جان! آخه ما که غیر از تو کسی را نداریم . ما که غیر از تو پناهی نداریم . حجة بن الحسن ! دشمنهایت زیاد شده اند . پسر فاطمه ! دوستانت را محاصره کرده اند. این چهار تا شیعه هایت غریب شده اند. شیعه هایت بی کس شده اند . شیعه هایت بی یاور شده اند . هر کس از راه میرسد به ما تو سری میزند. یا الله! هر کس از راه میرسد به سرمان میزند. آری کسی که صاحبش بالای سرش نباشد، اذیتش می کنند. بگویم در این صبح جمعه یا نه ؟ ای خدا! بگوییم ؟ کار به جایی رسیده که به ما میگویند: اگر شما آقا داشتید می آمد . خدایا! دیگر قدر سرزنش بشنوم؟ چقدر شماتت بشنوم؟ خدایا! کی میشود پرده را کنار بزنی و پسر فاطمه بیرون بیاید؟ کی میشود آقا ظهور کند و من هم سرم را بلند کنم و بگویم: دیدید آقایم آمد. سینه ام را سپر کنم و بگویم: دیدید اربابم آمد . خدایا! اذان صبح شد و آقا نیامد. نماز صبحمان را خوانده ایم، آقا نیامد. مگر میخواهد این جمعه هم نیاید؟ شاه ! زفقیران روی مگردان بر درگهت افتاده به صد گونه امیدی آی گرفتارها! آی متبلاها!مگر شیعه نباشید! اگر شیعه هستید و عقیده به امام زمان (ع) دارید، اگر پایبند به حجة بن الحسن (عج) هستید بگویید: یابن الحسن! یابن الحسن!.... آقا جان یک عده صبح جمعه دست زن و بچه هایشان را گرفته اند و کنار دریاها رفته اند. دنبال هرزگی و بی بند باری رفته اند. یک عده آدم خوش عقیده هم در این هوای گرم بلند شده اند و به مهدیه ات آمده اند، اگر به تو عقیده نداشتند صدایت نمی زدند. اگر به تو معتقد نبودند به خانه ات نمی آمدند. به جان مادرت فاطمه (س) دوستت داریم. به خدا قسم به تو علاقه داریم. به تو پایبندیم. آقا جان! نمی شود ما تو را بخواهیم ولی تو ما را نمی خواهی. نمی شود من صدایت بزنم و تو اعتنایم نکنی. آنقدر صبح جمعه به دوستان و برادرانم می گویم صدایت بزنند، به مادرها می گویم ناله کنند تا هر کجای این عالم هستی صبح جمعه ای، سری به مهدیه ات بزنی و ببینی این مهمانهایت چه می گویند؟ چه کار دارند؟ چه می خواهند؟ یا بن الحسن! یابن الحسن!.... ای مریض دارها! آی مریضها! کسی را صدا بزنید که اسمش شفاست. همه صدایش بزنید: یابن الحسن! یابن الحسن!... کانال روضه و نوحه ایام محرم https://eitaa.com/rozevanoheayammoharramsoghandi
مرثیه کوفه تا شام می روی نیزه نشینم کمی آهسته برو تا تو را سیر ببینم کمی آهسته برو از رد بوسه ی من نیزه نشینت کردند اسب ها رد شده و نقش زمینت کردند از سر نی به من و قافله احسان کردی صورتت را سپر سنگ نوازان کردی من اسیر تو شدم مهر تو در سر دارم لحظه ای نیست که چشم از سر تو بردارم همه شب سر زده، خورشید شدی تابیدی روی نی دور سر قافله می چرخیدی من و یک قافله کودک،همه سیلی خورده خواهرت آینه ی توست، اگر پژمرده جان نمانده ست حسینم به تنم اما حیف تا حد مرگ سپر شد بدنم اما حیف صورت کودک تو سوخت،خجالت زده ام ضربه او را به زمین دوخت، خجالت زده ام خنده ای مست به دنبال عذاب آمده است باز هم حرمله با کاسه ای آب آمده ست گله ای نیست از این زخم از این تنهایی ما ندیدیم در این مرحله جز زیبایی ۹۸/۶/۲۵
مرثیه کوفه تا شام می روی نیزه نشینم کمی آهسته برو تا تو را سیر ببینم کمی آهسته برو از رد بوسه ی من نیزه نشینت کردند اسب ها رد شده و نقش زمینت کردند از سر نی به من و قافله احسان کردی صورتت را سپر سنگ نوازان کردی من اسیر تو شدم مهر تو در سر دارم لحظه ای نیست که چشم از سر تو بردارم همه شب سر زده، خورشید شدی تابیدی روی نی دور سر قافله می چرخیدی من و یک قافله کودک،همه سیلی خورده خواهرت آینه ی توست، اگر پژمرده جان نمانده ست حسینم به تنم اما حیف تا حد مرگ سپر شد بدنم اما حیف صورت کودک تو سوخت،خجالت زده ام ضربه او را به زمین دوخت، خجالت زده ام خنده ای مست به دنبال عذاب آمده است باز هم حرمله با کاسه ای آب آمده ست گله ای نیست از این زخم از این تنهایی ما ندیدیم در این مرحله جز زیبایی ۹۸/۶/۲۵