«دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی...»
#جعفر_پور
(مامان دو پسر ۶ و ۳ ساله)
هر سال دههٔ اول محرم به یاد آقا اباعبدالله (علیهالسلام) برای عزاداری به مسجد محل میریم و حال و هوای من با وجود بچهها متغیره.
مثلاً پسر اولم که یک ساله بود میرفتم طبقهٔ بالای مسجد و مدام دنبالش میدویدم. از اون مدل بچهها بود که همهش در حال راه رفتن هستن و به وسایل بقیه دست میزنن. دیگه همهٔ خانمها منو شناخته بودن از بس در حال رفت و آمد بودم.😅🤦🏻♀️
سال بعدش هم وضع همین بود و حتی یکی دو شب مجبور شدم به خاطر تعویض لباس بچه وسط مراسم برگردم خونه. اون موقعها گاهی حسرت گذشته رو میخوردم و فکر میکردم دیگه نمیتونم با خیال راحت بشینم توی مراسم و غرق در عزاداری آقا بشم.🥺
اون سالی هم که پسر دومم نوزاد بود، مصادف بود با شیوع کرونا. مسجد خیلی خلوت بود و من با بچهٔ نوزاد و یک پسر بازیگوش سه ساله میرفتم طبقههٔ بالا که تقریباً تا شعاع دو متری کسی اطرافم نبود. از حرف مردم هم که میگفتن بچه رو نیار خطرناکه و... باکی نداشتم.😅 اما باز هم سختیهای خودش رو داشت.
امسال پسرها هر دو دوست داشتن برن قسمت آقایون و من با فراغ بال نسبتاً خوبی توی مراسم شرکت کردم و یاد سالهای گذشته افتادم. مراسم مسجد هم مفصلتر بود و سینهزنی سنگینتری داشتن که نوجوانها رو حسابی جذب کرده بود. پسرهای منم موقع سینهزنی میرفتن پیش پدرشون و حسابی عزاداری میکردن و توی ذهنشون اتفاقات مسجد رو ثبت و ضبط میکردن و وقتایی که خونه بودیم هم به تقلید از مراسم مسجد مداحی و سینهزنی میکردن.
مثلاً پسر کوچیکه با دستای کوچیکش محکم میزد روی سینهش و سعی میکرد پشت هم حسین حسین بگه. یه شب هم دوتا پسرها برقها رو خاموش کردن و برای ما مجلس عزا برپا کردن. بعد از سینهزنی مفصل ازمون پذیرایی کردن به این صورت که چوبهاشون رو چیده بودن توی سینی و به عنوان ظرف غذا به ما تعارف میکردن!🥺
خلاصه که توی این رفتوآمدها و تطور روزگار این مصرع توی ذهنم مرور میشد:
«دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی...»
یک سال بیبچه
یک سال با بچه
یک سال با دو بچه
و...
این شرایط ما هست که مدام در حال تغییره و سخت و آسون میشه، اما اصل قضیه یه چیز دیگه است که هرگز تغییر نمیکنه. اصل چراغ هدایت آقا امام حسین (علیهالسلام) هست که همیشه روشنه.🙏🏻
شاید یک سال شرایط حضورم توی هیئت خیلی سخت باشه و حس کنم نتونستم بهرهای ببرم و ناامید بشم.
ولی توی این سالهای بچهداری فهمیدم شرایط دائم در حال تغییره و سختیها موندنی نیست و روزهای راحتی و فراغت هم میرسه و البته روزهای راحتی هم دائمی نیست.
شاید سال اول بچهداری که دائم در حال دویدن دنبال بچه بودم، حتی فکرش رو هم نمیکردم که یه سالی میرسه که دوتا پسرا با باباشون میرن سینهزنی و من میتونم تنهایی توی خلوت خودم از هیئت و روضه بهره ببرم.😅🤦🏻♀️
شاید سالهای بعد هم دوباره با اضافه شدن اعضای جدید به خانوادهمون، شرایطم تغییر کنه، یه سال سختتر یه سال آسونتر.😉
مهم اینه که هر طور شده و هر چقدر میتونم دل خودم و بچههایم رو گره
بزنم به امام حسین (علیهالسلام) و در هر شرایطی شکرگزار باشم و خودمون رو از این دستگاه عظیم محروم نکنم.
ان شاالله از این روز و شبها ذخیرهٔ ماندگاری برای آخرتمون بمونه...
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif