#ف_محرمزاده
داشتم یه مقالهی انگلیسی میخوندم؛
راجعبه عواملی که مادران هلندی به کار میگیرن تا فرزندآوری رو براشون راحتتر کنه.✔️
نکات جالبی داشت:👌🏻
❇️ زنان میتونن #محل_زایمانشون رو خودشون انتخاب کنند؛
👈🏻در خونهی خودشون، و با نظارت یک پزشک،🏡
👈🏻یا در محیط بیمارستان، با حضور تعدادی کادر درمانی.🏨
❇️ مادران میتونن به صورت #پارهوقت کار کنن.👜
براساس آخرین آمار رسمی، یک نفر از هر سه زن هلندی، بعد از تولد فرزند اول، دست از کار میکشه یا کمتر کار میکنه،
و فقط ۱۲٪ از افراد دارای فرزند زیر ۱۸ سال، #تماموقت کار میکنند.
❇️ اگه زنان کار نیمهوقت دارند (حتی در سطوح بالا)، میتونن #ساعت_کاری_انعطافپذیر داشته باشن،⌚
مثلا یک روز در هفته با بچههای خودشون باشن
و یا هر روز ساعت 3 بعد از ظهر اونها رو از مدرسه به خونه برگردونن.
❇️ به #برنامهی سفت و سختی در شبانه روز پایبندند.📋
مثلا بعد از ساعت ۶ عصر، هیچ بچهای در خیابون بازی نمیکنه و مادراشون تا این زمان، بچهها رو تغذیه کرده و برای خواب آماده کردند.🛌
❇️ #پدران هم به طور فعال در امر فرزندپروری شرکت میکنن و یک هفته کار کاهش یافته دارند.👨🦰
٪۱۵ از کل پدران هلندی تصمیم میگیرن که بعد از تولد فرزندشون کمتر کار کنند.
❇️ #مادربزرگ و #پدربزرگها، نقش مهمی در مراقبت از کودکان دارند👵🏻👴🏻
خیلی از مادربزرگها و پدربزرگها، یک روز ثابت در هر هفته به دنبال نوههای خود میروند.
❇️ مادران جدید میتونن، تا ۸ روز پس از زایمان، یک پرستار زایمان در منزلشون داشته باشند،👩🦱
تا ضمن مراقبت از مادر و کودک، در کارهای خونه و مشاوره بهشون کمک کنه.
❇️ به فرزندانشون، #استقلال_عمل میدن و براشون آزادی قائلند.
❇️ والدین مثل #هلیکوپتر، دائم دور فرزندشون نمیچرخن. نگرانی مداوم و محافظت بیشازحد خوب نیست!🚁
❇️ مادران هلندی، تلاش میکنند خوب بخوابند که عنصر مهمیه.🛌
🤔 جالب بود.
مقاله عواملی رو بیان کرد، که یه سریشون #سختافزارین؛
مثل زایمان در منزل، کار پارهوقت و ساعات کار انعطافپذیر، که نیازمند زیرساختهاییه که در بعضی کشورها به وجود اومده،
و در کشور ما، انشاءالله به دست خود ما مامانا، راهش باز میشه.😉🙂
یه سری هم عوامل #نرمافزارین؛ که از اونها هم نباید غافل شد.👌🏻
مثل برنامههای منظم، کم کردن سختگیریها، دادن استقلال عمل به بچه، حساس نبودن، کمک گرفتن از اطرافیان و تلاش برای خواب خوب☺️
#ف_محرمزاده
#مواد۹۰
#وب_گردی_مامانی
#مادران_شریف
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ه_محمدی
جناب افتاده بودن رو فاز #دعوا و #لجبازی
با کوچکترین حرکتی، برخلاف میل بزرگوار، چنان گریهای میکرد که انگار علیه حکومتش، توطئه کردن😭
داشتم فکر میکردم باید چه واکنشی نشون بدم؟
دعوا کردن و عصبانی شدن که به نظرم درست نمیاومد😟
یا باید محبت میکردم🤔
یا بی توجهی🙄
گفتم پسرم دو سالشه و بذار محبتش کنم🙂
باهاش صحبت کردم، نازش کردم بوسش کردم...😊😚
بالاخره آروم شد😏 و بزی از کوه اومد پایین🐏⛰️
به چند دقیقه نکشید که دوباره شروع شد😫
کوچکترین بهونهای پیدا کرده بود و قلوپ قلوپ اشکی که میریخت زمین😭
صبر خودمم داشت تموم میشد
آخه تقصیر منم نبود.😣
این دفعه گفتم بذار بی توجهی کنم، شاید آدم (شما بخونید آروم) بشه😐
رفتم اتاق و سرم رو گذاشتم رو لحاف تشکای تو کمد دیواری و سعی کردم به گریهها و جیغهای بنفشش بیتوجه باشم😒
یکی دو دقیقهای گذشت و اصلا آروم نشد😥
برگشتم.
فهمیدم براش، بیتوجهی جواب نمیده.
این دفعه من آدم شدم🙂😍
بغلش کردم و سرش رو گذاشتم روی #قلبم...🤱🏻
و صورت به صورتش...
و بوسهای بیصدا و طولانی...💕💖
قلبم آروم آروم شروع کرد براش حرف زدن💗
درد دل کردن...
و اونم با گریه گوش میداد💘
قلبم چی میگفت؟🤔
نمیدونم...
ولی خودمم عجیب #احساس_آرامش داشتم😊😄😍
به دقیقه نکشید که #معجزه خودش رو نشون داد.
خدایا تو این #قلب چی گذاشتی؟
یه دفعه با خنده سرشو برداشت و گفت باشی... اودو..👼🏻
یعنی سرمو گذاشته بودم اونجا👶🏻
باورم نمیشد😀
چه خنده ی دلربایی💘😍
واقعا که #نابترین_شیرینیها، از #دل_سختیها به وجود میاد.
و این شد #رمز_طلایی بین من و محمد.🤩
از اون موقع، هر وقت گریه میکنه، بلافاصله بغلش میکنم و میگم بیا سرتو بذار اینجا😉
و حداکثر تا چند ثانیه، آروم آروم میشه😄💪
پ.ن۱: همون روز فهمیدم علت اصلی بداخلاقی و گریههای پسرم، #نیازهای_فیزیولوژیک بدنش بوده
طفلک هم #گرسنه بوده و هم #خوابش میاومده و به خاطر این بهونهگیر شده بوده
بعد از آروم شدن تاریخیش، بهش بهبه دادم😋 و بعدش آرووووم خوابید😴🤫
پ.ن۲: گاهی هم بچهها از سر سیری لجبازی میکنن.
یعنی گرسنهشون نیست، ولی باز مرغشون یه پا داره🐔
مثل وقتی که محمد گیر داده بود خلال دندون بده بهم😑
دیدم اشکالی نداره و من کوتاه اومدم😊
یکم دیگه بازم خواست.😨
دیدم دیگه داره خلالامونو به فنا میده😅،
با یه صدای #پرهیجان گفتم🤩
وای #مامانیی، دارم سیب زمینی رنده میکنم؛
بدو بیا نگاه کن🤩
و این چنین حواس جناب را پرت نموده و از این مرحله هم عبور میکنیم.😎
#برق۹۱
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
45.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بچه دهم وارد می شود😆😆
اینجا یه خانواده ۱۱ نفره فنلاندی داریم که عضو دوازدهمشون قراره وارد جمع گرم و پرهیاهوی خانواده بشه.😇
این فیلم مربوط به روز ورود دوازدهمین عضو خانوادهست.😍
۲ تا داداش بزرگا برای آوردن بچه دهم از بیمارستان به مامانشون کمک میکنن و بقیه بچههای بزرگ حواسشون به بچه کوچیکای توی خونهست.
بچه نهمی فقط ۱ سال با امگای تازه وارد اختلاف سنی داره و حالا ۴ تا بچه پوشکی توی این خانواده هست😃😃
بیاین ببینیم چه جوری خواهر برادرا از ورود امگا کوچولو سورپرایز میشن🤩
پ.ن:
این کلیپ توسط دو تا از اعضای خوب مادران شریف آماده و زیرنویس شده
و برای اولین بار همینجا منتشر میشه😀
ویژهی مخاطبای خوب مادران شریف 🌸
#مادران_شریف
#ا_باغانی
#پ_عارفی
#خانواده_ده_فرزندی
#ترجمه #زیرنویس #کلیپ
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
☘ انشاالله قصد داریم در این ایام تعطیلات، یه سری چیزهای خوب برای مامانها و بچههاشون معرفی کنیم. 🙂
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ز_م
سال ۷۶ در لرستان به دنیا اومدم.😁
ابتدایی و راهنمایی رو گذروندم و رسیدم به دبیرستان؛ و البته انتخاب رشته👌🏻
دنبال رشتهای بودم که هم به درد الآنم بخوره، هم به درد آینده.
آیندهی رشتههای ریاضی و تجربی برام جالب نبود (گرایشهای مهندسی👷🏻♀ و پزشکی?)
رشتهی انسانی رو هم دوست نداشتم.🙄
همینطور حیرون بودم که با رشتهی #معارف_اسلامی آشنا شدم.
درسهاش به دلم نشست.😌
احساس کردم همونیه که دنبالشم👌🏻
درسهاشو خیلی دوست داشتم و همیشه شاگرد اول تا سوم بودم.😚
البته گاهیم سر کلاس درس حوصلم سر میرفت و همیشه یکی دو تا کتاب متفرقه تو کیفم داشتم.📕📗 😅
موضوع کتابام چی بود؟
معلومه دیگه حتما خداشناسی و توحید 🕋، نبوت و امامت...
نه بابا!🙈
رمانهای تخیلی (دنیاهای موازی، موجودات عجیب غریب 💀👹👻🧛♀🧝🏻♀🧞♂، جادو💫 ،سحر)
بیشتر از درس خوندن عاشق فعالیتهای متفرقه بودم؛
بسیج، انجمن اسلامی، تئاتر و...
مسابقات تفسیر قرآن کشوری رو هر سال شرکت میکردم و دوبار هم مقام آوردم.🏆
درس خوندنم بیشتر شب امتحانی بود.😴 ولی شب امتحان تا صبح این شکلی بودم.😶
سال سوم دبیرستان تصمیم گرفتم برای قویتر شدن پایههای دینی و اعتقادیم، در جامعهالزهرا ادامه تحصیل بدم.🤓
خوبیش این بود که تو درس خوندن، خیلی سفت و سخت بودن.
همزمان با امتحانات نهایی، برای آزمون ورودی #جامعه_الزهرا هم درس خوندم.📚
با نمرهی خوبی آزمون و مصاحبه رو قبول شدم ولی به دلایلی نتونستم برم.
وقتی اونجا منتفی شد دنبال دانشگاهی میگشتم که هم #درس_خوندن 👩🏻🏫 توش جدی باشه، هم اهداف ذهنی من رو جواب بده.
(به تحولی در حوزهی علوم انسانی میاندیشیدم😅)
#کنکور دادم و با رتبهی خوبی دانشگاه قبول شدم.
🔶فقه و حقوق امام صادق🔶👌🏻
درس خوندن تو دانشگاه امام صادق، جدیتر از اونی بود که دنبالش بودم.😁
(فقط بگم که دقیقهی حضور در کلاس هم، در دفتر مخصوص📒 ثبت میشد😖)
دختر شیطونی نبودم.😅
ولی برای کم کردن فشار تحصیلی دانشگاه، شیطونی ضروری بود.😈
یه شیطنتایی داشتم،
مثل از درخت🌳 بالا رفتن،
یا گاهی از پنجره توی کلاس اومدن😅
(دانشگاهمون تک جنسیتی بود🤪)
گاهی با دوستان میرفتیم بهشت زهرا سراغ شهدا🌷
گاهیم میرفتیم انقلاب گردی،
خیابون انقلاب پر از کتاب فروشی بود و...😍💗
من عاشق کتاب...
نمایشگاه کتاب تهران، جز آرزوهام بود.
سال ۹۵، شبیه این ندید بدیدا🙈 سه روز پشت سر هم رفتم نمایشگاه کتاب.📚🤣
ترم اولم به نیمه رسیده بود، که یک نفر از هفت خوان رستم پدرم رد شد.😉
#ز_م
#فقه_حقوق_امام_صادق
#تجربیات_مخاطبین
#تجربیات_تخصصی
#قسمت_اول
#مادران_شریف
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ز_م
#قسمت_دوم
آدم ازدواجی ای بودم🙋🏻♀
معتقد بودم زندگی بعد از #ازدواج خیلی جدیتر از زندگی مجردیه.
یه جورایی انگار بیشتر با زندگی دست و پنجه نرم میکنی.
و یه مرحلهی مهم رو جلو میافتی.📉
تو مشهد خیلی دعا کرده بودم. (بعدا فهمیدم همسرم هم خدمت حضرت معصومه دعا کرده بودند.🤲🏻
واقعا ما زندگیمونو از این خواهر و برادر داریم.💑)
همسرم دانشجوی دکترای #دانشگاه_امیرکبیر بودن👨🏻🔧 و پاره وقت هم کار میکردن و اهل کرمانشاه بودن.
منم که اهل لرستان بودم،
معرف ما اهل قم؛ و در تبریز با همسرم آشنا شده بودن.😁
در نهایت ما در تهران به هم معرفی شدیم.😅😂
خلاصه، همهی ایران زمین، دست در دست هم دادن، تا این وصلت سر بگیره.😂
با اینکه از شهر، فرهنگ و زبان متفاوت بودیم، ولی حرف دل همو خوب میفهمیدیم💗💑
آخرین سوالی که جلسهی اول خواستگاری پرسیدم:
چندتا بچه👶🏻👶🏻👶🏻👶🏻 دوست دارید داشته باشید؟!😂
نه اینکه خیلی بچه دوست باشما...!
نه...!
کتاب #ایران_جوان_بمان رو خونده بودم و در مورد #پیری_جمعیت👵🏻👴🏻 تحقیق کرده بودم.
میخواستم ببینم چقدر خط فکریمون هم جهته.
تو جلسات #خواستگاری حرف فرصت مطالعاتی رفتن همسرم هم بود.
از به اصطلاح خارج رفتن ✈خوشم نمیاومد ولی گفتم نهایتش شش ماه یا یک ساله دیگه.
کل خرید عقد یه کفش👠 و حلقه طلا💍برای من و حلقهی نقره برای جناب همسر بود.
برای خرید عروسی👰🏻هم فقط لوازم آرایش رو گرفتم. کفش هم همون کفش عقدم که نو بود.😉
سعی کردم تو همه چیز ساده باشم.
بعضیهاشونم اصلا سعی نکردما، کلا خبر نداشتم.🙈
هنوز که هنوزه دقیق نمیدونم بله برون، شیرینیخورون، حنابندون، جهازبرون و... یعنی چی؟😅
🎉🎊هفت ماه بعد عقد هم رفتیم سرخونه زندگی خودمون با یه #جهیزیهی نسبتا ساده ولی #ایرانی 🇮🇷🛋🖥
زندگی ما توی خوابگاه متاهلی دانشگاه با درس و تحقیق و #پایان_نامه آقای همسر😱 شروع شد.
با اصرار ما خوابگاه رو قبل از آماده شدن بهمون تحویل دادن (فقط یه اتاقش موکت شده بود و حتی سینک 🚰ظرفشویی هم نداشت)
و آغاز زندگی ما در یک اتاق با حداقل امکانات بود. (هنوز جهیزیه هم نخریده بودیم)😑
گاهی به شوخی میگم وقتی بچههام بزرگ بشن بهشون میگم توقع زیادی نداشته باشین، چرا که ما زندگیمونو توی یه اتاق و با دو تا کاسه و بشقاب🍽🥣 شروع کردیم.😜
پ.ن۱: خانوادههامون روی سنتها سختگیر نبودن.
از دوتا شهر و فرهنگ متفاوت هم بودیم، در نتیجه خیلی به خودمون سخت نگرفتیم.🤪
#ز_م
#فقه_حقوق_امام_صادق
#تجربیات_مخاطبین
#تجربیات_تخصصی
#قسمت_دوم
#مادران_شریف
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif