eitaa logo
پویش‌کتاب‌‌مادران‌شریف
2.1هزار دنبال‌کننده
493 عکس
43 ویدیو
48 فایل
مهلت شرکت در پویش کتاب «جمعه دوم آوریل» و «من مادر مصطفی» از ۱ تا ۳۰ دی 🏆۱۰ جایزه ۱۰۰ هزار تومانی به قید قرعه🏆 نذر فرهنگی کتاب: 6104338631010747 به نام زهرا سلیمانی ارتباط با ما: @Z_Soleimani تبلیغات: @xahra_rezaei23
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرم شرکت تو قرعه‌کشی پویش کتاب تا آخر دی فعاله 😉 👇🏻 https://digiform.ir/c357d1c665 همینطور که کتاب رو با گروه همخوانی می‌کنین میتونین این کتاب رو هم اگر نخوندین صوتی گوش کنین و تو دو تا قرعه کشی با هم شرکت کنین 🤩 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📘📘📘 بلافاصله بعد از دیپلم، کنکور دانشگاه شرکت کرد. اصلاً درس نخواند. رتبه‌اش پنج هزار شد. می‌توانست مهندسی دانشگاه همدان برود، ولی نرفت. فقط دانشگاه شریف را می‌خواست. نشست یک‌ سال درس خواند. فقط درس می‌خواند.‌ مسجدش هم ترک نمی‌شد. هیئتش را می‌رفت، اگر نانی چیزی می‌خواستم برایم می‌گرفت، کاری داشتم، انجام می‌داد، ولی بیشتر وقتش روی درس بود. فقط کتاب‌های مدرسه را می‌خواند. به آبجی‌ها هم گفته بود: «فقط کتاب. خارج از کتاب چیزی نیست. چیزی که به ما یاد دادن، کتابه.» هر چهار تا بچه‌هایم با رتبه‌های فوق العاده خوب و بدون کلاس کنکور قبول شدند. مصطفی اصلاً اهل کلاس خصوصی و این برنامه‌ها نبود. ولی رتبه‌اش همانی بود که دلش می‌خواست. این‌ بار رتبه‌اش شد هفتصد و بیست و نه. برای ثبت نام دانشگاه با هم آمدیم. با اتوبوس از همدان آمدیم تهران. شب، خانه یکی از بستگان ماندیم. بعدازظهر روز بعد، زمان ثبت نامش بود. رفتیم دانشگاه شریف، ثبت نام کردیم. خوابگاه هم برایش در خوابگاه زنجان گرفتم. تمام این چهار سال تو همین خوابگاه بود. سال‌های اول، تند تند می‌آمد همدان. هم من خیلی دلتنگی می‌کردم، هم خودش. هر اندازه که من نیاز داشتم ببینمش، می‌آمد. کافی بود بگویم بیا. سال‌های بعد که کارهایش بیشتر شده بود، این رفت و آمدها کمتر شد. یک سال بعد از قبولی مصطفی، من ریاضی دانشگاه آزاد قبول شدم. منتها دختر بزرگم داشت ازدواج می‌کرد، نتوانستم بروم. ماند تا وقتی که دختر کوچکم دانشگاه قبول شد. او که رفت دانشگاه، از زور تنهایی و تشویق بچه‌ها دوباره کنکور دادم. خیلی سال بود با درس فاصله گرفته بودم. این بار زمین شناسی پیام نور قبول شدم. این رشته را دوست داشتم. تا حالا هم پنجاه و دو واحد پاس کرده‌ام. 📚برشی از کتاب به قلم رحیم مخدومی انتشارات رسول آفتاب 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از KHAMENEI.IR
20.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | بابای قهرمان من 🔹️بخش‌های جذاب و دیدنی دیدار فرزندان شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب 📥 سایت 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پویش‌کتاب‌‌مادران‌شریف
سلام یلداتون پربرکت 💜🧡💛💚❤️ زمستون اومد ☃️ و ما هم اومدیم با معرفی کتاب‌های فصل زمستون 📚☕️ إن شاءال
سلام سلام عیدتون خیلی مبارک 💝💝💝 کتابای بهمن و اسفند رو پرسیده بودین ⁉️ یعنی نمی‌دونین که ما کتاب‌ها رو فصلی معرفی می‌کنیم؟! 😎 همین قدر باکلاس 😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ شرکت در قرعه‌کشی پویش کتاب 👇🏻 🔗 https://digiform.ir/c357d1c665 ❣ شرکت در قرعه‌کشی پویش کتاب 👇🏻 🔗 https://digiform.ir/c9f70e4896 ❗️تا پایان دی ماه برای مطالعه‌ی هر دو کتاب فرصت دارین 😉 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📘📘📘 خواهر اگر تعداد موهای سپید برادرش را نداند که خواهر نیست. خواهر اگر عمق چروک‌های پیشانی برادرش را نشناسد که خواهر نیست. تازه اینها مربوط به ظواهر است. این‌ها را چشم هر خواهری می‌تواند در سیمای برادرش ببیند. زینب یعنی شناسای بندهای دل حسین، یعنی زیستن در دهلیزهای قلب حسین، عبور کردن از رگ‌های حسین و تپیدن با نبض حسین. زینب، یعنی حسین در آینه تأنیث. زینب، یعنی چشیدن خارپای حسین با چشم. زینب، یعنی کشیدن بار پشت حسین، بر دل. 📚 برشی از کتاب روایتی از زندگی حضرت زینب سلام الله علیها از کودکی تا عاشورا، اسارت و شهادت ... ✍🏻 سید مهدی شجاعی انتشارات نیستان 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab