#بریده_کتاب
#جنگ_فرخنده
📘📘📘
آن روزها، جوّ ماهشهر، جوّ عجیبی بود؛ شده بود قمِ خوزستان. بچههای انجمن اسلامی فعال بودند، برنامه دعا به راه بود؛ دعای کمیل، توسل و زیارت عاشورا در نمازخانه، دفتر انجمن، محوطه بیمارستان شهدای یک، با حضور مجروحین برگزار میشد. روحانیون و سخنرانهای خوبی هم از سراسر کشور میآمدند. مراسم دعا لااقل برای من، یک کلاس معرفتی قوی بود. اصلا نمیدانم چه سِرّی در آن دعاها بود که مرا زنده میکرد، روحم را جلا میداد. اشک میریختم، چه اشکی! این اشکها سابقه نداشت. الان که یاد آن شبها میافتم، تنم مورمور میشود. خدا کند اگر کسی به اسلام زنده نمیشود، برای او چنین فضاهایی پیش بیاید تا زنده شود؛ البته خون از دماغ کسی نیاید. خیلی خوب است که آدم به دینش زنده شود.
📚 برشی از کتاب #جنگ_فرخنده
روایت زندگی فرخنده قلعه نو خشتی
✍🏻 زینب بابکی
انتشارات حماسه یاران
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
@madaran_sharif_pooyesh_ketab
#نظرات_شما
#جنگ_فرخنده
🖋🖋🖋
سلام و عرض ادب بر شما و همه اعضای کانال
من کتاب جنگ فرخنده رو سه روزی هست تموم کردم.
تا آخر کتاب همش منتظر بودم زندگی خانم فرخنده خوب بشه و حداقل کمی راحت زندگی کنن.
واقعا روح بزرگی داشتن ایشون و قطعاً خدا صبر و ظرفیتش رو در ایشون دیده بوده که اینقدر ایشون توی شرایط خاص قرار گرفتن.
تا قبل از خوندن این کتاب هم خودم میدونستم که زندگی جانباز اعصاب و روان از بقیه جانبازها سختتره اما با این کتاب با گوشت و پوستم درکش کنم.
واقعا خدا قوت به خانم فرخنده و فرخندهها...
انشاءالله اجرشون پیش خدا محفوظه 🌹🌹
فقط اینکه ای کاش انتهای کتاب عکسهاشون چاپ میشد همونطور که توی کتاب از بعضی عکساشون صحبت میکردن.
ممنون از انتخابهای قشنگتون برای کتابهای پویش🌹🌹
اللهم الرزقنا الشهاده فی سبیلک 🤲
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
@madaran_sharif_pooyesh_ketab
سلام و رحمت ☀️
اگر جزء اون دسته افرادی هستین که طاقت نیاوردین با همخوانی پیش برین و مطالعهی کتاب #جنگ_فرخنده رو خیلی زود به پایان رسوندین، مشخصاتتون رو برای شرکت تو قرعهکشی شهریور ماه اینجا ثبت کنین:
👇🏻
🔗 https://digiform.ir/cd71518e0c
کتاب #جنگ_فرخنده هم نسخه الکترونیک داره و هم صوتی و تازه صوتیش هم رایگانه 🤩
ما هم توی کانال اینجا فایلهاش رو گذاشتیم.
از اون کتابای جذابی که هر کی خونده اعتراف میکنه که خیلی متفاوت و قشنگه.
از ما گفتن بود 😉
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
@madaran_sharif_pooyesh_ketab
#بریده_کتاب
#جنگ_فرخنده
📘📘📘
یک بار در همین بیمارستان، صحنهای دیدم که هیچ وقت فراموش نمیکنم؛ مجروحی که هر دو دست و هر دو پایش قطع شده بود؛ شده بود یک مربع باندپیچی شده با یک سر. درست دم درِ بهشت ایستاده بود و معلوم بود لحظات آخری است که مهمان ما زمینیهاست. محو صورت نازنینش شده بودم که بدون هیچ گله و شکایت و نالهای، فقط یا زهرا (سلام الله علیها) میگفت. با هر دم و بازدم، یک یا زهرا (سلام الله علیها) میگفت.
قشنگ پیدا بود که در حال مزه مزه کردن شهادت است. فکر میکنم، خدا هم عاشق این دلبریاش شده بود، که برای بردنش عجله نمیکرد. کنار تختش ایستاده بودم که صدای ویزویزِ خندهی دو سه تا پرستار، توجهام را جلب کرد. جلوی در بودند و هر بار که مجروح یا زهرا (سلام الله علیها) میگفت، میگفتند:«مرض! کی بهت گفت بیای خودت رو به این روز بندازی؟ حالا چی بهت دادن؟» بعد میزدند زیر خنده. داغ کردم. بهشان توپیدم.
-بدبختا! این جوون به خاطر من و شما به این روز افتاده! خجالت نمیکشید؟!
-جمع کن نوخشتی! تو هم شدی قاطی اینا؟!
راهشان را کشیدند و رفتند. از آن نورچشمیهایی بودند که انجمن اسلامی هم حریفشان نمیشد. با این همه، جرئت بدرفتاری علنی با مجروحین را نداشتند. کاری هم نمیکردند و فقط روی اعصاب ما رژه میرفتند. یکی مثل سیمین که با وجود بارداری در منطقه جنگی مانده بود، یکی هم مثل اینها. به قول خدا، از چهارپا هم گمراهتر؛ البته، اینها در مقابل پرستاران و دکترهای متعهد آن دوره، حکم کف روی آب را داشتند؛ ولی خب همین تعداد اندک هم، مایه عذاب بود...شاید بعضیها فکر میکنند، سیاهی لشکرِ آن فتنههایی که دهه هفتاد و هشتاد گریبان انقلاب را گرفت، یک شبه از دل خاک، سبز شدند؛ ولی من اینطور فکر نمیکنم. این منافقهای دورو، آن روزها هم بین ما بودند. خیلی از آنها مثل ما لباس میپوشیدند، مثل ما در راهپیماییها شرکت میکردند، مثل ما داعیه انقلابی بودن داشتند؛ ولی حقیقت این است که هیچ وقت دل به انقلاب ندادند. فقط همرنگ جماعت شدند تا رسوا نشوند و به محض اینکه آبها از آسیاب افتاد، دُم درآوردند. بگذریم...، اما کاش نمیگذشتیم! کاش به همین راحتی از سر خیانت آنها نمیگذشتیم!
📚 برشی از کتاب #جنگ_فرخنده
روایت زندگی فرخنده قلعه نو خشتی
✍🏻 زینب بابکی
انتشارات حماسه یاران
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
@madaran_sharif_pooyesh_ketab
#نظرات_شما
#جنگ_فرخنده
🖋🖋🖋
✳️ کتاب خیلی جذاب با نثر روان و گفتاری گرم بود، اینکه خانم فرخنده از یه خانوادهای که خیلی مذهبی نبودن تونسته بود به این مرحله از عرفان برسه که انتخابش برای ادامهی زندگی به جای کشور خارجی، ازدواج با یک جانباز اعصاب و روان بود برای من جالب بود.
✳️ کتاب خیلی جالب با نوع روایت عالی که به خوبی شرایط قبل از انقلاب در خانوادههای مرفه، سختیهای جنگ و مشکلات جانبازان اعصاب و روان رو شرح میده.
✳️ از نظر من یکی از زیباترین و تاثیرگذارترین کتابهای حوزه دفاع مقدس بود. پر از درس، پر از ایثار و از خودگذشتی؛ پر از درس ...
خیلی بیشتر از قبل شرمنده شهدا و خانوادههای شهدا و جانبازان، بویژه جانبازان اعصاب و روان شدم ...
داستانی پر از جزییات و فراز و فرود بود که خواننده رو کامل همراه میکرد. با شهادت خداداد خیلی همراه فرخنده اشک ریختم بخاطر مظلومیت جانبازان اعصاب و روان و رنجی که خانوادههای صبور و مظلومشون میکشن.
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
@madaran_sharif_pooyesh_ketab
پویشکتابمادرانشریف
#نظرات_شما #جنگ_فرخنده 🖋🖋🖋 ✳️ کتاب خیلی جذاب با نثر روان و گفتاری گرم بود، اینکه خانم فرخنده از
سلام عزیزان
عیدتون مبارک 💚
عصر جمعهتون بخیر و خوشی 🌸
خبر دارین که چند روزیه نویسندهی محترم کتاب #جنگ_فرخنده توی گروه همخوانی حضور دارن و آخرین مقرریها رو داریم با حضور ایشون میخونیم و سوالاتمون رو میپرسیم؟! 😉
تا آخر شهریور هنوز یه هفتهای فرصت هست و جدا پیشنهاد میکنیم اگر هنوز مطالعه کتاب رو شروع نکردین، حتما با ما و #جنگ_فرخنده همراه بشین که قطعا لذت خواهید برد.
راستی یه سورپرایز ویژهٔ دیگه هم داریم که به زودی خواهیم گفت ... 🤩🤩🤩
#بریده_کتاب
#جنگ_فرخنده
📘📘📘
آن شب، شب رفتن امام را میگویم، در خانهی پرویز و احترام بودم. مریم سرخک گرفته بود. دل من هم بدجوری گرفته بود. دیگر کار از امن یجیب گذشته و اضطرار و بیچارگی، دیوانهام کرده بود. صدای قرآن رادیو قطع نشد، ولی رشته امید من قطع شد. وقتی صدای آقای حیاتی در شروع خبر صبحگاهی لرزید، پشت من هم لرزید.
«انّا للّه و انّا الیه راجعون، روح بزرگ پیشوای مسلمین جهان... به ملکوت اعلی پیوست!»
وای که دنیا روی سرم خراب شد. هرچه از یتیمی در هفت سالگی نمیدانستم، اینجا فهمیدم. درد این یتیمی، دیگر تمامی نداشت. گوشی را برداشتم و به بیمارستان زنگ زدم. گفتم: «هرکی جای من کشیک بده وقتی برگشتم از خجالتش درمیام!»
-کی برمیگردی؟
-معلوم نیست، با خداست.
در این مدت مرا خوب شناخته بودند. میدانستند جبههایام، حزب اللهیام، بسیجیام و مرید امام! تا قبل از آشناییام با امام، فقط فرخنده بودم! این همه نام را از امام داشتم. مریم را برداشتم و از پرویز و بقیه خداحافظی کردم. احترام گفت: «کجا؟»
-میرم مصلی! مگه نشنیدید، میخوان امام رو ببرن اونجا.
📚 برشی از کتاب #جنگ_فرخنده
روایت زندگی فرخنده قلعه نو خشتی
✍🏻 زینب بابکی
انتشارات حماسه یاران
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
@madaran_sharif_pooyesh_ketab
#نظرات_شما
#جنگ_فرخنده
🖋🖋🖋
✳️ فرخنده دختری هست که تقریباً در رفاه نسبی بزرگ میشه، ولی از یه جایی زندگیش وارد یه فاز دیگهای میشه، اگه این دختر از لحاظ تقید و مذهب با انجمن اسلامی بیمارستان آشنا نمیشد، شاید سعادتهای بعدی در زندگیش رو از دست میداد.
چه برکتی در جبهه و جنگ وجود داشته که چه پرستار و چه رزمنده تحت تاثیر فضای معنوی آن زمان قرار میگیرند و این موضوع ادامه داره برای اونایی که راهیان نور میرن.
چه اجر و برکتی این زن دریافت کرده و در آن دنیا هزاران هزار برابرش رو به خاطر زندگی با یک جانباز اعصاب و روان ...
✳️ تغییر مسیر خانم فرخنده که واقعا از الطاف الهی بود، برام جالب توجه بود. اینکه کسی در رفاه و آسایش و آرامش قبل از انقلاب، به یک فرد مبارز و اهل تلاش و فداکاری می شود حتی با وجود اختلاف با خانواده باز هم مسیر خدمت به مردم انتخاب اوست.
نکته قابل توجه بعدی که خیلی در این کتاب برایم پررنگ بود، روح امام گخواهی و اطاعت از امام خانم فرخنده است. ایشان با وجود اینکه قبل از انقلاب آشنایی با امام و انقلاب نداشتند و حتی به گفته خودشان خیلی اهل روزه و مراسمات مذهبی نبودند، اما بعد از انقلاب جوری گوش به فرمان امام بودند و در مراسم رحلت امام جوری عزاداری میکردند که واقعا برایم شگفتانگیز بود. اینکه یک خانم تنها همراه یک دختر بچه، هفت روز در آن بیابان بماند و برای امامش عزاداری کند.
کلا هم صبر، مقاومت، روحیه تلاش و خستگی ناپذیر ایشان برایم قابل تامل است.
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
@madaran_sharif_pooyesh_ketab
#بریده_کتاب
#جنگ_فرخنده
📘📘📘
عصبانی شد. مرا به سمت در هُل داد. تمام شیشهها شکست، ولی به من آسیبی نرسید. دستپاچه شد، مرا بلند کرد، سر و دستم را بوسید. مریم و مهتاب را به اتاق برد. آرامشان کرد. بمیرم الهی! خیلی آبرودار بود. از آقای قدیری عذرخواهی کرد. شیشه خردهها را جمع کرد و بلافاصله شیشهی نو را جا انداخت.
«خداداد! مرا ببخش! شاید آن طور که باید، دردی که میکشیدی را نمیفهمیدم. حساب و کتاب من، حساب و کتاب آدم سالمی بود که در شبانه روز یک قرص هم نمیخورد.»
📚 برشی از کتاب #جنگ_فرخنده
روایت زندگی فرخنده قلعه نو خشتی
✍🏻 زینب بابکی
انتشارات حماسه یاران
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
@madaran_sharif_pooyesh_ketab
سلام همراهان عزیز
اولین روز پاییزتون بخیر 🍁
قرعهکشی پویش کتاب شهریور ماه انجام شد و برندههای خوششانس این ماه هم مشخص شدن. 🥳
کتاب #جنگ_فرخنده رو ۸۰ نفر کامل مطالعه کردن.
۵۰ نفر نسخه صوتی
۲۶ نفر نسخه الکترونیک
و ۴ نفر هم نسخه چاپی
این هم اسامی ۱۰ کتابخونِ برنده 🤓🎊
خانمها:
سیده سمیه تقی زاده
فاطمه عسگری
ز ملایی
زینب محمدی
بهناز صادقی
م خوشکام
سپیده حسین
سمیه اسماعیلی
حمیده رودبارانی
حوریه نعمت اللهی
إن شاءالله به زودی جوایز تقدیمشون میشه 🎁
مبارکتون باشه 🥰
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
@madaran_sharif_pooyesh_ketab
#گزارش
#جنگ_فرخنده
جوایز برندگان پویش کتاب شهریور ماه خدمتشون تقدیم شد. 🎁
مبارک باشه 🌹
میدونین که ما برای پویش کتاب هر ماه ۱۰ تا جایزهٔ ۱۰۰ هزار تومانی داریم دیگه؟! 🎊🤩
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
@madaran_sharif_pooyesh_ketab
پویشکتابمادرانشریف
سلام بر همراهان کتابخوون ☺️ عید ولادت امام باقر علیه السلام بر همگی مبارک 🌹🍀🌹 چه خبر از کتاب این ما
اومدیم بگیم که با توجه به اینکه این کتاب مال نشر حماسه یاران هست، با مسئولین این انتشارات صحبت کردیم و قرار شد که اگر قصد تهیهی کتابهای این انتشارات رو دارین (از جمله همین #جمعه_دوم_آوریل) به آیدی فروششون در همین ایتا پیام بدین 👇
📲 @hamasehyaran1
و بگین از مخاطبین کانال مادران شریف هستین تا تخفیفهای ویژه رو براتون اعمال کنن. 🤩🛒
انتشارات حماسه یاران ناشر تخصصی کتب جهاد و شهادت هست و ما هم تا حالا چند تا از کتابهاشون رو تو پویشهای گذشته با هم مطالعه کردیم.
✳️ از طریق سایت و همینطور کانال ایتاشون میتونین بیشتر با کتابهاشون آشنا بشین
👇🏻
🌐 http://hamasehyaran.ir
💠 https://eitaa.com/hamasehyaran
⭕️ البته کتابهایی از ناشرین دیگه رو هم برای فروش دارن.
✅ چند تا از کتابهای خوبشون که قبلا همخوانی کردیم:
#سلیمانی_عزیز ۱ و ۲
#قصه_ننه_علی
#تب_ناتمام
#جنگ_فرخنده
#تنها_گریه_کن
#شنبه_آرام
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
@madaran_sharif_pooyesh_ketab