خانومای گل 🥰 ما یه گروه هم‌خوانی هم داریم که اونجا روزانه بخشی از کتاب رو می‌خونیم و درباره‌ش گفتگو می‌کنیم. ‼️ فقط گروهمون مخصوص خانوماست و ورود آقایون شرعا مجاز نیست. از اینجا تشریف بیارید و عضو گروه بشید: https://eitaa.com/joinchat/2443837746C2e2480d3a6

- مثل لیلی و مجنون شدید. همیشه با هم می‌رین ایران و بر می‌گردین. ❤️ #برشی_از_کتاب #رسول_مولتان 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab

#نظرات_شما #رسول_مولتان 🖌🖌🖌 من خیلی وقت پیش این کتاب رو خوندم مدت‌ها اصلا نمیتونستم به سختی‌هایی که شهید رحیمی و خانواده شون کشیدن فکر کنم چه برسه که بخوام تجربه کنم، خوش بسعادتشون ... با تموم وجود به روح بلند ایشون و همسرشون غبطه خوردم. و اگه هر از گاهی توفیق خواندن نماز شب و داشته باشم حتما اسم این شهید بزرگوار رو می‌برم. امیدوارم که به حرمت پاک خون این شهیدان و صبر و ایمان خانواده هاشون خودمون و بچه هامون عاقبت بخیر باشیم و شرمنده خون شهدا نشیم 🤲 🖌🖌🖌 شما هم اگر کتاب رو تموم کردین از حس و حالتون برامون بگین: 📩 @Z_Soleimani

#برشی_از_کتاب #رسول_مولتان پس از مراسم و سر زبان افتادن نام خانه‌ی فرهنگ ایران، تهدیدات شروع شد. پاکستان به خاطر بافت فرقه‌گرا و قبیله‌ای، شرایط مناسبی برای ایجاد تفرقه داشت. تمرکز فعالیت‌های علی هم روی وحدت شیعه و سنی بود. وهابی‌های فعال در منطقه، همه فعالیت‌های خانه فرهنگ را زیر نظر داشتند. هرچه علی بیشتر شیعه و سنی را کنار هم قرار می‌داد، بر تعداد و شدت تهدیدهای جانی وهابی‌ها افزوده می‌شد. البته علی اصلا این مسائل را در خانه مطرح نمی‌کرد و با من درمیان نمی‌گذاشت. من از حرف‌ها و رفتارهای مراجعین می‌فهمیدم که خبرهایی هست. خانم‌هایی که به دیدنم می‌آمدند سعی می‌کردند متقاعدم کنند که از پاکستان برویم. آن‌ها اصرار می‌کردند: «آقا رو از اینجا ببر، ما لیاقت ایشون رو نداریم، آقای رحیمی با خودش یه انقلاب آورده، رفتار خوبی با شما نمیشه.» صفحه‌ی ۱۰۱ کتاب رسول مولتان 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab

#نظرات_شما #رسول_مولتان ببینین همسر این دوستمون چه هدیه‌ای بهشون دادن؟! 🙃😄

#برشی_از_کتاب #رسول_مولتان علی می‌خواست گزارش مراسم را ارسال کند و به کمک من نیاز داشت. ساعت دو بود که از دفترش آمد خانه و از من خواست چند متن اردو را برایش ترجمه کنم. از علی اصرار و از من انکار. به‌ خاطر جریانات اخیر تهران و حرف‌هایشان، قبول نمی‌کردم. با مظلومیت خاصی گردنش را خم کرد که حالا به‌خاطر من انجام بده. وقتی گفت به‌خاطر من انجام بده، کوتاه آمدم. دلم برایش سوخت و مطالبی را که روزنامه‌های اردو درمورد مراسم خانه‌ی فرهنگ نوشته بودند، برایش ترجمه کردم. حالا که فکر می‌کنم، می‌بینم می‌توانستم به‌ خاطر خدا انجام دهم، نه علی. همین تفاوت‌هاست که یک نفر را به درجه شهادت می‌رساند و یکی را نه. این بود که علی راه سعادت را به‌ سرعت رفت و من به گرد پایش هم نرسیدم. کتاب رسول مولتان خاطرات همسر شهید سید محمدعلی رحیمی صفحات ۱۳۷ و ۱۳۸ 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab

#نظرات_شما #رسول_مولتان پیشنهاد دوست عزیزمون بعد از مطالعه کتاب #رسول_مولتان 👆👆👆 شما هم اگر کتاب رو تموم کردین نظرتون رو برامون بفرستین: 📩 @Z_Soleimani

سلام دوستان ♥️ با توجه به اینکه خیلی‌هاتون پرسیده بودید کتاب بعدی چیه؟ می‌خوایم کتاب بعدی رو خدمتتون معرفی کنیم. 😍 ان‌شاءالله مرداد ماه، مهمون مادر شهیدان فرجوانی، بانو عصمت احمدیان هستیم. و کتاب «مادر ایران» رو باهم میخونیم. نسخه پی دی اف این کتاب توی نرم‌افزار طاقچه هست. برای خریدش صبر کنید شاید کد تخفیف پیدا بشه. 🔷 نسخه چاپیش رو هم اگر دوست دارید زودتر سفارش بدید، می‌تونید با ۲۰ درصد تخفیف از اینجا تهیه کنید: https://ketabresan.net/w/i0HKh 🔹 کد تخفیف ۲۰ درصدی: Madaran 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab

سلام عزیزان 🌹 عرض تسلیت به مناسبت ایام عزای اباعبدالله الحسین علیه السلام 🖤 ما رو هم دعا کنید توی این ایام و توی عزاداری‌هاتون 🙏🏻 داریم کم کم به پایان پویش کتاب‌خوانی «رسول مولتان» نزدیک می‌شیم. 📚 دوستانی که کتاب رو کامل خوندید، تشریف بیارید برای شرکت در قرعه‌کشی ۱۰ جایزه ۱۰۰ هزار تومانی، این فرم رو پر کنید: 🔗 digiform.ir/wc0a56902 ⏰ اگر هنوز تموم نکردید، تا ساعت ۱۱ شب شنبه ۳۱ تیرماه فرصت دارید. کتاب رو کامل بخونید و بعد فرم بالا رو پر کنید. ‼️ توجه داشته باشید که شرکت در قرعه کشی شرعا فقط برای دوستانی مجازه که کتاب رو کامل خوندن. 🌹 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab

#نظرات_شما #رسول_مولتان 🖌🖌🖌 سلام من هم کتاب رو تموم کردم. فصل شهادت رو خوندم و گریه کردم. حتی لحظه‌ای نتونستم خودم رو جای مریم بگذارم. مریمی که با پای برهنه و در اوج بی پناهی هاجروار سعی بین خانه و دفتر کار همسرش میکند و به زمزم خون همسرش پاهایش آغشته میشود. و اینکه وقتی فکر می‌کنم چه غربتی این خانم و فرزندانشون در ان شبانه روز اول شهادت داشته‌اند اند و از همه دردناک‌تر اینکه همه حلقه زده به دور تابوت شهید از پاکستان تا ایران می آیند بدون هیچ آشنا و محرم و همدردی. از عمق جان دلم برایشان می‌سوزد و از طرفی هم برای داشتن چنین روح بزرگی به آنها غبطه میخورم. خداوند اجر و صبرشون بده إن شاءالله و ما رو هم از غافلین قرار نده. 🖌🖌🖌 تا فردا شب برای شرکت در پویش کتاب #رسول_مولتان وقت هست. اگر کتاب رو کامل خوندین، اسم‌تون رو ثبت کنین: 🔗 http://digiform.ir/wc0a56902