eitaa logo
🧕🏻 🏴مامان‌ باید‌ شاد‌ باشه 🇱🇧🇮🇷🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
61 فایل
. 🌻﷽🌻 اینجا مادران میدان دار عرصه تربیت اند. استفاده از مطالب کانال با ذکر سه صلوات بر محمد و آل محمد آزاد است. 💌ارتباط با ما: @ShiraziSNSF @madarane96
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👨‍👩‍👧‍👦 نام‌گذاری فرزندان، مسئله مهمی که برخی به آن توجه ندارند. آقا میگن: "نامگذاری موالید جزو مسائل مهمی است که فعلاً خیلی‌ها به آن توجه ندارند، اما یکی از مسائل مهم فرهنگی کشور هست که یک حرکت نادرستی در این زمینه وجود دارد." ‌➡️ ۹۹/۱۲/۲۵ @madaranee96
با استفاده از نی های رنگی برای فرزندتون بازی های دست ورزی درست کنید، و دقت و تمرکز فرزندان شما با بیرون کشیدن نی ها افزایش پیدا میکند. و هم چنین تجربه جدیدی هست برای فرزندان یک ساله😍 @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌳این بازی رو میتونین بر روی هر سطح صاف مثل مثل سرامیک، کاشی، موزاییک و... هم انجام بدین! @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خودت را قربانی چیزی کن که بیارزد. 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 نگران هر چیزی باشی، خودت را فدای آن کرده‌ای. برای چیزی خودت را قربانی کن که بیارزد. تنها چیزی که ارزش نگران شدن دارد، عدم رضایت خدا و ولیّ خداست. استاد پناهیان "مامان باید شاد باشه" @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایۍ‌ڪِہ‌بہ‌پرندگاڹ‌مسیر‌ࢪا نشاݩ‌مۍ‌دهد🌱 -🍃🕊- @madaranee96
صلوات شعبانیه یادگار امام سجاد (علیه‌السلام) سفارش شده توی ماه شعبان، مقارن با اذان ظهر خونده بشه. به وقت عاشقی❤️ "مامان باید شاد باشه" @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهربانو🧕🏻 بیا فقط به نداشته‌هامون فکر نکنیم، بلکه به خودمون و به دیگران نعمتهای خدای مهربون رو یادآوری کنیم تا نعمتها زیاد بشن.💕 💐 بعضی از نعمتها مثل: سلامتی بدن؛ دیدن، شنیدن، بوییدن، خوردن، جویدن، بلعیدن، هضم کردن، دفع کردن و... 👀👂 نعمت امنیت👮‍♂، پدر و مادر👱‍♂🧕🏻، فرزند سالم👧🏻🧒🏻، دوستان خوب👩‍👦👩‍👧، فامیل با معرفت👨‍👩‍👧‍👦👨‍👩‍👦‍👦، آبرو، آزادی،😇 کسب و کار ، درآمد حتی کم💳، سرپناه🏘 و از همه مهمتر محبت خدا و اهلبیت و دینداری و میلیونها میلیون نعمت دیگه که اگه یکی از اونا گرفته بشه، میتونه کل زندگی ما رو مختل کنه... توی دلمون بلند بگیم: خدایا شکرت♥️ "مامان باید شاد باشه" @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مواد لازم برای درست کردن کیک موزاییک شکلاتی ۲ بسته بیسکویت پتیبور ۲ بسته خامه ۲ قاشق غذاخوری پر پودر کاکائو ۱۰۰ گرم شکلات تخته  ای مقداری پسته و گردوی خرد شده ۱ بسته کاکائوی تخته ای سفید مقداری پسته خرد شده برای تزیین کیک 🍫 اول شکلات تخته ای را در داخل شیرگذاشته با حرارات ملایم آن را ذوب نمایید تا یک دست شود . 🥛شکلات شما در داخل شیر ذوب شده است خامه را به مخلوط شیر و شکلات اضافه نموده و هم بزنید  الان آماده اضافه نمودن مواد دیگر شیرینی هستید . 🍫بیسکویت ها را خرد نموده داخل مایع شیر و شکلات و خامه بریزید یک بسته شکلات تخته ای سفید داشتیم آنها هم خرد نموده داخل موادمان میریزیم و بهم میزنیم تا مخلوط شکلات موازییکی آماده شود . 🍰قالب کیک را آماده نمایید مایع کیک موازییکی را در داخل قالب تان بریزید روی دسرتان را با پلاستیک  پوشانده و۵ ساعت در یخچال قرار دهید تا کاملا سفت شود. 🍰بعد از ۵ ساعت دسر یا کیک شکلانی شما آماده تزیین و برش می باشد شما می توانید با پودر پسته و گردو و فندق روی کیک را تزیین نمایید . @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن دعای هفتم صحیفه سجادیه دعا یادت نره مامان جون🤲 "مامان باید شاد باشه" @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🐦🐜غذای مورچه ها و جوجه ها ✍نویسنده: مرتضی دانشمند 👇🏻👇🏻👇🏻
🧕🏻 🏴مامان‌ باید‌ شاد‌ باشه 🇱🇧🇮🇷🇵🇸
مامان جون، اهل رمان خوندن هستی؟📚 #فرنگیس رو خوندی؟ میای با هم این رمان عالی رو بخونیم؟🤓 هر شب یه تک
قسمت بیست و هفتم هواپیماها که رفتند، مردم دوباره کنار چشمه جمع شدند. هواپیماها دوباره برگشتند. حال خودم را نمی‌فهمیدم. جنازۀ هفت تا از مرد‌هامان روی زمین مانده بود و هواپیماهای پدرنامرد دست از سرمان برنمی‌داشتند. از ناراحتی، رفتم روی سنگی ایستادم و رو به هواپیماها فریاد زدم: «خدا‌نشناس‌ها، از جان ما چه می‌خواهید؟ دنبال چه می‌گردید؟ عزیزانمان را که کشتید، خدا برایتان نسازد. می‌خواهید جنازه‌هاشان را هم در خاک نگذاریم؟» بالای سنگ داد می‌زدم. رو به هواپیماها فریاد می‌کشیدم و نفرین می‌کردم. حال عجیبی داشتم. از اینکه می‌دیدم این‌ها این‌قدر خدانشناس هستند، عذاب می‌کشیدم. بغض راه گلویم را بسته بود. عزیرانمان را شهید کرده بودند و حالا نمی‌گذاشتند جنازه‌هاشان را توی خاک بگذاریم. مردهای ده، فریاد می‌زدند: «لعنتی‌ها، بس کنید... بگذارید جنازه‌هامان را بگذاریم توی خاک.» هواپیماها که دور شدند، مردها گفتند: «عجله کنید. نباید هیچ جنازه‌ای روی زمین بماند. هواپیماها دوباره سر می‌رسند.» زن‌ها کنار رفتند و مردها مشغول شستن جنازه‌ها شستند. وقتی جنازه‌ها را توی آب چشمه می‌شستند، نالیدم: «آوه‌زین، بدن عزیزانمان را خوب بشور... آوه‌زین، دردت به جانم، این‌ها عزیزان ما هستند، مرنجانشان...» بالاخره جنازه‌ها را غسل دادند و کفن کردند که دوباره سر و کلۀ هواپیماها پیدا شد. صداشان گوش را کر می‌کرد. بمب‌هاشان ده را می‌لرزاند. کنار جنازه‌ها شیون می‌کردیم و مردها، در حالی که یک چشمشان به آسمان بود و یک چشمشان به زمین، خاک قبرستان را می‌کندند. همه عزادار بودند؛ بعضی برای یکی، عده‌ای برای دو تا یا سه تا. نمی‌دانستیم برای کدامشان گریه کنیم. یکی‌یکی شهدا را توی خاک گذاشتیم. حاضر بودیم بمیریم، اما جنازه‌ها روی خاک نمانند. مرد و زن، زیر بمباران ماندیم. دوباره هواپیماها آمدند. باز همهمه و سر و صدا شروع شد. خدانشناس‌ها نمی‌گذاشتند شهدامان را خاک کنیم. برگشتم و رو به زن‌ها فریاد زدم: «جایی نروید. اگر کشته شویم، بهتر از این است که به مرده‌هامان بخندند. هر وقت هواپیماها آمدند، روی زمین بنشینید و دستتان را بگذارید روی سرتان.» مردها هم مدام همین را می‌گفتند. باید برای هفت جنازه نماز می‌خواندیم و آن‌ها را خاک می‌کردیم. قبرهایی که کنده بودیم، روی بلندی بود؛ درست کنار خانه‌هامان. قلبم گرفته بود. دایی عزیزم را داشتند خاک می‌کردند. بلند شدم و گفتم: «خالو، حلالم کن. خالوی باغیرتم... خالوی اسمی‌ام...» یاد لحظه‌ای افتادم که با او بر سر رفتن دعوامان شده بود و دایی‌ام می‌گفت اگر فرنگیس بیاید، من نمی‌روم. انگار می‌دانست که این راه برگشتی ندارد. جنازه‌ها که زیر خاک رفتند، کمی ‌دلمان آرام گرفت. اما تازه یادمان افتاد که هنوز از گروه اول خبر نداریم. هر کس از دیگری می‌پرسید گروه اول که رفته بجنگد، کجا هستند؟ کشته شده‌اند؟ زنده هستند؟ اسیر شده‌اند؟ هیچ ‌کس جوابی نداشت. بی‌قرار بودم. آرام رفتم طرف دایی‌ام حشمت که توی مردها نشسته بود. صدایش زدم. پا شد آمد و پرسید: «فرنگیس، چی شده؟» سرم را پایین انداختم و گفتم: «پس ابراهیم و رحیم و بقیه کجا هستند؟ خالو، به نظرت کشته شده‌اند که خبری ازشان نیست؟» سرش را پایین انداخت و آرام گفت: «معلوم نیست. مگر خدا کمک کند و برگردند. نیروهای ایرانی همه عقب نشسته‌اند.» نگاهش کردم و حرفم را زدم: «خالو، به نظرت برویم دنبالشان؟» کمی ‌نگاه‌ نگاهم کرد و گفت: «فرنگ، داغم را تازه نکن. وضع را بدتر نکن... اصلاً نمی‌دانیم الآن آن‌ها کجا هستند. بگذار، چند ساعت دیگر می‌روم سپاه، ببینم خبری از آن‌ها دارند یا نه.» جماعتی که برای خاکسپاری آمده بودند، پراکنده شدند. تا غروب آوه‌زین ماندم و همراه با علیمردان برگشتم گورسفید. باید خودمان را برای مراسم روز بعد آماده می‌کردیم. دیگ‌های غذا را آماده کرده بودیم تا برای کسانی که به فاتحه‌خوانی می‌آمدند، غذا حاضر کنیم. ضبط‌صوتی آوردند و نوار قرآن گذاشتند. توی خانه مشغول عزاداری بودیم که یکی از همسایه‌ها سراسیمه وارد شد و گفت: «چه نشسته‌اید؟ دارید عزاداری می‌کنید؟! عزاداری ما آنجاست که دشمن توی خانه‌مان است. خانه‌تان خراب شود، بیایید ببینید عراقی‌ها دارند وارد گورسفید می‌شوند. خوش به حال آن‌ها که مردند و این روز را ندیدند!» "مامان باید شهید پرور باشه" @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهربانو توی قلب خودت باور داشته باش که یه حادثه‌ی شگفت انگیز قرارِ اتفاق بیفته🤩 باور کن همون میشه که باور داری. عاشق زندگی‌ت باش خانومی شبت پر از آرامش🌜 "مامان باید شاد باشه" @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانومی، این دوربین مخفی خارجی بهت نشون میده رسانه‌ها و محیط، چطوری ذهن مردم رو به اسارت خودشون در میارن! کافیه اصلاحات و اپوزیسیون رسانه‌هاشون رو به خط کنن تا اکثر مردم با وجود انتشار متن برجام و اطلاع از نقاط ضعف بزرگش، به خیابون‌ها بریزن و برقصن! همون رسانه‌ها کاری می‌کنن که خیلی از مردم بدون اطلاع از متن سند همکاری ایران و چین، علیه‌ش موضع می‌گیرن! "مامان باید شاد باشه" @madaranee96