#گزارش_واحد_مطالعه
#مهر_۱۴۰۲
گلادیاتور های واحد مطالعه در حال جدال با جیب برای خرید کتاب جدید هستن تا ایشالله به امید حق علیه باطل، به زودی مطالعه رو شروع کنیم.
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡
#گزارشتصویری..📸
#جوانهمصباح
#مهر_۱۴۰۲
دیدار با خانواده شهید داوود صبوری به مناسبت هفته ی فراجا 🇮🇷
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡
🇮🇷.. بسم رب الشهدا و الصدیقین.. 🇮🇷
#گزارش
#جوانه_مصباح
#مهر_۱۴۰۲
هفته ی فراجا/(نیروی انتظامی)
دیدار با خانواده شهیدِ امنیت داوود صبوری..
نیروی انتظامی در تامین امنیت نقش برجسته ای دارد و مردم قدر دان خدمات و زحمات این نیرو های حافظ امنیت هستند.
با هدف ادای احترام به خانواده معظم شهدا به مناسبت هفته ی نیروی انتظامی سعی بر این شد که با خانواده شهید فراجا شهید عزیز داوود صبوری دیدار داشته باشیم.
پیگیری ها انجام شد و روز دیدار فرا رسید☺️
ساعت ۳ بعد از ظهر قرار گذاشتیم⏰
که به سمت خیر آباد محل زندگی و دفن شهید صبوری حرکت کنیم..
وقتی رسیدیم برای ادای احترام ابتدا مستقیم سر مزار شهید رفتیم و زیارت کردیم از انجایی که همه از عملیات #طوفان_الأقصى بی نهایت حظ برده بودند دوست داشتیم این حظ رو با شهید صبوری عزیز قسمت کنیم.
پرچم فلسطین را با افتخار روی سنگ مزار شهید پهن کردیم به امید نابودی
#اسرائیل و پیروزی #فلسطین 🇵🇸✋ان شاءالله ..
بعد رزق های معنوی که قسمتی از وصیت نامه ی شهدا بود سر مزار شهید تقدیم دوستان کردیم، بعضی رزق هاشونو خوندن و بعضی ها گفتم بریم خونه میخونیم.. ✨
بعد از اتمام زیارت به سمت منزل شهید صبوری عزیز حرکت کردیم.. و با استقبال گرم خانواده بزرگوار شهید روبه رو شدیم.البته نا گفته نماند، که چون روز بعد مراسم چهلم شهید والا مقام بود، فرمانده نیروی انتظامی و فرمانده سپاه هم در منزل شهید حضور کوتاهی داشتند.
مجلسمون رو با شیربنی و صلوات و فاتحه عطر آگیین کردیم، وقتی فرزندان شهید به حضورمان معرفی شدند از ته دل آرزوی عاقبت به خیری برایشان کردیم و از ایشان خواستیم محکم و استوار راه پدر را ادامه دهند و هدیه های ارزشمندی که از دوست خوبمان محبوبه قربانی رسیده بود را تقدیمشان کردیم.. 🌸
به قول محبوبه جان این کتاب ها رزق فرزندان شهید بود و بعد هدیه ای که برای همسر شهید با کمک دوستان تهیه کرده بودیم را تقدیمشان کردیم. و برای ایشان از درگاه خداوند متعال آرزوی صبر زینبی کردیم.. 🤲❤️
با آرزوی سلامتی و عاقبت به خیری برای ایشان و فرزندان شان..
عکس های یادگاری گرفته شد و از حضورشان مرخص شدیم.
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡
🇭🇺گزارش جوانه مصباح 🇭🇺
🇵🇸🖤مراسم روضه برای مردم مظلوم وبی دفاع غزه🖤🇵🇸
ازاونجایی که قلبمون داشت آتیش میگرفت از اتفاقای اینروزای غزه تصمیم گرفتیم روز جمعه روضه ای بگیریم بامهمانهای مادرانه وهم گروهی های مهربون جمعه شد ساعت سه شد ودوستان یکی پس از دیگری🫂به جمعمون اضافه شدن ماهم خیلی خوشحال بودیم ازحضورشون
حاج آقا قراربود یک ربع به ۴تشریف بیارن و دوستان لطف کردن برای آزادی غزه دعا خوندن بااینکه جمعیت زیادی نداشتیم ولی مجلس بی ریایی شکل گرفته بود حاج آقا رسیدو کمی از اتفاقات اخیر حرف زدن وروضه ای خونده شد🎤🎤
بعدش سفره ای 🍲به نیت سلامتی آقامون امام زمان انداخته شد سوپ عصرونه خورده شد
ازاونجا که غذای ائمه روخودشون میپزن خیلی خوشمزه شده بود عصرونه خورده شدباکمک دوستای مهربون ظرفا شسته شدوهمه جا مرتب شد 🧹🧹
دراخرم ی عکس یادگاری📸
و
دیگ سوپی که اضافه اومده بود به همسایه ها ودوستا داده شد وروضه ودورهمی دلنشینمون تمام شد🎬
❤️انشالله که تن همه دوستان سالم باشه ودورهمی های بعدی کنار هم باشیم❤️
#جوانه_مصباح
#مهر_۱۴۰۲
#گزارش
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡
#گزارش_جلسه_مادر_مدرسه
#مهر_۱۴۰۲
بعد از کش و قوس های فراوان بالاخره موفق شدیم اولین جلسه حضوری مادر مدرسه رو در میان سر و صدای بچه ها برگزار کنیم.😅
اصلا این طرح چی هست و ما دنبال چی هستیم؟
خیلی اوقات مادران یا معلمان دغدغه مند از فضای حاکم بر وضع مدارس گله مند هستند.
ولی چون روش ورود صحیح به کار رو نمی دونند یا به مبانی که لازمه ی کاره آشنا نیستند ،جنس ورودشون و مواجهه شون غلط میشه و همین باعث میشه که بایکوت بشن.یا مدام دچار جدال های فرسایشی و بی فایده بشن یا در موضع انفعال و سکوت قرار بگیرند.و این موضوع ، فرصت رو برای بروز و ظهور حرف های غلط و بدون مبنای درست تربیت اسلامی باز میکنه.
پس ما دنبال تبدیل کردن مادران و معلمان دغدغه مند به کنش گران انقلابی و فعال و اثر گذار در مدارس هستیم.
خب هدف کلی و غایی این کار چیه؟
تحول بنیادین سیستم ا.پ
این حرکت میتونه مقدمه و زمینه تغییرات بعدی رو فراهم کنه ولو اینکه سال ها زمان ببره.
به چه روشی میخایم اینکار رو بکنیم؟
با ایجاد هسته های مقاومت از مادران و معلمان دغدغه مند(عضو مادرانه) در مدارس و شبکه کردن آنها با هم.
آشنایی با مبانی:
ابتدا نیازه برای شروع، افراد، به مبانی کار آشنا بشن، آموزش هایی ببینند دوره هایی رو شرکت کنند کتاب ها و منابعی رو مطالعه کنند تا با هدف کار آشنا بشن.
و تمام فعالین شرکت کننده در این طرح در حد و اندازه خودمون سواد این کار کسب کنیم تا ورود خوب و موثری ب مدارس داشته باشیم.
در آغاز و شروع این طرح ،جهتِ:
تمرکز بیشتر روی ابعاد و جوانب کار
بررسی دقیقتر طرح
امکان سنجش میزان پیشرفت طرح بعد از چند ماه
بازخوردگیری از اثر طرح
نیازه که روی یک دوره خاص و محدود از دوره های تحصیلی کار بشه.
با بحث و تبادل نظر ب این نتیجه رسیدیم که دوره دوم ابتدایی(پایه های چهارم تا ششم) برای شروع مناسبتره.
نحوه ی اطلاع رسانی و عضو گیری:
با طراحی یک فرم اطلاع رسانی کار ثبت نام از بین مادرانی که فرزند دوره ی دومی دارند یا معلمانی که تدریس دوره دوم رو دارند شروع میشه.
و انشالله طی یکی دو جلسه توجیهی وارد فاز عملیاتی کار میشیم.
این طرح نیازمند یاری سبز واحدهای عزیز هست.که به موقعش سروقت تک تک شون میریم از واحد کودک گرفته تا بازارچه و....
ختم منبر.
دعا بفرمایید عزیزانِ دل خواهر❤️
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡
#واحد_رسانه
#مهر_۱۴۰۲
بسم الله الرحمن الرحیم
این هفته واحد رسانه دومین جلسه را برای نوشتن چشمانداز نیمه دوم سال برگزار کرد.
زمینهی فعالیتهای واحد رسانه مشخص شد و
اعضا شروع به کار کردند.
کانال های مادرانه در ایتا و روبیکا و همچنین پیج روبیکا هشتگگذاری و منظم شد و به صورت جدی فعالیتشان را شروع کردند.
اولین کلیپ معرفی کتاب با موضوع فلسطین ساخته شد و در کانالها بارگزاری شد.
عکسنوشتههایی با موضوع فلسطین طراحی و در کانالها منتشر شد.
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡
مادَرانه سَبزِوار
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار، بسی فتنه زیر سر دارد
تو در هجوم حوادث، صبور باش، صبور
که صبر میوۀ شیرینتر از ظفر دارد.
بعد از یک هفته نگرانی و دلواپسی که ایا این هفته ندبه قسمتم میشود؟ یا نه! دانه به دانه از خطاهای ریز و درشت در طول هفته ام که شاید مانع حضورم شود استغفار کردم .
در گروه ندبه، بازار هشتکِ #حضور ، #مسافر و #راننده داغ بود.این هفته اما در ندبه های مادری یک برنامه ی ویژه پیش رو داشتیم.نقطه ی شروع یک رزم و جهاد از نوع مادرانه با میل و کاموا! میل و کامواهایی که قرار بود به یاری مردم مظلوم لبنان و غزه بروند.با رشته های محبتی که بهم تنیده میشوند و نخ های گسسته ای که بهم پیوند میخورند و یکپارچگی و یک دلی را برایمان به ارمغان می آورند، برای براندازی ظلم و رسیدن منجی بشر انشاءالله.
در تب و تاب هماهنگی های ندبه و توسلات شب جمعه ای، خبر شهادت مجاهد غیور فلسطینی یحیی سنوار رسید.از اینکه پیکر دست عدوست دلم گرفت ما از پیکر مانده دست عدو خاطره ی بد داریم.لا یوم کیومک یا اباعبدالله به یاد پیکرهای خرد شده زیر سم اسبان.
شبی که با اشک و آه صبح شد. عقربه های ساعتی که به شماره افتاده بودند. لحظه ی آمدن راننده ی عزیز رسیده بود.بعد از سوار شدن همه ی مسافران راهی ندبه مادری شدیم.
هر هفته. هر جمعه .خانه به خانه .روضه به روضه. در پی مولای غریبی که سالهاست در پس پرده ی غیبت است و درد فراقش این روزها ما را به اضطرار انداخته است.
ابتدای صوت دلنشین ندبه بود که رسیدیم.میزبان عزیز را دیدم که فرزند کوچکش در آغوشش بود .خوب خاطرم هست که تقریبا سال گذشته ندبه منزل همین عزیز بودیم در حالی که منتظر آمدن تو دلی شان بودند.آری رسم عاشقی همین است در هر حال و موقعیتی از حرکت باز نمی ایستی و درد عاشقیت را به دوشت میکشی.
ندبه را با امید و انتظار با چاشنیِ اشک و هق هق به پایان رساندیم .دستهای خالی مان را به سمت آسمان بلند کردیم، مضطرانه برسرمان گذاشتیم و دعای فرج خواندیم.
بعد از آن بساط یاری و نصرت رساندن به جبهه ی مقاومت پهن شد.بعد از دعا و توسل و استغاثه حالا نوبت قدم در میدان عمل بود.این بار با قدرت حرکات ظریف دست ،میل و کاموا قرار بود گامی برای کمک به جبهه ی مقاومت برداریم.مادران کاربلد دورهم نشستند و مشغول شدند. بله با میل و کاموا هم میشود جهاد کرد !میشود زمینه ساز ظهور شد! مادرها همه ی اعتقاد خود را در سرانگشتان با ظرافت خود ریختند .رج به رج به امیدِ ظهور و نصرت بافتند و بافتند.با امیدِ ساختن حماسه ای که او را برساند و دنیا را پر از عدل و داد کند انشاءالله.
همزمان با بافتن کلاه و شال گردن هایی که قرار بود به دست جبهه ی مقاومت برسند و عاقبت به خیر شوند،پای درس امام خمینی از جایگاه و نقش زنان شنیدیم.
بعد از مقداری بافتنی و زمزمه ی دم پایانی با همکاری و مشارکت عزیزان سفره ی صبحانه پهن شد. بر سر سفره ی پربرکت ندبه نشستیم و سوپ خوشمزه ای را نوش جان کردیم . بعد هم راهی منزل شدیم.تا ندبه ی دیگر که انشاءالله قسمتمان شود و در این سنگر توسل و استغاثه باز هم به پا خیزیم و قدمی برای کمک به جبهه ی مقاومت و زمینه سازی ظهور حضرت برداریم.انشاءالله.
#دعای_ندبه
#مهر_۱۴۰۳
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡
مادَرانه سَبزِوار
سلامی به محکمی نصر 😊
اذا جا نصرالله والفتح و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجا...
صورتهای خاکی و موهای پریشان کودکان غزه و لبنان و.... چهرههای مادران... فریاد الله اکبر پدران... خانههای ویران..
و و وعده خداوند در قرآن که میفرماید ان تنصرو الله ینصرکم و یثبت اقدامکم و...
و موفقیت در بازارچه نصر ما را مصمم ساخت برای کمک بعدی
دوستانی که از بازارچه نصر جا مانده بودند پیشنهاد دادند ما هم کاری کنیم بنابراین دست به کار شدیم اهالی مسجد مدد رسوندند هزینه فراهم شد برای پختن دیگ آش تا هزینههایش یاریگر رزمندگان حزب الله لبنان گردد. اعضای جوانه هم که الحمدالله همیشه پای کار...
لوازم با کمک دوستان خریداری شد...دوست دیگری که آشپزخانه گندم را در فضای مجازی دارد آشپزی را به عهده گرفت (الحق که عجب دست پختی دارد 😊) دیگ آش بار گذاشته شد وغل غل اب و رشته و نخودها و لوبیاها و سبزی ها بلند شد گویا انها هم میدانستند برای چه دور هم جمع شده اند. ایات قران خوانده میشد وبا ریسمان صلواتها به عرش میرفتند تا با نظر فرشتگان و رحمت الهی متبرک شوند این نعمتهای الهی ...
با اقایانی از مسجدو حسینیه هنرو ..هماهنگ شدیم برا حمل قابلمه متبرک آش به پارک شهربازی ..چون قبلا دوستان به محل رفته بودند تا محل استقرار دوستان همیشه در صحنه میدان نبرد با دشمن اسلام یعنی شیطان مشخص شود. اقایی که وانت داشتند وانتشان را که حامل قابلمه اش بود رها کردند و رفتند ...
میزتبیین هم چیده شد. مدیر گروه مادرانه😍 هم به همراه دوستان حضور داشتند ..
مادران با فرزندان خردسالشان ...نوجوانان پسر از گروه جوانه ام البنین و...
همه و همه دست به دست هم دادیم تا تا حرف حضرت آقا زمین نماند وما نیز به وظیفه خود هرچند ضعیف عمل کرده باشیم ..💪خیلی زود تاریکی شب بر روشنایی روز غلبه کرد و متوجه شدیم محلی که انتخاب شده چندان مناسب اینکار نیست ..بنابراین بر آن شدیم تا تغییر مکان دهیم با تحمل مشکلاتی بالاخره سنگرمون رو عوض کردیم و به پارک بانوان نقل مکان کردیم ...الحمدالله انجا بهترو بیشتر مورد استقبال قرار گرفتیم ...گرچه افرادی هم بودند که تا دست نوشته های عزیزان هنرمند را میدیدند که برا کمک به برادران دینی در غزه و لبنان است مسیرشان را کج می کردند و بی اعتنا میرفتند...و مدیر محترم مادرانه هم بخاطر همین میز تبیین را طراحی کرده بودند برا مشارکت در اینکار ..
متاسفانه بنده می بایست دوستان جهادگر را از نیمه راه تنها میگذاشتم چون از طرف همسر احضار شده بودم برا رفتن به میهمانی ..🙃. با شرمندگی تمام از صحنه مبارزه حذف شدم 😓
اما خبرهای بعدی از دوستان رسید که استقبال خوبی شده و قابلمه بزرگ آش خالی شده ..مقدار کمی هم مانده بود توسط یکی از دوستان با مشارکت همسایه ها و فامیل همه به فروش رسید ونهایتا با فروش آش و مبلغی که اهل مسجد داده بودند مبلغ ۳میلیون و پانصد هزار تومان جمع شد تا کمک کوچکی باشد برا رزمندگان جبهه ی حق ...به امید پیروزی حق برباطل
#گزارش
#جوانه_ام_البنین
#مهر_۱۴۰۳
#جبهه_مقاومت
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡
قبل از رخ دادن حوادث اخیر جهان جوانه مون برا اخر مهر برنامه شوری درست کنون داشت و از اونجایی که شرایطمون نخورد تا قبل بازارچه نصر این برنامه رو مهیا کنیم و محصولاتمون رو برسونیم به بازارچه، با کلی مشورت اعضا و بالاپایین کردن شرایط در نهایت به این تصمیم رسیدیم که همین برنامه رو اجرا کنیم با این تفاوت که جهت دهی داشته باشیم به سمت فلسطین در غالب یک قصه که بچه ها بیشتر درگیر شرایط بشن و از طرفی هرکدوم دوتا شیشه از شوری هامونو بفروشیم و هزینه اش اهدا بشه برا غزه و لبنان.
قرارمون از ساعت 3 در خانه میزبان بود، اعضا کم کم با وسایلشونو،چاقو و تخته خوردکن و شیشه بدست از راه رسیدن.
یکی از اعضا از همون اول مشغول اماده کردن تزیینات شیشه ها شد و گل پسراش مسیولیت خورد کردن موادو به عهده گرفتن
بقیه هم کنار گل پسرا و دختراشون مشغول خورد کردن شدند.خدایی فکر نمیکردیم پسرا تا این حد همراهی کنن برا خورد کردن.
این مرحله که اخراش بود بچه هام انرژی های خوابیده شون بیدار شد و رفتن برا اتیش سوزوندن تو خونه میزبان اونم چه اتیشی 😜
مخلوط با سیب زمینی اتیشی و گل بازی و خلاصه هر چی بخواین فراهم بود براشون.
شیشه های شوری که مهیا شد کم کم بچه هارو دور هم جمع کردیم تا قصه رو براشون بگیم.
قصه یه پسر شجاع به اسم جهاد که منتظر بود اونقدر بزرگ بشه تا بالاخره سنگاش برسه به هواپیماهای اسراییلی ها.و بالاخره زمانی رسید که موشک های ایرانی و فلسطینی اسمون شهرشون رو ستاره بارون کرد.
در اخر هم هر عزیزی شیشه هاشو برد تا خوشبخت بشن و کمکی بشن برا عزیزان غزه و لبنان
#جوانه_مصباح
#مهر_۱۴۰۳
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡
مادَرانه سَبزِوار
#گزارش_دورهمی_جوانه_کوثر
#مهر_۱۴۰۳
دورهمی این چهارشنبه جوانه ما طعمی شیرین تر برامون داشت چون رفتیم دیدن یکی از هم جوانه ای هامون که تازه فارغ شده و یه فرشته کوچولو رو به جمع جوانه مون اضافه کرده 👩🍼:
آقا امیر محمد عضو جدید جوانه خیلی برامون عزیزه 🥰
چرا ؟🧐
چون مامان جونش روی سه فرزندی بودن توقف کرده بود اما پارسال تقریبا در همین ایام که دورهمی منزلشون بود بعد از گفتگوی مادرانه ای که شکل گرفت و پاره ای از صحبتها پیرامون ضرورت جهاد فرزند اوری ،ایشون تصمیم به جهاد گرفتن و امسال بعد از یک بارداری پرخطر و زایمان سخت اما با دلی آرام وقلبی مطمئن به نیت پاکشون😇 وارد فاز بعدی جهاد یعنی فرزند پروری شدن.
برای سلامتی این مادر جهادگر و میوه دلش آقا امیر محمد صلوات بفرست🌹
دوستان همه جمع شده بودن و با پذیرایی میزبان عزیزمون ☕️🍰🍎🍊🥒کاممون هم شیرین شد.
البته پذیرایی با کمک دخترامون انجام چون هنوز رفیقمون زاچ به حساب میومدن و البته مسئولیت دادن به دخترها هم برامون موضوعیت داره .
دخترا به همراه یکی از مادرها رفتن تو اتاق و درمورد اینکه چگونه میشه امر رهبر در مورد کنار مردم لبنان بودن رو لبیک گفت و به جبهه مقاومت و حزب الله لبنان کمک کرد صحبتهایی داشتن و به این نتایج رسیده بودن:
_دعا برای ظهور وپیروزی جبهه حق
_تبیین لزوم دفاع از جبهه مقاومت
_ کمک های مالی
_تحریم کالاهای اسرایلی
ما مامان ها هم کارهایی که این ایام میشه برای کمک به جبهه مقاومت انجام داد رو مورد بررسی قراردادیم
ما اهالی جوانه کوثر در دو مرحله در هفته های گذشته با درست کردن سالاد فصل و مربای به و فروش به نفع جبهه مقاومت قدم کوچکی دراین زمینه برداشته بودیم .
و درجریان این کارهای جهادی واقعا هم خودمون و هم فرزندانمون هم به رشد میرسیم مثلا یه نمونه اش اینه:
یکی از روزایی که مشغول درست کردن سالاد برای جبهه مقاوت بودیم و کار طول کشید یکیاز مادرا تماس گرفت خونه شون و با دخترش که تازه از مدرسه برگشته بود صحبت کرد و ازش خواست غذا بپزه ؛
و وقتی مادر وبابا همزمان به خونه رسیدن نهار آماده بود و پدر خانواده اصلا عدم حضور خانمش تو خونه رو حس نکرد.☺️
این گل دخترمون یه هدیه ناقابل 🎁از طرف مربی جوانه که یکی از مادرهاست دریافت کرد .
دخترهای کوچکترمون هم کنار بازی و شادی کردناشون رنگ امیزی کاربرگ ها رو با موضوع عملیات وعده صادق ۲ داشتن.
در حاشیه جلسه یکی از مادرها که قبلا لباس فروشی داشتن یه تعداد لباس اورده بودن و گفتن که تمام مبلغ حاصل از فروششون رو نذر جبهه مقاومت کردن .
خدا قبول کنه از این مادر عزیزمون🤲
در انتها طبق روال همیشگی ظروف توسط دوستان شسته شد و همه اعضا راهی خانه هایشان شدن البته بعضی مسافرِ بعضی دیگه که راننده بودن.
از همین تریبون از راننده های جوانه مون تشکر میکنم و الهی که عاقبت به خیربشن🤲
وبا راننده های صدر اسلام محشور بشن
#گزارش_دورهمی_جوانه_کوثر
#مهر_۱۴۰۳
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡
گزارش اولین جلسه ی واحد کودک در نیمسال دوم ۱۴۰۳
۲۸ مهر، منزل خانم بدری
با حضور اکثر اعضا و با مصوباتِ :
چهار برنامه ی اصلی:
_یوم الله ۱۳ آبان
_روضه های مقاومت
_اعتکاف مادر و کودک روز پایانی ایام البیض
_ بازارچه نوروزی
به علاوه ی :
_برنامه های تفریحی درون واحدی مخصوص اعضا
_ برنامه های معنوی درون واحدی
مسولیت مناسبت های چهارگانه واگذار شد
#واحد_کودک
#مهر_۱۴۰۳
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡
مادَرانه سَبزِوار
بسم الله الرحمن الرحیم
#گزارش
#جوانه_نورا
#مهر_۱۴۰۳
#بازم_بوی_یه_موجود_بهشتی_میاد
هیچ وقت فکر نمیکردم دلم برای یه عده که از رگ و خون من نیستن انقدر تنگ بشه.
یه عده آدم که وجودشون تو زندگیم تبدیل شده به نیاز،یه عده که وقتی برام مشکلی پیش میاد از احوالم باخبر میشن در صورتی که مسئولیتی در قبال من ندارن.
این هفته قرار بود بریم دیدن یه نی نی.
یه نی نی که چن ماهیه زمینی شده ولی چون مامانش شرایط خاصی داشت، نتونستیم به موقع بریم دیدنش.
یه نی نی که جمع ۱۲نفره پسرای جوانه مون رو ۱۳نفره کرده(.بعله ما این چنین برا اینده دخترا تون پا به عرصه گذاشتیم😒) ماشاالله یادتون نره🙃🙃
روز و ساعت موعود فرا رسید، من بچه بغل به منزل جلاله جان رسیدم که ملیحه خانم هم در حال پارک کردن ماشین بودن.
زنگ در رو زدیم و در میان تعارف های آقا احسان، پله 😰😰هارو بالا رفتیم.
پس از احوال پرسی هرچه گوشه کنار رو گشتیم اثری از نی نی نبود.
مطلع شدیم که نی نی رو فرستادن خونه مامان جون پی نخود سیاه.
کم کم مینا جان وفاطمه جان با گل پسراشون رسیدن که من جای علی خودمو خالی دیدم.با جناب همسر تماس گرفتم و ازش خواستم که علی رو بیاره که ایشون هم آوردنش
.همون اول از بچه ها خواستیم باهم سوره توحید رو بخونن.
بعد هم بازار صدقه داغ شد.
جمع بازی و شلوغی حسابی گرم بود.
ما مادر ها درمیان بازی ها و جیغ و داد بچه ها تلاش میکردیم صدا هامون رو بهم برسونیم.
با صدای اذان، میون سر و صدای پسر بزرگا و مهر قاپی پسر کوچیکا نمازمون رو خوندیم.
بعد نماز، میزبان عزیز با چای و دسر و میوه از ما پذیرایی کردند.
رسیدیم به بحث شیرین برنامه های نیمسال دوم.
طی این صحبت ها، در مورد فعالیت ها و دور همی جوانه مون به نتایجی رسیدیم که ان شاالله (گوش شیطون کر ) انجامشان بدیم.
بعد از جلسه، خونه میزبان رو کمی تا حدودی مرتب کردیم و خاله ملیحه با بچه ها بازی کرد تا اینکه وقت رفتن رسید.
پس از خداحافظی هر کدوم به خونه خودمون رفتیم.
جای مهدیه جان وزهرا جان و علی آقا ومحمد آقا خالی.
تا دورهمی بعدی بدرود.
#گزارش
#جوانه_نورا
#مهر_۱۴۰۳
#بازم_بوی_یه_موجود_بهشتی_میاد
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡