#گزارش
#جوانه_ام_البنین
#آبان1403
#جبهه_مقاومت
اطلاعیه ی بازارچه نصر اومده بود
و مادران جوانه، همراه بچه هاشون دوباره به تکاپو افتادن.
قرار شد همون همیشگی رو دوباره درست کنیم😉
یعنی ساندویج فلافل.
اما اینبار با این تفاوت که در کنار آماده کردن ساندویج ها، یه کارگاه هم برای بچه ها برگزار کنیم، تا بچه ها دلیل کارشون در بازارچه رو متوجه بشن.
کتاب تعلیم و تربیت شهید مطهری رو با دوستان دیگه ای همخوانی میکنیم. توی کتاب، استاد مطهری از اهمیت ارزشمندی انسان ها و وجود ادمی میگن..
اینکه چطور این ارزشمندی رو به بچه ها منتقل کنیم، دغدغه ی بعدیم شده بود.
حالا که بحث کارگاه شد، تصمیم گرفتیم، داستانی رو برای بچه ها طراحی کنیم که این مفهوم ارزشمندی رو به بچه ها منتقل کنه که چقدر وجودشون کارشون میتونه مهم و اثربخش باشه.
کارگاه با یه داستان برای بچه ها شروع میشد..
به این صورت که توی یکی از شهرهای زیبا و با صفای ایران، چند تا مواد خوراکی مثل فلافل، کاهو، خیارشور، سس و نون ساندویجی، برای خودشون توی اشپزخونه نشسته بودن و حسابی غصه دار بودن که چرا همه ی مردم دارن برای مقاومت یه کاری انجام میدن ولی ما نمیتونیم و کاری از ما برنمیاد... (با ذکر دیالوگ برای تک تک مواد و جزئیات بیشتر)
حالا قابلمه ی باتجربه میاد و به این مواد خوراکی میگه که چرا ناراحتین و غصه دار..
هرکسی و هرموجودی که آفریده ی خداست وجودش با ارزشه چون هر کدوم برای خودشون، یه خاصیتی هایی دارن.. و برای این دنیا مفید و ارزشمند هستن...
اما بعضی وقتا، بعضی کارها، بعضی آدم ها مهم تر و با ارزش تر میشن..
باید بگردیم اونا رو پیدا کنیم.
حالا میخوام بهتون بگم،
یه کسایی هستن که میتونن شما مواد خوراکی که ناراحت هستین رو کمک بدن و از این حال دربیارن.
اونا کیاهستن؟
همین بچه هایی که الان اینجان!
(تعجب زیادی در چهره بچه ها نمودار شد)
چطوری؟
اگه بچه ها باهم کمک بدن و این مواد رو قاطی کنن، چی درست میشه؟
بچه ها: یه ساندویج خشمزه. _حالا چطور میشه با این ساندویج ها یه کار خیلی خیلی باارزش و مهم انجام داد؟
بچه ها با کمی فکر: اگه بفروشیم و پولش رو کمک کنیم به مقاومت..
اینطوری بود با کمک خود بچه ها، اهمیت کار پیدا شد و بچه ها با انگیزه و روحیه ی بیشتری به مادران کمک میکردن، تا زودتر ساندویج ها رو آماده کنیم و برسونیم به محل برگزاری بازارچه یعنی جایگاه نماز جمعه..
اونجا پسرای جوانه رو گذاشتیم پشت دخل.. و مادران هم جهت نظارت همون حوالی بودیم. گاهی هم میز رو کلا میسپردیم به بچه ها و میرفتیم تا گشتی بزنیم توی غرفه های دیگه
و یا رفتیم برای خواندن نماز.
بچه ها همه ی ساندویج ها رو فروخته بودن و صدر درصد فروش رو دادیم به مقاومت.
بچه ها خوشحال از همکاری، بازی، فروش، حساب و کتاب و خوردن حاصل دسترنج خودشون، به خونه هاشون برگشتن.
#گزارش
#جوانه_ام_البنین
#آبان1403
#جبهه_مقاومت
لّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡
سلام دوستان مادرانه ای
شبتون خوش و مهدوی 🍃
ایام شهادت بانوی دو عالم، حضرت زهرا(س) رو خدمتتون تسلیم میگم🖤🖤
مادَرانه سَبزِوار
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابوها وبعلها و بنوها وسرمستودع فیها بعدد ما احاط به علمه
چه ندبه ای بود این ندبه چه جمعه ایست این جمعه 😭
قطره قطره چکیدیم در عزای مادرغریب
لحظه لحظه التماس کردیم فرزند غریب ترش را
خانه ای با صفا وساده و مشتاق ندبه خوانان مادرانه ...
استقبال گرم صاحبخانه ..
گریه های درسکوت مادرانه ...
با تشکر از زحمات میزبانان و دوستان یاری دهنده در پذیرایی 😍
و تشکر از سخنرانی خانم جغتایی
چه زیبا ما را به بحر دعای ندبه بردید ممنون عاقبتتان بخیر وشادی
از این به بعد با توجه بیشتر این فراز از دعای ندبه را زمزمه میکنیم که خواست و تمایلات مارا ترسیم میکند اری ما عمریست در طلب فرزندان فاطمه ایم اَین الحسنُ اینَ الحسین اَین ابناء الحسین
در طلب ستارگان هدایتگریم در طلب خورشید ها و ماه های درخشان و روشن کننده دراین ظلمات دنیایی هستیم .در طلب نشانه ها در این ظلمت کده ی دنیا
اَینَ اقمارُ منیره اَینَ االانجم الزاهره اَین الشموس الطالعه...أینَ ...أینَ...
ما طالب و دوستدار منتقم خون به ناحق ریخته همه هدایتگران مسیر الهی هستیم ...که ما گمشدگانیم در طریق حق
اول صبح که خانه و فرزندان دلبند را رها میکنیم و سرمای بیرون را به جان میخریم کوچه به کوچه در پی گمشده زهرا میگردیم تا دست در دست همدیگر دهیم و عاجزانه در محفلی مادرانه ناله سردهیم أینَ بقیه الله التی لا تخلوا مِن العتره الهادیه 😭...مادرجان مادر غریب مولا...ما با یاد شما فریاد أینَ سر دادیم ..😭در غربت خود فرزند هدایتگر و هادی شما را طلب کردیم ...مادر جان دعایمان کنید ای دخت پیمبر که سخت محتاج دعای شما هستیم ...این کم ما را بپذیر وبا بازوی ورم کرده خود ما را یاری ده در اجابت یافتن در درگاه الهی😭😭😭
أینَ المُعَدُ لِقَطعِ دابِرِ الظلمه
أین المنتظرُ لاقامه الأمت والعِوج
أین محیی معالِمِ الدین واهله
أینَ...أینَ...أین الطالب بدم المقتول بکربلا😭😭😭😭😭😭😭
لیتَ شِعری أینَ استقرَتْ بک النَوی....
لّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡
🧕کارگاه #خودمراقبتی
(مشکلات و بیماریهای زنان)
⁉️ همراه با پرسش و پاسخ
💠 با ارائه: خانم رئوفیفر
(کارشناس ارشد مامایی)
🟡 زمان: سهشنبه ۲۹ آبانماه، ساعت ۹ تا ۱۱
🟡 مکان: بلوار پاسداران، ناحیه مقاومت بسیج، حسینیه ثارالله
🔻جهت شرکت در کلاس به آیدی زیر در ایتا پیام بدهید:
@yazahra19901
مجموعه نفس
بسیج جامعه علوم پزشکی
مادرانه سبزوار
لّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡
#جوانه_مصباح
#روضه_حضرت_مادر
#آبان_۱۴۰۳
بسم الله الرحمن الرحیم
قرار بود ایام فاطمیه مجلس روضه ای خونه یکی از مامانا داشته باشیم که برنامه ها هماهنگ نشد اما یه دفعه به پیشنهاد همون مامان گلمون روضه ای با مدیریت خود بچه ها برگزار کردیم.
میزبان عزیز هم مواد اش و مهیا کردن که سفره یه اش نذری عالی انداخته بشه و مراسم رو تکمیل کنه همه جوره😋
سه تا از مامان گلیا از همون اول درگیر پخت اش ماستی خوشمزمون شدن و کم کم که همه دورهم جمع شدیم بچه ها هم دست از فوتبال و گرگ بازی و گوشی بازی برداشتن و مراسمشون شروع شد.
اول از همه قران خوندن البته از اونجایی که همه ماشاالله خدا زیرپرچم امام زمان حفظشون کنه عشق خوندن بودن به نوبت یک سوره خوندن بعد اون هم یکی از پسرای گلمون نوحه ای رو اماده کرده بود که شروع کرد به خوندن و پسرا سینه میزدن.
میزبان گلمون دوست داشت زیارت عاشورایی هم تو خونه خونده بشه پس دست به کار شدیم و خونه رو منور کردیم به عطر زیارت عاشورای روضه حضرت مادر.
و بعد اون رسیدیم به قسمت جذاب روضه برا بچه ها که اونم درست کردن تسبیح بود با گل و همزمان قصه تسبیح حضرت مادر.
از اونجایی که یکی از مامان های پردغدغه و حواس جمع مسیول خرید گل بود و یادش رفته بود بچه هاش زحمت الک کردن خاک و کشیدن و با اون خاک گلی درست شد بس عالی😊
و کم کم بچه ها دونه های تسبیح و اماده کردن و درنهایت با کمک مامان گل دیگمون نخ و سوزن دادیم و بچه ها تسبیحاشونو اماده کردن.و در نهایت سفره اش خوشمزه مون پهن شد و همه به به گویان از این محفل پر عشق و جذاب برا بچه ها راضی بودیم و از میزبان گل با پیشنهادشون متشکر.❤️❤️
#جوانه_مصباح
#روضه_حضرت_مادر
#آبان_۱۴۰۳
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡
#جوانه_کوثر
#آبان_۱۴۰۳
باز چهارشنبه ای دیگر رسید و امروز ساعت ۵ بعد از ظهر با رفقای جوانه قرار مادرانه داریم.
اما امروز در مکانی جدید که هیچ کدوممون میزبان نیست، یه خونه که صاحبخانه اش در مشهد اقامت داره و هر از گاهی در سفرهاش به سبزوار ازش استفاده میکنه.
اکثر دوستان رسیدن و منتظریم که جلسه رو به صورت رسمی شروع کنیم.
اما چون امروز دو تا مهمان عزیز و ویژه داریم: مسئول مادرانه و مسئول جوانه ها و قراره که پای صحبتشون باشیم منتظر میمونیم که یکی دونفر از دوستان هم هنوز نرسیدن به جمعمون اضافه بشن.
در این زمان بچه ها حسابی مشغولن و
یکی از مادرهای عزیز زحمت کشیدن
براشون یه قصه تعرف میکنند و مفاهیم زیبای حدیث "الجار ثم الدار " رو با کاردستی و شعرخوانی بهشون انتقال میدن.
چون میزبان خاصی نداریم هر کدوم ازمادرا با خودش یه خوراکی آورده و یه سفره با برکت و متنوع برای همگان پهنه.
جمعمون که جمع میشه پای صحبت های خانم عباسی عزیزمیشینیم و با یه بحث تبیینی جذاب و مفصل علایل دورهم جمع شدنامون و کلا فلسفه وجود جوانه مون رو دوباره بررسی و بازبینی مکنیم.
همزمان دخترای بزرگترمون هم مشغول بازی اسم فامیل هستن که با هدایت یکی از مادرها انجام میشه و در انتها از ابتدای حروف منتخبشون به اسم رمز "تهرانی" میرسند و قرار میشه که جلسه بعد در مورد شهید تهرانی مقدم تحقیقی ارائه بدن و جایزه بگیرن.
در ضمن دخترامون عکس هایی روهم که قبلا۴ از شهدای مقاومت انتخاب کرده بودن و برای یکی از مادرها فرستاده بودن و ایشون زحمت کشیده بود و پرینت رنگی گرفته بود رو تحویل گرفتن و پشتش رو به سلیقه خودشون با نقاشی پرچم ایران و فلسطین و دست نوشته هایی با موضوع مقاومت مزین کردن و دوباره به اون مادر عزیز تحویل دادن تا لمینت بشه و تبدیل بشه به یک آویز کیف زیبا و با مفهوم.
بحث خانوم عباسی با مادرها تمام شده .
دخترامون گزارشی از تکلیف هفته قبل که جمع آوردی کمک برای جبهه مقاومت بود رو ارائه میدن سرمایه اولیه ای که در قالب کمک جمع کردن رو میدن به مادرها و میشه هزینه خرید گل زعفران و پاک کردن و فروش زعفران به نفع جبهه مقاومت.
زنده باد دختران فعال و پویای جوانه کوثر👏👏
و در حاشیه مجلس امشب یکی از گلدخترامون به صورت خودجوش از کتابهای خودش رو به مناسبت هفته کتاب آورده بود و به بچه ها امانت میداد.
احسنت به این دختر خوش ذوقمون سلامتیش صلوات بفرست؟🌹
باکمک هم خونه رو مرتب کردیم و به امید دیداری دوباره با هم خداحافظی وده و رهسپار خانه هایمان شدیم☺️
#جوانه_کوثر
#آبان_۱۴۰۳
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡
#گزارش
#جوانه_حضرت_رقیه(س)
#آبان_۱۴۰۳
احساس شیرین و لطیفی بود🥲
حس حضور میان بانوانی که از جنس صفا بودند و محبت و ایمان و نور مادری.
آنهم برای نو مادری چون من، که غم غربت و نبودن خانواده در بَرَم، رنج مثبت و شیرین مادری را کمی سخت کرده بود😇
از صبح آرام و قرار نداشتم، برای پیوستن به دورهمی رقیه ای ها😍
جمعی که به تازگی به محفل پراز نور و معرفتشون ملحق شده بودم🥰
صبح زود بیدار شدم و بعد از مرتب کردن خانه وانجام کارهای منزل، دخترکانم رو مهیای رفتن کردم.
غرق ذوق و التهاب رفتن بودیم☺️
قشنگتر ماجرا این بود که
میزبانمان کربلایی بود و آنهم چه کربلائیه عزیزو مهربانی😍
به محض رسیدن، صاحبخانه با خوشروئی و چهره ای گرم و صمیمی مارا به داخل دعوت کرد و من برای اولین بار با اعضای دوست داشتنی و پراز نشاط جوانه حضرت رقیه(س) رو به رو شدم و مشغول سلام و سلامتی وگفت و گوهای دوستانه شدیم☘🍂
از مادرانگی هایمان گفتیم🥰
از اینکه در چه مسیر پراز رنجِ سرشار از لذتی قرار داریم.
از چالش های مادرانه، از گاهی کم آوردن ها🥲
از راه حل ها و تجارب مادرانه ی مان☺️
آنقدر گفتیم و گفتیم که وجودمان آرام شد از اینهمه همدلی و همدردی.
باب شوخی و خنده هم باز بود الحمدلله😉
غرق صحبت و خوش و بش بودیم که کربلایی عزیزمان با سوغات کربلا از ما پذیرایی کردند و عِطر روح بخش تربت و تسبیح حسینی، مهمان منزل گرمشان شد🥰
دخترانمان همه مشغول بازی و نشاط و جست و خیزهای کودکانه خود بودند و من چقدر شاکر بودم از این نعمت دوست خوب که نصیب و قسمت دخترهایمان هم شده بود.
صدای ملکوتی اذان که بلند شد🌱
رقیه ای ها یک به یک قامت بستند و مشغول ادای این فریضه شیرین الهی شدند و بعد از تشکر و قدردانی از زحمات میزبان کربلایمان، یکی یکی عزم رفتن کرده و راهی خانه و کاشانه گرم خود شدیم😍❤️
البته بگم که این برنامه جز برنامه ثابت جوانه مون نبود و فقط جهت دیدار با کربلایی عزیزمان چیده شده بود 😊
#گزارش
#جوانه_حضرت_رقیه(س)
#آبان_۱۴۰۳
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡