eitaa logo
مادَرانه سَبزِوار
304 دنبال‌کننده
535 عکس
86 ویدیو
4 فایل
برای عضویت در گروه مادرانه مرکزی سبزوار به آیدی زیر پیام دهید: @Khakriz1357 آدرس پیج و کانال روبیکای ما: @madaraneh_sbz99
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺بسم الله الرحمن الرحیم 🌺 آیتی از خداست معصومه لطف بی انتهاست، معصومه جلوه‌ای از جمال قرآنی چهره‌ای حق نماست، معصومه السلام علیکِ یا فاطمة المعصومة🌹 به به میلاد کریمه اهل بیت،حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) ❤️ مادرانه مصباح تصمیم گرفت به مناسبت میلاد حضرت معصومه و روز دختر جشنی برگزار کنه💞💞💞 امام زاده شعیب، شد میزبان گل دخترای ما😍 به رسم ادب بعد از حضور مادرا اول به زیارت امام زاده رفتیم. بعد از زیارت، بچه ها مشغول بسته بندی شکلات شدن و مادران عزیز ، به صحبت ها و نکات مسئول جدید مادرانه مصباح توجه داشتن . یکی از مادران راجع زندگی نامه حضرت معصومه(سلام الله علیها ) با بچه ها صحبت کرد و بچه ها با دقت گوش میدادن چون قرار بود ازشون سوال بشه. با تموم شدن قصه،بچه ها با دستای مهربونشون شکلات هایی که بسته بندی کرده بودن پخش کردن🍬🍬🍬🍬 کم کم بساط کیک 🎂و شربت🥃 پهن شد😋 و از آنجایی که هر ایرانی تحت هر شرایطی (حتی شده تو دمای ۶۰درجه😂)باید چای بخوره مادرا یکی یکی فلاکسای چایشونو رو کردن و با قند و شکلات نوش جان نمودن😊 وحالا نوبت معرفی کتاب بود📖.کتاب راض بابا خاطرات شهیده راضیه کشاورز که ایشون دختری ۱۶ساله بودند به نویسندگی خانم طاهره کوه کن به دوستان معرفی شد. 📒 خوب خوب رسیدیم‌ به بخش جذاب اهدای کادوی روز دختر🎁🎁🎁 البته پسرها هم بی نصیب نموندن🙎‍♂ راستی بازی هم داشتیم 😃 بازی معروف شناخت فرزند توسط مادر👩‍👧 وبازی خندوندن مادرانی با دهان پر از آب توسط بچه ها 😄 صدای اذان به‌گوش می رسید ❤️ و دورهمی این هفته ما بعد از خواندن نماز جماعت به پایان رسید.👋👋👋
❤️اقبال عجم بود قدم رنجه نمودید یک "فاطمه" هم قسمت ایران شده باشد ❤️ 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ما مادرانه ای های مهربانو🧕 بازم مثل همیشه پویا و دغدغه مند😌 تصميم گرفتیم برا گل دخترامون👧 در ایام میلاد خانم 🌸فاطمه معصومه سلام الله علیها🌸 و برادر بزرگوارشان 🌼امام رضا علیه السلام🌼 جشنی🎉🎊🎈🎁رو تدارک ببینیم تا یه خاطره خوب و شیرین تو ذهن دخترامون به جا بمونه. یکی از خانمای گلمون که ساکن شهرک توحید هستن مشتاقانه منزلشون🏠 رو در اختیار گذاشتن.بقیه هم هر کدوم یه گوشه ی کار و مسئولیتی رو به عهده گرفتن و روز جشن تعیین شد. روز موعود فرا رسید🕟😃 مامانا باگل دختراشون 👩‍👧‍👧یکی یکی از راه می رسن و بساط احوالپرسی 🫂بپاست و کم کم مجری هم از راه میرسه و با اعلام مجری برنامه با قرآن خوندن 📖سه تا ازدخترای خوب و دوست داشتنی فاطمه خانم و خدیجه خانم و ریحانه خانم شروع میشه. برنامه ی بعدی معرفی کتابه📚 که یکی از مادرا جلد ۱۲ از مجموعه کتاب‌های من دیگر ما به اسم دختران و همسری وشغل ناب مادری،که به جایگاه مادری و همسری در تربیت فرزندان می پردازه وجلد۱۳ با اسم دختران آسمانی، سفیران مهربانی که به راهکارهای آماده کردن دختران برای ایفای نقش همسری و مادری اشاره کرده. بعد از معرفی کتاب یه بخشی از بازی پر هیجان مادر و دختر برگزارمیشه و بعدش قسمت همه پسند مجلس ومولودی خوانی خانم خوش صدا و مهربون و بساط کف و دست👏 و جیغ و هورا و برف شادی و پرت کردن شکلات 🍬به سمت مهمونا 🤩😋😃 بعد هم شمع هایِ کیکی🎂 رو که مخصوص گل دخترا پخت شده بود رو دخترا فوت کردن و رفتن که به اتفاق هم نوش جان کنن😋 مامانا هم با کیک و شربت🍰🧋 پذیرایی شدن و رسیدیم به سرود دسته جمعی مادرا و دخترا بازم در آخر بازی داشتیم برا دخترای بزرگترمون و مامانا که کودکِ بیدار درونشون بیدارتر شد و هیجانشون از دخترای کوچیکمون خیلی بیشتر بود ماشاءالله 🤩😆 کم کمَک صدای اذان مغرب بلند شد و برنامه هم به پایان رسید. مهمانها هم بعد از اقامه نماز یکی یکی عزم رفتن کردن تا با انرژی مضاعف💪 برن به زندگیشون برسن .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دوستان یه مدتی بود فعالیت نداشتیم اما انشالله از این به بعد مطالب گروه انتقال داده میشه
برنامه های قبل گروه رو میزارم 👇
مادَرانه سَبزِوار
طبق تصمیمات قبلی قرار بود شب جمعه رو در منزل پدر همسر در روستا بگذرونیم. ازونجایی که تو گروه اعلام کرده بودم ک کسی می‌ره دعا یانه و کسی جواب نداده بود. با جناب همسر درمیون گذاشتم ک فردا برای دعای ندبه باید برگردم و ایشون هم قبول کردند. جمعه حدود ساعت ۶ونیم صبح راه افتادیم. تو مسیر شهرک به سبزوار بودیم که یه ماشین با صدای آهنگش تقریبا زیاد(البته اونقدر زیاد نبود بخاطر سکوت صبح خیابونا آهنگ شنیده میشد)از ما جلو زد. آهنگ چی بود:چه حرم نازی داری،چه حیاط خوشگلی آقا واسه بازی داری😍 همسرم گفت:این ماشین هم مقصدش دعای ندبه هس.😉 و دقیقا همینطور بود ماپشتدسر همین ماشین حرکت میکردیم و ایشون هم مارو به مقصد رسوندن.😐😊 و ساعت۶:۵۵بود که به منزل بانی عزیز خانم بانژاد دوس داشتنی رسیدیم.😘 کم کم مهمونا رسیدن و دعای عهد رو پخش کردیم.و از اونجایی ک بانی عزیز دوست داشتن دعا رو خودمون بخونیم دعای ندبه رو شروع کردیم. و طبق قرار همیشه روضه و دعای فرج . سفره صبحانه با همکاری دوستان پهن شد و سوپ وسبزی خوشمزه سفره رو پر کرد.🍲☘ با قرائت زیبای زینب خانوم 😍صبحانه رو شروع کردیم.و با دعای سفره همیشگی سفره رو جمع کردیم.🤲 ان شاالله خداوند ارزانی عزیز قبول کنند و ان شاالله حاجت روا بشن.🤲 🌹جای همگی خالی 🌹 ♡|@madaraneh_sbz|♡
مادَرانه سَبزِوار
در جلسه مسئولان جوانه ها مادرانه با خانوم مدیر 😎 قرار بر این شد که برای اعضای هر جوانه یک جلسه جداگانه گذاشته بشه تا درباره عملکرد گذشته و آینده باهاشون صحبت بشه و یه چشم انداز ترسیم بشه خب جوانه ی پسردارِ ما 😉 روز سه شنبه که روز ولادت امام مهربانی ها بود رو برای جلسه انتخاب کرد یک تیر و دو نشان 🏹 هم دیدن اعضا با خانومِ مدیر هم درگیر کردن پسرها در برنامه ولادت مقداری بادکنک ، شکلات ، و کاغذ نوشته از احادیث امام رضا ع تهیه کردیم و قرار شد ک بچه ها بسته بندی رو انجام بدن روز موعود فرارسید و زنگ خانه میزبان به صدا درمیومد و مادران یکی بعد از دیگری از راه می رسیدند پسرها توسط میزبان به طبقه پایین هدایت شدند تا صحبت های خانوم مدیر رو بشنویم با چاشنی تماشای مستند مادرانه ☺️ بعد از شروع مستند خانوم مدیر که خودشون پسردار هستن و از احوالات دورهمی پسرونه با خبر😬 ... به طبقه پایین مراجعه کردند تا هم سر و سامانی به بازی بچه ها داده باشن و هم اینکه بسته بندی شکلات ها🍬🍬 و پذیرایی عید ولادت ک قرار بود در امامزاده شعیب باشه ‌رو با کمک بچه ها انجام بدن بچه ها با شور و شوق کار بسته بندی رو انجام میدادن و مادرها مشغول دیدن مستند بعد از تموم‌شدن مستند خانوم مدیر از مادرها خواستن که تحلیل و برداشت خودشون رو از مستند اهداف تشکیل مادرانه و جوانه ها🌱 بگن گفتگوی مادر ها شکل گرفت و کم کم در سایه ی هدایت بحث توسط خانم مدیر چشم انداز جوانه برای تابستان☀️🌿🏞 ترسیم شد با تاکید زیاد بر استفاده از فرصت هایی ک خداوند برای ما و پرورش کودک در دل طبیعت قرار داده، ♡|@madaraneh_sbz|♡
سلام و روز بخیر🌱 کتابخونه مجازی مادرانه کللی کتاب جدید برای ثبت داره فقط کافیه عضو کتابخونه بشین🌷 @ketabkhanemadarane ♡|@madaraneh_sbz|♡
✅روز چهارشنبه روز پرکاری داشتم. رفتن به چند مدرسه برای گشتن دنبال مدرسه خوب و ثبت نام بگیر تا کارای معمول روزانه و ناهار و رسیدگی به بچه ها و درست کردن عصاره قلم و درست کردن شربت عناب. ساعت ۴ بعد از اومدن آقامون به خونه❤️ خوردن ناهار و یک ربع استراحت🙃 و مرتب کردن آشپزخانه در حد ده دقیقه سریع آماده شدم و آقامون شد تاکسی تلفنی بنده😜. اول رفتم خونه دوستم که داشت میرفت مکه💚. سرپا زود خداحافظی کردم😢و با آقامون رفتم به جلسه کتابخوانی. زهرا بنجخی دو درس اول رو باید ارائه میداد من کتاب نداشتم و فکر مثبتی هم درباره این کتاب نداشتم.خط به خط کتاب رو میخوندیم و در خلال اون بحث و گفتگو میکردیم در همون اوایل شروع جلسه نظرم کلا نسبت به کتاب تغییر کرد و فهمیدم این همون کتابیه که شاید جواب خیلی از سوالاتی که مدتها درون ذهن من مونده بود رو روان و ساده میداد و در عین حال آدم رو بیشتر به فکر وادار میکرد که انسان ببینه با خودش به قول معروف چند چنده🤔 و چقدر خُدای خودش کوچیکه . انقدر از این کتاب خوشم اومد که به نتیجه رسیدم که حتما باید بخرمش🙂. بعد از پایان دو درس، اذان مغرب و خوردن چایی دیگر و گپ و گفتی دوستانه، همسرم دنبالم اومد🥰.(روایتی از فهیمه شاد) ✅.چهارشنبه اولین جلسه وشروع مطالعه کتاب (من با خدای کوچکم قهرم) بود علی رغم اینکه مطمئن بودم که کتاب خیلی خوب و مفیدی هست نگران این بودم که آیا میشه این کتابو جمع خوانی کرد یا فقط به درد خلوت خودت میخوره🤔 اما زهرا که شروع به خوندن کرد و لابه لای کتاب دوستان نظراتشونو میگفتن خیالم راحت شد که انتخاب خوب وعالی برای دور دوم مطالعه هست😌 .در کل این جلسه ای که گذشتو خیلی دوس داشتم.همین که در طول هفته آدم رو به تفکر وامیداره در مورد خودش، حالات و رفتارهاش و ارتباطش با خدا خیلی عالیه.🙂الحمدلله به خاطر جلسه کتابخوانی وداشتن دوستانی که همیشه آدمو به یاد خدا میندازن🤲 ♡|@madaraneh_sbz|♡