eitaa logo
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
719 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
198 ویدیو
47 فایل
🌱 امام خمینی(ره): «.... اگر در طول انقلاب وفاداری و عواطف و حضور زنان در میدان های مختلف، در راه پیمایی‌ها و انتخابات‌ها نمی بود، یقینا این حرکت عظیم مردمی، نمی توانست این گونه شکل پیدا کند.» مدار مادران انقلابی(مادرانه) ارتباط با ما: @M_borzoyi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 هدایای پویش در مسیر اربعین #پویش‌زائر‌اربعین‌یاور‌فلسطین #کل‌یوم‌عاشوراوکل‌ارض‌کربلا #شمر‌زمانه‌ات‌را‌بشناس #راه_قدس_از_کربلا_میگذرد #روایت #مادرانه_سبزوار @madaranemeidan
💠 روز قیامت همین به دردم می خوره توی مسیر مشایه تقسیم کار کرده بودیم. همسرم مسئول راه بردن کالسکه دخترمان و یکی از کوله‌ها بود و من مسئول برداشتن پرچم فلسطین و یکی دیگر از کوله‌ها. یک جای مسیر با اصرار پرچم فلسطین را از دستم گرفت و کالسکه را به من سپرد! گفتم: من که خودم حواسم به پرچم هست! گفت: می‌دونم. می‌خوام من هم چند قدمی پرچم فلسطین دستم باشه و بالا نگهش دارم. روز قیامت همین به دردم میخوره و دستم رو میگیره. @madaranemeidan
💠 الموت لاسرائیل شب آخر توی مسیر مشایه مهمان خانه‌ی باصفای یکی دیگر از عراقی ها شدیم. صبح موقع خداحافظی چند تا از هدیه‌هایی که آماده کرده بودیم را گذاشتم توی دست خانم صاحب‌خانه و گفتم: تفضل... تسبیح‌های فلسطینی را سپردم برای پسرانش مصطفی و مرتضی! گل سرها را هم تقدیم دخترانش زهرا و حنین کردم. با عشق هدیه‌ها را از دستم گرفت و تشکر کرد و من توی آخرین جمله گفتم: الموت لاسرائیل. @madaranemeidan
💠 ایران و فلسطین دوست هستند توی مسیر مشایه خیلی از بچه های عراقی که پرچم فلسطین را توی دستم می‌دیدند، با آن لهجه‌ی قشنگ عراقی یک کلمه می‌گفتند: فلسطینی؟؟؟ منظورشان این بود فلسطینی هستید؟! من هم با لبخند می‌گفتم: لا، منا ایران. یعنی ما از ایرانیم. بعد ابروهایشان به علامت تعجب و سوال بالا می‌رفت و من در ادامه می‌گفتم: ایران و فلسطین دوست و متحد هستند. دستهایم را به علامت اتحاد به آن ها نشان می‌دادم و آن ها هم لبخند تحویلم می‌دادند. @madaranemeidan
💠 دهه هشتادی‌ها هم... یک دهه هشتادی زیارت اولی بود که با ما همسفر شده بود. توی سفر مدام حواسش به پرچم فلسطین بود. هر جا می‌دید خسته شده‌ایم، پرچم را از دستمان می‌گرفت و بالا نگه می‌داشت. @madaranemeidan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 کودک عراقی، کودک فلسطینی وقتی احمد (کودک عراقی)، توی برگه کودک فلسطینی را به مسجدالاقصی رساند. از او خواستم مسیری که کشیده نشانم بدهد. این کاربرگها و مدادرنگی‌ها را با خودمان برده بودیم و در موکبها و مبیت‌ها بساط نقاشی پهن می‌کردیم برای بچه‌ها. @madaranemeidan
💠 نقاشی مسجدالاقصی به جای خواب مهمان یک مبیت در حیدریه عراق شده بودیم. مهمانهای دیگری هم بجز ما آنجا بودند. بعد از نهار برقها را خاموش کردند تا همه بخوابند. مادرهایی که موفق شدند با لطایف‌الحیل بچه‌ها را کنار خودشان بخوابانند، خوشحال و خرسند کنار فرزندشان چشم بر هم گذاشتند و به خوابی عمیق فرو رفتند. اما چند بچه‌ی بازیگوش سکوت مبیت را در هم شکسته بودند. خودشان که نمی‌خوابیدند هیچ، با سروصدا و بروبیایشان بقیه را هم از خواب انداخته بودند. من هم مثل همان بچه‌ها خوابم نمی‌بُرد. نشسته بودم تکالیف کلاس مجازی‌‌ام را بنویسم ولی دیدم آزار بچه‌ها برای بقیه زیاد شد. تکلیفم را کنار گذاشتم. مدادرنگی‌ها و کاربرگهای نقاشی و حل مساله را از توی کوله‌ام درآوردم و گذاشتم جلویشان. همه دورم جمع شدند و دست به مداد رنگی. حالا به جای سروصدا و گوشی‌بازی، داشتند تصویر مسجدالاقصی و کودکان فلسطینی را رنگ می‌کردند. #پویش‌زائر‌اربعین‌یاور‌فلسطین #کل‌یوم‌عاشوراوکل‌ارض‌کربلا #شمر‌زمانه‌ات‌را‌بشناس #راه_قدس_از_کربلا_میگذرد #روایت #مادرانه_سبزوار @madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
#ضمیمه_ششم فایل بروشور چرا فلسطین؟ برای توزیع در سفر اربعین (ویژه ایرانی‌ها) #مادرانه‌سبزوار #پویش‌
💠 مظلوم، مظلومه... تعدادی از بروشور چرا فلسطین؟ چاپ کردیم تا هر جا که فرصتی دست داد و موقعیتی فراهم شد و ایرانی جماعت به تورمان خورد، توزیع‌شان کنیم. از مرز مهران که رد شدیم اذان مغرب را گفتند. تا ما نماز بخوانیم، بروشورها را از کوله درآوردم و دادم به پسرها، گفتم ببرین اینا رو توزیع کنین. با اینکه بیشترش را توزیع کرده بودند ولی با لب و لوچه‌شان آویزان برگشتند. مثل اینکه یکی به تورشان خورده و گفته فلسطینی‌ها سنی هستند و کلی هم بد و بیراه گفته. اینها هم جواب داده بودند: مظلوم، مظلومه، باید کمکش کرد. شیعه و سنی فرقی نداره. گفتم ناراحت نباشین. شما وظیفه خودتون رو انجام دادین. اتفاقا جواب همین حرفی که زده داخل بروشور هست. کاش بخونه. @madaranemeidan
💠 به نظرت این نوزاد به کجا نگاه می‌کنه؟ از یک تصویر خیلی ساده درباره فلسطین، به یک ایده جذاب و چالشی برای شروع بحث رسیده بودیم. بارها انجامش داده و به نتایج خوبی رسیده بوديم. به این صورت که اول یک قسمت از تصویر را به مخاطب نشان می‌دهیم و از او می‌خواهیم تا قسمت دیگر تصویر را حدس بزند. همان تصویر را داخل کوله گذاشتم تا هر جا که فرصتی دست داد، پایش را به گفتگوهای داخل موکب و داخل مبیت و بین راه و... باز کنم. امروز در یک مبیت، با چند دختر نوجوان رفیق شدم. فرصت را غنیمت دیدم. قسمت اول تصویر را نشانشان دادم. گفتم: فکر می‌کنین این نوزاد داره به چی نگاه می‌کنه؟ زینب گفت: به آسمون نگاه میکنه. زهرا گفت: به نوک دماغش نگاه می‌کنه. فاطمه گفت: به مادرش نگاه می‌کنه. تصویر را باز کردم و گذاشتم جلوی چشم‌شان. انتظارش را نداشتند. خیلی جا خوردند. مخصوصا فاطمه که از بقیه بزرگتر بود، چند بار گفت: خیلی جالب بود، خیلی. دیدم خیلی متاثر شد، ماجرای مقلوبه و مرابطات را هم برایش گفتم. حیف که آماده شدند بروند وگرنه بیشتر می‌توانستیم با هم حرف بزنیم درباره فلسطین و غزه و اسرائیل و.... @madaranemeidan
💠با چاشنی عشق و گلسرایی که با عشق درست کردیم♥️ برای گل دخترای عراقی♥️ الحمدلله که برستشون رسید♥️ #پویش‌زائر‌اربعین‌یاور‌فلسطین #کل‌یوم‌عاشوراوکل‌ارض‌کربلا #راه_قدس_از_کربلا_میگذرد #شمر‌زمانه‌ات‌را‌بشناس #روایت #مادرانه_سبزوار @madaranesabzevar