از وقتی که پدرش بهش گفته بود که توی کتابخونه عضوت کردم، در پوست خودش نمیگنجید و برای رفتن به کتابخونه لحظهشماری میکرد.
دیشب مدام تأکید میکرد که صبح زود منو بیدار کنی تا برم کتابخونه. با اینکه صبحها به سختی از خواب بیدار میشه، ولی امروز صبح زود با یه بار صدا زدن، بیدار شد و صبحانه خورد. بعد هم سریع آماده شد و با پدرش رفتن کتابخونه.
یه مدت که گذشت، با دوتا کتاب امانتی توی دستش و با برقی توی چشماش به خونه برگشت.😃
#کتابخوانی
#جای_خالی_را_با_کتاب_خوب_پر_کنیم
#کودکان_و_کتابخوانی
@madaranemeidan